"صراط" - افرادی که طی دو دهه پیشینه چپ گرایی و ضدآمریکایی داشتند متأثر از جاذبههای تمدن غرب به اندیشههای رفورمیستی و لیبرالی تغییر گرایش دادند و در مواضع سیاسی و فکری دست در دستان گروههای لیبرال گذاشتند.
چه عواملی باعث شد عناصری که امروز به عنوان تجدیدنظرطلب از آنان یاد میشود و زمانی پرچمدار اصلاحطلبان بودند، در مقطعی بعد از انقلاب به تدریج دچار استحاله فکری و دگراندیشی شوند؟
نقش محافلی مانند حلقه کیان، حلقه آئین، مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دوره هاشمی و خاتمی و برخی محافل دیگر چه بود؟
آنچه امروز برای ما روشن و واضح است ممکن است برای نسلهای آینده مبهم باشد و تاریخ روشنگر نسلهای آینده است و امروز قلمهای مسموم و حنجرههای بغضآلود در صدد تحریف واقعیات هستند. باید نویسندگان آگاه از حقیقت و امین، با واقع نویسی و روشنگری خود این قلمها را بشکنند.
باید سعی کرد در چارچوبی تحقیقی، با کالبد شکافی سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب منحله مشارکت پرداخت. چه عواملی زمینه ساز شکل گیری حزب مشارکت شدند؟حزب با چه اهداف و عقایدی کار خود را شروع کرد؟ اعضای حزب مشارکت وارد کدام بخشهای حاکمیت شدند و چه عملکردی را بروز دادند؟
آنچه مسلم است، فراموش نکردن عملکرد بازیگران پنهان و آشکار در تاریکخانههای اصلاحات، میتواند از به دام افتادن و گزیده شدن مجدد نسل جوان جلوگیری کند.
پرده اول: 1- حلقه کیان
حلقهی کیان به عنوان معروفترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقهی شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشنهی آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میرسد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در موسسهی کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.
افراد حلقهی کیان در آغاز تماما دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصل این افراد چپ گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی خوئینیها وحجاریان برای دانشجویان پیروخط امام، که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، درورن سفارت کلاس سیاسی گذشته بودند اعضای حلقهی کیان، که ترکیبی از لیبرالها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبهها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحثهای معرفت شناختی و فلسفی میپرداختند. این افراد با باز اندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی، بهترین راهکار است. و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تاکید میورزند.
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعهی سیاسی و پیوستن به نظام جهانی به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.
دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تاثیر آن شکل گرفت.
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب گرفته و به تاسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کردهاند میگوید که برنامه ریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مروز زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است.
بیشتر تخصص عبدالکریم سروش به عنوان استاد و پدر خواندهی محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود تلاش محوری ولی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام روشنفکران تلفیقی نهادهاند.
در اواسط دههی 1370 حلقهی کیان گستردهتر شد و افراد دیگری از شهرهای مختل، اعضای سابق جنبش دانشجوی، افراد از نیروهای وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و افراد ملی - مذهبی به حلقهی کیان پیوستند و تعداد آنها به بیش از هزار نفر رسید. محمد قوچانی، روزنامه نگار برجستهی اصلاح طلبان افراد حلقه کیان را کسانی میداند که در 27 تیر ماه 1374 در اعتراض به تهدید سروش نامههایی به هاشمی رفسنجانی نوشته بودند.
تاج زاده عضو ارشد حزب مشارکت، در مورد حلقهی کیان و مباحث ویژهی دگر اندیشی مطروحه در آن بیان میدارد که جلسات دیگری در بیرون داشتیم که به حلقه کیان معروف است بحثی چند ساله درباره دین ودنیا داشتیم اینکه چگونه این دو با یکدیگر جمع میشدند. دین و دنیا نسبتش چیست؟ دین و دموکراسی چطور؟ دین و تجدد چطور؟ در این جلسات خیلی مسائل برای من روشن شد و خیلی از آقای سروش استفاده کردیم. نقش سروش بیشتر اجتماعی کردن این مسئله بود. نقشی که هیچ وقت دکتر بشیریه نداشت. دکتر بشیریه فقط روی نقطهی خاص دانشگاهی سرو کار داشت، هنوز هم فکر میکنم نود درصد جامعهی ما دکتر بشیریه را نمیشناسد. دکتر بشیریه به عنوان یک روشنفکر عمل نکرد، بیشتر یک دانشگاهی بود.
حلقهی کیان، افکار و عقاید خود را در کیهان فرهنگی، جریدهی مخصوص این حلقه، به چاپ میرساندند.
در کیهان فرهنگی مقالات جنجالی سروش با عنوان قبض و بسط شریعت منتشر شد که بحث و جدلهای متعددی برانگیخت. گوشش سروش در مقالات قبض و بسط این بود که بر اساس مبانی معرفت شناختی لیبرالی، نسبی گرا و پلورالیستی فهم دینی را فهمی تاریخی معرفی کند و با ایجاد تردید در قداست علوم دینی و روایات فقهی، آنها را به عنوان بخشهایی از علوم انسانی معرفی نماید. علاوه بر سروش افراد دیگری با گرایشهای سکولاری همچون مجید محمدی، مرتضی مردیها، حمید وحید با کیهان فرهنگی همکاری و ارتباط داشتند. در حالی که خط مشی دینی و فرهنگی انقلاب، هماهنگی نداشتند. در این مقطع، بیشتر افراد حلقهی کیان از اعضای سردبیری روزنامهی کیهان بوده و در روزنامه هم به نویسندگی و فعالیتهایهای دیگر میپرداختند و با محمد خاتمی، که نماینده حضرت امام (ره) در کیهان و سرپرست این موسسه بود، ارتباطی نه چندان جدی پیدا کرده بودند.
بعد از بسته شدن کیهان فرهنگی و استعفای خاتمی از موسسه کیهان، طرفداران سروش و منتقدان نظام جمهوری اسلامی هم دسته جمعی از کیهان استعفا داده و مجلهی کیان را از اواخر سال 1369 راه اندازی کردند. ماهنامهی جدید با مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشا الله شمس الواعظین شروع به کار کرده و اکبر گنجی در انتشارات صراط درسها و سخنرانیهای سروش و افراد همفکر خود را در محفل کیان به سرعت چاپ و توزیع میکرد.
2- پرده دوم؛ حلقهی آیین
محمد خاتمی بعد از استعفای از وزارت ارشاد درخواست مجوز نشریهای به نام آیین کرد تا از آن به عنوان تریبونی برای بیان افکار خود و همفکرانش استفاده کند. در آن زمان برخی از افراد حلقهی کیان همراه با محمد خاتمی گروه کوچکتر آیین را شکل دادند. گروه آیین هیچ مجلهای تا سال 1382 منتشر نکرد و در این سال در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 منتشر نکرد و در این سال، در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 گذشته بود، محمد رضا خاتمی، برادر رئیس جمهور وقت، اولین شمارهی این نشریه را منتشر کرد. علی رغم عدم انتشار مجله، گروه آیین جلسات دایمی هفتگی برگزار میکردند. آنها در جلسات خود تجربیات خود را در عرصههای مختلف مبادله میکردند.
در حلقهی آیین چهرههایی چون هادی خانیکی، سعید حجاریان مصطفی تاج زاده، محسن امین زاده، عباس عبدی، محسن کدیور و محمد رضا خاتمی حضور داشتند. هدف اولیهی آنها بر اساس ایدهی شخص محمد خاتمی و برخی دوستان او، این بود که نشریهای به راه اندازاند تا مفاهیمی تازه و جدید و آنچه برای تحول اجتماعی ضروری میدانستند ارائه کنند.
تجربه کیان نشان داد بود که نشریههایی از این دست تا چه حد میتواند ذهنیت اصحاب اندیشه و طبقهی تحصیلکردهی جدید را تحت تاثیر قرار دهد. در حالی که پیگیریهای اداری مربوط به اخذ مجوز برای نشریهی آیین در اوایل سائل 1375 صورت میگرفت، حلقهی آینی به جایگاهی برای بحث وب بررسی آرا، اندیشهها و مفاهیم تازه بدل شد. مفاهیمی مثل جامعه مدنی مردم سالاری دینی حقوق بشر و ... در این حلقه مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. شخصیت محوری در این محفل، خود محمد خاتمی، بود؛ اما افرادی چون کدیور و سعید حجاریان نیز در فعال کردنهر چه بیشتر محفل و نیز گرم نگه داشتن تنور مباحث اندیشگی و سیاسی نقش مهمی داشتند آن گونه که از فحوای کلام بسیاری از این افراد بر میآید.
آنچه بعدها به گفتمان دوم خرداد معروف شد. در این محفل سر و سامان یافت. آنچه بعدها به گفتمان دوم خرداد معروف شد، در این محفل سر و سامان یافت. البته بی گمان ریشههای اصلی این مفاهیم و این سخن در حلقهی کیان است اما در محفل آیین، آن پایههای نظری به مفاهیم سیاسی و به تعبیری یک پروژههای سیاسی بدل میشد. بسیاری از حاضران در این محفل در چند سالی که فرصت تحصیل و تحقیق یافته بودند و به ویژه آنان که با حضور در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با مفاهیم نوین توسعه آشنا شده و به نوعی تحت تاثیر افکار و آثار حسین بشیریه قرار گرفتند.
با هواداران کلام جدید که تحت تاثیر اندیشههای عبدالکریم سروش شکل گرفته بود، در حلقهی آیین به هم پیوند خوردند و بسیار از مفاهیم و نگرشهای آنها در اثر این تلاقی سامانی تازه یافت و امکان تبدیل شدن به یک برنامهی سیاسی را پیدا کرد.
هادی خانیکی عضو شاخص حزب مشارکت دربارهی حلقه آیین و نشریهی آن بیان میدارد که این نشریه، ویژگی مهماش این باشد که در بستر روشنفکر دینی امکان گفت و گوی افکار متفاوت وجود داشته باشد، به هیچ یک از نحلههای موجود روشن فکری تعلق مطلق نداشته باشد و امکان نقد را به صورت صحیح فراهم کند.
این مسیر تلاش برای انتشار آیین خود منجر به بحث زیادی شد. مسائل روز ما کداماند و به آنها باید چگونه پاسخ بدهیم مثلا مباحثی چون دین و دموکراسی در آن جلسات راجع به آن بحث میشد خود مفهوم جامعهی مدنی به عنوان یکی از نیازهای جامعهی ما از دل همان مباحث و نشستها بیرون آمد. ترکیب این جمعها طیفهایی است که در آن افراد کاملا به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملا علمی و فرهنگی را در برمیگیرد و بین آنها گفت و گوهایی شکل میگیرد و من اسم آن را اصطلاحا کانون مولد اندیشه میگویم.
جلسات راجع به آن بحث میشد خود مفهوم جامعهی مدنی به عنوان یکی از نیازهای جامعهی ما از دل همان مباحث و نشستها بیرون آمد. ترکیب این جمعها طیفهایی است که در آن، افراد کاملا به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملا علمی و فرهنگی را در بر میگیرد، و بین آنها گفت و گوهایی شکل میگیرد و من اسم آن را اصطلاحا کانون مولد اندیشیه میگویم.
وی همچنین مدیریت حلقهی آیین را این گونه تشریح مینماید:
کار بیشتر را آقای حجاریان انجام میداد و در حوزههای مختلف افراد مختلف بودند مثلا در حوزهی اندیشه آقای کدیور بود، در حوزهی سیاسی بیشتر آقای حجاریان بود.
3- پرده سوم؛ مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری
مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری یکی دیگر از مراکزی است که مسبب چرخش فکری مشارکتیها گردید. این مرکز در آغاز برای ساماندهی توسعهی سیاسی در سال 1368 در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی شروع به کار کرد و به صورت هیئت امنایی اداره میشد. موسوی خوئینیها که هم نمایندهی امام نزد دانشجویان پیرو خط امام و هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در آغاز ریاست این مرکز را به عهده داشت.
شاخصترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افراد مثل حجاریان علوی تبار، بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افرادی مثل: حجاریان علوی تبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشته و پرورژهایی برای توسعهی سیاسی دنبال میکردند برخی از این افراد از جمله عباس عبدی، از گذشته با موسوی خوئینیها همکاری میکردهاند؛ زیرا عبدی هنگام دادستانی موسوی خوئینیها واحد مطالعات و تحقیقات دادستانی را راه اندازی و اداره کرده بود.
حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک برنامه ریزی کلانی برای مطالعهی توسعهی سیاسی در ایران پایه ریی کرده بود که برخی تحقیقات و نتایج مطالعاتشان در هفتهنامهی عصر ما و روزنامهی سلام منتشر میشد. حجاریان تئوریسین حزب مشارکت، دربارهی برنامههای مرکز مطالعات ریاست جمهوری در آن زمان متذکر میشود که از سال 1368 که مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری راه افتاد، من در معاونت سیاسی این مرکز همین پروژهی کاری را دنبال میکردم معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک یک پروژه بیشتر نداشت و آن هم پروژهی توسعهی سیاسی بود. البته این پروژه چندین زیر پروژه داشت، نظیر فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف ایران، پروژههی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژهی ماهیت دولت در ایران پروژهی نو سازی ایران...
نتیجهای که آنها طی تحقیقات مختلف گرفته بودند، این بود که توسعهی سیاسی در ایران در مرحلهی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعهی غربی تغییر کند.
نقش حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این گونه از زبان وی بیان میگردد: ما بخش سیاسیاش را کاملا انجام داده بودیم. پروژهی توسعهی سیاسی ما حداقل اتودش کاملا مشخص بود که چه میخواهیم پروژههی ما در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک معلوم شده بود، بعد در دورهی آقای روحانی پروژهی ما با رفتن آقای موسوی خوئینیها متوقق شد.
در راه نو سازی بومی معلوم بود که چه میخواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ فساد اداری یعنی چه؟ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ جامعه مدنی یعنی چه؟ چرا ضعیف است و ... حتی برای مسائل راه حل داشتیم در پروژه توسعه سیاسی داشتیم.
همچنین مصطفی تاج زاده عضو شاخص دو حزب اصلاح طلب (حزب مشارکت و سازمان مجاهدین) بخش توسعهی سیاسی مرکزی مطالعات را این گونه توصیف میکند: در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری آقای موسوی خوئینیها مسئولش بود... آقای حجاریان در معاونت توسعهی سیاسی بود که افرادی چون بهزاد نبوی، سازگارا؛ امین زاده، آرمین، آغاجری، خودم و دیگران با آن همکاری میکردیم.
4- پرده چهارم؛ دانشجویان اعزامی به غرب
حلقهی دیگر را باید آن 2500 دانشجویی دانست که در دوران هاشمی رفسنجانی برای تحصیل در دورهی دکترا به کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و فرانسه اعزام شده بودند، برخی از این دانشجویان در پارهای از انجمنهای اسلام به صورت کانون فکری - سیاسی فعال بودند.
حمید رضا جلایی پور، که در آن جمع حضور داشته به عنوان دانشجویی دکترا در دانشگاه لندن و دبیر انجمنهای اسلامی انگلستان با همکاری دیگر اعضای انجمن، سروش را به انگلستان دعوت میکنند. عبدالکریم سروش به مدت شش ماه برای دانشجویان بورسیهای جلسات مختلف بحث و گفت و گو داشت. از این دانشجویان میتوان به محسن میردامادی و محمد رضا خاتمی که نقش کلیدی در حزب مشارکت دارند و در راس فهرست نمایندگان منتخب تهران در مجلس ششم قرار گرفتند اشاره نمود.
5- پرده پنجم؛ دانشکدهی حقوق علوم سیاسی دانشگاه تهران
پیشینهی پیوند تجدید نظرطلبان حزب مشارکت علاوه بر محافل و حلقههای ذکر شده در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آنها جلسات منظم همفکری و همسویی برگزار میکردند. حجاریان متذکر میشود که با حضور رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی، آقای دکتر حبیبی و آقایان دکتر بشیریه، سیدجواد طباطبایی و نقی زاده، در این دانشکده یک گروه فکری تشکیل داده و تا زمان کاندیداتوری خاتمی در جهت برنده شدن وی به ارائه برنامه و کمک فکری میپرداخته است.
تاج زاده نیز در این باره می گوید که من خودم از سال 1367 که به دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران رفتم. بعد از من سعید حجاریان، اصغرزاده، امینزاده و.. دیگران آمدند که بیشتر دنبال سؤالهای جدی خود بودیم.
6- پرده ششم؛ روزنامه سلام
نمود و نقش اعضای مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری بیش از آنکه در فعالیتهای این مرکز مشخص باشد در فعالیتهای روزنامه سلام نمایان بود که توسط اعضای این مرکز هدایت میشد. روزنامه سلام که بیشترین تلاش را در معرفی سیدمحمدخاتمی داشت پایگاهی برای چپ گرایان بود که در گذشته درکیهان فرهنگی مستقر و باتعطیلی آن دنبال پایگاهی برای فعالیت میگشتند. در روزنامه سلام علاوه بر افرادی از حلقه کیان و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری افراد دیگری از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت میکردند.
عباس عبدی دلیل اصلی تأسیس روزنامه سلام را در نبود ارگان مطبوعاتی خاص برای مجمع روحانیون مبارز میداند و میگوید که در پاییز سال 68 و هنگامی که فرد جدیدی مسئول دستگاه قضایی شد آقای موسوی خوئینیها دیگر مسئولیت رسمی نداشت. به وی پیشنهاد کردم که مسیر موجود خیلی روشن است؛ لذا پیشنهاد میکنم که فورا یک روزنامه تأسیس کنیم که وی استقبالی نکرد اما هنگامی که در سال بعد به بیانیه مجمع روحانیون مبارز درباره انتخابات مجلس خبرگان در هیچ روزنامههایی چاپ نشد تازه متوجه شدند که در چه برهوتی گیر افتادهاند. لذا به سرعت دست به کار تأسیس این روزنامه شدند.
وی همچنین روزنامه سلام را خاستگاه روزنامههای زنجیرهای میداند هنگامی که سلام تعطیل شد این روزنامهنگاران که هرکدام پیشرفت کافی کرده بودند هر کدام دستاندرکاران یکی از روزنامههای جدیدالتأسیس شدند. همواره اکثریت منتخبین هیئت مدیره و اعضای علیالبدل از روزنامهنگارانی هستند که کار خود را با سلام آغاز کردند.
7- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ائتلاف هفت گروه تشکیل شد که محور عمده اتصال آنان اعتقاد به ایدئولوژی اسلامی و رهبری حضرت امام بود؛ اما اختلاف سلیقههای فراوانی در آنان وجود داشت که با انزوای دشمن مشترک اندک اندک این اختلافها خود را ظاهر کرد. بالاگرفتن این اختلاف در سازمان که در موقعیت جنگ میتوانست موجب سردرگمی مردم و تحمیل هزینههایی برای نظام شود موجب شد تا نهایتا با نظر حضرت امام در سال 1364 سازمان عملا فعالیت خود را متوقف کند. با پایان یافتن جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام و در شرایط جدید سیاسی یک جناح فکری سازمان مجددا فعالیت خود را از سر گرفت و نشریه «عصرما» را به عنوان ارگان خود به صورت «دوهفته نامه»منتشر کرد. باتوجه به اینکه همه اعضا از یک جناح بودند به طور طبیعی روند طبیعی سازمان نیز به سمت و سویی خاص رفت.
سازمان جدید با نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» به ثبت رسید که دو تن از رادیکالترین اعضای فعال آن یعنی سعید حجاریان و مصطفی تاج زاده در اواخر سال 1377 نقش اساسی در تشکیل حزب مشارکت بر عهده داشتند.
آنچه درمواضع سازمان جدید کاملا آشکار است چرخشی بود که اعضای آن در زمینه مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک خود به گونهای ایجاد کردند به طوری که مبارزه دائمی و همه جانبه با امپریالیسم و ضدیت با لیبرالیسم از استراتژی سازمان کنار رفت و راست سنتی به عنوان بزرگترین دشمن معرفی گردید.
سازمان در یک چرخش دیگر و عجیب تر نهضت آزادی را که نماد لیبرالیسم در ایران است به عنوان اپوزیسیون قانونی به رسمیت شناخت.
پیرامون موضع امپریالیسم آمریکا روند سازمان علنا با شعارهای قبلی با بسیار متفاوت بود. طرح مسائلی نظیر عدم تابو بودن رابطه با آمریکا نشان داد که سازمان عملا از شعارهای قبلی خود مبنی بر ضرورت مبارزه همه جانبه و دائمی باآمریکا عدول کرده است.
تحلیل ادبیات سیاسی و رفتارشناسی اعضای این گروه تصویری تهاجمی، اقتدارطلب و خشن از آنان عرضه میکند. همین امر موجب شده است که این گروه جاذبه لازم را برای کشش مردم به سوی خود نداشته باشد. بنابراین سازمان برای جلوگیری از نفوذ رقبا با نشست اطلاعات از یک سو و نیز آسیب پذیری کمتر ترجیح میدهد که از حزب مشارکت به عنوان کانال ارتباط بیرونی با افکار عمومی بهره گیرد و بیشتر از توان نفوذ و لابیگری خود برای مدیریت این شاکله بیرونی استفاده کند تا آنکه خود را در معرض سنجش و نقدافکار عمومی قرار دهد.
سازمان به عنوان یک تشکیلات بسته و مرکزیت گرا توانست در پشت صحنه سیاست از راه ایجاد لابیهای سیاسی و نیز اعمال نفوذ در پارهای از مراکز مهم تأثیر عملی در مشی سیاسی دولت اصلاحات داشته باشد و این فضای سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار داد.
همچنین این تشکیلات تلاش نمود تا در سطح حکومتی برای به دست گرفتن پست معاونتهای وزیران دولت اصلاحات یک دولت در سایه را به وجود آورد.
سعید حجاریان تئوریسین اصلی حزب مشارکت از اعضای سازمان مذکور می باشد که مقالات بسیاری در هفتهنامه عصر ما ارگان مطبوعاتی سازمان به رشته تحریر درآورده است و مجموعه این مقالات در کتابی باعنوان جمهوریت؛ افسون زدایی از قدت به چاپ رسیده است. همچنین تئوریهای فشار از پایین و چانه زنی در بالا و فتح سنگر به سنگر از جانب وی تئوریزه شده است.
سیدمصطفی تاج زاده از اعضای اصلی حزب مشارکت نیز از اعضای مؤثر سازمان مجاهدین به شمار میآید. تاج زاده پس از اخذ دیپلم در سال 1354 برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و همراه تنی چند از دوستان خود در انجمن اسلامی دانشجویان همزمان با گسترش نهضت اسلامی گروه فلق را پایهگذاری میکنند.
مصطفی تاج زاده در این باره می گوید: من قبل از انقلاب در آمریکا تحصیل میکردم. در واقع بعد از اخذ دیپلم در سال 1354 به آمریکا رفتم و اوایل مهر 1357 به ایران بازگشتم در آمریکا در انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت داشتم. بر اساس فضای آن دوره ما و تعدادی از دوستان مشی مسلحانه را پذیرفته بودیم. من هم در جمعی فعال بودم که بعدها یکی از هفت گروه تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد.
باتوجه به مطالب فوق و مشی فکری سیاسی سازمان مجاهدین که تا حدود زیادی حزب مشارکت متأثر از ان است جا دارد که این سازمان را «پدرخوانده تشکیلاتی» حزب مشارکت به حساب آوریم.
نتیجه گیری
با نگاهی به فعالیت های فکری و سیاسی محافل ذکر شده میتوان گفت که در این مراکز افرادی که طی دو دهه پیشینه چپ گرایی و ضدآمریکایی داشتند متأثر از جاذبههای تمدن غرب به اندیشههای رفورمیستی و لیبرالی تغییر گرایش دادند و در مواضع سیاسی و فکری دست در دستان گروههای لیبرال گذاشتند. محافل مطالعاتی ذکر شده در حقیقت کارگه استحاله فکری چپ گرایان رادیکال دهه 1360 و تغییر مباحث آنها از حمایت از مستضعفین به مباحث نسبی گرایانه و سکولاری بود.
از آنجا که این استحاله در فضایی تدریجی و آرام تحقق پیدا کرد و نیز به دلیل آنکه جریان استحاله شده بر مراکز مهم نظام سلطه نداشت حساسیت چندانی نسبت به آن برانگیخته نشد. شاید به ذهن هیچکس خطور نمیکرد کسانی که روزگاری خود را پرچمدار انحصاری دفاع ازخط امام مبارزه با آمریکا و حمایت از مستضعفین میدانستند و تمام رقبای سیاسی و سلیقهای خود را با برچسب اسلام آمریکایی از صحنه به در میکردند؛ طی چند سال دچار آن چنان دگردیسی شوند که در نقطه مقابل دیدگاه های انقلابی سابق خود صف آرایی کنند.
-----------------------------------
گردآورنده و نویسنده: محسن زیرک
نقش محافلی مانند حلقه کیان، حلقه آئین، مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دوره هاشمی و خاتمی و برخی محافل دیگر چه بود؟
آنچه امروز برای ما روشن و واضح است ممکن است برای نسلهای آینده مبهم باشد و تاریخ روشنگر نسلهای آینده است و امروز قلمهای مسموم و حنجرههای بغضآلود در صدد تحریف واقعیات هستند. باید نویسندگان آگاه از حقیقت و امین، با واقع نویسی و روشنگری خود این قلمها را بشکنند.
باید سعی کرد در چارچوبی تحقیقی، با کالبد شکافی سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب منحله مشارکت پرداخت. چه عواملی زمینه ساز شکل گیری حزب مشارکت شدند؟حزب با چه اهداف و عقایدی کار خود را شروع کرد؟ اعضای حزب مشارکت وارد کدام بخشهای حاکمیت شدند و چه عملکردی را بروز دادند؟
آنچه مسلم است، فراموش نکردن عملکرد بازیگران پنهان و آشکار در تاریکخانههای اصلاحات، میتواند از به دام افتادن و گزیده شدن مجدد نسل جوان جلوگیری کند.
پرده اول: 1- حلقه کیان
حلقهی کیان به عنوان معروفترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقهی شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشنهی آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میرسد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در موسسهی کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.
افراد حلقهی کیان در آغاز تماما دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصل این افراد چپ گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی خوئینیها وحجاریان برای دانشجویان پیروخط امام، که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، درورن سفارت کلاس سیاسی گذشته بودند اعضای حلقهی کیان، که ترکیبی از لیبرالها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبهها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحثهای معرفت شناختی و فلسفی میپرداختند. این افراد با باز اندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی، بهترین راهکار است. و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تاکید میورزند.
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعهی سیاسی و پیوستن به نظام جهانی به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.
دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تاثیر آن شکل گرفت.
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب گرفته و به تاسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کردهاند میگوید که برنامه ریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مروز زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است.
بیشتر تخصص عبدالکریم سروش به عنوان استاد و پدر خواندهی محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود تلاش محوری ولی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام روشنفکران تلفیقی نهادهاند.
در اواسط دههی 1370 حلقهی کیان گستردهتر شد و افراد دیگری از شهرهای مختل، اعضای سابق جنبش دانشجوی، افراد از نیروهای وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و افراد ملی - مذهبی به حلقهی کیان پیوستند و تعداد آنها به بیش از هزار نفر رسید. محمد قوچانی، روزنامه نگار برجستهی اصلاح طلبان افراد حلقه کیان را کسانی میداند که در 27 تیر ماه 1374 در اعتراض به تهدید سروش نامههایی به هاشمی رفسنجانی نوشته بودند.
تاج زاده عضو ارشد حزب مشارکت، در مورد حلقهی کیان و مباحث ویژهی دگر اندیشی مطروحه در آن بیان میدارد که جلسات دیگری در بیرون داشتیم که به حلقه کیان معروف است بحثی چند ساله درباره دین ودنیا داشتیم اینکه چگونه این دو با یکدیگر جمع میشدند. دین و دنیا نسبتش چیست؟ دین و دموکراسی چطور؟ دین و تجدد چطور؟ در این جلسات خیلی مسائل برای من روشن شد و خیلی از آقای سروش استفاده کردیم. نقش سروش بیشتر اجتماعی کردن این مسئله بود. نقشی که هیچ وقت دکتر بشیریه نداشت. دکتر بشیریه فقط روی نقطهی خاص دانشگاهی سرو کار داشت، هنوز هم فکر میکنم نود درصد جامعهی ما دکتر بشیریه را نمیشناسد. دکتر بشیریه به عنوان یک روشنفکر عمل نکرد، بیشتر یک دانشگاهی بود.
حلقهی کیان، افکار و عقاید خود را در کیهان فرهنگی، جریدهی مخصوص این حلقه، به چاپ میرساندند.
در کیهان فرهنگی مقالات جنجالی سروش با عنوان قبض و بسط شریعت منتشر شد که بحث و جدلهای متعددی برانگیخت. گوشش سروش در مقالات قبض و بسط این بود که بر اساس مبانی معرفت شناختی لیبرالی، نسبی گرا و پلورالیستی فهم دینی را فهمی تاریخی معرفی کند و با ایجاد تردید در قداست علوم دینی و روایات فقهی، آنها را به عنوان بخشهایی از علوم انسانی معرفی نماید. علاوه بر سروش افراد دیگری با گرایشهای سکولاری همچون مجید محمدی، مرتضی مردیها، حمید وحید با کیهان فرهنگی همکاری و ارتباط داشتند. در حالی که خط مشی دینی و فرهنگی انقلاب، هماهنگی نداشتند. در این مقطع، بیشتر افراد حلقهی کیان از اعضای سردبیری روزنامهی کیهان بوده و در روزنامه هم به نویسندگی و فعالیتهایهای دیگر میپرداختند و با محمد خاتمی، که نماینده حضرت امام (ره) در کیهان و سرپرست این موسسه بود، ارتباطی نه چندان جدی پیدا کرده بودند.
بعد از بسته شدن کیهان فرهنگی و استعفای خاتمی از موسسه کیهان، طرفداران سروش و منتقدان نظام جمهوری اسلامی هم دسته جمعی از کیهان استعفا داده و مجلهی کیان را از اواخر سال 1369 راه اندازی کردند. ماهنامهی جدید با مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشا الله شمس الواعظین شروع به کار کرده و اکبر گنجی در انتشارات صراط درسها و سخنرانیهای سروش و افراد همفکر خود را در محفل کیان به سرعت چاپ و توزیع میکرد.
2- پرده دوم؛ حلقهی آیین
محمد خاتمی بعد از استعفای از وزارت ارشاد درخواست مجوز نشریهای به نام آیین کرد تا از آن به عنوان تریبونی برای بیان افکار خود و همفکرانش استفاده کند. در آن زمان برخی از افراد حلقهی کیان همراه با محمد خاتمی گروه کوچکتر آیین را شکل دادند. گروه آیین هیچ مجلهای تا سال 1382 منتشر نکرد و در این سال در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 منتشر نکرد و در این سال، در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 گذشته بود، محمد رضا خاتمی، برادر رئیس جمهور وقت، اولین شمارهی این نشریه را منتشر کرد. علی رغم عدم انتشار مجله، گروه آیین جلسات دایمی هفتگی برگزار میکردند. آنها در جلسات خود تجربیات خود را در عرصههای مختلف مبادله میکردند.
در حلقهی آیین چهرههایی چون هادی خانیکی، سعید حجاریان مصطفی تاج زاده، محسن امین زاده، عباس عبدی، محسن کدیور و محمد رضا خاتمی حضور داشتند. هدف اولیهی آنها بر اساس ایدهی شخص محمد خاتمی و برخی دوستان او، این بود که نشریهای به راه اندازاند تا مفاهیمی تازه و جدید و آنچه برای تحول اجتماعی ضروری میدانستند ارائه کنند.
تجربه کیان نشان داد بود که نشریههایی از این دست تا چه حد میتواند ذهنیت اصحاب اندیشه و طبقهی تحصیلکردهی جدید را تحت تاثیر قرار دهد. در حالی که پیگیریهای اداری مربوط به اخذ مجوز برای نشریهی آیین در اوایل سائل 1375 صورت میگرفت، حلقهی آینی به جایگاهی برای بحث وب بررسی آرا، اندیشهها و مفاهیم تازه بدل شد. مفاهیمی مثل جامعه مدنی مردم سالاری دینی حقوق بشر و ... در این حلقه مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. شخصیت محوری در این محفل، خود محمد خاتمی، بود؛ اما افرادی چون کدیور و سعید حجاریان نیز در فعال کردنهر چه بیشتر محفل و نیز گرم نگه داشتن تنور مباحث اندیشگی و سیاسی نقش مهمی داشتند آن گونه که از فحوای کلام بسیاری از این افراد بر میآید.
آنچه بعدها به گفتمان دوم خرداد معروف شد. در این محفل سر و سامان یافت. آنچه بعدها به گفتمان دوم خرداد معروف شد، در این محفل سر و سامان یافت. البته بی گمان ریشههای اصلی این مفاهیم و این سخن در حلقهی کیان است اما در محفل آیین، آن پایههای نظری به مفاهیم سیاسی و به تعبیری یک پروژههای سیاسی بدل میشد. بسیاری از حاضران در این محفل در چند سالی که فرصت تحصیل و تحقیق یافته بودند و به ویژه آنان که با حضور در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با مفاهیم نوین توسعه آشنا شده و به نوعی تحت تاثیر افکار و آثار حسین بشیریه قرار گرفتند.
با هواداران کلام جدید که تحت تاثیر اندیشههای عبدالکریم سروش شکل گرفته بود، در حلقهی آیین به هم پیوند خوردند و بسیار از مفاهیم و نگرشهای آنها در اثر این تلاقی سامانی تازه یافت و امکان تبدیل شدن به یک برنامهی سیاسی را پیدا کرد.
هادی خانیکی عضو شاخص حزب مشارکت دربارهی حلقه آیین و نشریهی آن بیان میدارد که این نشریه، ویژگی مهماش این باشد که در بستر روشنفکر دینی امکان گفت و گوی افکار متفاوت وجود داشته باشد، به هیچ یک از نحلههای موجود روشن فکری تعلق مطلق نداشته باشد و امکان نقد را به صورت صحیح فراهم کند.
این مسیر تلاش برای انتشار آیین خود منجر به بحث زیادی شد. مسائل روز ما کداماند و به آنها باید چگونه پاسخ بدهیم مثلا مباحثی چون دین و دموکراسی در آن جلسات راجع به آن بحث میشد خود مفهوم جامعهی مدنی به عنوان یکی از نیازهای جامعهی ما از دل همان مباحث و نشستها بیرون آمد. ترکیب این جمعها طیفهایی است که در آن افراد کاملا به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملا علمی و فرهنگی را در برمیگیرد و بین آنها گفت و گوهایی شکل میگیرد و من اسم آن را اصطلاحا کانون مولد اندیشه میگویم.
جلسات راجع به آن بحث میشد خود مفهوم جامعهی مدنی به عنوان یکی از نیازهای جامعهی ما از دل همان مباحث و نشستها بیرون آمد. ترکیب این جمعها طیفهایی است که در آن، افراد کاملا به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملا علمی و فرهنگی را در بر میگیرد، و بین آنها گفت و گوهایی شکل میگیرد و من اسم آن را اصطلاحا کانون مولد اندیشیه میگویم.
وی همچنین مدیریت حلقهی آیین را این گونه تشریح مینماید:
کار بیشتر را آقای حجاریان انجام میداد و در حوزههای مختلف افراد مختلف بودند مثلا در حوزهی اندیشه آقای کدیور بود، در حوزهی سیاسی بیشتر آقای حجاریان بود.
3- پرده سوم؛ مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری
مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری یکی دیگر از مراکزی است که مسبب چرخش فکری مشارکتیها گردید. این مرکز در آغاز برای ساماندهی توسعهی سیاسی در سال 1368 در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی شروع به کار کرد و به صورت هیئت امنایی اداره میشد. موسوی خوئینیها که هم نمایندهی امام نزد دانشجویان پیرو خط امام و هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در آغاز ریاست این مرکز را به عهده داشت.
شاخصترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افراد مثل حجاریان علوی تبار، بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افرادی مثل: حجاریان علوی تبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشته و پرورژهایی برای توسعهی سیاسی دنبال میکردند برخی از این افراد از جمله عباس عبدی، از گذشته با موسوی خوئینیها همکاری میکردهاند؛ زیرا عبدی هنگام دادستانی موسوی خوئینیها واحد مطالعات و تحقیقات دادستانی را راه اندازی و اداره کرده بود.
حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک برنامه ریزی کلانی برای مطالعهی توسعهی سیاسی در ایران پایه ریی کرده بود که برخی تحقیقات و نتایج مطالعاتشان در هفتهنامهی عصر ما و روزنامهی سلام منتشر میشد. حجاریان تئوریسین حزب مشارکت، دربارهی برنامههای مرکز مطالعات ریاست جمهوری در آن زمان متذکر میشود که از سال 1368 که مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری راه افتاد، من در معاونت سیاسی این مرکز همین پروژهی کاری را دنبال میکردم معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک یک پروژه بیشتر نداشت و آن هم پروژهی توسعهی سیاسی بود. البته این پروژه چندین زیر پروژه داشت، نظیر فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف ایران، پروژههی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژهی ماهیت دولت در ایران پروژهی نو سازی ایران...
نتیجهای که آنها طی تحقیقات مختلف گرفته بودند، این بود که توسعهی سیاسی در ایران در مرحلهی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعهی غربی تغییر کند.
نقش حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این گونه از زبان وی بیان میگردد: ما بخش سیاسیاش را کاملا انجام داده بودیم. پروژهی توسعهی سیاسی ما حداقل اتودش کاملا مشخص بود که چه میخواهیم پروژههی ما در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک معلوم شده بود، بعد در دورهی آقای روحانی پروژهی ما با رفتن آقای موسوی خوئینیها متوقق شد.
در راه نو سازی بومی معلوم بود که چه میخواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ فساد اداری یعنی چه؟ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ جامعه مدنی یعنی چه؟ چرا ضعیف است و ... حتی برای مسائل راه حل داشتیم در پروژه توسعه سیاسی داشتیم.
همچنین مصطفی تاج زاده عضو شاخص دو حزب اصلاح طلب (حزب مشارکت و سازمان مجاهدین) بخش توسعهی سیاسی مرکزی مطالعات را این گونه توصیف میکند: در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری آقای موسوی خوئینیها مسئولش بود... آقای حجاریان در معاونت توسعهی سیاسی بود که افرادی چون بهزاد نبوی، سازگارا؛ امین زاده، آرمین، آغاجری، خودم و دیگران با آن همکاری میکردیم.
4- پرده چهارم؛ دانشجویان اعزامی به غرب
حلقهی دیگر را باید آن 2500 دانشجویی دانست که در دوران هاشمی رفسنجانی برای تحصیل در دورهی دکترا به کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و فرانسه اعزام شده بودند، برخی از این دانشجویان در پارهای از انجمنهای اسلام به صورت کانون فکری - سیاسی فعال بودند.
حمید رضا جلایی پور، که در آن جمع حضور داشته به عنوان دانشجویی دکترا در دانشگاه لندن و دبیر انجمنهای اسلامی انگلستان با همکاری دیگر اعضای انجمن، سروش را به انگلستان دعوت میکنند. عبدالکریم سروش به مدت شش ماه برای دانشجویان بورسیهای جلسات مختلف بحث و گفت و گو داشت. از این دانشجویان میتوان به محسن میردامادی و محمد رضا خاتمی که نقش کلیدی در حزب مشارکت دارند و در راس فهرست نمایندگان منتخب تهران در مجلس ششم قرار گرفتند اشاره نمود.
5- پرده پنجم؛ دانشکدهی حقوق علوم سیاسی دانشگاه تهران
پیشینهی پیوند تجدید نظرطلبان حزب مشارکت علاوه بر محافل و حلقههای ذکر شده در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آنها جلسات منظم همفکری و همسویی برگزار میکردند. حجاریان متذکر میشود که با حضور رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی، آقای دکتر حبیبی و آقایان دکتر بشیریه، سیدجواد طباطبایی و نقی زاده، در این دانشکده یک گروه فکری تشکیل داده و تا زمان کاندیداتوری خاتمی در جهت برنده شدن وی به ارائه برنامه و کمک فکری میپرداخته است.
تاج زاده نیز در این باره می گوید که من خودم از سال 1367 که به دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران رفتم. بعد از من سعید حجاریان، اصغرزاده، امینزاده و.. دیگران آمدند که بیشتر دنبال سؤالهای جدی خود بودیم.
6- پرده ششم؛ روزنامه سلام
نمود و نقش اعضای مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری بیش از آنکه در فعالیتهای این مرکز مشخص باشد در فعالیتهای روزنامه سلام نمایان بود که توسط اعضای این مرکز هدایت میشد. روزنامه سلام که بیشترین تلاش را در معرفی سیدمحمدخاتمی داشت پایگاهی برای چپ گرایان بود که در گذشته درکیهان فرهنگی مستقر و باتعطیلی آن دنبال پایگاهی برای فعالیت میگشتند. در روزنامه سلام علاوه بر افرادی از حلقه کیان و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری افراد دیگری از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت میکردند.
عباس عبدی دلیل اصلی تأسیس روزنامه سلام را در نبود ارگان مطبوعاتی خاص برای مجمع روحانیون مبارز میداند و میگوید که در پاییز سال 68 و هنگامی که فرد جدیدی مسئول دستگاه قضایی شد آقای موسوی خوئینیها دیگر مسئولیت رسمی نداشت. به وی پیشنهاد کردم که مسیر موجود خیلی روشن است؛ لذا پیشنهاد میکنم که فورا یک روزنامه تأسیس کنیم که وی استقبالی نکرد اما هنگامی که در سال بعد به بیانیه مجمع روحانیون مبارز درباره انتخابات مجلس خبرگان در هیچ روزنامههایی چاپ نشد تازه متوجه شدند که در چه برهوتی گیر افتادهاند. لذا به سرعت دست به کار تأسیس این روزنامه شدند.
وی همچنین روزنامه سلام را خاستگاه روزنامههای زنجیرهای میداند هنگامی که سلام تعطیل شد این روزنامهنگاران که هرکدام پیشرفت کافی کرده بودند هر کدام دستاندرکاران یکی از روزنامههای جدیدالتأسیس شدند. همواره اکثریت منتخبین هیئت مدیره و اعضای علیالبدل از روزنامهنگارانی هستند که کار خود را با سلام آغاز کردند.
7- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ائتلاف هفت گروه تشکیل شد که محور عمده اتصال آنان اعتقاد به ایدئولوژی اسلامی و رهبری حضرت امام بود؛ اما اختلاف سلیقههای فراوانی در آنان وجود داشت که با انزوای دشمن مشترک اندک اندک این اختلافها خود را ظاهر کرد. بالاگرفتن این اختلاف در سازمان که در موقعیت جنگ میتوانست موجب سردرگمی مردم و تحمیل هزینههایی برای نظام شود موجب شد تا نهایتا با نظر حضرت امام در سال 1364 سازمان عملا فعالیت خود را متوقف کند. با پایان یافتن جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام و در شرایط جدید سیاسی یک جناح فکری سازمان مجددا فعالیت خود را از سر گرفت و نشریه «عصرما» را به عنوان ارگان خود به صورت «دوهفته نامه»منتشر کرد. باتوجه به اینکه همه اعضا از یک جناح بودند به طور طبیعی روند طبیعی سازمان نیز به سمت و سویی خاص رفت.
سازمان جدید با نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» به ثبت رسید که دو تن از رادیکالترین اعضای فعال آن یعنی سعید حجاریان و مصطفی تاج زاده در اواخر سال 1377 نقش اساسی در تشکیل حزب مشارکت بر عهده داشتند.
آنچه درمواضع سازمان جدید کاملا آشکار است چرخشی بود که اعضای آن در زمینه مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک خود به گونهای ایجاد کردند به طوری که مبارزه دائمی و همه جانبه با امپریالیسم و ضدیت با لیبرالیسم از استراتژی سازمان کنار رفت و راست سنتی به عنوان بزرگترین دشمن معرفی گردید.
سازمان در یک چرخش دیگر و عجیب تر نهضت آزادی را که نماد لیبرالیسم در ایران است به عنوان اپوزیسیون قانونی به رسمیت شناخت.
پیرامون موضع امپریالیسم آمریکا روند سازمان علنا با شعارهای قبلی با بسیار متفاوت بود. طرح مسائلی نظیر عدم تابو بودن رابطه با آمریکا نشان داد که سازمان عملا از شعارهای قبلی خود مبنی بر ضرورت مبارزه همه جانبه و دائمی باآمریکا عدول کرده است.
تحلیل ادبیات سیاسی و رفتارشناسی اعضای این گروه تصویری تهاجمی، اقتدارطلب و خشن از آنان عرضه میکند. همین امر موجب شده است که این گروه جاذبه لازم را برای کشش مردم به سوی خود نداشته باشد. بنابراین سازمان برای جلوگیری از نفوذ رقبا با نشست اطلاعات از یک سو و نیز آسیب پذیری کمتر ترجیح میدهد که از حزب مشارکت به عنوان کانال ارتباط بیرونی با افکار عمومی بهره گیرد و بیشتر از توان نفوذ و لابیگری خود برای مدیریت این شاکله بیرونی استفاده کند تا آنکه خود را در معرض سنجش و نقدافکار عمومی قرار دهد.
سازمان به عنوان یک تشکیلات بسته و مرکزیت گرا توانست در پشت صحنه سیاست از راه ایجاد لابیهای سیاسی و نیز اعمال نفوذ در پارهای از مراکز مهم تأثیر عملی در مشی سیاسی دولت اصلاحات داشته باشد و این فضای سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار داد.
همچنین این تشکیلات تلاش نمود تا در سطح حکومتی برای به دست گرفتن پست معاونتهای وزیران دولت اصلاحات یک دولت در سایه را به وجود آورد.
سعید حجاریان تئوریسین اصلی حزب مشارکت از اعضای سازمان مذکور می باشد که مقالات بسیاری در هفتهنامه عصر ما ارگان مطبوعاتی سازمان به رشته تحریر درآورده است و مجموعه این مقالات در کتابی باعنوان جمهوریت؛ افسون زدایی از قدت به چاپ رسیده است. همچنین تئوریهای فشار از پایین و چانه زنی در بالا و فتح سنگر به سنگر از جانب وی تئوریزه شده است.
سیدمصطفی تاج زاده از اعضای اصلی حزب مشارکت نیز از اعضای مؤثر سازمان مجاهدین به شمار میآید. تاج زاده پس از اخذ دیپلم در سال 1354 برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و همراه تنی چند از دوستان خود در انجمن اسلامی دانشجویان همزمان با گسترش نهضت اسلامی گروه فلق را پایهگذاری میکنند.
مصطفی تاج زاده در این باره می گوید: من قبل از انقلاب در آمریکا تحصیل میکردم. در واقع بعد از اخذ دیپلم در سال 1354 به آمریکا رفتم و اوایل مهر 1357 به ایران بازگشتم در آمریکا در انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت داشتم. بر اساس فضای آن دوره ما و تعدادی از دوستان مشی مسلحانه را پذیرفته بودیم. من هم در جمعی فعال بودم که بعدها یکی از هفت گروه تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد.
باتوجه به مطالب فوق و مشی فکری سیاسی سازمان مجاهدین که تا حدود زیادی حزب مشارکت متأثر از ان است جا دارد که این سازمان را «پدرخوانده تشکیلاتی» حزب مشارکت به حساب آوریم.
نتیجه گیری
با نگاهی به فعالیت های فکری و سیاسی محافل ذکر شده میتوان گفت که در این مراکز افرادی که طی دو دهه پیشینه چپ گرایی و ضدآمریکایی داشتند متأثر از جاذبههای تمدن غرب به اندیشههای رفورمیستی و لیبرالی تغییر گرایش دادند و در مواضع سیاسی و فکری دست در دستان گروههای لیبرال گذاشتند. محافل مطالعاتی ذکر شده در حقیقت کارگه استحاله فکری چپ گرایان رادیکال دهه 1360 و تغییر مباحث آنها از حمایت از مستضعفین به مباحث نسبی گرایانه و سکولاری بود.
از آنجا که این استحاله در فضایی تدریجی و آرام تحقق پیدا کرد و نیز به دلیل آنکه جریان استحاله شده بر مراکز مهم نظام سلطه نداشت حساسیت چندانی نسبت به آن برانگیخته نشد. شاید به ذهن هیچکس خطور نمیکرد کسانی که روزگاری خود را پرچمدار انحصاری دفاع ازخط امام مبارزه با آمریکا و حمایت از مستضعفین میدانستند و تمام رقبای سیاسی و سلیقهای خود را با برچسب اسلام آمریکایی از صحنه به در میکردند؛ طی چند سال دچار آن چنان دگردیسی شوند که در نقطه مقابل دیدگاه های انقلابی سابق خود صف آرایی کنند.
-----------------------------------
گردآورنده و نویسنده: محسن زیرک