۱۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۱

درود بر فرشتگان رعد و برق و خزانه داران بادها

کد خبر : ۴۲۵۴۷۲

امام سجاد علیه‌السلام:«و الذی بصوت زجره یسمع زجل  الرعود،  و اذا سبحت به حفیفه السحاب التمعت صواعق البروق، و مشیعی الثلج و البرد، و الهابطین مع قطر المطر اذا نزل، و القوام علی خزائن الریاح، و الموکلین بالجبال فلا نزول = و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان که با صدای فراخوانی ابرها، صدای مهیب ابرها را به شنوندگان می رسانند؛ آن گاه که ابرها در فضا شناگر بوده و شعله های برق می درخشد! و نیز بر آن دسته از فرشتگانی که همراه برف، تگرگ و قطرات باران نازل می شوند، و همین طور بر متولیان خزائن بادها و مأموران نگهداری کوه ها رحمت و درود نازل بفرما!». فراز هفتم از دعای سوم صحیفه.

حضرت به دسته ای از فرشتگان توجه دارند و فرموده اند: رعد و برق هر دو توسط فرشتگان ایجاد می شوند و فرشته ها صدای آنها را به گوش انسان می رسانند.

با توجه به مضامینی که در این چند جلسه خواندیم، فعلا با فرشتگانی که برای عالم ماده هستند و مادی هستند، سر و کار داریم. یعنی به قوایی از عالم می پردازیم که با عالم ماده سر و کار دارند.

حضرت می فرماید: «آن دسته از فرشتگانی که همراه برف، تگرگ و قطره های باران نازل می شوند». اگر دقت کنیم، این صحنه خیلی با شکوه است. جلسه ی قبل درباره فرشتگانی که با ابرها سر و کار داشتند بحث کردیم که حضرت فرمودند: «زواجر السّحاب». یعنی فرشته هایی که ابر ها را حرکت می دهند و به نقاطی که باید ببرند، می برند و در اینجا از فرشتگانی یاد می شود که همراه برف و باران هستند و تحت اسم شریف «مصوّر» دانه ها را تصویرگری می کنند. یعنی مثل همین قالی که روی آن نشسته اید که می بینید برای سانت به سانت آن، تصویر گری شده است. یعنی یک هنرمند ماهری طرح این ها را در یک نقشه کوچکی میلی متر به میلی متر طراحی و جدول بندی کرده و بعد اجرا شده است. وقتی به دانه های برف نگاه می کنید، اضلاع محیر العقولی را می بینید که به شکل های هندسی زیبایی طراحی شده که فرشته ها روی این ها کار کرده اند. حضرت می فرماید: ضمن این که این کار با اسم مصور انجام می گیرد، فرشته ها هم هنگام نزول برف، آنها را مشایعت و همراهی می کنند. «مشیعی الثلج= آن هایی که تشییع می کنند»، یعنی همراه دانه های برف می آیند و این دانه ها را به مقصد شان می رسانند.

اگر ما هم مثل امام سجاد علیه‌السلام کار فرشتگان را می دیدیم، شاهد شکوه و عظمت خلقت می شدیم

حضرت سجاد علیه السلام از پشت صحنه تک تک حرکت های عالم که ما می بینیم، پرده برداشته و می فرمایند: فرشتگان و قوای عالم مشغول کار در نظام عالم هستند. اگر ما هم مثل امام سجاد علیه‌السلام می توانستیم اقدامات فرشتگان را ببینیم، شاهد همه ی این صحنه های با شکوه و با عظمت خلقت بودیم. امام سجاد (علیه‌السلام) چگونه حضور فرشتگان را می دیده که به آنها سلام می کرده و با آنان ارتباط برقرار می کرده که حالا ما می بینیم حضرت از کار های آنها گزارش می دهد؟ همان طور که گفتیم حضرت به حدود 30 نوع از این فرشته ها اشاره می کند، اما تعداد فرشتگان خیلی بیشتر از این هاست.

نظام عالم، یک نظام واحد است. آیاتی در قرآن هست که می فرماید، خداوند زمین مرده را با آب زنده می کند و گیاهان را می رویاند. پس بین ابرها و آسمان و زمین یک رابطه وجود دارد. به همین جهت هم باید آن دانه برف یا دانه باران یا دانه تگرگ، هدف گیری شود و به سمت هدف خاصی برود و به جای خاصی اصابت کند. حضرت می فرماید: اینها همه محاسبه شده است. این تصور ما است که می گوییم، ابر فقط در اثر تغییر دما شروع به بارش می کند و این دانه های باران پایین می افتند. ولی تا به پایین بیاید، به هر کجا که قرار است بخورد، هدف گیری شده است. یعنی مثل تیری نیست که ما شلیک می کنیم و گاهی نیز خطا می کنیم و به هدف اصابت نمی کند. دانه های برف و باران توسط قوای عالم، بدون خطا به هدف تعیین شده اصابت می کنند. مهم این است که ما درک درستی از نظام حرکت ها در عالم ماده داشته باشیم و بدانیم هیچ چیزی در عالم ماده نمی جنبد و حرکت نمی کند، مگر به وسیله ی قوای عالم. چون ماده از خود حرکتی ندارد و این قانونی است که در علم فیزیک ثابت شده است که مطلقا ماده از خودش اراده و حرکتی ندارد. اگر حرکتی انجام شود، باید قوا و نیروهایی بر آن وارد شود تا بجنبد و حرکت کند. امام سجاد ع شاهد همه ی این تحولات عالم هست که چنین گزارشی از اقدامات فرشتگان می دهد.

فرشتگان باد و شن و خاک را به جنبش وا می دارند

خدا رحمت کند حضرت امام سلام الله علیه را که فرمود: ملائکة الله، ماموران خدا در طبس بودند. آمریکایی ها که همه چیز، از درجه هواگرفته تا باد و باران و....را محاسبه کرده بودند، اصلا حساب نمی کردند که در آن وضعیت بادی بیاید، اما درست موقعی که می خواستند عملیات انجام دهند؛ ماموران خداوند یعنی همان شن و خاک بیابان نقشه ی آنان را به هم می ریزند.

حضرت شاهد این اقدامات فرشتگان هست که بر آن دسته از فرشتگان که متولیان خزائن بادها هستنددرود می فرستد. «خزائن الریاح» یعنی باد خزانه دارد. قرآن فرمود:« وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[1] = و هیچ چیز نیست، مگر آنكه گنجینه ‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ اى معین فرو نمى‏ فرستیم ». می فرماید: خزائن. خزائن یعنی چند خزانه متعدد. بعد می فرماید: ما این ها را به اندازه ی معلوم نازل می کنیم. این جا حضرت اشاره می کند به متولیان بادها که اگر بادها می وزند؛ اگر نسیمی می وزد؛ تمام اندازه ی این باد و اینکه از کجا باید بوزد و چه چیزی را سر راه خودش بجنباند و کجا باید برود، حساب شده است؛ از گرد باد گرفته تا طوفان هایی که اقیانوسها را هم به حرکت در می آورد و گاه، از آنها سونامی درست می شود.

حضرت در اینجا می گوید: «زواجر السّحاب= حرکت دهنده ی ابرها»

یعنی کسی می آید ابرها را تکان می دهد. کسی می آید و کاری می کند که جلوی ماه را نگه می دارد تا مانع دید دشمن شود. حضرت می خواهد بگوید: تمام حرکات شعور دارند. یک شعوری که مافوق تصور ما است. چون به طور کامل اندازه گیری و ریاضیات وجود دارد؛ یعنی این که چه حجمی از ابر؟ با چه رنگی مثلا سفید یا سیاه؟ به چه میزان و حجمی؟ چه مسافتی مثلاً تا 50 متر یا 100متر جلوی ماه را بگیرد، همه اندازه دارد. ما می گوییم یک توده ابر آمد. اما نمی دانیم که تمام جوانب این توده ی ابر حساب شده است.

در جبهه های دفاع مقدس نیز، از این مسائل به وفور و به وضوح دیده می شد. رزمندگان کاملا این ها را درک می کردند که قوای طبیعی چگونه با آنها در عملیات همکاری می کردند. «روایت فتح» فقط توانسته است مقداری از آن معجزات را به تصویر بکشد. مثلا در عملیات «مسلم ابن عقیل» بچه ها وقتی روی سطح می آمدند، ابرها حرکت می کردند و جلوی ماه را می گرفتند تا دشمن نتواند رزمندگان را ببیند.

وقتی که ما سرازیر می شدیم در شیار هایی که تاریک بود تا خودمان را به ارتفاعاتی که دشمن بود، برسانیم، ابرها کنار می رفتند. مهتاب می شد و نور عالی برای حرکت ما ایجاد می شد. اما وقتی روی سطح می آمدیم که احتمال شلیک دشمن و دید دشمن بود، دو باره همه چیز تاریک می شد. این مساله، یک بار و دوبار و ده بار نبود، به کرّات اتفاق می افتاد تا بچه ها خودشان را به سنگر دشمن می رساندند.

در جبهه های دفاع مقدس نیز، از این مسائل به وفور و به وضوح دیده می شد. رزمندگان کاملا این ها را درک می کردند که قوای طبیعی چگونه با آنها در عملیات همکاری می کردند. «روایت فتح» فقط توانسته است مقداری از آن معجزات را به تصویر بکشد. مثلا در عملیات «مسلم ابن عقیل» بچه ها وقتی روی سطح می آمدند، ابرها حرکت می کردند و جلوی ماه را می گرفتند تا دشمن نتواند رزمندگان را ببیند.

اگر امروز هم مؤمن باشید، فرشتگان شما را یاری می کنند

هر چند که آیه ی زیر مربوط به جنگ بدر است که ۳۱۳ نفر از یاران پیامبر ص در مقابل هزاران نفر از دشمنان اسلام، ایستادگی و صبر کردند و ۵ هزار فر شته ی نشاندار آنان را یاری کردند، اما آیه امروزی هم هست و می فرماید: اگر امروز، شما هم در مقابل دشمن صبر و ایستادگی کنید و تقوا پیشه کنید و دشمن برشما بتازد، (نترسید و بدانید که) خداوند با ۵ هزار فرشته ی نشاندار شما را مدد می کند.

خداوند می فرماید: «بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِینَ= آرى اگر صبر كنید و پرهیزگارى نمایید و با همین جوش [و خروش] بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با ۵ هزار فرشته نشاندار یارى خواهد كرد .(آل عمران ۱۲۵)

دشمنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله «قسم می خورند که دیدند با لشکر عظیمی از سفید پوشان شمشیر به دست رو به رو بودیم». یعنی دشمنان خودشان این فرشتگان را دیده اند و گزارش داده اند. همان طور که در دفاع مقدس ما هم اتفاق افتاد. دشمنان عراقی می گفتند و امروز هم در کتاب های خاطرات عراقیها هست که نوشته اند: «ما سفید پوش هایی را دیدیم که با ما می جنگیدند و وقتی ایرانی ها به ما حمله می کردند، دسته های سفید پوش شمشیر به دستی بودند که به سمت ما حمله می کردند و هر چه به آنها شلیک می کردیم، چیزی به آنها اصابت نمی کرد.

انسان ها هم مشایعت کنندگانی از فرشته ها دارند

قرآن می فرماید: « لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ[2] = براى او فرشتگانى هست كه پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت‏ سرش پاسدارى مى كنند».

از یک بچه کوچک گرفته تا یک انسان بزرگ، فرشته ها همراه انسان هستند. لشکریان خداوند از فرشته ها، کار های ما را رتق و فتق می کنند. یعنی ما در یک عالمی بی نهایت شلوغ تر از آن چه که آن را خالی و خلوت می تصور می کنیم، زندگی می کنیم. متاسفانه حد بینایی و حد احساسی ما کم و کوچک و محدود است. اما در حقیقت مسئله خیلی فراتر از این حرف هاست و نکته ی مهم این که ملکوت و ماده دارند با هم حرکت و کار می کنند.

یعنی این طور نیست که یک فضای فیزیکی به نام عالم ماده داشته باشیم و یک جایی این عالم ماده تمام شود و بعد برسیم به ملکوت، اینگونه نیست. ملکوت و ماده و بالاتر از آن همه عالم جبروت، یک جا دارند کار می کنند. مثل نفس که قوای حس و خیال و وهم و عقل و فوق عقل، همه دارند با هم کار می کنند. هیچ نوع رابطه ی زمانی و مکانی هم با هم ندارند و گرنه چه کسی هست که نفهمد عالم خیال غیر از عالم وهم است و عالم وهم غیر از عالم عقل است. قوا با هم مخلوط شدنی نیستند. ولی در مرتبه خود، با شخصیت واحد کار می کنند. چقدر این قضیه محیرالعقول است و ما چقدر ساده انگار هستیم.

تعامل بین علم ماده (فیزیک) و متافیزیک چگونه است؟

اگر بین دانشمندان کسی این شعور را داشته باشد و فقط به منابعی که از آن طرف آب می آید و یا تحقیقات صرفا فیزیکی عالم ماده بسنده نکند؛ بلکه خودش با متافیزیک ارتباط برقرار کند و مطالعات و تحقیقات متافیزیک داشته باشد، می تواند در فیزیک، تحولات بسیار با عظمتی ایجاد کند. یک زمانی باید این اتفاق بیفتد که دانشمندان تجربی با این اطلاعات ماورای فیزیک، به سمت تحقیقات و قرینه ها و نظریات بروند.

اگر این راهنمایی های معصومانه ی فرشتگان الهی نباشد، علم بشر که همچنان دوران طفولیت خودش را دارد می گذراند، در همین حد باقی می ماند. امیدواریم زمانی بشود که بین دانشمندان تجربی و دانشمندان الهی صلح و آشتی صورت بگیرد و اطلاعات ارزشمند متافیزیک، به دست آزمایشگاه سپرده شود تا روی آن آزمایش انجام دهند. متاسفانه قرن ها بین دانشمندانی که علم اصلی و متافیزیک در دستشان بوده و آن هایی که کار تجربی می کرده اند، فاصله افتاده است. اما دانشمندان ما باید رشد کنند تا بدانند که باید همه ی علوم متافیزیک و حتی علوم فیزیک و تجربی را باید از معدن خودش بگیرند.  باید بین فلاسفه و عرفای حقیقی که اطلاعات ماورای فیزیک در دستشان هست، و دانشمندان علم فیزیک آشتی صورت بگیرد. آن گاه خواهید دید که علم چقدر جهش پیدا می کند و بشر چقدر پیشرفت خواهد کرد.

در شرح اینگونه مطالب آمده است: «مکانیسم حرکت ابرها و برق های درخشنده ی آنان و غرش بی پروای شان، اگر چه معلول یک سلسله علت های ویژه می باشند که در نظام طبیعت مورد شناسایی قرار گرفته است، ولی باید دانست که آن چه که ما شناخته ایم، علت و سبب همه مسائل نیست».

گذشته از آن، این که ما به تمامی اسرار پی نبرده ایم و آن چه را هم که می شناسیم، تمام حقایق موثر در عالم نیست؛ بلکه بنا به فرموده ی قرآن کریم:« وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا[3] = و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است». از این رو است که جهل دانشمندان قرون گذشته، در قرون بعد روشن شده است و این خود دلیلی بر محدودیت علم انسان است.

ما در قرن هجدهم دانشمندانی را داشتیم که می گفتند علم به پایان خودش رسیده است و ما به نهایت علم رسیده ایم. اما چند دهه بعد، دانشمندانی آمدند که به آنها می خندیدند و می گفتند آنها چه ادعای نادرستی کرده اند. حالا که با آنها مصاحبه می کنیم، می گویند علم ما در برابر مجهولات ما مثل قطر دایره است در برابر محیط دایره. یعنی هر چه علم ما بیشتر شود، محیط دایره که جهل ما است، بیشتر می شود و سوالات ما بیشتر می شود. بشر هیچ وقت به اندازه ی امروز سوال نداشته است. اگر می خواستم سوالات دانشمندان صد سال پیش را با سوالات دانشمندان امروز جمع کنیم، می بینیم که سوالات دانشمندان امروز، بیشتر و تحیرشان بیشتر از گذشته است و این آنقدر ادامه پیدا می کند تا هیچ دانشمندی روی زمین نماند، مگر این که به زانو در آید و به سجده در آید و همان آیه ی شریفه را تکرار کند و بگوید: «ما خلقت هذا باطلا=خدایا! این دنیا را باطل نیافریده ای». زمانی می رسد که همه ی دانشمندان در برابر این نظام محیر العقول به زانو در می آیند. ولی علما و دانشمندان ما و فلاسفه و عرفای ما زودتر این چیز ها را می فهمند. به هیم دلیل است که آنها قرن ها جلوتر سر به سجده می گذارند و وقتی به آسمان نگاه می کنند  و در آیات آسمانی تفکر می کنند، این آیه ی قرآن را به یاد می آورند که می فرماید:« وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[4]= و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند [كه] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار».

علت های غیر مادی عالم که خداوند متعال از آنان به فرشتگان تاویل فرموده، قابل دیدن یا آزمایش از سوی ما نیستند، به همین دلیل انکار آن چه که ما نمی بینیم از نهایت بی خبری ما حکایت می کند. به همین دلیل، بعد از آن که برخی از دانشمندان علوم فیزیک مثل «آلکسیس کارل» وقتی در خصوص امور حقیقی از تاثیرات عوامل ماورای فیزیک تحقیق کردند، به صحت تاثیر آنها پی بردند و کتابهایی نظیر «انسان موجود ناشناخته» را نوشتند.