۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۱

نیم نگاهی به "سایه بان" این شب های تلویزیون

سریال «سایه‌بان» برادران محمودی این روزها تا بیش از نیمه مسیر را آمده و به پایان راه نزدیک می‌شود. حضور عوامل حرفه‌ای و بازیگران توانا از جوان و تازه نفس گرفته تا پیشکسوت و قدمت‌دار، این سریال را به یک اثر نمایشی بیش و کم جذاب و تماشایی تبدیل کرده است.
کد خبر : ۳۹۹۵۰۴

صراط: پاشنه آشیل سایه‌بان اما فیلمنامه آن است و به طور مشخص، محوری که در نقش نخ تسبیح، داستان‌های موازی این سریال را به‌هم وصل می‌کند؛ جهیزیه سارا و حواشی شکل گرفته حول آن. اصولا چالش اصلی فیلمنامه این سریال مساله تامین و سر وقت رساندن جهیزیه دختر جوان خانواده است و تقریبا بقیه داستان‌ها و داستانک‌ها در حوالی همین موضوع دور دور می‌کنند. پولی که خانواده سهراب برای تامین جهیزیه سارا کنار گذاشته‌اند به رسم امانت به سعید سپرده می‌شود تا مگر به زخم کار و زندگی‌اش بزند؛ سعید پول را ناخواسته به باد فنا می‌دهد؛ دوستی سعید و سهراب رگ به رگ می‌شود سهراب تحت فشار خانواده و بخصوص برادر کوچکش بابک قرار می‌گیرد؛ سعید در مسیر عودت سرمایه بر باد داده و اعاده حیثیت خدشه‌دار شده‌اش، پایش به زندان باز می‌شود و دستش رنگ خون می‌گیرد؛ دزد به جهیزیه سارا می‌زند؛ آرمان بالاخره تسلیم وسوسه‌های مادر و دایی‌اش می‌شود و به اجبار و برای رهانیدن مادر از بند طلبکاران، سارا را رها می‌کند و به صحرای گرجستان می‌زند؛ نسترن خواسته و ناخواسته دل از سعید می‌کند و دادخواست طلاق می‌دهد؛ سهراب برای سعید وثیقه می‌گذارد؛ سعید بدعهدی می‌کند؛ سهراب می‌گذارد زیر گوش رفیق ندارش و ... هکذا.

به گزارش جام جم،  سرنخ همه این کنش و واکنش‌ها هم می‌رسد به از دست رفتن و سروقت نرسیدن پول جهیزیه سارا. به عبارت دیگر، سعید دولتخانی در مقام فیلمنامه‌نویس سریال سایه‌بان، بخش عمده‌ای از اتفاقات فیلمنامه و روابط میان شخصیت‌ها را روی مساله جهیزیه سارا بسته است. سارا و جهیزیه‌اش هم از این بابت شده‌اند ستون قصه که مادر آرمان اصرار دارد هر چه زودتر این اسباب و لوازم زندگی فراهم شود، نه بر سبیل تحبیب که از سر بهانه‌گیری و آتوگیری و کینه‌توزی که از همان اول، دلش رضا نبوده به این وصلت. باز به تعبیری دیگر، اگر سهراب پول جهیزیه را به سعید قرض نمی‌داد یا سعید سر موعد این پول را برمی‌گرداند، چه بسا که این همه اتفاق اصلا رقم نمی‌خورد و همه چیز به خیر و خوشی تمام می‌شد.

تا اینجای کار، حرفی نیست و ان‌قلتی هم نمی‌شود آورد در کار آقای نویسنده که فیلمنامه خودش است و صلاح دیده و دلش خواسته قصه را اینچنین رج بزند و بچیند. پرسش اصلی قابل طرح این‌که؛ فیلمنامه نویس یا حتی کارگردانان سریال چقدر درباره فرهنگ عمومی جامعه و بخصوص قشر و طیفی که به طور مشخص به آن پرداخته و تمرکز کرده‌اند، می‌دانند؟ اصولا پرس‌وجویی هم کرده‌اند، مطالعاتی داشته‌اند؟

در کجای همین تهران، ابرشهر دودزده، از صدر تا ذیل، از مرفه‌ترین نقاط شمالی تا محروم‌ترین مناطق جنوبی، از منتهی الیه شرق تا انتهای غرب، در فرآیند ازدواجی که در مرحله خواستگاری و درنهایت بله برون قرار دارد و هنوز کار به جاری شدن صیغه عقد هم نکشیده، در مورد جهیزیه دختر می‌پرسند، آن‌هم این‌گونه گل‌درشت و زننده؟! و فشار پشت فشار که جهیزیه را زودتر آماده کنید، آن‌هم از سمت مادرشوهری که اصولا کوچک‌ترین رغبت و میلی به این وصلت ندارد!

به وفور می‌توان رد پای جهل و غفلت را نسبت به خاستگاه و آداب و رسوم مردمان طبقه‌ای که سریال سایه‌بان اساسا قصه خود را بر کنش‌ها و تعاملات فردی و اجتماعی آنها بنا کرده، رصد کرد. نشانه دیگرش، دعوت مادر سارا از مادر آرمان برای همراهی‌شان در خرید جهیزیه! این رسم از کی و کجا باب شده که ما از آن خبر نداریم؟! حضور مادرشوهر در پروسه تهیه جهیزیه، دوشادوش عروس و خانواده‌اش؟!

متولیان سایه‌بان شاکله فیلمنامه خود را بر مقوله‌ای پی‌ریزی کرده‌اند که چندان وجود خارجی ندارد و به همین دلیل است که خط سیر داستان منطقی به نظر نمی‌رسد و دچار چالش‌ها و دست‌اندازهای فراوانی است.

سارا و جهیزیه‌اش حکم همان خشت اول سریال سایه‌بان را دارند که چون از همان ابتدا کج نهاده شده، دیوار فیلمنامه را تمام قد موج‌دار و معوج کرده است.