۱۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۲

از حاشیه‌های دستمزد گلزار تا آشنایی عطشانی با بابک زنجانی

از حاشیه‌های دستمزد گلزار تا آشنایی عطشانی با بابک زنجانی
علی عطشانی کارگردان فیلم سینمایی «کاتیوشا» در بازخوانی کارنامه سینمایی‌اش می‌گوید از حاشیه‌سازی خسته شده و دیگر مثل گذشته نمی‌خواهد فیلمسازی پرسروصدا باشد.
کد خبر : ۴۲۹۹۷۷

کاراکتر «خلیل کاتیوشا» در فیلم «کاتیوشا» و نسبت علایق سینمایی هادی حجازی‌فر با حال و هوای این کاراکتر، بخش اصلی قسمت نخست میزگرد فیلم «کاتیوشا» در خبرگزاری مهر را به خود اختصاص داد، کاراکتر و فیلمی که بیش از هادی حجازی‌فر باید آن را محصول علایق سینمایی علی عطشانی در مقام کارگردان دانست.

به گزارش مهر در قسمت دوم این میزگرد تلاش داشتم تمرکز بیشتری بر این علایق سینمایی که بر اثر آن فیلم‌های متنوعی از «پوست موز» و «دموکراسی تو روز روشن» گرفته تا «تلفن همراه رئیس‌جمهور»، «نقش نگار» و همین آخری یعنی «کاتیوشا» متولد شده‌اند، داشته باشیم.

علی عطشانی که در سال‌های نه‌چندان طولانی فعالیت در سینما به‌طور متوسط سالی یک فیلم را کارگردانی کرده است، شناسنامه‌ای پرحاشیه در حافظه اصحاب رسانه دارد و ناگزیر بخشی از تلاش ما برای کنکاش کارنامه سینمایی‌اش به سمت همین حواشی سوق پیدا کرد.

قسمت دوم میزگرد فیلم «کاتیوشا» در خبرگزاری مهر به همین دلیل بیشتر متمرکز بر کارنامه عطشانی و علایق و حاشیه‌های سینمایی او است و بحث‌ها بر سر فیلم آخر این فیلمساز را می‌توانید در قسمت سوم این نشست پیگیری کنید.

* در بررسی کارنامه سینمایی علی عطشانی شاهد یک ثبات قدم و پشت‌کار در زمینه فیلمسازی هستیم که حاصل آن تا به امروز ۹ فیلم سینمایی شده است. این استمرار حضور ارزشمند است، اما همیشه این سوال را داشتم که پروژه فکری علی عطشانی در مقام یک فیلمساز در سینما چیست؟ انگار آن‌قدر که سینما به‌عنوان تکنیک و سخت‌افزار برای شما جذابیت دارد، دنبال خط فکری معینی نیستید. اصلی‌ترین شاهد مثال هم «آقای الف» است که به‌عنوان اولین فیلم سه‌بعدی سینمای ایران کنجکاوی بسیاری برای تماشای آن داشتیم، اما فقر داستان و محتوا، مخاطب را با این سوال مواجه می‌کند که این همه زحمت برای چه بود؟!

علی عطشانی: اتفاقاً فقط می‌خواستم یک فیلم سه‌بعدی بسازم!

* چرا این زحمت را خرج یک داستان و محتوای بهتر نکردید؟

عطشانی: یک سوال مشخص دارم؛ چرا بعد از آن تجربه و اینکه ما هم دوربین سه‌بعدی ساختیم و هم چند سینما را برای نمایش این فیلم تجهیز کردیم، کس دیگری سراغ آن نرفت؟ ما که راه را هموار کرده بودیم.

«آقای الف» یکی از ای‌کاش‌های زندگی من است که می‌گویم من که این زمینه را فراهم آوردم ای‌کاش در فیلمنامه و داستان هم دقت بیشتری می‌کردم
* شاید اگر فیلم قصه بهتر و به‌تبع آن اقبال و فروش بیشتری در میان منتقدان و مخاطبان پیدا می‌کرد، دیگرانی هم برای ورود به این میدان وسوسه می‌شدند...

عطشانی: درباره فروش و اقبال مخاطب که اصلاً شرایطش وجود نداشت و سالنی برای اکران فیلم سه‌بعدی در ایران نداشتیم. من خودم برای اکران این فیلم از چین عینک آوردم! هیچ حمایتی هم نبود...

* این‌ها زحمات برداشتن گام اول است که به آن احترام هم می‌گذاریم...

عطشانی:، اما در همین گام اول هیچ‌کس هیچ کمکی نکرد و حتی وقتی زمین خوردیم دستمان را نگرفتند تا دوباره بلند شویم. صددرصد حرفت درباره محتوا و داستان فیلم را می‌پذیریم. همه ما در زندگی مقاطعی داریم که وقتی آن را مرور می‌کنیم یک «ای‌کاش» هم می‌گوییم. «آقای الف» یکی از ای‌کاش‌های زندگی من است که می‌گویم من که این زمینه را فراهم آوردم ای‌کاش در فیلمنامه و داستان هم دقت بیشتری می‌کردم، اما واقعاً در مسیر پیش‌تولید آن فیلم آن‌قدر اذیت شدیم که انرژی کمی داشتیم. باید محاسبات دقیقی را درباره زاویه دید مردم ایران انجام می‌دادیم تا ترکیب دوربین‌ها مشخص شود. فرمول فیلمسازی در کشور‌های مختلف براساس زاویه دید آدم‌ها متفاوت است و رسیدن به استاندارد در این زمینه بسیار از ما انرژی گرفت و واقعاً ما را از محتوا دور کرد...

* پس باید به‌عنوان یک تجربه آزمایشگاهی به آن نگاه کنیم نه فیلم سینمایی!

عطشانی: دقیقاً. یک تجربه بود. اگر نگاه این باشد، از این زاویه درباره «آقای الف» صحبت می‌کنیم که سه یا چهار سال پس از ساخت «آواتار» ما توانستیم در سینمای ایران فیلمی بسازیم که در یکی از صحنه‌ها مخاطب می‌توانست خروج یک هلی‌کوپتر از پرده را تجربه کند. با اینکه ضعف داستان و فیلمنامه را می‌پذیریم و یکی از ای‌کاش‌های من است، اما این دستاورد کمی نیست.

* فارغ از مصداق «آقای الف» چرا در ۸ فیلم دیگر کارنامه عطشانی نمی‌توانیم به یک پروژه فکری و دغدغه مشخص برسیم؟

از این زاویه درباره «آقای الف» صحبت می‌کنیم که سه یا چهار سال پس از ساخت «آواتار» ما توانستیم در سینمای ایران فیلمی بسازیم که در یکی از صحنه‌ها مخاطب می‌توانست خروج یک هلی‌کوپتر از پرده را تجربه کند
عطشانی: کاملاً با این حرف موافقم! از همان ابتدایی که می‌خواستم وارد حرفه فیلمسازی شوم همیشه دوست داشتم در یک مسیر محدود نمانم، نمی‌خواستم یک نوع فیلمسازی را تجربه کنم. البته ما همین امروز فیلمسازان بسیار خوبی داریم که این‌گونه هستند و همواره یک سبک فیلم کار کرده‌اند و من هم بسیار به آن‌ها علاقه‌مندم، مانند ابراهیم حاتمی‌کیا که حتی بدون تیتراژ هم می‌توان فیلم‌هایش را شناخت. من عاشق سینمای او هستم، اما برای خودم الگوی دیگری داشتم؛ فیلمسازی که به‌ظاهر هیچ‌یک از آثارش به هم ربط ندارد، اما یک ویژگی دارد و آن اینکه هر کدام از این فیلم‌ها به‌تن‌هایی یک حرف و موضع مشخص دارد.

این حرف درست است که شما نمی‌توانید در مسیر فیلمسازی عطشانی یک تفکر واحد را ببینید و حتی دوست دارم که این موضع را دارید، اما نمی‌توانید منکر شوید که در هر فیلمم تفکر و هدف مشخصی داشته‌ام. حتی همین «آقای الف» که فکر و هدفی کاملاً تکنیکال درباره آن داشتم. خوشحالم که تا امروز فیلم خنثی نساخته‌ام...

* واقعا هم فیلم‌های شما فارغ از بد یا خوب، خنثی نیست.

عطشانی: اصلاً نمی‌گویم فیلم خوب ساخته‌ام، اما مطمئنم خنثی نیست. از جنس سینمای عشق و عاشقی و تصادف و مامان‌جونم عاشق شدم (که در جای خود می‌تواند هم ساخته شود، اما با سلیقه من جور در نمی‌آید) نیست. دوست نداشتم در تمام فیلم‌هایم یک تفکر را دنبال کنم که به روحیه تجربه‌گرایی من برمی‌گردد.

هادی حجازی‌فر: همین‌جا دوست دارم من هم نکته‌ای را درباره تو بگویم علی. براساس تجربه همکاری در همین فیلم (کاتیوشا) یک چیز را درباره تو متوجه شدم و آن اینکه بچه‌های اطراف و حاضر در گروهت خوب هستند، اما بازهم اطرافت خالی است. بحثم مشخصاً درباره فکر و دیدگاه است. همین هم باعث می‌شد در طول کار مدام از فیلمنامه فرار می‌کردی و می‌گفتی هادی پیشنهادت برای این بخش چیست.

حجازی‌فر:، چون علی عطشانی فیلمساز پرسروصدایی بوده، فضایی غیرواقعی اطرافش به‌وجود آمده است. فقط هم درباره او نیست، درباره هر کس دیگری چنین احساسی وجود داشته باشد تلاش می‌کنم به اطرافیانم بگویم که به این آدم ظلم نکنید
من هیچ مشکلی با تو (در مقام کارگردان) برسر میزانسن و جزییات نداشتم مثلاً صحنه‌ای که کنار استخر می‌گرفتیم، من کار‌هایی کردم که همه از خنده روده‌بر شده بودند، اما بعدش خودم احساس کردم زیاده‌روی بود، وقتی آمدم با تو در میان بگذارم، بلافاصله خودت هم گفتی هادی این‌ها زیادی بود. یعنی واقعاً ذهن نزدیکی در زمینه این همکاری داشتیم، ولی علی! من احساس می‌کنم منظور آقای صابری از طرح این سوال، اشاره به یک مسیر فکری مشخص است. البته بگویم من خودم شبیه علی عطشانی هستم و مدام تجربه‌گرایی می‌کنم، اما بحث بر سر نزدیکی فکر‌ها است. معتقدم اگر فیلمنامه‌های خوبی به‌دست علی عطشانی برسد، خیلی بهتر از این می‌تواند مسیرش را طی کند. علی کارش را در تکنیک سینما به خوبی بلد است...

* علی عطشانی کارگردان بهتری است به نسبت فیلمنامه‌نویس و یا ایده‌پرداز.

عطشانی: البته غالب فیلمنامه‌های آثارم را دیگران نوشته‌اند و در زمینه ایده اولیه هم فقط ایده فیلم «پارادایس» برای خودم بود. شاید درست‌تر این باشد که بگوییم در انتخاب فیلمنامه‌ها ضعیف عمل می‌کنم.

حجازی‌فر: فکر می‌کنم، چون علی فیلمساز پرسروصدایی بوده، فضایی غیرواقعی اطرافش به‌وجود آمده است. فقط هم درباره او نیست، درباره هر کس دیگری چنین احساسی وجود داشته باشد تلاش می‌کنم به اطرافیانم بگویم که به این آدم ظلم نکنید. ممکن است این اتفاق درباره خود من هم رخ بدهد. مثل همان پیامی که برای محمدحسین (مهدویان) نوشتم که «با پشت دست می‌زدی در دهان مجری!». بار‌ها درباره آن حرف عذرخواهی کرده‌ام و واقعاً هم نمی‌دانستم صفحه شخصی هادی حجازی‌فر این‌قدر اهمیت پیدا کرده و حرفم تا این اندازه بازتاب پیدا می‌کند! این موجب یک فضاسازی حول نام من شد. امروز هم فکر می‌کنم علی بیش از این‌ها می‌تواند با اهالی سینما در حوزه کاری‌اش تعامل داشته باشد، اما یک فضای انصافاً غیرواقعی اطرافش به‌وجود آمده که مانع این تعامل می‌شود.

* فضایی که البته شخص علی عطشانی در شکل‌گیری آن بسیار مقصر بوده است!

حجازی‌فر: قطعاً خودش هم مقصر بوده، اما حرفم این است وقتی می‌گوییم باید جوانان به سینما بیایند، باید بدانیم بخشی از جوانی همین کار‌ها است. اشتباه کردن برای جوان است. اگر قرار باشد همه به پختگی یک پیرمرد ۶۰ ساله رفتار کنیم که دیگر نامش جوانی نیست. کاش با هم مهربان‌تر باشیم. حتی وقتی بازی در «کاتیوشا» به من پیشنهاد شدم، واقعیت این است که با خودم گفتم چرا من؟ اشاره هم کردم که نظر مساعدی نداشتم، اما وقتی نزدیک شدم دیدم واقعاً آن‌طور که تصور می‌کردم نیست و او فیلمسازی بسیار کاربلد است. جالب اینکه از همان روز هم که سراغ این همراهی رفتم، مدام دارم درباره آن به همه توضیح می‌دهم! چرا باید به جایی برسیم که یک آدم برای انتخابش مدام در حال توضیح دادن باشد. علی، فکر می‌کنم خودت هم باید فضای اطرافت و حتی فرآیند انتخاب فیلمنامه‌هایت را تقویت کنی تا این شرایط فاصله بگیری.

* آقای عطشانی واقعاً چرا تا این اندازه اهل سروصدا به پا کردن در رسانه هستید...

عطشانی: دو سال گذشته و در نشست خبری فیلم «یادم تورا فراموش» در جشنواره فیلم فجر صراحتاً اعلام کردم که از این حواشی خسته شده‌ام! قطعاً جا‌هایی در به‌وجود آمدن این حواشی و یا مدیریت نکردن آن‌ها مقصر بوده‌ام. شاید اوایل که جوان‌تر بودم احساس می‌کردم این دست سروصدا‌ها به دیده شدن بیشتر فیلم‌ها کمک می‌کند. از جایی به بعد، اما عنان از دستم در رفت! حالا انگار من حاشیه را رها کرده‌ام، اما حاشیه رهایم نمی‌کند.

عطشانی: رفته بودم یک فیلم با تم مذهبی بسازم، اما همین که هم‌زمان با ورود گروه ما به برلین، گلشیفته فراهانی هم به بهانه حضور در جشنواره برلین وارد آنجا شد و یک شیر پاک خورده‌ای خبر زد که این هم‌زمانی بی‌دلیل نبوده است
باور کنید به‌واسطه حرف و حدیث‌هایی که درباره حواشی ساخت «پارادایس» مطرح شد، دلم گرفته است. هیچ‌کدام از آن حرف‌ها صحیح نبود و درباره مطرح شدنشان هم هیچ نقشی نداشتم. رفته بودم یک فیلم با تم مذهبی بسازم، اما همین که هم‌زمان با ورود گروه ما به برلین، گلشیفته فراهانی هم به بهانه حضور در جشنواره برلین وارد آنجا شد و یک شیر پاک خورده‌ای خبر زد که این هم‌زمانی بی‌دلیل نبوده و حتی کار به جایی رسید که گفتند برای بازی در فیلم من تست گریم هم داده است! واقعاً در این مسایل هم بنده دخیل بوده‌ام؟! واقعاً روحم از این خبرسازی‌ها بی‌خبر بود. در عین حال می‌پذیرم که شاید اگر در آغاز کمتر چراغ سبز به حواشی نشان می‌دادم امروز هم کمتر این حاشیه‌ها دامن‌گیرم می‌شد. حتی در همان ماجرای دستمزد ۹۰ میلیون تومانی محمدرضا گلزار برای «دموکراسی تو روز روشن» که باب حواشی را درباره من باز کرد، روحم خبر نداشت...

* در انعکاس خبر نقش نداشتید یا اساساً از رقم بی‌خبر بودید؟

عطشانی: اصلاً رقم را نمی‌دانستم. امروز پس از ۱۰ سال می‌گویم که واقعاً آن روز اطلاعی از رقم دستمزد گلزار نداشتم. گلزار آخرین نفری بود که به پروژه اضافه شد و توافق مالی با او هم به‌طور کامل توسط آقای زم (تهیه‌کننده فیلم) صورت گرفت. واقعاً آن سال‌ها جوان بودم. سی و دو سه سال بیشتر نداشتم و واقعاً تجربه‌ام کم بود. شاید در مواجهه با آن حواشی باید برخورد دیگری می‌کردم، اما توجه بیش از اندازه خبرنگاران را که می‌دیدم برایم جذاب بود! اولین فیلم من که اکران خوبی داشت همین «دموکراسی...» بود که از شانسم در اوج سروصدا‌های برنامه «هفت» روی پرده رفت. فراستی و جیرانی ستاره‌های تلویزیون بودند و همه آن برنامه را می‌دیدند. وقتی به برنامه دعوت شدم، واقعاً نمی‌دانستم در یک برنامه زنده چطور باید با منتقد صحبت کنم!

حجازی‌فر: اتفاقا آن برنامه را خیلی خوب یادم است. واقعاً حضورت و اینکه مدام منتقد برنامه را به اسم کوچک صدا می‌کردی، روی مخ بود (می‌خندد). حتی فکر می‌کنم از همان جا یک ذهنیت منفی هم به تو پیدا کردم!

عطشانی: امروز پس از ۱۰ سال می‌گویم که واقعاً اطلاعی از رقم دستمزد گلزار برای فیلم دموکراسی تو روز روشن نداشتم. گلزار آخرین نفری بود که به پروژه اضافه شد و توافق مالی با او هم به‌طور کامل توسط آقای زم (تهیه‌کننده فیلم) صورت گرفت
عطشانی: واقعاً تا امروز درباره آن صحبت نکرده بودیم. الان داری به من می‌گویی. آن روز واقعاً پیش خودم حساب نکرده بودم منتقدی که جلوی من نشسته سن پدرم را دارد و نباید روی آنتن زنده تلویزیون با این لحن با او صحبت کنم. صراحتاً اعتراف می‌کنم که جوان بودم و نمی‌دانستم. ولی همان حضور در برنامه «هفت» این تصویر را در ذهن طیفی از اهالی سینما به‌وجود آورد که این چقدر «بچه پررو» است! از فردا زمین هم می‌خوردم می‌گفتند محلش نگذارید این «بچه پررو» سینما است. اشتباهاتی از این دست داشته‌ام که حاصل جوانی‌ام بوده، اما واقعاً دیگر از حاشیه‌ها خسته شده‌ام. زمانی همه عشق و حالم این بود که خبرنگاری با من تماس بگیرد و یا مطلبی درباره فیلمم در جایی نوشته شود، اما واقعاً حسرت می‌خورم بابت مسیری که طی کردم. هیچ‌کس نبود که راه درست را نشانم بدهد.

* برخی ادعا‌های عجیب و غریب از طرف خود شما هم به این فضای حاشیه‌ای ضریب می‌داد؛ مانند آن ماجرای ساخت «تایتانیک۲»!

عطشانی: ادعا نبود؛ واقعاً فیلمنامه‌ای به همین نام خریدم که نویسنده آن هم سیدمحسن امامیان است. طرح داستانی بسیار خوبی هم دارد و حتی با پیمان قاسم‌خانی هم درباره آن صحبت کرده‌ام. یک کمدی بسیار جذاب است که اسمش «تایتانیک ۲» است، اما نامش به‌جای «ت» با «ط» نوشته می‌شود و شباهت‌هایی به فیلم «سن‌پطرزبورگ» هم دارد.

* چرا پس در این سال‌ها ساخته نشد؟

عطشانی: بحث‌های اجرایی برای تولید داشتیم که پیشنهاد سرمایه‌گذار رفتن به خارج از کشور بود، اما مثل این سال‌ها این سبک کار هنوز باب نشده بود. همین امروز اگر سرمایه‌گذار این فیلم را پیدا کنم آن را خواهم ساخت. بسیار ایده جذابی دارد. فیلم درباره مسافران ایرانی حاضر در کشتی «تایتانیک» است که واقعاً هم مستند تاریخی دارد. حتی سندی هست که نفیس‌ترین نسخه شاهنامه هم در همین حادثه از بین رفته است.

ایده این فیلمنامه روایتی کمدی از همین ماجرا است و اینکه مدعی می‌شود کشتی را همین چهار ایرانی سوراخ کرده‌اند! یک کمدی هجو بسیار عالی است که تولید هزینه‌بری هم خواهد داشت. واقعاً چنین فیلمنامه‌ای داشتم و حتی درخواست پروانه ساخت هم برایش دادیم. اعلام آن یک ادعای رسانه‌ای صرف نبود، اما شرایط تولید مهیا نشد.

* حالا که صادقانه درباره گذشته صحبت می‌کنید بد نیست سوال صریح دیگری را هم بپرسم. علی عطشانی که می‌تواند ناصر ملک‌مطیعی را پس از سال‌ها به سینما بیاورد، سوژه‌های ملتهب را به فیلم دربیاورد، در هالیوود فیلمسازی کند و... پشتش به جایی یا کسی گرم است؟

عطشانی: اگر پشتم به جایی گرم بود از او می‌خواستم سه میلیارد بودجه‌ای را که صرف «پارادایس» کرده‌ام و در حال حاضر در توقیف است، نجات دهد! می‌دانید سر این فیلم چند چک دست مردم دارم. این حرف را خیلی در سینما شنیده‌ام. مدل‌های مختلفی هم دارد؛ بعضی می‌گویند پدرش بانکدار است و دیگرانی هم سوژه‌های دیگر درست می‌کنند. کاش کسی بتواند ثابت کند برای این ۹ فیلمی که تا به امروز ساخته‌ام، به اندازه هزار تومان چه مستقیم و چه غیرمستقیم از نهاد و یا شخص خاصی حمایت شده‌ام. واقعاً این‌گونه نیست.

* غیر از ماجرای بابک زنجانی و «نقش نگار» دیگر.

عطشانی: در آن مورد هم واقعاً ماجرا این‌طور که برخی فکر می‌کنند نبود. فیلم «نقش نگار» با پشتوانه دو سرمایه‌گذار کلید خورده بود، در روز هفدهم فیلمبرداری هر دو سرمایه‌گذار با هم عقب کشیدند! آن هم در شرایطی که به اعتبار حضور آن‌ها با عوامل قرارداد بسته و حتی چک صادر کرده بودم. رسماً ورشکست شدم! فیلمبرداری در جریان بود و هم‌زمان به هرجایی که به ذهنم می‌رسید رو می‌انداختم برای سرمایه‌گذار.

در آن شرایط و در زمانی که هنوز کسی بابک زنجانی نمی‌شناخت، یکی از بچه‌های گروه تولید که می‌دید من حتی سند ماشینم را برای فروش گذاشته‌ام گفت: با چنین فردی آشناست و او می‌تواند کمک کند. یک شب بعد از پایان کار به دفترش رفتیم، پسر جوانی آمد و گفت: علی عطشانی تویی؟ منم برای آنکه بتوانم او را برای سرمایه‌گذاری تحریک کنم از حضور ناصر ملک‌مطیعی در فیلم گفتم. همان‌جا گفت: اگر ناصر ملک‌مطیعی را بیاوری، همه پول فیلم را می‌دهم، به شرطی که حقوق فیلم به‌طور کامل برای من باشد. آن‌قدر این پیشنهاد عجیب بود که فکر کردم دستمان انداخته و بدون آنکه باور کنیم از دفترش خارج شدیم. به فاصله دو روز بعد قراردادی امضا شد و خیلی زود هم پول به دست ما رسید. این کل ماجرای آشنایی من با بابک زنجانی بود که یک ماه و نیم بعد آن جریانات برایش به‌وجود آمد. واقعاً این هم‌زمانی یک اتفاق محض بود.

* بعد از آن جریانات، فیلم «نقش نگار» به جهت مالی متضرر نشد؟

عطشانی: نه. با همه عوامل آن فیلم سر موعد تسویه‌حساب شد. البته خودم هنوز که هنوز است دارم بابت ترکش‌های حضور این آدم در یک فیلمم تاوان می‌دهم. شاید باورتان نشود، اما همین چند ماه پیش فیلمنامه‌ای به ارشاد داده‌ام، نمی‌دانم از کجا آنجا حرفش پیچیده که این، بابک زنجانی پشتش است! باور کنید تمام شد ماجرای این آدم!