با سقوط قذافي، تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا وارد مرحله جديدي شد.
از ابتداي پيدايي خيزشهاي مردمي در كشورهاي اسلامي – عربي كه مردم تونس آغازگر آن بودند، اين سؤال به صورت جدي مطرح شد كه ماهيت اين جنبشها و قيامها چيست؟ در آن ايام هر گروه و جماعتي براساس سلايق و ديدگاههاي خود به تحليل اين تحولات پرداخته و كساني هم بودند كه با نگاهي واقع بينانه اين تحولات را تحليل ميكردند. عمده وفاداران به انقلاب اسلامي در داخل و خارج ايران، اين تحولات را در چارچوب مدل مفهومي بيداري اسلامي تحليل كرده و ارتباط تنگاتنگي به لحاظ ماهوي بين انقلاب اسلامي و اين خيزشها و قيامها برقرار ميكردند. در همان ايام، جريانهاي سياسي منحرف از مسير اصلي انقلاب اسلامي در ايران و رسانههاي استكباري و صهيونيستي در سطح جهان، از تحليل پيش گفته بر آشفته شده و با استناد به برخي از اظهارات مطرح شده در كشورهاي عربي از سوي معارضين، ارتباط بين تحولات آن كشورها با بيداري اسلامي را انكار ميكردند. توجه به دو گزاره زير ارتباط ماهوي بين انقلاب اسلامي و تحولات درحال انجام در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا را آشكارتر مينمايد.
۱- پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، بسياري از صاحبنظران و كارشناساني كه در جهان به تحليل انقلاب ايران پرداختند، از آن با عنوان انقلاب «الله اكبر»ياد كردند. انقلابي به نام «خدا» يا انقلاب «الله اكبر» عنواني بود كه برخي از كارشناسان و صاحبنظران انقلابها، بر انقلاب اسلامي گذاشته و مستندات آنها نيز شعارهايي بود كه مردم ايران در تظاهرات و راهپيماييها و سخنرانيها بيان ميداشتند.
۲- بررسي شعارهاي مردم در كشورهاي تونس، مصر، يمن، ليبي، بحرين، اردن و... نشان ميدهد كه شعار «الله اكبر» از جمله شعارهاي مشترك در ميان مردمي است كه خواهان تحول هستند و در اين راستا قيام كردهاند. بنابراين اگر شعار اصلي در هر خيزش، قيام، نهضت و انقلاب بيانگر ماهيت اصلي و جوهره غالب در آن تحول اجتماعي باشد، بايد پذيرفت با توجه به مشترك بودن شعار الله اكبر در انقلاب ايران به عنوان شعار اصلي با شعارهاي مردم در كشورهاي در حال تحول خاورميانه و شمال آفريقا، اشتراكات ماهوي بين انقلاب اسلامي با اين تحولات بسيار زياد است. اين اشتراكات را ميتوان در سه محور زير خلاصه كرد:
۱- مردمي بودن ۲- اسلامي بودن ۳- ضد استكباري بودن
هر چند در مورد ماهيت اسلامي اين انقلابها ترديدي وجود ندارد، لكن به دلايل گوناگون تصور نسبت به حكومت اسلامي و چگونگي پيادهسازي اسلام در هر يك از اين كشورها تفاوتهايي وجود دارد. غرب تلاش ميكند با استفاده از همين تفاوت در نگاهها نسبت به نوع حكومت اسلامي و چگونگي پيادهسازي اسلام از يك طرف و تقويت جريانهاي سكولار و غربگرا در اين كشورهاي در حال تحول از طرف ديگر، در مسير انقلابهاي اسلامي مردم منطقه انحراف ايجاد نمايد.
از ابتداي پيدايي خيزشهاي مردمي در كشورهاي اسلامي – عربي كه مردم تونس آغازگر آن بودند، اين سؤال به صورت جدي مطرح شد كه ماهيت اين جنبشها و قيامها چيست؟ در آن ايام هر گروه و جماعتي براساس سلايق و ديدگاههاي خود به تحليل اين تحولات پرداخته و كساني هم بودند كه با نگاهي واقع بينانه اين تحولات را تحليل ميكردند. عمده وفاداران به انقلاب اسلامي در داخل و خارج ايران، اين تحولات را در چارچوب مدل مفهومي بيداري اسلامي تحليل كرده و ارتباط تنگاتنگي به لحاظ ماهوي بين انقلاب اسلامي و اين خيزشها و قيامها برقرار ميكردند. در همان ايام، جريانهاي سياسي منحرف از مسير اصلي انقلاب اسلامي در ايران و رسانههاي استكباري و صهيونيستي در سطح جهان، از تحليل پيش گفته بر آشفته شده و با استناد به برخي از اظهارات مطرح شده در كشورهاي عربي از سوي معارضين، ارتباط بين تحولات آن كشورها با بيداري اسلامي را انكار ميكردند. توجه به دو گزاره زير ارتباط ماهوي بين انقلاب اسلامي و تحولات درحال انجام در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا را آشكارتر مينمايد.
۱- پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، بسياري از صاحبنظران و كارشناساني كه در جهان به تحليل انقلاب ايران پرداختند، از آن با عنوان انقلاب «الله اكبر»ياد كردند. انقلابي به نام «خدا» يا انقلاب «الله اكبر» عنواني بود كه برخي از كارشناسان و صاحبنظران انقلابها، بر انقلاب اسلامي گذاشته و مستندات آنها نيز شعارهايي بود كه مردم ايران در تظاهرات و راهپيماييها و سخنرانيها بيان ميداشتند.
۲- بررسي شعارهاي مردم در كشورهاي تونس، مصر، يمن، ليبي، بحرين، اردن و... نشان ميدهد كه شعار «الله اكبر» از جمله شعارهاي مشترك در ميان مردمي است كه خواهان تحول هستند و در اين راستا قيام كردهاند. بنابراين اگر شعار اصلي در هر خيزش، قيام، نهضت و انقلاب بيانگر ماهيت اصلي و جوهره غالب در آن تحول اجتماعي باشد، بايد پذيرفت با توجه به مشترك بودن شعار الله اكبر در انقلاب ايران به عنوان شعار اصلي با شعارهاي مردم در كشورهاي در حال تحول خاورميانه و شمال آفريقا، اشتراكات ماهوي بين انقلاب اسلامي با اين تحولات بسيار زياد است. اين اشتراكات را ميتوان در سه محور زير خلاصه كرد:
۱- مردمي بودن ۲- اسلامي بودن ۳- ضد استكباري بودن
هر چند در مورد ماهيت اسلامي اين انقلابها ترديدي وجود ندارد، لكن به دلايل گوناگون تصور نسبت به حكومت اسلامي و چگونگي پيادهسازي اسلام در هر يك از اين كشورها تفاوتهايي وجود دارد. غرب تلاش ميكند با استفاده از همين تفاوت در نگاهها نسبت به نوع حكومت اسلامي و چگونگي پيادهسازي اسلام از يك طرف و تقويت جريانهاي سكولار و غربگرا در اين كشورهاي در حال تحول از طرف ديگر، در مسير انقلابهاي اسلامي مردم منطقه انحراف ايجاد نمايد.