برگزاري كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه مردم فلسطين به فاصله كوتاهي از برگزاري كنفرانس بينالمللي بيداري اسلامي در تهران، از ابعاد مختلفي قابل تأمل، تحليل و بررسي است و اينكه چرا قرابت اين دو كنفرانس بينالمللي باعث حذف يكي از آنان نشد نيز ميتواند محل بحث و تحليل قرار گيرد.
۱- حضور انديشمندان و شخصيتهاي اسلامي در كنفرانس مذكور خميرمايه اوليه تشكيل آن است. بنابراين استقبال رهبران جهادي و شخصيتهاي جهان و جهان اسلام از دو كنفرانس نزديك به هم،نشان از جايگاه جمهوري اسلامي ايران در بين انديشمندان مسلمان دارد كه از هر دو كنفرانس استقبال كمنظيري را نشان دادند.
۲- برگزاري كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه نشان ميدهد كه به رغم بيداري اسلامي و عمومي مسلمانان در خاورميانه، مسئله فلسطين همچنان از اهميت ويژهاي برخوردار است و بيداري مذكور نه تنها مسئله فلسطين را به محاق نبرده است، بلكه انديشمندان جهان اسلام درصدد هستند تا از اين بيداري براي حل عزتمندانه مسئله فلسطين استفاده نمايند.
۳- برگزاري كنفرانس حمايت از انتفاضه در زماني كه دولت خودگردان به دنبال هويتيابي است اما اين هويتيابي به قيمت واگذاري اكثر خاك فلسطين و عدم حل مسئله بازگشت آوارگان است، نيز ميتواند مهم باشد. حمايت از انتفاضه پيامش اين است كه مقاومت همچنان گزينه اصلي براي برخورد با مسئله فلسطين است.
۴- نوع مواجهه ملتهاي مصر و اردن با مراكز صهيونيستي در كشورشان و تصرف سفارت صهيونيستها در مصر نشان ميدهد كه جنبههاي مردمي انتفاضه به بيرون از مرزهاي فلسطين اشغالي نيز كشيده شده است و حضور شخصيتهاي مسلمان از كشورهاي تازه رها شده، در كنفرانس تهران،ميتواند روح جديدي در مسلمانان ضد صهيونيست در كشورهاي انقلابي ايجاد نمايد و گزينه مقاومت به عنوان يك خواسته عمومي در سراسر سرزمينهاي اسلامي در شعار و سپس در عمل مسلمانان خودنمايي كند.
۵- از برگزاري كنفرانس پيشين حمايت از انتفاضه تا كنفرانس فعلي اتفاق ديگري نيز افتاده است و آن حركت فيزيكي فلسطينيان آواره در سوريه، اردن و لبنان به سمت سرزمين مادريشان است؛ حركتي كه در مقابل چشم غربيان به خاك و خون كشيده شده و دهها تن شهيد و زخمي شدند.
كنفرانس تهران بايد براي اين راهبرد جديد و فعال شدن آوارگان و به دوش كشيدن بخشي از مبارزه توسط آنها و نسلهاي جديد آنها چارهانديشي نمايد.
۶- بايد كنفرانس تهران بتواند جهت برگزاري اين كنفرانس در مصر يا برگزاري كنفرانس مشابه آن در مصر، سوريه، ليبي، اردن و ... برنامهريزي نمايد تا محور حمايت از انتفاضه صرفاً به ايران اسلامي ختم نگردد و صهيونيستها و امريكا صرفاً ايران را به عنوان مخل سازش معرفي نكنند. عمومي كردن حمايت از انتفاضه ميتواند يكي از محورهاي كنفرانس تهران باشد كه در بهار عربي – اسلامي فعلي بستر آن به صورت جدي فراهم است.
۷- امروز هم فلسطينيان مبارز،همچون حماس و جهاد اسلامي و جبهه خلق براي آزادي فلسطين (فرماندهي كل) با تشكيل كشور مستقل فلسطيني مخالفند و هم رئيس جمهور امريكا. آنچه بايد در كنفرانس تهران تبيين شود، خاستگاه اين نگاه مشترك است. اهداف امريكا از اين مخالفت بايد تبيين و روشن شود كه به رغم اينكه درصد كمي از خاك فلسطين تحت پوشش استقلال سياسي قرار ميگيرد و مسئله بازگشت آوارگان نيز معلوم نيست، علت مخالفت امريكا چيست؟ آنگاه اين نتيجه گرفته خواهد شد كه محوريت امريكا در مسئله صلح و سازش صرفاً دروغي بيش نبوده است و طرح مسئله صلح توسط امريكا صرفاً براي خاموش كردن انتفاضه و قراردادن فلسطينيان در مقابل همديگر و صرف انرژي آنان در مسير باطل بوده است. بنابراين پردهبرداري مجدد از صلحخواهي امريكا ميتواند در كنفرانس تهران انجام گيرد، همسويي آنان با صهيونيستها كه اكنون عريانتر شده است،در كشورهاي رها شده از استبداد بازتابانده شود تا خيزش اسلامي از توان مضاعف برخوردار و جهتگيري ضد غربي آن نمايانتر شود.
۱- حضور انديشمندان و شخصيتهاي اسلامي در كنفرانس مذكور خميرمايه اوليه تشكيل آن است. بنابراين استقبال رهبران جهادي و شخصيتهاي جهان و جهان اسلام از دو كنفرانس نزديك به هم،نشان از جايگاه جمهوري اسلامي ايران در بين انديشمندان مسلمان دارد كه از هر دو كنفرانس استقبال كمنظيري را نشان دادند.
۲- برگزاري كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه نشان ميدهد كه به رغم بيداري اسلامي و عمومي مسلمانان در خاورميانه، مسئله فلسطين همچنان از اهميت ويژهاي برخوردار است و بيداري مذكور نه تنها مسئله فلسطين را به محاق نبرده است، بلكه انديشمندان جهان اسلام درصدد هستند تا از اين بيداري براي حل عزتمندانه مسئله فلسطين استفاده نمايند.
۳- برگزاري كنفرانس حمايت از انتفاضه در زماني كه دولت خودگردان به دنبال هويتيابي است اما اين هويتيابي به قيمت واگذاري اكثر خاك فلسطين و عدم حل مسئله بازگشت آوارگان است، نيز ميتواند مهم باشد. حمايت از انتفاضه پيامش اين است كه مقاومت همچنان گزينه اصلي براي برخورد با مسئله فلسطين است.
۴- نوع مواجهه ملتهاي مصر و اردن با مراكز صهيونيستي در كشورشان و تصرف سفارت صهيونيستها در مصر نشان ميدهد كه جنبههاي مردمي انتفاضه به بيرون از مرزهاي فلسطين اشغالي نيز كشيده شده است و حضور شخصيتهاي مسلمان از كشورهاي تازه رها شده، در كنفرانس تهران،ميتواند روح جديدي در مسلمانان ضد صهيونيست در كشورهاي انقلابي ايجاد نمايد و گزينه مقاومت به عنوان يك خواسته عمومي در سراسر سرزمينهاي اسلامي در شعار و سپس در عمل مسلمانان خودنمايي كند.
۵- از برگزاري كنفرانس پيشين حمايت از انتفاضه تا كنفرانس فعلي اتفاق ديگري نيز افتاده است و آن حركت فيزيكي فلسطينيان آواره در سوريه، اردن و لبنان به سمت سرزمين مادريشان است؛ حركتي كه در مقابل چشم غربيان به خاك و خون كشيده شده و دهها تن شهيد و زخمي شدند.
كنفرانس تهران بايد براي اين راهبرد جديد و فعال شدن آوارگان و به دوش كشيدن بخشي از مبارزه توسط آنها و نسلهاي جديد آنها چارهانديشي نمايد.
۶- بايد كنفرانس تهران بتواند جهت برگزاري اين كنفرانس در مصر يا برگزاري كنفرانس مشابه آن در مصر، سوريه، ليبي، اردن و ... برنامهريزي نمايد تا محور حمايت از انتفاضه صرفاً به ايران اسلامي ختم نگردد و صهيونيستها و امريكا صرفاً ايران را به عنوان مخل سازش معرفي نكنند. عمومي كردن حمايت از انتفاضه ميتواند يكي از محورهاي كنفرانس تهران باشد كه در بهار عربي – اسلامي فعلي بستر آن به صورت جدي فراهم است.
۷- امروز هم فلسطينيان مبارز،همچون حماس و جهاد اسلامي و جبهه خلق براي آزادي فلسطين (فرماندهي كل) با تشكيل كشور مستقل فلسطيني مخالفند و هم رئيس جمهور امريكا. آنچه بايد در كنفرانس تهران تبيين شود، خاستگاه اين نگاه مشترك است. اهداف امريكا از اين مخالفت بايد تبيين و روشن شود كه به رغم اينكه درصد كمي از خاك فلسطين تحت پوشش استقلال سياسي قرار ميگيرد و مسئله بازگشت آوارگان نيز معلوم نيست، علت مخالفت امريكا چيست؟ آنگاه اين نتيجه گرفته خواهد شد كه محوريت امريكا در مسئله صلح و سازش صرفاً دروغي بيش نبوده است و طرح مسئله صلح توسط امريكا صرفاً براي خاموش كردن انتفاضه و قراردادن فلسطينيان در مقابل همديگر و صرف انرژي آنان در مسير باطل بوده است. بنابراين پردهبرداري مجدد از صلحخواهي امريكا ميتواند در كنفرانس تهران انجام گيرد، همسويي آنان با صهيونيستها كه اكنون عريانتر شده است،در كشورهاي رها شده از استبداد بازتابانده شود تا خيزش اسلامي از توان مضاعف برخوردار و جهتگيري ضد غربي آن نمايانتر شود.