۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۰۶:۵۸

ماجان، داستانی نخ‌نما از رنج‌های یک مادر

کارگردان با دست‌مایه دادن قرار دادن سوژه‌ای نخ‌نما شده و گذاشتن گره‌ی احساسی عشق ماجان به همسر و فرزند معلول سعی بر خلق اثری دراماتیک در رثای عشق مادری را دارد اما در رسیدن به این هدف ناکام می‌ماند.
کد خبر : ۳۸۱۵۱۷
صراط: کارگردان با دست‌مایه دادن قرار دادن سوژه‌ای نخ‌نما شده و گذاشتن گره‌ی احساسی عشق ماجان به همسر و فرزند معلول سعی بر خلق اثری دراماتیک در رثای عشق مادری را دارد اما در رسیدن به این هدف ناکام می‌ماند.

به گزارش برهان، فیلم ماجان به کارگردانی سیفی‌آزاد به سراغ سوژه‌ای رفته که بار دراماتیک بالایی دارد، عشق مادری به فرزندی معلول.
 
چنین سوژه‌ای در صورت داشتن یک فیلم‌نامه خوب و پرکشش می‌توانست مخاطب را با خود همراه و درگیر کند اما در اثر سیفی آزاد خبری از فیلم‌نامه‌ای که تمام اجزایش خوب به هم چفت‌وبست شده باشند نیست، فیلم‌نامه‌ای که شخصیت‌پردازی درستی ندارد و کاراکترها در آن رهاشده‌اند و حتی نقش اصلی که داستان حول محور او می‌گردد -یعنی ماجان با بازی مهتاب کرامتی- نیز دچار این نقیصه است.
 
نقش پدر با بازی فرامرز اصلانی نیز در این فیلم در حد یک بَد من کلیشه‌ای خلاصه‌شده، فردی که گاه بعضی از رفتارهایش در نقش کسی که در برابر مادر و فرزند معلولش ایستاده برای مخاطب گنگ و غیرقابل درک است.
 
به‌عنوان نمونه در ابتدای فیلم، هاشم -که راننده ماشین سنگین است- وقتی متوجه می‌شود که ماجان، پسر معلولش را بی‌اجازه‌ی او از آسایشگاه به خانه بازگردانده با خشمی غیرقابل‌کنترل به خانه بازمی‌گردد و خانواده را به هراس و ترس می‌اندازد و با همسرش درگیری فیزیکی پیداکرده و به او صدمه می‌زند‌ تا فرزند معلولش را به آسایشگاه بازگرداند، اما به ناگاه چنین شخصیت خشنی -که معمولاً از تیپ سینمایی کاراکتر راننده ماشین‌های سنگین انتظار داریم- تبدیل به شخصیت رقیق‌القلبی می‌شود که اشک می‌ریزد و به همسرش ابراز عشق می‌کند، اما بااین‌حال خانه را ترک می‌‌کند تا مثلاً همسرش را در دوراهی او و فرزند معلولش قرار دهد!
 
فیلم‌نامه و کارگردان نتوانسته‌اند برای بیننده تصویر روشنی از هاشمِ پدر ترسیم کنند، بیننده علت این‌همه مخالفت با عشق مادری برای حفظ فرزند معلول و دنائت پدر را نمی‌فهمد، نگرانی و ناراحتی از داشتن فرزندی معلول و قبول نکردنش تا حدی قابل‌فهم است اما بیزاری و تلاش پدر برای سربه‌نیست کردن پسر معلولش غیرقابل درک!
 
فیلم ماجان در تلاش است تا فداکاری و گذشت احساس پاک مادری را با ایجاد فضایی دراماتیک از مظلومیت و تنها بودن نقش اولش به مخاطب عرضه کند اما نبود شخصیت‌پردازی فیلم را دررسیدن به این هدف ناکام گذاشته و ما جان را تبدیل به یک ملودرام سطحی با پی‌رنگ احساسی ضعیف می‌کند که در برانگیختن احساس همزادپنداری و همدردی در بیننده ناتوان است چون بیننده علت و معلول شرایط ایجادشده و احساسات کاراکترهای فیلم را به‌درستی درک و فهم نمی‌کند تا با آن احساس نزدیکی کند.
 
نکته قابل‌توجه اینجاست، فیلم در حالی بر پاک و والا بودن احساس مادری تأکید می‌کند که هم‌زمان احساس پدرانه را نادیده می‌گیرد، احساسی که اگر بیشتر از احساس مادری نباشد کمتر هم نیست.
 
کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس تصویر غیرواقعی و بُلد شده از شخصیت پدر ارائه کرده‌اند که نمی‌توان برای آن در دنیای واقعی ما به ازایی پیدا کرد، پدری که نگران و دلواپس فرزندان سالم خود است و احساس پدرانه‌ی از خود در مواجه با آن‌ها بروز می‌دهد اما درعین‌حال از فرزند معلول خود نفرت دارد و قصد می‌کند او را از بین ببرد.
 
رحمان سیفی آزادی که در سینمای ایران بیشتر به‌عنوان یک نویسنده مطرح است این بار در نقش کارگردان نتوانسته اثر درخور و قابل‌توجهی را تولید کند و ازلحاظ فنی نیز دارای مشکلات عدیده‌ای است اما عمده ضعف این فیلم ناشی از فیلم‌نامه ضعیف آن است.
 
کارگردان با دست‌مایه دادن قرار دادن سوژه‌ای نخ‌نما شده و گذاشتن گره‌ی احساسی عشق ماجان به همسر و فرزند معلول سعی بر خلق اثری دراماتیک در رثای عشق مادری را دارد اما دررسیدن به این هدف ناکام می‌ماند، چون کارگردان این کار نه بداعتی در پرداخت به موضوع دارد و نه به‌درستی روابط شخصیت‌ها را با شرایط موجودشان برای مخاطب روشن می‌کند، در سکانس‌هایی مادری فمینیست از ماجان ترسیم می‌کند که برای حفظ فرزند معلولش به فکر استقلال از شوهر، تأسیس کارگاه و کاری مستقل به کمک دوست خود و فرار از شوهر با فرزندان است و هم در بعضی از لحظات شخصیتی سنتی از ماجان را به بیننده نشان می‌دهد که وابسته به همسر است و تا خبر ازدواج مجدد او را می‌شنود آشفته می‌شود.
 
مخاطب هم تا پایان فیلم هدف نویسنده و کارگردان را از روایت چنین داستانی درک نمی‌کند، آیا این فیلم در رسای عشق مادری است؟ آیا به دنبال مطرح کردن و بازنمایی مشکلات قشر محروم است؟ آیا به دنبال نشان دادن دغدغه‌های خانواده‌های معلولین است؟ یا فیلم نگاهی انتقادی به روابط زناشویی در جامعه ایرانی دارد؟ کدام‌یک از مواردی که ذکر شد و در فیلم نمایش داده می‌شود هدف اصلی کارگردان است؟ کارگردان پاسخ روشنی به مخاطب خود ارائه نمی‌دهد و بیننده را بلاتکلیف در میان داده‌های بسیار اما گسسته از هم رها می‌کند، پایان‌بندی فیلم هم چنان ضعیف، سردستی و کلیشه‌ای است که نه‌تنها پاسخی روشنی ارائه نمی‌دهد بلکه بر سؤال‌های مخاطب نیز می‌افزاید، گویی کارگردان چنان در دام پرحرفی و از هر دری سخن گفتن افتاده که ابتدای جمله خود را فراموش کرده است و حال نمی‌داند چگونه و با چه فعلی جمله خود را به پایان برساند. سکانس پایانی خالی از خلاقیت بوده و تنها به نمایش پشیمانی بی‌دلیل پدر خلاصه می‌شود، این پایان‌بندی و سیر تغییر و تحول کاراکترها در  فیلم ماجان مخاطب را به یاد سریال دهه‌ی 60 آینه می‌اندازد که شخصیت‌های سریال پس از کات شدن تصویر و نمایش جمله "زندگی شیرین می‌شود"  در یک پایان‌بندی ساده و سرسری، بی‌دلیل ناگهان متنبه می‌شدند. البته باید اشاره که مشکل پایان‌بندی خوب از ایرادهای چند دهه اخیر سینمای ما بوده و در اکثر فیلم‌ها به یک اپیدمی تبدیل‌شده است و منحصر در این فیلم نیست.
 
شاید اگر بازی به‌غایت خوب مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی نبود، مخاطب حتی تا اواسط این فیلم را تحمل نمی‌کرد و دل‌زده می‌شد.