علی ،نوید ، سید مرتضی ، یوسف قرقی ، آتنا ، میترا ، روح الله چریک ، حمید بی حوصله
حنانه ، رامتین فشن ، مجید تراختور ، مش حسن ، ننه زهرا ، حاج محسن و ...
علی آمده بود اما فردایش امتحان داشت... نوید آمده بود اما با دولت مشکل داشت... سید مرتضی آمده بود اما یک پا نداشت... تنها پایش را هم گذاشته بود در حساب نداشت... یوسف قرقی آمده بود اما صورتش از رد چاقو ، جای سالم نداشت... آتنا آمده بود اما چادر نداشت... میترا آمده بود اما پول شهریه دانشگاه نداشت... روح الله آمده بود اما شلوار چریک به تن داشت... حمید آمده بود اما حوصله نداشت... حنانه آمده بود اماپدر نداشت. پدر حنانه در جزیره مجنون نای بلند شدن نداشت... رامتین آمده بود اما از اهل سیاست دل خوشی نداشت... مجید آمده بود اما بعد از ظهر با تیم تراختور! تمرین داشت... مش حسن آمده بود اما دیسک کمر داشت...ننه زهرا آمده بود اما عکس پسر شهیدش را به دست داشت... حاج محسن آمده بود اما شش درست و حسابی نداشت و سینه خس خس کننده چرا... داشت...
و همه اینها حرفی داشت... نداشت؟!
************
پرده دوم/ هشت دی هشتاد و هشت _ میدان ساعت تبریز _ من، تو و او _ یک روز قبل تر از نه دی
هشت دی.یک روز قبل از نه دی. من یک آذری ام.متولد دی. هشت دی. تبریزی ها اصولاً هشت دی انند.ایام دیگر ارزانی غریبه ها و هشت دی مال ما آذری ها.هشت دی، یک روز قبل تر از نه دی. این یعنی اینکه مردم تبریز یک روز قبل تر، آماده جانبازی برای حضرت حسین(ع) ثارالله و نائب بقیه الله گشتند. هشت دی، یک روز قبل تر از نه دی. مردم تبریز یک روز قبل تر دست خدا را دیدند در این روز خدایی. هشت دی، یک روز قبل تر از نه دی. این بار مردم تبریز شده بودند یکپارچه مصداق بارز « السابقون السابقون.... اولئک المقربون...».هشت دی، یک روز قبل از نه دی. مرد تبریز هشت دی را انتخاب کردند تا بگویند: « بیز ئولماغا حاضروخ... خامنه ای سربازیوخ»
آذری ها این بار داشتند زیارت عاشورا را غیرتی تر از همیشه با صدبار لعن و صلواتش قرائت می کردند. این بار زیارت عاشورا را ایستاده و با خون دل تلاوت می کردند. همه این یعنی اینکه مردم تبریز غیرتی دارند که همگان مقر به آنند.. دقیق باشی می فهمی منشا این غیرت را... حتما شنیده ای که در مجلس حسین می گویند غیرتی سینه بزن یا غیرتی گریه کن. در میان ما تبریزی ها غیرتی سینه زدن و گریه کردن برحسین رسممان است و غیر از این باشد به قول خودمان یاپیشماز یعنی نمی چسبد.
بگذار صادقانه بگویم که ما اگر نه دی بیرون می آمدیم به قول خودمان یاپیشمازدی.. نمی چسبید به ما...مثل این هشت دی.. انصافا حال می کنی یک روز قبل تر فدائی حضرت سیدعلی شوی. یک روز قبل تر ساندیس خور این نظام باشی. یک روز قبل تر بی بی سی مسخره ات کند. یک روز قبل تر رسانه ای شوی. یک روز قبل تر راهپیمایی حکومتی کنی. یک روز قبل تر رگ غیرتت بجوشد. یک روز قبل تر سوار اتوبوس صلواتی حکومت حضرت خامنه ای! شوی. یک روز قبل تر " جانم فدای رهبر " سر دهی. یک روز قبل تر حرص اوباما را دربیاوری. یک روز قبل تر خودجوش شوی. یک روز قبل تر بصیرتت گل بکند. یک روز قبل تر مجبور به راهپیمایی ات کنند! یک روز قبل تر صدایت را به خدایت برسانی. یک روز قبل تر چشم دشمن را کور کنی. یک روز قبل تر دل عباس را به دست بیاوری.یک روز قبل تر به ریش فتنه گران بخندی. و یک روز قبل تر به شکستن حرمت خیمه عباس گریه کنی...آن هم غیرتی.. و این یک روز قبل تر اگر خون من و تو تبریزی به جوش نمی آمد افتخار این را نداشتیم که از حضرت و اماممان خامنه ای بشنویم که : « ... مردم تبریز در حوادث گوناگون همیشه آغازکننده بودند، شروع کننده بودند و ابتکار عمل را در دست گرفتهاند... " جانم به فدایش...
متن عالی بو جالبی بود....
قلمه جذابی دارید....
منتظر نوشته های دیگه ای از شما هستم.