۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۲
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی:

نقش معرفت خدا در شادی

کد خبر : ۴۴۳۸۳۵

یکی از عوامل تأثیرگذار بر باورهای عقیدتی، شناخت خداوند است. شناخت خدا یعنی بدانی هر جا که تو هستی، خدا با توست، حضور دارد و غایب نیست. لذا اگر به معرفت خداوند رسیدی هیچ وقت به بهره‌مندی های دیگران دل نمی بندی. کسانی که در دنیا به شناخت خدا رسیدند، لذتشان از بهشتیان بیشتر می شود. و هیچ نوع اضطراب و ترسی ندارند.

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 7 «بحث شادی» مورخ ۹۴/10/19، استاد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن را در زیر می خوانید:

 

نقش باورهای اعتقادی در شادی انسان

چگونه معرفت الله، به انسان شادی می‌بخشد؟

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

«لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فی فَضلِ مَعرِفةِ اللّه عز و جل ما مَدُّوا أعیُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه ُ بهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَیاةِ الدّنیا ونَعیمِها، وكانَت دُنیاهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا یَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، ولَنَعِموا بِمَعرِفةِ اللّه جَلَّ وعزَّ ، وتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم یَزَلْ فی رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِیاءِ اللّه. إنَّ مَعرِفةَ اللّه عز و جل اُنسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ ، وصاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ ، ونُورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ، وقُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ؛ اگر مردم می‌دانستند؛ فضیلت شناخت خدا را هیچ‌گاه به آنچه که خداوند از نعمت‌های دنیا، دشمنان آنان را بهره‌مند نموده است؛ چشم نمی‌دوختند. ارزش دنیای کسانی که خداوند را ندارد و نمی‌شناسند، در نظر کسانی که الله را دارند، مانند خاکی است که روی آن پا گذاشته و رد می‌شوند. نعمتی که آنان از معرفت الله دریافت می‌کنند و به لذّت می‌رسند؛ مانند لذّت کسی است که دائماً در بهشت با اولیای خدا محشور است. همانا معرفت خداوند، مونس انسان در هر ترسی است و همدم او در هر تنهایی و نورش در هر تاریکی، و توانش در هر ضعفی است».

کلمه‌ی «اگر»، در ابتدای فرمایش امام صادق (علیه‌السلام)، نشان می‌دهد که مردم غالباً از این درک و شناخت محرومند؛ (اگر مردم می‌دانستند...) یعنی؛ عموماً، اینکه نکته را نمی‌دانند که کمترین اثر شناخت خداوند در زندگی انسان، شاد زیستن و آرام بودن در همین دنیا می‌باشد.

کسی که تأثیر معرفت الله را در قلب خود و روند زندگی‌اش بداند، هرگز به نعمت‌های دنیایی که دشمنان خداوند، از آن بهره‌مند هستند، حسرت نمی‌خورد. تمام آرزوی دشمنان خدا، در همین دنیا خلاصه می‌شود، و آنان به سبب نداشتن ایمان و عدم مهارت‌آموزی در استفاده‌ی صحیح و رشددهنده از نعمت‌های خدا، با حضور چنین نعمت‌هایی در زندگی‌شان، باز هم شاد و آرام زندگی نخواهند کرد. لذا نعمت‌های خداوند برای آنان، از دریچه‌ی خیر و رحمتِ الهی نیست، زیرا، برایشان تقرّبی حاصل نمی‌کند. برای این گروه از افراد، آسایش بیشتر، آرامشِ کمتری را بدنبال دارد. زیرا شادی و آرامش، محصولِ فعالیتِ بخش فوق عقلانی انسان است. اگر این بخش به بلوغ نرسیده و شروع به تغذیه و رشد ننماید، محصولی به نام شادی و آرامش نیز تولید نخواهد کرد. لذا هیچ نعمت و ثروتی، این فرد را به تأمینِ روانی و آرامش روحی نخواهد رساند.

کسانی که به بلوغ بخش فوق عقلانی رسیده و در مسیر عاشقی با الله قرار گرفته اند، به علت اغنای این بخش، در هر شرایطی شاد و آرام اند، و هرگز چشم به ثروت و سرمایه‌ی دشمنان خدا و کسانی که با آسمان فاصله دارند، نمی‌دوزند.

زیرا اساساً، هیچ خیری در چنین ثروت‌هایی نمی‌بینند. لذا هرگز در حسرتِ ثروتِ کسی نخواهد ماند.

توجه داشته باشیم که معرفت الله با علوم الهی، کاملاً متفاوت است. علم را انسان بواسطه‌ی حضور در خدمت یک استاد، مطالعه‌ی یک کتاب، گوش فرادادن به یک سخنرانی و ... فرا می‌گیرد، امّا معرفت، لمسِ همان علم توسط شخص است. چیزی که شخص با همه‌ی وجودش از الله، ادراک می‌کند. بنابراین این معرفت، هرگز قابل تردید نیست.

کسی که به الله معرفت پیدا کرده، و او را لحظه به لحظه در کنار خود می‌بیند (حتی نزدیک‌تر از خودش)، قطعاً شاد و آرام خواهد بود، زیرا اِله حقیقی‌اش را همواره در آغوش خود داشته و لحظه‌ای از او دور نخواهد بود.

او خوب می‌داند که برای شبیه شدن به الله، به زمین آماده است، برای تبدیل شدن به کمال بی‌نهایت... او خوب می‌داند که این هدف، جز در اتصال دائم به الله، به دست نمی‌آید. لذا سعی می‌کند با اتصال دائم به دلبر حقیقی‌اش، روز به روز به این کمال بی‌نهایت نزدیک‌تر شده، و با باطنی انسانی و زیبا به برزخ متولد گردد.

داشتنِ الله برای چنین کسی، تنها سرمایه‌ی ارزشمندی است که او را از هر ثروت دیگری بی‌نیاز می‌کند. او تمام نعمت‌های بخش‌های پایین را در جهت بدست آوردنِ نگاه ویژه‌ی دلبرش، و درخشیدن در نگاه اهل آسمان به مصرف می‌رساند. لذا هیچ نعمت و هیچ کمالی، بدون الله، برای او ارزشِ مستقلی ندارد. از همین رو هرگز به داشته‌های دیگران، چشم ندوخته و حسادت نمی‌کند.

فاجعه‌ی حقیقی در زندگی یک انسان، زمانی اتفاق می‌افتد که؛

به دنیا بیاید، امّا نتواند الله را به عنوان یک معشوق پیدا کرده و در جهت شبیه شدن به او حرکت ننماید. او تا آخرین لحظه‌ی زندگی‌اش در دنیا، در کمالات بخش‌های پایینی غوطه‌ور بوده و آنان را به عنوان هدف بر می‌گزیند. لذا کمالاتِ پایینی، برای او، مستقلاً صاحب ارزش اند. و اگر آن‌ها را در انسان‌های دیگری ببیند، ممکن است به حسرت و حسادت دچار شود. چون خود را از دیگران عقب‌تر دیده و احساس جا ماندن، آرازش خواهد داد.

هرگز فراموش نکنیم که؛

دین؛ مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها، حلال‌ها و حرام‌ها نیست؛ بلکه دین، یک مسیرِ توام با عشق است. برای همین است که متدینین، از دینداریِ خود به نهایت لذت و عشق می‌رسند. به همین دلیل، کسانی که در دنیا به معرفت الله می‌رسند، در همین دنیا، به لذتی، بی‌نهایت عظیم‌تر از بسیاری از بهشتیان که به این معرفت در دنیا نرسیده اند، دست می‌یابند. یک انسان عاشق، از هیچ حادثه‌ای به ترس و اضطراب نمی‌افتد. زیرا تمام اهل آسمان را در کنارش دارد. او آنقدر با خدا و رفاقت با غیب، سرشار است، که هرگز احساس تنهایی، حقارت، بی‌کسی و .... نمی‌کند. او همه‌ی ضعف‌هایش را در چهاربخش پایینی، براحتی تحمل می‌کند، زیرا ثروتی عظیم‌تر، او را احاطه کرده است. خداوند، تمام نداشته‌های او را به سمت تقرب او، هدایت کرده و در تمام امورش، امدادش خواهد کرد.

باید تا دیر نشده عاشق شویم...

عاقل‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که در دنیا، با الله، رفاقت کرده و عمرشان را به عشق‌بازی می‌گذرانند. آنان می‌فهمند چرا به دنیا آمده‌اند، و باید به کدام سو حرکت کنند. امّا نادان‌ترین انسان‌ها، کسانی هستند که سرگرم زندگی دنیا شده و اساساً به فکر عاشقی با اهل آسمان، نمی‌افتند و زمانی حقیقت زندگی را می‌فهمند که دیگر برای جبران، زمانی باقی مانده است... .

 

مطالب بیشتر:

پای درس استاد

مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی

مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی