۲۴ مهر ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۳
استاد محمد شجاعی:

خداوند محبتش را بر چه کسانی واجب می داند؟

کد خبر : ۴۳۵۷۶۸

خداوند به انسان نگاه همراه به عشق دارد و همواره با زبان محبت با انسان صحبت می کند؛ به همین دلیل محبت خود را بر کسانی که فقط به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند، واجب می داند.

در حدیث معراج به این جمله رسیدیم:« وجبت محبتی للمتحابین فی= محبت من واجب می شود بر کسانی که بخاطر من یکدیگر را دوست دارند».

جلسه گذشته این مبنا را ذکر کردیم که «آدمیت یک آدم، به این است که چقدر محبت خدا برایش اصالت دارد». چون خداوند تبارک و تعالی در قرآن بر اساس نوع نگاهی که به ما دارد، با ما حرف می زند. اگر برای یک سری اعمال فرموده:«ان الله یحب...»، برای یک سری دیگر از اعمال هم فرموده:«ان الله لا یحب...». ما باید بدانیم از چه رو خداوند این گونه فرموده و از چه زاویه ای به انسان نگاه کرده که برای بازداشتن او از کارهای بد فرموده:«دوست ندارم» و برای تشویق او به کارهای خوب فرموده:« دوست دارم». این طرز حرف زدن، برای چه نوع آدمهایی موثر است؟ زبان حیوان که نمی تواند باشد؛ زیرا زبان حیوان، زبان منع و تهدید است. زبان کفار هم نمی تواند باشد؛ زیرا خداوند آنها را بدتر از چهارپایان و یا مرده می داند. پس زبان آنها هم زبان تهدید است:« اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون=آنان اصحاب جهنم هستند و برای همیشه در آن می مانند». برای افراد متوسط هم می فرماید: «جنات تجری من تحتها النهار=بهشت هایی که از زیر آن نهرها جاری است»؛ ولی برای کسانی که واقعا سنخیت با خداوند دارند و به معنای حقیقی انسان هستند و طمع کار و مزدور نیستند، زبان محبت را به کار گرفته است. آن زبان این است که می فرماید: «دوست دارم این کار را بکنی و دوست ندارم آن کار را بکنی». این زبان بر روی چه آدمی موثر است؟ چه کسی با این زبان می تواند عمل کند و با خدا کنار بیاید و به کاری که خدا دوست دارد، رغبت پیدا کند؛ و به کاری که خدا دوست ندارد، رغبت نداشته باشد؟ یکی از کارهایی که خدادوست دارد، «دوست داشتن همدیگر است» که خداوند ضمانت این دوستی را محبت خود بر بندگانش قرار داده و فرموده : « وجبت محبتی للمتحابین فی».

ساحران فرعون هم خیلی طمع داشتند که مقرب فرعون شوند. فرعون به آنها قول داده بود که بعد از غلبه بر موسی علیه السلام از مقربین درگاه من خواهید بود و از پول و ثروت و طلا برخوردار خواهید شد.

حالا ببینید دوست داشتن های خدا چه ارمغان هایی در پی دارد و دوست داشتن های غیر خدا چه پیامدهایی دارد.

تضمینِ خداوند برای مهندسی نظام محبتی چیست؟

انسان ها اگر نظام محبتی شان را با محبت خداوند مهندسی کنند و همدیگر را فقط به خاطر خدا دوست داشته باشند، خداوند هم تضمین می کند که حتماً و حتماً آنها را دوست خواهد داشت. اما اگر غیر از این باشد، معنای خطرناکی به خود می گیرد.

یعنی اگر ما کسی را دوست داشته باشیم؛ ولی نه برای خدا. دوست داشتن برای غیر خدا، هر چه که باشد شرک است؛ این ننگ بوده و به منزله خودفروشی است که آدم نتوانسته باشد نظام محبتی اش را طوری مهندسی کند که انگیزه اش از خوش آمدن یا نیامدن و محبت و تنفر «خود حقیقی» نباشد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:« اگر من بینی یک مؤمن را با شمشیر بزنم، هرگز از من بدش نمی آید. ولی اگر دنیا را هم به یک منافق بدهم، از من خوشش نمی آید». چرا مؤمن از امیرالمؤمنین بدش نمی آید، برای این که محبتی که به امیرالمؤمنین دارد، از نوع غیرشخصی و برای خدا است. مؤمن چون همه محبتش برای خداست، هر چه که رنگ خدا را داشته باشد دوست دارد.

مبنای نفسانی برای محبت، فحشا و فساد به شمار می آید

اگر در گرایش به حب و بغض و کینه و آشتی، مبنا نفس خودمان باشد، فحشای باطنی محسوب می گردد. حتی اگر حب و بغض در مسائل مادی نظیر ازدواج باشد که در آن انگیزه های قوی حیوانی مطرح است، باز این مسئله صدق می کند؛ ولی اگر غیر از این باشد، خیلی خطرناک است.

امام صادق علیه السلام که رئیس مذهب ما است از یک چیز خیلی گله و شکایت دارد. این گله را امام سجاد هم از ما شیعیان دارند و آن این است که «شیعیان در رفاقت با همدیگر ضعیفند و نمی توانند در روابط بین خودشان، شیطان را کنار بزنند». به همین علت، زود روابط شان خراب می شود. امام صادق علیه السلام در این باره خیلی سرمایه گذاری کردند؛ حضرت به اصحابش پول می داد و می گفت: هر وقت دیدید دو نفر شیعه به جان هم افتاده اند، با این پول هزینه کنید تا روابط شان خراب نشود. این کار امام مفهوم مهمی دارد. معنی اش این است که دو تا شیعه نباید با هم درگیر شوند. یعنی مواظب باشید یکی از مصایق دنیا که پول است، باعث اختلاف شما نشود. امام تان می گوید من از جیب خودم پول خرج می کنم برای اینکه شما به جان هم نیفتید. اگر قرار است دنیا و مظاهر دنیا بین شما اختلاف بیندازد، زود از این اختلاف دوری کنید و نگذارید شیطان بر شما مسلط شود.

اگر بعد از امام رحمة الله علیه جناح های ما در مملکت همین یک فرمایش امام صادق را عمل می کردند و به خاطر حب مقام و ریاست و به خاطر دنیا به جان همدیگر نمی افتادند، امروز کشور ما خیلی جلو می رفت. اما الآن مملکت ده ها سال عقب افتاده است؛ برای اینکه ما حاضر نیستیم دست از دنیا برداریم و به یکدیگر محبت کنیم. قاعده مهم این است که هر گاه در روابط کاری بین دو نفر اختلافی پیش آمد، حتی جایی که ظاهراً کار مقدس است، مثل کار برای امام زمان، اگر قرار است بین کار و رفاقت تان یکی را انتخاب کنید، حتماً رفاقت تان را انتخاب کنید. در غیر این صورت آن کار مقدس را خراب کرده ایم.

توصیف مقام بهشتی کسانی که همدیگر را به خاطر خدا دوست دارند

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:« قال سمعته یقول: إن المتحابین فی الله یوم القیامة على منابر من نور قد أضاء نور وجوههم ونور أجسادهم ونور منابرهم كل شئ حتى یعرفوا به، فیقال: هؤلاء المتحابون فی الله= کسانی که بخاطر خدا به یدیگر محبت می ورزند، در روز قیامت بر منبرهای نوری هستند که نور آن چهره ها و بدن هایشان و همه چیز را روشن می کند؛ بطوری که بوسیله آن نور، همه چیز شناخته می شود».

این نوع احادیث، مسئولیت ما را چند برابر می کند. «منبر» هایی از نور، یعنی بلندی و یک جایگاه فوق العاده بلند از نور. در روایت بعدی می خوانیم که وضعیت چنین افرادی چنان فوق العاده است که حتی انبیاء هم از جایگاه آنان تعجب می کنند. مفهوم این نور چیست، این نور، نور حسی نیست. یعنی شما وقتی با همدیگر بخاطر خدا محبت می کنید، محیط کاری تان، محیط خانواده و... چنان نورانی و شفاف و روشن می شود که شیطان نمی تواند کاری علیه شما بکند. اما شیطان در محیط تاریک و ظلمانی نفوذ می کند؛ یعنی در جایی که نفسانیت در کار است. «یخرجونهم من النور الی الظلمات=شیطان آنان را از نور خارج می کند و به سوی ظلمات و تاریکیها می برد». نور جایی هست که محبت برای خدا باشد و ظلمات جایی هست که محبت برای خدا نباشد».

فرمول «مدیریتِ اسلامی» چیست؟

این نوع نگاه، در بحث های مدیریت اهمیت زیادی دارد. مدیریت های پیشرفته امروزی در مقابل مدیریت اسلامی در حال حاضر دوره الفبای مدیریت به حساب می آیند. ان شاءالله وقتی امام زمان علیه السلام بیایند و فرمول های پیشرفته مدیریت را اجرا کنند، تازه مردم جهان قدر مدیریت اسلامی را خواهند دانست. یکی از این فرمولها همین است که یک مدیر باید افراد زیرمجموعه خودش را دوست داشته باشد، پدر و مادر باید عاشق خانواده اش باشد، خواهر برادرها باید همدیگر را دوست داشته باشند.

امروزه اگر بخواهید در یک مجموعه مثل یک موسسه و شرکت و یا در یک مجموعه اقتصادی یا سیاسی و یا هر جای دیگر، سرعت و موفقیت در کارها باشد، برای این منظور به شما سیستم اقتصادی، سیستم مدیریت نوین، مدیریت بحران، مدیریت زمان و مدیریت ... می دهند تا طبق آن سیستم رفتار کنید؛ ولی وقتی راه دستیابی به همین مقصود را به دست امام صادق علیه السلام می دهید، می گوید: «اگر در آن محبت باشد، سرعت و برکت پیدا می کند. حتی اگر کافر باشند». یعنی محبت، معجونی است که حتی اگر بین کفار هم باشد، خدا به کارشان سرعت و برکت می دهد. حتما اگر مومن باشند و بخاطر خدا همدیگر را دوست داشته باشند و کاری را انجام دهند، برکاتش خیلی بیشتر می شود؛ مثل 8 سال دفاع مقدس که آن قدر برکات داشت که شما اگر آن برکات را به هر کامپیوتر و ابر کامپیوتری بدهید، چون نمی تواند محاسبه کند، می سوزد. به هر کارشناسی بدهید، تعجب می کند و نمی تواند محاسبه کند. این یعنی چه؟ در کشوری که به شدت زیر بار قرض است و امکانات کافی ندارد؛ اما از آن طرف دنیا با تمام امکاناتش و با همه قدرت نظامی با او مقابله کند و شکست بخورد، این یک معجزه است.

مثلاً در یک خانواده وقتی همه همدیگر را دوست داشته باشند و انگیزه ها الهی باشد، برکات سرازیر می شود. مثلا یک دفعه می بینید درآمد مرد این خانواده، ماهانه یک میلیون تومان است، اما هزینه هایی که در خانه صورت می گیرد، 3 میلیون تومان می شود. این تفاوت از کجا تامین می شود؟ مهندس عالم و امام معصوم دارد حرف می زند؛ یعنی کسی که ساختار ریاضی عالم در دستش هست، می گوید «محبت برای خدا برکت می آورد».

می فرماید شما این کار را نکن چون سرعت و برکت در زندگیت کم می شود. توصیه من نیز به شما عزیزان این است که اجرای این دستورالعمل برای همه ما واجب است. اگر کسی این دستورالعمل را نمی تواند اجرا کند، به خودش ظلم کرده و به امام زمان علیه السلام خیانت کرده است.

خدا رحمت کند «شهید همت» را که در چند عملیات با ایشان بودیم. بعضی از این عملیات ها موفق بود، بعضی ها هم موفق نبود. ما هر وقت شکست می خوردیم، حاج همت می گفت: آقایان اخلاص شان کم بوده؛ مستحبات را انجام ندادند؛ نماز شب نخواندند؛ توسل شان ضعیف بوده که شکست خوردیم. ما در صدر اسلام هم به نقل از پیامبر ص همین حرف ها را داشتیم. وقتی مسلمین در جنگ شکست می خوردند، حضرت می فرمود: مستحبات را رعایت نکردند، شکست خوردیم. این که همه ما گنهکار، مقصر، عیب دار هستیم، شکی نیست. ولی روی نیت های مان، دل و نوع نگاه مان باید کار کنیم. یک آدم ضعیف که کار بلد نیست، یا فقط 20درصد، 30 درصد کار را بلد است و در 70 درصد بقیه خطا دارد، اما اگر با نیت خوب و محبت به دیگران وارد کار شود، خدا به کارش برکت می دهد. اما یک نفر متخصص که صد در صد کارش را هم بلد است، اما عرضه و مهارت محبت کردن برای خدا را ندارد، سرعت و برکتی در کارش وجود نخواهد داشت.

تخصص به تنهایی کافی نیست

کسی که فکر می کند همه کارها در یک مجموعه و نظام مدیریتی و یک سیستم تخصصی با موفقیت پیش می رود و لا غیر، این شخص کافر است و فقط ظاهر را می بیند:« یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[1] = از زندگى دنیا ظاهرى را مى ‏شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند». «آخرت» یعنی صرف نظام مدیریتی دنیا نه. آخرت به معنای قیامت است. یعنی داشتن تخصص همه ی کار نیست؛ تو اول باید خودت را درست کنی.

وقتی که پای صحبت دانشمندان هسته ای می نشینید، می گویند حضرت زهرا کمک مان کرد. من هم فیلم شان را دیدم و هم با خودشان صحبت کردم. ما باید همه شرایط مادی و معنوی را با هم و کنار هم بگذاریم. اصل تخصص باید کنار تقوا، معنویت، صفا، همدلی، صمیمیت و محبت به همدیگر در راه خدا باشد. یک متخصص بی تقوا و فاسق باعث غضب خداوند و فرشته ها می شود. فرشته موجودی نیست که چهارتا بال داشته باشد، بلکه فرشته یعنی قوای عالم. قوای عالم با وجود چنین شخصی راه نمی آیند و کار نمی کنند. برای همین بود که امیرالمؤمنین علیه السلام 7 نفر را که نزد خدا خیلی محترم و عزیزند، اسم می برد و می فرماید: «سلمان، مقداد و ابوذر و ... ». اینها چقدر عزیزند که همه چیز به نور اینها شناخته می شود. مثلاً در تاریکی شب، وقتی که می خواهیم کاری انجام دهیم، باید زیر نور مهتابی، لامپ و چراغی انجام بدهیم. در روز قیامت هم کارهای ما زیر نور این آدمهای مهم انجام می شود. این خیلی حرف بلند و مهمی است که بدانیم کارهای قیامت در زیر نور کسانی انجام می شود که در راه خدا به همدیگر محبت می ورزند و همه چیز قیامت به وسیله این آدمها شناخته می شود.

چهره آخرتیِ دوست دارندگانِ برای خدا، چگونه است؟

امام باقر علیه السلام از حضرت رسول صلی الله علیه وآله و سلم نقل می کند: «المتحابّون فی اللّه یوم القیامة على أرض زبرجدة خضراء فی ظلّ عرشه عن یمینه-وكلتا یدیه یمین-وجوههم أشدّ بیاضا و أضوأ من الشمس الطالعة، یغبطهم بمنزلتهم كلّ ملك مقرّب و كلّ نبی مرسل، یقول الناس من هؤلاء؟ فیقال: هؤلاء المتحابّون فی اللّه[2]= کسانی که به خاطر خدا همدیگر را دوست می دارند، روز قیامت بر زمینی که از زبرجد سبز و درخشنده است، در کنار عرش الهی ایستاده اند و صورتهای بسیار سفید (و نورانی) دارند که از نور خورشید درخشنده ترند. [وقتی] ملائکه و انبیا [صورت نورانی آنان را مشاهده می کنند] به حال آنان غبطه [و حسرت] می خورند و مردم می پرسند: آنان چه کسانی هستند؟ گفته می شود: اینها کسانی هستند که [در دنیا] برای خدا با هم دوستی داشتند».

حضرت چقدر ملیح حرف می زنند آنجا که می فرمایند:« فی ظلّ عرشه عن یمینه-وكلتا یدیه یمین = در جانب راست عرش - هر دو جانب عرش راستند-». یعنی اگر گفتم جانب راست، فکر نکنید که عرش سمت چپ هم دارد، خیر هر دو طرفش راست است. فکر نکنید آنجا یک عده ای سمت راست خدا هستند و یک عده ای سمت چپ. خدا راست و چپ ندارد. این یک معما و رمز است که در بحث اسماء الله وقتی انسان به آن پی می برد، خیلی سرمست می شود. فهم هندسه عالم چگونه خواهد بود که همه اطراف عرش راست است. عرش احاطه دارد. هر دو جانب عرش یمین و پربرکت است. «یمن و یمین و میمنت» یعنی مبارکی. چهره هایشان نورانی تر و سفیدتر از خورشید است و همه فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل به جایگاه و مقام شان غبطه می خورند. معلوم است که این، یک کار خیلی ویژه است. چقدر هم مفت و رایگان در اختیار ما گذاشته اند. آیا کار سختی است که آدمها بخاطر خدا همدیگر را دوست داشته باشند؟ انگیزه هایشان از توجه و رسیدگی به هم، خدا باشد؟ می گوید من کاری ندارم که این بلال سیاه است؛ بدقیافه است؛ زبانش هم می گیرد؛ بلال بخاطر خدا دوست داشتنی است. من کاری ندارم فلان کس افغانی است؛ دیگری عرب است؛ آن یکی آمریکایی یا اروپایی است، اینها چون شیعه و مؤمن هستند. باید به عشق شان نفس کشید و برایشان نگران بود. کاری ندارم دارای چه ملیتی هستند. من نه با ملیتش کار دارم و نه با قیافه شان کار دارم؛ نه با فقیر و غنی بودنشان کار دارم؛ فقط بخاطر شیعه بودنشان، برایم دوست داشتنی اند.

همه فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل به جایگاه و مقام کسانی که اینطور باشند، غبطه می خورند. حالا شما بیایید در کتابهای عرفانی که نوشته شده نگاه کنید، در هیچ کدام خبری از این فرمول ها نیست. کتب عرفانی غیردینی که مزخرف است. این معصوم است که تمام عشقش را در کلامش می ریزد و به شیعه اش می دهد. می بینی با چه عشقی با شیعه حرف زده، حالا شما را به کجا دعوت می کند؟ می گوید، روی منبرهای نور دعوت تان می کنند که انبیاء و فرشته ها حسرت شما را بخورند. با چه سخاوتی این را در اختیار ما گذاشته اند؟

تمرینِ محبت کنیم

باید تمرین کنیم که آدم ها را دوست داشته باشیم. درست نگاه شان کنیم و به آنها احترام بگذاریم. اگر دعواهایی اتفاق می افتد، برای این است که ما نتوانستیم نظام محبتی مان را «فی الله» بکنیم. هر چه مرتبه ایمان بالاتر می رود، محبت انسان نسبت به دیگران بیشتر می شود.

«محبت کردن» تمرین خوبی است. بگوییم از این به بعد، تلاش می کنیم به خانه که می رویم، یا سر کار که می رویم؛ مثلا به اداره می رویم، یا در مغازه اگر هستیم، اینگونه باشیم. با مشتری همینطور رفتار کنیم. از در که داخل مغازه می آید، با نگاه «اعظم حرمة من الکعبه=حرمت مومن عظیم تراز کعبه است» به او نگاه کنیم؛ به عنوان یک شیعه اهل بیت نگاهش کنیم.

مرتب به ظاهر و قیافه افراد گیر ندهیم. بگوییم اگر او چند تا مشکل یا فحشای ظاهری دارد، خود من صدتا فحشای باطنی دارم که به مراتب بدتر از فحشای ظاهری او است. آدم هایی که اهل محبت کردن به دیگران نیستند، وقتی یک نفر به آنها ابراز محبت می کند و آنها را می بوسد، تعجب می کنند و فکر می کنند که او از نظر عقلی کم دارد یا انحرافی دارد که هر دفعه ما را می بیند، بغل می کند و می بوسد و ابراز محبت می کند. چون خود اینجور آدمها همیشه در محبت کردن چرتکه می اندازند که آیا من به فلانی ابراز محبت بکنم یا نه. اینها محبتشان با دیگران، «فی الله» نیست، برای همین است که نمی تواند به دیگران کند و برای این کار، شرط می گذارد. اینها حتی نمی توانند محبت دیگران را باور کنند. اما آن کسی که با خداست و محبتش «فی الله» است اصلاً کاری ندارد، شرط ندارد، شرک ندارد.

چرا برخی افراد از ابراز محبت به دیگران خودداری می کنند؟

برخی افراد از ابراز محبت خودداری می کنند تا مبادا دیگران از آنها سوء استفاده کنند. یعنی جلوی خدایی شدن خودشان را می گیرند، برای این که دیگران از ابراز محبت آنان سوء استفاده نکنند. این درست نیست. شما کار خودت را بکن و بگذار دیگران سوء استفاده کنند؛ اما تو خدایی شو و کاری به دیگران نداشته باش.

علی علیه السلام فرمودند: من هیچ وقت به خاطر این که کار اسلام و کار خدا را پیش ببرم، خودم را آلوده نکردم. و همچنین می فرماید: من می توانم شما را اصلاح کنم؛ اما «لا بفساد نفسی= نه به قیمت آلوده شدن خودم». شما مدیریت حضرت علی را نگاه کنید. نامه هایی که به استاندارهایش می نویسد؛ استاندار بصره، مصر، کوفه و ... می نویسد: شنیده ام که شما این کارها را کردید. بعد ابوموسی اشعری و عمرعاص را می آورند و حکومت را از دست علی می گیرند و می دهند به معاویه. چرا علی علیه السلام نمی تواند مدیریت را جمع کند؟ آیا بی عرضه است؟ بلد نیست؟ عقل ندارد؟ نه. توان همه این کارها را هم دارد و می گوید من می توانم همه شما را اصلاح کنم؛ اما نه به قیمت آلوده شدن خودم. علی امام است و نماینده خدا روی زمین. خداوند در قرآن به پیغمبرش هم می فرماید که اگر یک عده ای ایمان نمی آورند، نباید غصه بخوری. می فرماید:« لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ[3]= شاید تو از اینكه [مشركان] ایمان نمى ‏آورند جان خود را تباه سازى».