۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳

ناگفته‌هایی از درگذشت معلم فداکار

معلم فداکار سیستان‌و‌بلوچستانی که متوجه لرزش دیوار خرابه کنار مدرسه می‌شود پس از نجات جان دانش‌آموزان، در زیر آورا دیوار مانده و به شدت مجروح می‌شود که به علت بی‌توجهی در اعزام بالگرد در طول مسیر رسیدن به درمانگاه جانش را از دست می‌دهد.
کد خبر : ۲۹۱۷۱۲
صراط: تسنیم نوشت: روستای نوکجو از توابع روتک در نقطه صفر مرزی قرار دارد، جایی که هنوز رنگ و بوی محرومیت را می توان از مدارس کپری آن حس کرد، دیوار و حصاری ندارند و فضا باز است. روستای نوکجو 200 خانوار دارد که تا سال گذشته دانش‌آموزان فقط تا دوران ابتدایی درس می‌خواندند و از ادامه سپس تحصیل محروم بودند و اگر وضعیت مالی عده‌ای خوب بود به مرکز بخش یا شهرستان ادامه تحصیل می‌دادند، اما سال اول دوره  متوسطه اول از سال 94 برای جلوگیری از بازماندن دانش‌آموزان از تحصیل در این روستای 200 خانواری ایجاد شده بود. بعد از 13 روز تعطیلی بار دیگر دانش‌آموزان با شوق و علاقه فراوانی در مدرسه حاضر شدند. به علت باراش شدید باران تمام دیوارهای نمناک و خبر از حادثه می‌داد، زنگ تفریح می‌شود. دانش‌آموزان در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند و در کنار دیوار نمناک کنار مدرسه چند دانش‌آموز نشسته‌اند، حمید کنگوزهی معلم مدرسه متوجه لرزش دیوار می‌شود و با تمام توان جان دانش‌آموزان را نجات می‌دهد، اما خود در زیر آوار می‌ماند. به همین منظور با عبدالرئوف شهنوازی معلمی که هنگام حادثه در کنار این معلم فداکار قرار داشت نشستیم تا جزئیات بیشتر ماجرا را تشریح کند. مشروح این گفت‌و‌گو از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد:

*آقای شهنوازی در مورد لحظه وقوع حادثه توضیح بفرمایید و چگونه متوجه حادثه شدید؟

شهنوازی: در روز حادثه 3 معلم در مدرسه شهید پیربخش رحیمی نوکجو از بخش روتک در 400 کیلومتری شهرستان میرجاوه در حال تدریس بودیم، زنگ تفریح شد و دانش‌آموزان به حیاط مدرسه رفتند، به‌ دلیل باران  و طوفان شدید پایه دیوار خرابه کنار مدرسه نمناک شده بود بعد از چند لحظه معلم فداکار حمید کنگوزهی متوجه لرزش دیوار می‌شود که در کنار آن دیوار سه نفر از دانش آموزان نشسته بودند و به من گفت سریع دانش‌آموزان را صدا کنیم تا دیوار به آنان آسیب نرساند، متاسفانه با صدای اولیه دانش‌آموزان متوجه نشدند و دوان دوان به طرف دانش‌آموزان رفتیم و آنها را از کنار دیوار جدا کردیم که در همین لحظه دیوار فرو ریخت و معلم کنگوزهی آسیب بیشتری از من دید.

*در لحظه وقوع حادثه نمی‌توانستید از تلفن همراه برای آمدن گروه امداد استفاده کنید؟

شهنوازی: چون این روستا در نقطه صفر مرزی قرار دارد موبایل خوب آنتن‌دهی ندارد و ماشین‌های امداد آنجا نمی‌آیند ولی من با ماشین شخصی حمید کنگوزهی معلم شهید را به طرف مرکز درمانی بردم.

مگر فاصله روستای مرزی تا مرکز درمانی میرجاوه زیاد بود؟در مسیر چه گذشت؟

شهنوازی: بله ما برای رسیدن به این مدرسه مقداری در خاک پاکستان می‌رویم بعد وارد خاک ایران می‌شویم و در موقع انتقال متاسفانه وقتی به ایست و بازرسی صفر مرزی رسیدیم به دلیل قانون تردد در نقطه صفر مرزی، ماموران پلیس مرزبانی از ادامه حرکتمان تا ساعت مقرر ممانعت کردند و هر چه قدر در خصوص وضعیت معلم مجروح توضیح دادم توجهی نشد که پس از بحث و مجادله  یک ساعته از ایست بازرسی عبور کردم و این در حالی است که آنها ما را می‌شناختند و برگ تردد مرزیمان در دفاتر آنها هر هفته ثبت می‌شود.

 * در زمان وقوع حادثه شما و معلم فداکار چه حسی داشتید؟

شهنوازی: در آن لحظه سلامتی دانش‌آموزان برای ما مهمترین مسئله بود. من و حمید کنگوزهی معلم فداکار در نقطه صفر مرزی به صورت خرید خدمات و در 9 ماهه سال تحصیلی با ماهی 450 هزار تومان و 3 ماهه تابستان بدون حقوق و مزایا انجام وظیفه می‌کردیم‌، اما با تمام این سختی‌ها با افتخار به نظام جمهوری اسلامی خدمت می‌کنیم ولی از مسئولان می‌خواهم شرایط معلمان نقاط صفر مرزی را مانند مناطق برخوردار در نظر نگیرند و به خانواده معلم فداکار گنگوزهی توجه ویژه‌ای شود.

با توجه به اهمیت موضوع با عبدالصمد گنگوزهی برادر معلم فداکار نیز به گفت‌و‌گو نشستیم. وی از اورژانس گله‌مند است که برای اعزام بالگرد بی‌توجهی کردند و اگر این اتفاق می‌افتاد هم‌‌اکنون حمید زنده و در حال انجام تدریس به دانش‌آموزانش بود.

 *شما چگونه از حادثه اطلاع پیدا کردید؟ 

 گنگوزهی: در موقع حادثه آقای شهنوازی که به همراه برادرم در مسیر بودند به من اطلاع دادند که چنین حادثه‌ای افتاده و سریعا به اورژانس 115 اطلاع و با تشریح وضعیت نامناسب برادرم خواستار اعزام بالگرد اعزام شدم، اما آنها با بی‌توجهی گفتند مصدوم باید تا اورژانس ملندی میرجاوه برسد و اگر نیاز باشد از آنجا با بالگرد اعزام می‌کنیم، اما وقتی به اورژانس میرجاوه رسیدم برادرم 15 دقیقه قبل از دنیا رفته بود.

* پس شما از اورژانس گله‌مند هستید؟

گنگوزهی: توقع داشتیم نیروهای اورژانس و مرزبانی در طول مسیر همکاری بهتری انجام می‌دادند، شاید برادرمان زنده می‌ماند، اما راضی به رضای حق هستیم و تقدیر این چنین بود.ما از شخص مقام معظم رهبری واقعا ممنون هستیم و گوش به فرمان ایشان هستیم و فرمایشات ایشان را روی چشم خود می‌گذاریم و می‌دانیم در مورد این حادثه رئیس جمهور، وزیر، معاونین وزیر، علما و ریش‌سفیدان‌، فرمانداران، بخشداران، امامان جمعه و همه مردم شیعه و سنی داغدار هستند.‌

طیبه شهنوازی همسر این معلم فداکار نیز با تشریح گوشه‌ای سجایای اخلاقی حمید گفت:‌ وی فردی بااخلاق‌، نمازخوان و مقید به مسائل دینی و شرعی بود و همیشه نماز را در مسجد اقامه می‌کرد، حمید معلمی را خیلی دوست داشت و می‌گفت شما هم اگر کارشناسی خود را بگیرید با هم در آن منطقه معلم می‌شویم.

*خانم شهنوازی چگونه از حادثه اطلاع یافتید؟

شهنوازی: همکار حمید پس از ساعاتی در طول مسیر به خواهرزاده‌اش که ساکن خاش بود اطلاع داده بودند و آنها به من اطلاع دادند که در این حادثه همسرم مجروح شده و پس از ساعتی متوجه شدیم که از دنیا رفته است.

 *اخلاق و رفتار این معلم فداکار چگونه بود؟

شهنوازی: 5 سال است که با نامبرده ازدواج کرده‌ام، وی فردی با اخلاق‌، نمازخوان و مقید به مسائل دینی و شرعی بود و همیشه نماز را در مسجد اقامه می‌کرد و همه اقوام و آشنایان از نامبرده راضی بودند. حمید معلمی را خیلی دوست داشت و همیشه می‌گفت شما هم اگر کارشناسی خود را بگیرید با هم در آن منطقه معلم می‌شویم.

*چند فرزند دارید و وضعیت زندگی شما چگونه است؟

شهنوازی: دارای 2 فرزند دختر به نام‌های عسل و فاطمه هستم که دختر کوچکم فاطمه بیماری سندروم "داون" و ناراحتی قلبی دارد و همیشه پدرشان نگران وضعیت سلامتی فرزند بیمارم بود و در شهرستان خاش منزل استیجاری داریم.

*چه توقع از مسئولان دارید؟

شهنوازی: در حال حاضر دانشجوی ترم آخر کارشناسی امور تربیتی دانشگاه پیام نور خاش هستم و با توجه به اینکه مستاجر و سرپناهی نداریم از مسئولان درخواست کمک دارم تا سرپناهی تهیه کنم و  با توجه به مدرک تحصیلی در جایی مشغول به کار شوم.

اگر در پایان صحبتی دارید بفرمایید؟

شهنوازی: در پایان از شما و همه کسانی که ابراز همدردی کردند تقدیر و تشکر می‌کنم و امیدوارم از دعای خیرتان من و فرزندانم را محروم نکنید.