صراط: روزنامه سیاست روز در بخشی از یک مطلب خود درباره روسای جمهور کشور از ابتدا تا کنون نوشت: سیّدمحمّد خاتمی به عنوان پنجمین رئیسجمهوری کشور موفق به کسب ۶۹ درصد آرا در انتخابات ۱۳۷۶ و بار دوم با ۷۷ درصد در انتخابات ۱۳۸۰ رئیسجمهور شد. با آغاز دوره موسوم به «دولت اصلاحات» و «دوم خرداد»، گفتوگوی تمدنها و تنشزدایی در سیاست خارجی مطرح شد و در سیاست داخلی گسترش آزادیهای مدنی در چارچوب قانون اساسی مدنظر قرار گرفت. اما نمیتوان از نقش نفراتی که او برگزیده بود در دوقطبیسازی جامعه و بهوجود آوردن آشوبهای ۱۸ تیر 78 غافل شد و آنها را ندید.
شاید بزرگترین اشتباه تاریخی خاتمی اعتماد بیجا به غرب درپی تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی بود که برایمان هزینههای باورنکردنی را به جای گذاشته تا جایی که به دلیل باز کردن پلمبی که داوطلبانه و به قول خاتمی از روی خیرخواهی بر در نیروگاههای اتمی زده بودیم، توسط سازمان ملل و با قطعنامههایی محکوم شدیم!
از دیگر انتقادهای دولت هفتم و هشتم میتوان به کمبود تولید داخلی (اقتصاد بیش از اندازه وابسته به نفت)، مواضع بسیار تدافعی (قرارداد ۵ سانتریفیوژ برای یک کشور)، عدم وضوح و قاطعیت گفتمانی، ناتوانی در اعمال قدرت در اندازههای یک رئیسجمهور، تن دادن به اقتصاد ملوکالطوایفی، ناتوانی در نهادینه کردن فناوری و تولید صنعتی در اقتصاد و قطع وابستگی بودجه به نفت، ناسازگاری برخی نهادهای قدرت و برخورد متعصبانه آنها با بسیاری از مواضع منطقی وی در حوزه سیاسی، ضعف تیم دیپلماسی وی در مقابله مستحکم و کسب بهترین برد در برابر خارجیان، تندروی برخی اطرافیان و عدم توانایی برخورد با مخلان قانون و نظم اجتماعی، ناتوانی در حفظ حقوق بینالمللی کشور(مثل حق ۵۰ درصدی دریای خزر) اشاره کرد. اینطور بود که نهایتا مردی که با شور و هیجانات جوانپسندانهای وارد صحنه انتخابات شد به یک مدیری تبدیل شد که منتظر بود تا دورهاش به پایان برسد.
شاید بزرگترین اشتباه تاریخی خاتمی اعتماد بیجا به غرب درپی تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی بود که برایمان هزینههای باورنکردنی را به جای گذاشته تا جایی که به دلیل باز کردن پلمبی که داوطلبانه و به قول خاتمی از روی خیرخواهی بر در نیروگاههای اتمی زده بودیم، توسط سازمان ملل و با قطعنامههایی محکوم شدیم!
از دیگر انتقادهای دولت هفتم و هشتم میتوان به کمبود تولید داخلی (اقتصاد بیش از اندازه وابسته به نفت)، مواضع بسیار تدافعی (قرارداد ۵ سانتریفیوژ برای یک کشور)، عدم وضوح و قاطعیت گفتمانی، ناتوانی در اعمال قدرت در اندازههای یک رئیسجمهور، تن دادن به اقتصاد ملوکالطوایفی، ناتوانی در نهادینه کردن فناوری و تولید صنعتی در اقتصاد و قطع وابستگی بودجه به نفت، ناسازگاری برخی نهادهای قدرت و برخورد متعصبانه آنها با بسیاری از مواضع منطقی وی در حوزه سیاسی، ضعف تیم دیپلماسی وی در مقابله مستحکم و کسب بهترین برد در برابر خارجیان، تندروی برخی اطرافیان و عدم توانایی برخورد با مخلان قانون و نظم اجتماعی، ناتوانی در حفظ حقوق بینالمللی کشور(مثل حق ۵۰ درصدی دریای خزر) اشاره کرد. اینطور بود که نهایتا مردی که با شور و هیجانات جوانپسندانهای وارد صحنه انتخابات شد به یک مدیری تبدیل شد که منتظر بود تا دورهاش به پایان برسد.