۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۷
تکرار کلیدواژه‌های جنگ‌طلبان

مبارزه با افراط‌گرایی از بوش تا حالا

یکی از طبیعی‌ترین اشکال دولتمردی، عملگرایی سیاستمداران براساس راه و روشی است که در ایام «گزینش مردمی» به جامعه ارائه کرده‌اند.
کد خبر : ۱۷۶۵۳۰
صراط: یکی از طبیعی‌ترین اشکال دولتمردی، عملگرایی سیاستمداران براساس راه و روشی است که در ایام «گزینش مردمی» به جامعه ارائه کرده‌اند. دولت و دولتمردان نوسفر در ایران نیز بر همین اساس برخی از شعارهایشان را که اصولا بناست محور حرکت‌های آینده باشد در همان ایام انتخابات به ملت عرضه کردند. از جمله شعار مشهور «سانتریفیوژها بچرخد، چرخ کارخانه‌ها هم بچرخد!» پس از گذشت اندک زمانی، هم‌آوایی در فضای بین‌الملل با مجموعه‌ای از شعارها که خاستگاه آنها بر همگان معلوم است، بیشتر و بیشتر شد. از شعار «مبارزه با افراط‌گرایی» گرفته تا «جهان عاری از خشونت» و استفاده مکرر از «نمادهای شهیر صلح!» گاه حاکمیت یا قدرتی منطقه‌ای تلاش می‌کند برای عبارات و شعارهای جهانی تکمله‌ای فلسفی بیافریند و مفاهیم فکری خود را ذیل ورژن جهانی به ملت‌ها عرضه کند اما اگر اقلیتی سیاسی در سرزمین فلسفه و فکر، همه تزهای حاکمیتی پیشینیان بلندمرتبه خود را بایگانی کنند و در مقابل جهانیان شعارهای مشتی فراماسون یک‌درصدی بدون جایگاه را مقابل چشمان بهت‌زده ملت‌ها فریاد بزنند این یعنی تحقیر داشته‌هایی که اتفاقا به واسطه آنها امروز در جهان مطرح هستیم. ماسون‌های جهانی با آن همه قدرت برآمده از استعمار ملت‌ها و دولت‌ها اگر به دنبال «جهان عاری از خشونت» و «صلح» هستند پس هزینه این همه جنگ و هرزگی سیاسی را چه کسی تامین می‌کند؟! با دست آلوده به خون، کبوتر صلح به هوا فرستادن که هنر نیست! کیست در جهان که این مزخرفات را باور کند و اتفاقا در همنوایی با چنین سیاست چرک و آلوده‌ای انتظار مباهات ملی نیز داشته باشد؟! حکایت «مبارزه با افراط‌گرایی» نیز از همان‌دست برنامه‌های خطرناک استعمارگران است که اتفاقا مستکبران عملیات سخنوری در این حوزه را از «خاورمیانه» آغاز کرده‌اند! 

(G-SAVE)  یا مبارزه جهانی علیه افراط‌گرایی در سال 2005 توسط وزارت دفاع دولت بوش به جای عبارت «جنگ علیه ترور» به کار گرفته شد. منظور آنها از تغییر نام جنگ در خاورمیانه توام با اشغال عراق و افغانستان نیز آماده‌سازی جامعه آمریکایی برای رویارویی با این موضوع بود که «جنگ نظامی ایدئولوژیک» با تفکر خاورمیانه به این زودی‌ها پایان نمی‌پذیرد و این ماجرا تا ایجاد تغییرات مذهبی اجباری گسترده ادامه خواهد یافت! بوش در همان سال در پاسخ به خبرنگاری که از وی درباره زمان مبارزه با افراط‌گرایی اسلامی سوال پرسید، گفت: «اشتباه نکنید! ما هم‌اکنون در حال جنگ با این جریان هستیم!» اتفاقا بوش در ذیل تبیین همین مبارزه ایدئولوژیک جهانی با افراط‌گرایی اسلامی نیز از عبارت «جنگ‌های صلیبی» استفاده کرد. وی از ایران، لیبی، افغانستان و چند کشور دیگر نیز به عنوان مظهر «تروریسم» نام برد.

با جست‌وجو در کتب آخرالزمانی اسلام‌شناسان غربی مورد علاقه سیستم سرمایه‌داری به دلایل زیادی دست می‌یابیم که «افراط‌گرایی اسلامی» مورد نظر غرب همان «اسلام سیاسی» است که برای مبارزه و نابودی آن اقلیتی خونخوار همچون تکفیریان القاعده و داعش را سال‌هاست تغذیه می‌کنند. در چنین شرایطی دولت ایران در حالی شعار بوش با مضمون «همراهی با آمریکا در مبارزه با افراط‌گرایی منطقه‌ای» را بر زبان جاری می‌کند که اتفاقا «مخالفان اسلامیست انقلابی غیرپلورالیست» خود را هم «افراطی» خطاب می‌کند!  جالب اینجاست که برخی دولتمردان مجددا از عبارت خبیثانه بوش جنگ‌طلب در فضای بین‌الملل استفاده می‌کنند.

اندیشمندان شرق‌شناس غربی سال‌هاست بر نظریه رویگردانی مسلمانان از تز «اسلام حکومتی» پس از به قدرت رسیدن اقلیتی طالبانی در کشورهای خواهان دولت اسلامگرا مانور می‌دهند. اتفاقا علت حمایت همه‌جانبه غربی‌ها از «تکفیری‌های جانی» به‌رغم همه خطراتی که پرورش و قدرت گرفتن تدریجی چنین اقلیت‌های تروریستی برای خود آنها ایجاد می‌کند همین است. غربی‌ها ناچار شدند میان دو واقعیت هولناک ارزیابی ریسک کنند؛ الف- خطر به قدرت رسیدن گروه‌های حامی اسلام سیاسی و فرضا تبدیل دو دولت از هر 10 دولت اسلامی به مشابهی از «جمهوری اسلامی ایران»  ب- مخاطرات ناشی از افسارگسیختگی توله‌های وحشی القاعده و سایر گروه‌های تکفیری مسلح به انواع سلاح‌های غربی در جهان!

اگر نقشه غرب به خوبی اجرا شود پس از ناامید شدن ملت‌های خواهان «حاکمیت اسلام» از تز اسلام سیاسی  به سبب جنایات متعدد حکومت‌های اسلامی تکفیری، نوبت به جنبش از صحنه راندن اسلامیست‌ها توسط خود ملت‌های خاورمیانه خواهد رسید.

نسخه‌ای که به صورت آزمایشگاهی و با کم‌صبری غربی‌ها در مصر، توام با اعمال زور برای از صحنه راندن «اخوان المسلمین سلفی» اجرایی شد.

پس از رویگردانی از تز «اسلام سیاسی» نوبت به همه‌گیری اسلام بی‌خطر در ذیل حکومت سکولار غربی می‌رسد. بنای غرب قدرت دادن به جریان‌های حامی «تصوف» به عنوان راهکاری بلندمدت در سرزمین‌های اسلامی و ترویج آنهاست. به نحوی که در عین  رواج اجتماعی یک اندیشه اسلامی، جا برای ظهور یک دولت سکولار غربی نیز باز شود.

یعنی غربی‌ها یاد گرفته‌اند به جای سرکوب «اسلام» که طبیعتا دیر یا زود موج اسلامخواهی را به دنبال خواهد آورد از سلاح «سکولاریسم عینی» به جای «سکولاریسم ذهنی» استفاده کنند. به این معنا که دین را تنها از حاکمیت ملت‌ها حذف کنند و در مقابل عمل به شرعیات در محیط شخصی آزاد باشد. شرق‌شناسان غربی پس از جست‌وجو میان انواع فرق اسلامی «صوفیسم» را واجد این شرایط یافتند. یک صوفی اهل کناره‌گیری از دنیاست! اگر کل ثروت جامعه‌اش هم توسط استعمارگران غارت شود حکم به «جهاد» نمی‌دهد. اهل درگیری نیست! اتفاقا به تئوری «جهان عاری از خشونت و افراط» حقیقتا پایبند است! هیچ انگیزه‌ای هم برای اهمیت دادن به سرنوشت و حاکمیت ملی خود ندارد. در واقع صوفی «شهروند نمونه جامعه جهانی» است!

حال در این میان باید مشخص کنیم وقتی دولتمردان ایرانی «فریاد مبارزه با افراط‌گرایی» در داخل را بر سر حامیان «منافع و عزت ملی» برمی‌آورند منظورشان  دقیقا چیست؟ چرا همه حامیان «اسلام غیرفقهی» یا همان «اسلام رحمانی» ساخته و پرداخته حسین نصر و کدیور و سروش و سایرین از دولت حسن روحانی در مبارزه با افراط‌گرایان حمایت می‌کنند؟ جناب آقای رئیس‌جمهور باید پاسخ دهند مظاهر افراط‌گرایی از منظر ایشان چیست؟ از کدام «افراط» ملی- منطقه‌ای صحبت می‌کنید؟ واضح است که ما در ایران تکفیری یا هوادار القاعده نداریم که نگران تضییع منافع ملی در توافق هسته‌ای با غرب باشد، پس چرا شعار «مبارزه با افراط» را به صورت همزمان در تقابل با داخل و خارج کشور بیان می‌دارید؟!