۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۰
از بهشت نشد؛ از بهارستان می‎شود!

آیا ریاست مجلس، مقدمه پاستورنشینی قالي باف است؟

وقتی به ترکیب افراد سرشناس راه یافته به مجلس یازدهم می نگریم، درخواهیم یافت که رقابت بر سر کسب کرسی ریاست آن، نسبت به ادوار گذشته، بسیار نفس‎گیرتر و تنگاتنگ است.
کد خبر : ۵۰۴۷۶۹

با نزدیک شدن به موعد ختم مجلس دهم در 6 خرداد 99 و آغاز بکار مجلس جدیدالورود یازدهم، گمانه زنی ها درباره ترکیب اعضای کمیسیون ها، هیات رئیسه و مهمتر از همه، رئیس مجلس آینده بیش از پیش تقویت می شود.
به گزارش صراط وقتی به ترکیب افراد سرشناس راه یافته به مجلس یازدهم می نگریم، درخواهیم یافت که رقابت بر سر کسب کرسی ریاست آن، نسبت به ادوار گذشته، بسیار نفس‎گیرتر و تنگاتنگ است. حمیدرضا حاجی بابایی، شمس الدین حسینی، علی نیکزاد، مصطفی میرسلیم، مرتضی آقاتهرانی، مجتبی ذوالنور، مسعود پزشکیان و در نهایت محمدباقر قالی‎باف، جملگی از نفراتی محسوب می شوند که قرار است بخت خود را برای جایگزینی علی لاریجانی در مجلس شورای اسلامی بیازمایند.
آنگونه که شواهد و قرائن نشان می دهد، در میان جمع نامبرده، شانس شهردار 12 ساله و اسبق پایتخت از دیگران اندکی بیشتر است؛ اگرچه که مخالفان سرسختی در میان شاخه های گوناگون جریانات اصولگرایی را نیز مقابل خود می بیند. در این میان، عمده انتقاد بسیاری از مخالفان انتخاب نامبرده بعنوان رییس آتی مجلس، در احتمال استفاده قالی‎باف از کرسی ریاست مجلس برای نیل به هدف غایی دستیابی به صندلی ریاست دولت سیزدهم خلاصه می شود.
کیست که نداند آرزوی دیرینه شهردار 12 ساله تهران، ثبت نامش در زمره یکی از روسای جمهوری اسلامی ایران بوده و طی این 16 سال، سه باری می شود که تلاش هایش برای نیل به این مقصود، با ناکامی محض مواجه گردیده است! در سال 84، تنها 5 درصد آرا با ورود به مرحله دوم انتخابات فاصله داشت که نهایتاً کارزار را به محمود احمدی نژاد واگذار کرد. در سال 92، قربانی عدم پایبندی به پیمان یکی از اعضای ائتلاف سه نفره اصولگرایان شد و قافیه را به روحانی حقوقدان باخت. و نهایتاً در سال 96، اگرچه می‎دانست که شانسی برای پیروزی بر رئیس جمهور مستقر ندارد اما با انصراف خود، روغن ریخته را نذر ائتلاف با ابراهیم رئیسی کرد و شد آنچه نباید می شد!
حال با گذشت سه سال از آخرین تلاش قالی‎باف برای پاستورنشینی، اوضاع بکلی تغییر کرده است. در طرف مقابل؛ محبوبیت دولت اعتدالگرا به پایین ترین حد خود رسیده و تنها مستمسک برجامی ایشان نیز در گور آرمیده است! جناح «تَکراری» اصلاحات نیز دچار یأس و سرخوردگی شده و بزرگانش هم حتی رمق کوچکترین کُنش سیاسی را در خود نمی بینند! جناح موسوم به اصولگرایی نیز آنچنان دچار قحط الرجالی گردیده که سالیانی است تنها پیروز میادین بی هماورد لقب گرفته و محلی از اعراب را برنمی انگیزد!
حال در این عرصه خالی از حریف، شهردار سابق با تنها یک میلیون و 265هزار رای از جمعیت 7 میلیونی واجدان شرایط تهرانی، توانسته به مجلس یازدهم راه پیدا کند و در فرصت یکساله باقی مانده تا عمر دولت تدبیر و امید، با تیر تکیه بر کرسی ریاست مجلس، دو نشان بزند که یکی ستاندن انتقام شکست های 92 و 96 از دولت بی تدبیر مستقر باشد و دیگری تحقق آرزوی دیرین پاستورنشینی!
البته عده ای از نمایندگان مجلس آینده با نیت خوانی و در اقدامی پیشدستانه درصددند تا با طراحی میثاق نامه ای برای نامزدهای ریاست بهارستان و تعیین شرط عدم شرکت در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری برای رئیس مجلس آتی، به نوعی مانع تحقق آنچه پیشتر گفته شد، شوند اما چندان دور از ذهن نخواهد بود که این شروط به بهانه شرایط حساس کشور در سال 1400 از سوی امضاکنندگان احتمالی آن نیز نقض گردد!