۱۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۰

خاطره مطهری خاطره هاشمی را نقض کرد

آقای طاهری‌خرم‌آبادی با سفر به نجف نظر امام را جویا شد امام گفت از همین الآن باید راهمان را از اینها (مجاهدین) جدا کنیم.
کد خبر : ۲۳۲۱۲۳
صراط: ماجرا از دیدار آقای هاشمی رفسنجانی با خانواده یکی از روحانیون شهید دوران انقلاب شروع شد. زمانی که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار با بیت شهید آیت‌الله قدوسی مجددا خاطره‌ای نقل کرد و مدعی شد رهبر انقلاب به مدت 10 سال با یکی از آقایانی که گفته بود "مبارزه با شاه حرام است" قهر بوده‌اند.
 
آقای هاشمی رفسنجانی در این دیدار خاطره خود را اینگونه بازگو می‌کند که به اتفاق حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می‌دانم!، به جامعه مدرسین هم گفته‌ام، مبارزه با شاه حرام است!
 
وی افزود: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از او پرسیدند: دلیل شما چیست؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدین و چپی‌ها در آن باشند، حرام است!  وی در ادامه خاطره خود گفت: از کم‌فروشی این آقا، کار بجایی رسید که رهبری 10 سال با او قهر بودند و از سال 48 تا سال 57 با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد.
 
پس از انتشار گسترده این اظهارات از سوی سایت‌ها و خبرگزاری‌های نزدیک به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، خروجی‌های این رسانه ها در اقدامی مشابه نام آیت الله مصباح یزدی را به عنوان شخص مورد خطاب در خاطره هاشمی رفسنجانی مطرح کردند.
 
پس از این اتفاق، آیت‌الله مصباح یزدی در پاسخ به این اظهارات گفت که از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم. همه این دوستان در تأسیس حزب جمهوری اسلامی شریک بودند، اما سلیقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود. البته من هیچ‌گاه آن را تخطئه نمی‌کنم، اما می‌گویم: بنده آن کاری را می‌کنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم.
 
وی در نقل مذاکرات مطرح شده در این صبحانه مبارزاتی، روایتی را مطرح می‌کند که در خاطره جناب هاشمی به آن اشاره ای نشده است.
 
آیت‌الله مصباح یزدی با بیان جزئیات صحبت های این جلسه سه نفره می‌گوید: "پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود. آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اینجا شروع کردند که: ما سال‌ها با هم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همه کسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند.؛ ایشان در سخن‌هایشان روی جبهه ضدامپریالیسم بسیار تأکید کردند. بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبه‌ای هستم که دغدغه‌ام اسلام است. اگر این یک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چه کار کنم؟
 
ایشان گفتند: مسأله شریعتی و شهید جاوید و... را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیست‌ها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروه‌هایی که ضد امپریالیسم هستند از مارکسیست‌ها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم!
 
گفتم: مطرح کردن صالحی که دیگر معنا ندارد، ولی از من چه می‌خواهید و پیشنهادتان چیست؟ گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن! گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم. چیزهایی درباره آن‌ها شنیده‌ام، اما تا آن‌‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. گفتند: ما می‌شناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید،‌ اما من تا آنها را نشناسم، تأیید نمی‌کنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهیانه دوازده هزار تومان حقوق می‌گیرند و از این مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقیه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنینند و چنانند. گفتم: همه اینها را که فرمودید درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نیست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار می‌کند،‌ با او همکاری نمی‌کنم. از اول تا آخر این گفت‌وگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از این گفت‌وگو آقای هاشمی با ناراحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند... البته کمک‌های آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پول‌هایی که به آنها داد. در حال حاضر هم نمی‌گویم که آن‌ها کار بدی کردند. شاید وظیفه‌شان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم. شاید من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کرده‌ام، خودم را معذور می‌دانم."
 
روایت‌های فراوانی از مخالفت امام(ره) با مجاهدین خلق و منافقین در کشور روایت شده است منجمله اینکه تراب حق‌شناس، از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق می‌گوید: "نامه مفصل هاشمی‌رفسنجانی را به امام خمینی درباره مجاهدین، من به عراق بردم. در بهمن 50 جلسات مرتبی با آیت‌الله خمینی درباره سازمان مجاهدین داشتیم. ما تک‌تک دیدگاه‌هایمان را می‌گفتیم و ایشان در آخر نظرش را می‌گفت. آخرین جمله‌ای که آیت‌الله خمینی به من گفت، این بود: آقا این مطلب را پیش خودتان داشته باشید، واقع امر این است که من اعتقادی به مبارزه مسلحانه ندارم. پس از آن هم به اختلاف نظر مجاهدین با ایشان درباره تکامل و معاد اشاره کرد".
 
از سوی دیگر حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی، تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی طی مصاحبه‌ای می‌گوید: در سال 52 حجت‌الاسلام هاشمیان، امام جمعه امروز رفسنجان، نامه‌ای به امام نوشتند که آقای هاشمی از ما می‌خواهد وجوهات شرعی را برای کمک به سازمان مجاهدین خلق در اختیارش قرار دهیم که امام(ره) فرموده‌اند جایز نیست و احتمالا آقای هاشمی در این قضیه اغفال شده است.
 
اما واکنش آقای هاشمی و اطرافیان وی به این خاطره آیت‌الله مصباح، مطلبی تند و آمیخته با توهین بود؛ سایت هاشمی رفسنجانی در مطلبی تند و با تیتیری توهین‌آمیز خطاب به آیت‌الله مصباح وی را در زمره "روحانی نماهایی که سر به آستان شاه ساییدند" قرار داد.
 
این سایت نوشت: "امام خمینی(ره) در منشور تاریخی روحانیت ضمن بیان ناگفته‌هایی از دوران مبارزه و خون دل‌های آن ایام، تأکید فرمودند: دیروز مقدس‏ نماهاى بیشعور مى‌‏گفتند مبارزه با شاه حرام است و مشروب‌فروشى، فساد، فحشا، فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان-ارواحنا فداه- مفید و راهگشا است، امروز یک‌مرتبه متدین شده‌اند و فریاد "وااسلاما" سر مى‌‏دهند!... روحانى‌‏نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‌‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‌ساییدند یک‌مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت‌ها می‌زنند. طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین‌فروشى عوض شده است. شکست‌خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‌‏اند."
 
پس از این واکنش تند سایت آقای هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام حمید روحانی، رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر در واکنش به این سخنان گفت: "اگر واقعاً این اظهارات از آقای هاشمی درباره آقای مصباح بوده باشد، عجیب است چرا که خود ایشان هم می‌‌دانند که آقای مصباح از شاگردان ممتاز و مبارز حضرت امام بود که از آغاز نهضت مبارزه، امام را یاری کرد. برخی اسناد مهم درباره سابقه مبارزاتی آیت‌الله مصباح را بنده در اختیار دارم که در صورت لزوم آن را ارائه خواهم کرد. اسناد زیادی از ساواک وجود دارد که آقای مصباح چگونه به درایت و بصیرت خود علیه شاه مبارزه و امام را یاری می‌کرد. امضای آقای مصباح در ذیل اکثر بیانیه‌های علما علیه شاه وجود دارد و این اسناد بر کسی پوشیده نیست."
 
این کش و قوس پیرامون یک خاطره نقل شده از آقای هاشمی – که همانند موارد مشابه قبلی، باحاشیه و جنجال همراه بود – با اظهارات حمید روحانی فروکش کرد و موضوعیت اصلی این خاطره که همان "عدم مرزبندی جریان انقلابی مسلمان با سایر انقلابیون غیرمسلمان بود" به بایگانی رفت، تا اینکه علی مطهری فرزند شهید علامه مرتضی مطهری در گفتگویی تفصیلی با «نسیم» خاطره ای از پدر شهیدش بیان کرد که صراحتا نظر امام خمینی(ره) را درباره لزوم مرزبندی جریان انقلابی مسلمان با سایر انقلابیون مشخص میکند.
 
علی مطهری در قسمتی از مصاحبه خود  با «نسیم» می‌گوید: "در سال 56 جلسه مشترکی بین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران برگزار شد و بنا بود یک اعلامیه مشترک صادر شود تا برای مردم روشن گردد که هدف روحانیت از این نهضت اجتماعی چیست و اصلاً موضوع چیست. آنجا شهید مطهری گفت که ما از همین حالا باید اعلام کنیم که راه ما غیر از راه مجاهدین خلق است و غیر از راه طرفداران تز «اسلام منهای روحانیت» است. مرحوم آقای طاهری خرم‌آبادی می‌گوید آقای بهشتی آنجا مخالفت کرد و گفت ما نباید وحدتمان را از دست بدهیم و تا سرنگونی رژیم شاه باید وحدت داشته باشیم. بین شهید مطهری و شهید بهشتی در این زمینه اختلاف شد؛ یک عده طرفدار این نظر و یک عده طرفدار آن نظر شدند و نهایتاً نتوانستند اعلامیه‌ای صادر کنند. آقای طاهری خرم‌آبادی می‌گوید که آنجا من مسئول شدم به نجف بروم و موضوع را با امام در میان بگذارم. با زحمت به نجف رسیدم و موضوع را به امام گفتم که دو نظر وجود دارد و... امام فرمودند حق با آقای مطهری است، ما از همین الآن باید راهمان را از اینها یعنی مجاهدین خلق و طرفداران تز «اسلام منهای روحانیت» جدا کنیم و اسلام منهای روحانیت مثل مملکت بدون طبیب است."
 
خاطره نقل شده از سوی علی مطهری، مشخص می‌کند که برخلاف رأی و نظر آقای هاشمی رفسنجانی که معتقد بود در هنگامه مبارزه با امپریالیسم و استعمار و استبداد، گروه‌های انقلابی اعم از روحانیت و مارکسیست‌ها و منافقین و... باید وحدت داشته باشند، بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران شدیدا این اعتقاد را مردود دانسته و بر لزوم مرزبندی با این جریانات التقاطی تاکید داشته‌اند.