پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۱ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۷

ديكتاتورهارفتند امادموكراسي نيامده‌است!

کد خبر : ۲۹۶۲۹

محمدعلي قوهستاني در روزنامه ملت ما نوشت:

تصرف طرابلس و پايان چهار دهه ديكتاتوري معمر قذافي در ليبي موجي از شور و شعف را در اين كشور شكل داد و تمامي آزاديخواهان جهان را خرسند كرد. قذافي در حقيقت سومين ديكتاتوري است كه در بهار عربي سقوط مي‌كند. پيش از اين بدنبال انقلاب مردم تونس و مصر، رژيم بن علي و حسني مبارك سقوط كردند و ساختار جديد سياسي در اين كشورها حاكم شد. اما سرهنگ معمر قذافي به گمان اين‌كه با زور اسلحه مي‌تواند مقابل اراده مردم كشورش بايستد.

از ابتداي آغاز اعتراضات مردمي، مشي كشتار و خشونت را در پيش گرفت و با قتل عام انقلابيون تلاش كرد اين اعتراضات را سركوب كند كه اين روش نيز نهايتا به نتيجه نرسيد و مبارزان ليبيايي با وجود ده‌ها هزار شهيد و مجروح نهايتا توانستند ماشين سركوب قذافي را از پاي در آورند. اما اكنون كه جهانيان و به‌ويژه ملت ليبي در شادي و خرسندي از سقوط قذافي بسر مي‌برند پرسش من اين است آيا واقعا دموكراسي در تونس، مصر و ليبي به جريان افتاده است ؟ واقعيت اين است كه آنچه در اين سه كشور متحد است سقوط ديكتاتوري است.

هرسه اين كشورهاي حوزه شمال آفريقا از بند ديكتاتوري رهايي يافتند و اين امر به نوبه خود بسيار مهم و تاريخ‌ساز است. اما هيچكدام از اين كشورها هنوز نتوانستند به سمت دموكراسي واقعي حركت كنند. اصولا جهان عرب با دموكراسي غريبه است. فرهنگ و هويت تاريخي ملت عرب با نوعي از خودكامگي فردي و ناآگاهي عمومي عجين است. مردم هيچكدام از كشورهاي عربي تجربه روشني از استقرار نظام دمكراتيك را نداشتند. در اكثر اين كشورها قبايل و طوايف و خانواده‌هاي ذينفوذ حاكميت دارند.

در كمتر كشور عربي پارلمان به معناي واقعي حاكميت دارد و انتخابات در جريان است. شايد به همين دليل است كه از وقتي كه در تونس بن علي سقوط كرده است هنوز ساختار سياسي مدرن در اين كشور بر پا نشده است. اين در حالي است كه مردم تونس نسبت به ديگر كشورهاي عربي از سطح بالاي سواد و آگاهي برخوردارند و اين كشور داراي طبقه متوسط قدرتمند و اقتصاد نسبتا بازي است. با همه اينها هنوز انسداد سياسي در تونس به معناي واقعي رفع نشده است. در مصر هم وضع كم و بيش مشابه است.

حاكميت مصر كماكان در اختيار نظامياني است كه پرورش يافته دوره حسني مبارك هستند و به‌شدت به ارتش امريكا وابسته‌اند. از سوي ديگر دهه‌هاي متمادي سركوب احزاب از سوي مبارك باعث شده كه در چند ماه گذشته احزاب مصري نتوانند نقش كارآمدي از خود به نمايش بگذارند. اخوان المسلمين كه گفته مي‌شود با تجربه‌ترين و كارآمدترين حزب سياسي مصر است در اين مدت كوتاه شاهد چند انشعاب مهم بوده است. انشعاباتي كه در حقيقت مي‌تواند اين حزب را ضعيف كند. احزاب سكولار مصري هم بسيار ضعيف و اكثرا تازه تاسيس هستند.

از سوي ديگر در ساختار جمعيتي مصر باديه‌نشينان بسيار وجود دارند كه از تكنولوژي روز دنيا و مفاهيم حكومتي مدرن بدور هستند. در حقيقت قاهره، اسكندريه و چند شهر بزرگ مصر تنها جاهايي هستند كه مي‌توانند به بستر استقرار نظام مدرن منتهي شوند اين در حالي است كه استقرار يك نظام دمكراتيك نيازمند فراگيري آن در كل كشور است. اما در ليبي اوضاع بسيار بدتر است. در جبهه كنشگران سياسي مخالف قذافي دو گروه كاملا مخالف هم فعال هستند.

جمعي از اين چهره‌ها كه از خارج ليبي به كشور بازگشته‌اند گرايش سكولار دارند و جمعي ديگر كه در داخل فعال‌اند داراي تمايلات اسلامي هستند. بنا به گفته رسانه‌هاي بين‌المللي يكي از دلايل قتل عبدالفتاح يونس فرمانده نظامي مخالفان طي هفته‌هاي اخير همين شكاف عميق بوده است. از سوي ديگر طوايف و قبايل در ساختار اجتماعي ليبي نقش بسيار مهمي دارند و نظام جايگزين قذافي ناچار به هماهنگي با اين قبايل است. اصول و قواعدي كه قبايل از آن تبعيت مي‌كنند با اصول نظام‌هاي دمكراتيك تفاوت فاحشي دارد.

از طرف ديگر بنظر مي‌رسد بعلت اين‌كه مخالفان سلاح‌هاي متعددي در دست دارند و جهت جلوگيري از بروز جنگ داخلي، به‌زودي نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل يا اتحاديه افريقا در ليبي مستقر شوند كه اين امر نيز استقرار نظام دمكراتيك در اين كشور را به تاخير خواهد انداخت. در مجموع مي‌خواهم بگويم كه در بهار عربي فقط ديكتاتورها رفتند ولي معلوم نيست دموكراسي در اين كشورها جايگزين شود.