
صراط: محمد کیانوشراد، فعال سیاسی اصلاحطلب امروز شنبه 94/8/30 گفت و گویی با روزنامه آرمان داشته که آن را در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبان شورای عالی سیاستگذاری اعتدالگرایان را هم با خود همراه کردهاند، اما سوالی که وجود دارد این است که اصلا مجلس ایدهآل اصلاحطلبان چه مجلسی است؟
مجلس مطلوب مجلسی است که اولا قانونمدار باشد. مجلس قانون مدار به این معناست که گرچه خود مجلس واضع قانون است، اما در عمل دیدهایم در بسیاری از مواقع خود نمایندگان با طرح خواستههای غیرواقع بینانه از دستگاههای اجرایی عملا زمینه را برای انجام برخی بیقانونیها فراهم کردهاند. پس ابتدا باید خود مجلسی که قانونگذار است قانونمدار شود. در وهله دوم مجلس باید به معنای دقیق در پی منافع ملی باشد. به عبارت دیگر مجلس باید از منافع ملی جامعه دفاع کند و موضوع حفظ منافع ملی ایران را در اولویت برنامههای خود قرار دهد. صرف اینکه رفتارهای احساسگرایانه، شخصی یا جناجی را سرلوحه کار خود قرار دهیم راه را اشتباه رفتهایم. نکته سوم این است که مجلس باید ضدفساد باشد. مجلس ضدفساد رویینتن خواهد شد. مجلسی که نمایندهاش به دنبال گرفتن رانتهای اقتصادی نیست و به دنبال داشتن نیروهای خودش در بدنه اجرایی نیست و به دنبال تقویت طایفه خود نیست، میتواند در برابر تخلفات ایستادگی کند. در غیر این صورت خود این مجلس دچار مشکل خواهد بود. نکته چهارم این است که مجلس باید به لحاظ کارشناسی در حدی باشد که بتواند لوایح دولت را با دقت مورد بررسی قرار دهد و در صورت نیاز با مطرح کردن طرحهای مناسب بتواند خلأ دستگاه اجرایی را پر کند. اگر مجلس ملی، ضدفساد، قانونمدار و کارشناس باشد ما باید انتظار داشته باشیم که امور دولتها و دستگاههای اجرایی هم بر مدار قانون حرکت کند.
فکر میکنید کدام یک از مجلسهای بعد از انقلاب به این مجلس نزدیکتر بودهاند؟
من میتوانم از مجلس ششم بگویم که خودم در آن حضور داشتم. با وجود اینکه مجلس ششم را مجلسی بیشتر سیاسی فرض میکردند اما در عمل میزان وقتگذاری در مجلس و میزان تصویب طرحها و لوایح اقتصادی قابل دفاع است. این مجلس را میتوان مجلسی دانست که در ارتباط با منافع مردم ماندگار خواهد بود. در مجالس دورههای قبل شاید بتوانیم به مجلس پنجم هم اشاره کنیم. این مجلس هم از جمله مجالسی بود که فعالیتهای خوبی داشت.
شما هم به مجلس پنجم اشاره کردید و هم به مجلس ششم. الان صدایی که از جامعه اصلاحطلبی میشنویم گویای این است که الگوی مجلس آینده، مجلس پنجم است.
همه ما به دنبال تحقق آرمانهایمان هستیم. اما تحقق آرمانها به لحاظ واقعی همواره با محدودیتهایی مواجه است. در نتیجه در عمل ما به دنبال آن هستیم که بتوانیم بیشترین میزان از آرمانهایمان را محقق کنیم. امروز هم اگر ما میتوانستیم مجلسی کاملا اصلاحطلب را سر کار بیاوریم باید همین کار را میکردیم. برخی به اشتباه میگویند ما نباید دنبال مجلسی مثل مجلس ششم باشیم. نه اگر ما بتوانیم مجموعه اصلاحطلبان را وارد مجلس کنیم باید این کار را انجام دهیم. اگر عدهای اشکالی به آن وارد میدانند آن را باید در جای دیگری حل کرد. برخی معتقدند در دوره اصلاحات اصلاحطلبان شعارها و مطالبات بیش از ظرفیت جامعه را مطرح میکردند، باید این را اصلاح کرد، وگرنه هر گروه سیاسی سعی میکند اکثریت مجلس را در دست خود بگیرد. مهم آن است که اگر اکثریت مجلس در دست اصلاحطلبان افتاد، رفتار اصلاحطلبان رفتاری مبتنی بر عقلانیت و مصلحت باشد. اگر چنین اتفاقی بیفتد ما موفق شدهایم. یک جریان سیاسی که نمیآید کرسیهای پارلمان را به رقیب خودش واگذار کند. اگر ما امروز احساس میکنیم فضا برای اکثریت اصلاحطلبان فراهم نیست و بسیاری از نیروهای اصلاحطلب شاخص ممکن است رد صلاحیت شوند، باید به سراغ افراد متعادلی برویم که احساس میکنیم مخالف جریان اصلاحات نیستند و به اصول اولیهای مثل قانونمداری و تکیه بر قانون اساسی پایبند هستند.
این عقبنشینی نیست؟
نه، عقبنشینی نیست. همانطور که عرض کردم هر جریانی باید سعی کند اکثریت کرسیهای پارلمان را از آن خود کند. اگر فضا و شرایط اجتماعی به گونهای باشد که این کار را نشدنی کند، مفهوم جدیدی به نام ائتلاف شکل میگیرد. اصولا مفهوم ائتلاف از کاهنده بودن رای یک جریان سیاسی یا مانع بودن برای حضور یک جریان سیاسی ناشی میشود. شما اگر در شرایطی نمیتوانید کاری را انجام دهید، میتوانید برای اینکه از 100 بتوانید 50 را کسب کنید با فردی که همراه شماست ائتلاف کنید. معنای ائتلاف در عمل سیاسی همین است.
ممکن است این ائتلاف با اصولگرایان میانهرو هم شکل بگیرد؟
ما اصولا در موضوع پرونده هستهای با آنها ائتلاف کردیم. در واقع در یک برنامه سیاسی ملی اصولگرایان واقعگرا و اصلاحطلبان ائتلاف کردند. اما در برنامه سیاسی مربوط به انتخابات این اصلا قابل پیشبینی نیست. به دلیل اینکه سبد آرای اصولگرایان و اصلاحطلبان متفاوت است. علاوه بر آن به لحاظ هویتی، هویت اصلاحطلبان با هویت اصولگرایان با شاخصهایی تعریف میشود. چنین در همآمیختگی ائتلاف در امر انتخابات به دلیل اینکه از یک سو مرزهای هویتی را از بین میبرد و از سوی دیگر پایگاههای رای را دچار مخاطره خواهد کرد به اعتقاد من ضرورتی ندارد. اما اگر بخواهیم درباره یک آینده فرضی صحبت کنیم و تصور کنیم علاوه بر اصلاحطلبان و اصولگرایان جریان دیگری نیز در جامعه ایران بروز کرده است، آن موقع شاید بتوانیم فرض کنیم اصولگرایان و اصلاحطلبان باز در یک برنامه داخلی ائتلاف کنند.
فکر میکنید اصولگرایان با اصلاحطلبان همراه شوند؟ چرا که ما میبینیم اصولگرایان به نوعی مرعوب اصلاحطلبان هستند. مثلا چند وقت پیش آقای باهنر هم گفته بودند اگر ترکیب مجلس آینده همین مجلس کنونی باشد بهتر از آن است که حتی اصلاحطلبان میانهرو در آن وارد شوند.
البته آقای باهنر بعد از آن توضیح دادند. توضیحشان هم همان بود که من عرض کردم. منظور ایشان این بود که هر جناح سیاسی سعی میکند اکثر کرسیهای پارلمان را برای خودش داشته باشد. مهم این است که چگونه این اتفاق بیفتد. اصولگرایان همواره با نفی رقبا توانستهاند خود را جلو بیندازند. آنها همیشه توانستهاند از برخی تربیونهای دیگر استفاده کنند. آنچه که روشن است در انتخابات اگر رقابت آزاد، عادلانه و قانونی صورت بگیرد هر کدام از جناحهای سیاسی که بر سر کار میآید حتما خیر و مصلحت مردم دیده شده است. مردم آنها را انتخاب کردهاند. ما که نمیتوانیم در برابر خواست و اراده مردم بایستیم. اما شرط آن عادلانه بودن، آزادانه بودن و قانونی بودن در امر انتخابات است. قانونی بودن انتخابات از مرحله شروع تبلیغات آغاز میشود. تریبونهای عمومی نباید دست جناح خاصی باشد تا جناح دیگر را تخریب کند. انتخابات از همین ابتدا شروع میشود تا مرحله بازشماری و اعلام نتیجه.
چرا اصولگرایان مرعوب اصلاحطلبان هستند؟
اصلیترین دلیل رعب اصولگرایان از دست دادن پایگاه اجتماعی آنهاست. اصولگرایان در جایی مثل تهران در بهترین وضعیت احتمالا 15 تا 20 درصد آرا را خواهند داشت و بر اساس برخی نظرسنجیها اصلاحطلبان بهطور خاص حدود 40 درصد را در اختیار خود دارند. اگر جمعیت خاکستری جامعه ایران یعنی همان افرادی که در لحظات آخر تصمیم میگیرند به چه کسی رای دهند یا افرادی که به هر دلیلی حاضر نیستند در انتخابات شرکت کنند را وارد انتخابات کنیم احتمالا درصد بسیار بالاتری از آن 40درصد به کفه اصلاحطلبان اضافه شوند. این چیزی نیست که من براساس چشمبندی بخواهم بگویم. برای گفتن این مسائل نیازی به ابزارهای سختی نیست. یک گروه تحقیقاتی بیاید دست به نظرسنجی مستقلی بزند و جامعه آماری تصادفی را انتخاب کنند. آن موقع بروند در استان تهران تحقیق کنند. سپس سیاستگذاران بر اساس نتیجهای که حاصل شد، عمل کنند. حتی اگر اصولگرایان احساس میکنند اکثریت جامعه ایران اشتباه حرکت میکنند راهش برخورد با مردم نیست. اولا راهش تصحیح دیدگاههاست. ثانیا راهش این است که مردم را توجیه کنند. اصولگرایان باید بتوانند مردم را با جذابیت، حقانیت و عقلانیتی که در رسانههای خود دارند توجیه کنند. اما اگر بخواهند این راه گذشته خود را ادامه دهند روز به روز پایگاههای خود را از دست خواهند داد. در شرایط امروز جامعه ایران اصولگرایان به سمت اصلاحطلبان آمدهاند اما برعکس آن اتفاق نیفتاده است. هیچ کس از اصلاحطلبان به سوی اصولگرایان نرفته است. خود این موضوع گویای این است که احتمالا نوعی حقانیت در بین اصلاحطلبان وجود دارد که اصولگرایان منصفی مثل آقای علی مطهری را به سوی خودشان جذب کردهاند.
بد نیست حالا این سوال را بپرسم که گاهی اصولگرایان آن را مطرح میکنند. اصولگرایان میگویند در مجلس ششم با کنگره آمریکا تماس گرفته شد.
من اطلاع ندارم که از مجلس ششم با آمریکا برای روابط
دیپلماتیک تماس گرفته شد یا نه، اما اینکه یک عده میگویند برای تحصن با
کنگره آمریکا تماس گرفته شد تا از ما حمایت شود، این دروغ محض است و مطلقا
صحت ندارد. آن فردی که این حرف را زده آنقدر دروغ گفته که این حرفش هم از
همان دروغهاست. من معتقدم هنگام کوتاه آمدن در مقابل قدرت اصولگرایان به
مراتب از اصلاحطلبان آمادگی بیشتری برای چرخش و نرمش دارند. اتفاقا
اصلاحطلبان به خاطر آنکه اندیشه ملی دارند و برای آنها ملیت اهمیت بیشتری
دارد، وقتی صحبت از منافع ملی میشود اصلاحطلبان از خود انعطاف نشان
نخواهند داد و روبهروی همه کسانی که میخواهند منافع ملی را از بین ببرند،
خواهند ایستاد.