۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۸

ستاره محبوب یک قرن

سینمای کمدی به عنوان قدیمی ترین گونه سینمای جهان با قدمتی یکصدساله همواره مورد توجه عامه مخاطبان بوده که همین امر زمینه را برای تولد ستاره در این عرصه فراهم کرده است.
کد خبر : ۱۷۳۵۷۷
صراط: از مشهورترین این ستاره ها می توان به چارلی چاپلین اشاره کرد که با نام کامل چارلز اسپنسر چاپلین شانزدهم آوریل (27 فروردین ) 1889 میلادی در لندن به دنیا آمد.

وی نیز به مانند بسیاری از هم سلان خود در این حرفه از پنج سالگی به روی سن تئاتر رفته و همراه با پدر و مادرش که هردو بازیگر بودند، کارش را آغاز کرد.

چاپلین زندگی خانوادگی آشفته ای داشت پدرش الکلی شده و پس از جدایی نیز مادرش دچار بیماری روانی شد و سرانجام در دوازده سالگی پسرش از دنیا رفت. این موضوع روی چارلی تاثیر عمیقی گذاشته و آثار آن را در برخی لحظات مشهورترین ساخته هایش به چشم می خورد.

وی در بیست سالگی در حالی که سابقه سال ها بازیگری در تئاترهای لندن را با خود همراه داشت، روانه آمریکا شده و همراه با فرد کارنو به ایفای نقش پرداخته و در شهرهای مختلف روی صحنه رفت. جالب اینکه در همان ایام با استن لورل آشنا شده و مدتی را هم اتاق وی بود.

از سال 1913 چاپلین کارش را در سینما آغاز کرده و در کمدی های صامت کارگردانی به نام مک سنت به ایفای نقش مشغول شد. در همین ایام وی علاوه بر بازیگری به کارگردانی فیلم های کمدی کوتاه نیز مشغول شد که تیپ کمدی مشهور چاپلین در خلال آن خلق شد.

آواره ای با شلوار گشاد با چهره ای معصوم و گاه شرارت بار که عصایی را در دست دارد. مردم آن زمان این تیپ را پسندیده و صف هایی طولانی را برای تماشای آن تشکیل دادند.

همین امر منجر به عقد قراردادی 670 هزار دلاری شد که طی آن چاپلین ظرف 1.5سال 12 فیلم بلند کمدی را برای کمپانی جدیدش ساخت. درهمین ایام جنگ اول جهانی آغاز شده و مردم بیش از پیش نیاز به فیلم های کمدی داشتند.

چاپلین در سال 1918 کمپانی شخصی خود را تاسیس کرده و به تولید فیلم های کمیک ادامه داد و در کنار آن فیلم های قدیمی اش را دوباره مونتاژ کرده و تغییراتی را جهت بهبودشان اعمال کرد.

وی در تمامی دوران فیلمسازی از روشی منحصر به فرد بهره می گرفت، بدین صورت که هیچ گاه فیلمنامه ای کامل نداشته و اغلب سرصحنه و به شیوه ای کاملا خلاقانه طرح ذهنی اش را به اجرا درمی آورد.

در عین حال هیچ گاه از پرداختن به عواطف انسانی و قلقلک دادن احساسات مخاطبانش ابایی نداشته و این امر را به یکی از مولفه های فیلمسازی اش تبدیل کرد. چیزی که کار چاپلین را از بسیاری از کمدین های بزرگ همنسلش همچون باستر کیتون و هارولد لوید جدا کرده و کیفیت متمایزی بخشیده است.

پسربچه از جمله کارهای شاخص وی در دهه بیست میلادی است که به فروش بالایی نیز دست یافت.چاپلین در نقش مردی آواره و بی پول ظاهر شد که در محله ای فقیرنشین با پسربچه ای یتیم روبرو شده و مهر پدرانه ای نسبت به او پیدا می کند. جکی کوگان پنج ساله با بازی در نقش پسربچه به شهرتی جهانی دست یافته و تاثیرگذاری فیلم را دوچندان کرد.

اما جویندگان طلا که تنها چهار سال بعد ساخته شد، یکی از بهترین کمدی های بلند سینمایی است که طنز فوق العاده ای در آن موج می زند و جنون کمدی بر سرتاسر آن حاکم است. برای مثال می توان به شوخی های پیرامون گرسنگی چارلی سرمازده که در نهایت به بار گذاشتن یک لنگه از پوتینش ختم می شود، اشاره کرد که پس از گذشت چند دهه هنوز تازگی و طراوت خود را از دست نداده است.

سه سال بعد چاپلین سیرک را ساخت که به دلیل ساختار فوق العاده جذابش اسکاری را تحت عنوان اسکار نبوغ در خلق یک اثر را به خود اختصاص داد. چیزی که در سال های بعد رخ نداد!.

با ورود صدا به سینما بسیاری از کمدین های مشهور با مشکلات زیادی مواجه شده و بعضا اعتبار و شهرتشان را از دست دادند اما این اتفاق در رابطه با چاپلین رخ نداد. وی با فیلم روشنایی های شهر و سپس با فیلم عصرجدید نشان داد که از قدرت شگرفی برای تطبیق خود با شرایط دارد.

عصر جدید که بدون شک در زمره بهترین آثار چاپلین قرار می گیرد، کمدی گزنده ای در رابطه با دنیای جدید صنعتی است که در آن آدم ها هویت فردیشان را از دست داده و به عنصری برای سفت کردن پیچ های محصولات دنیای سرمایه داری تبدیل شده اند!

چاپلین در نقش یک کارگر ساده کارخانه که جز سفت کردن پیچ ها کاری ندارد،حضوری درخشان داشته و در بخش های مربوط به تست دستگاه های اتومات غذاخوری از میمیک چهره انعطاف پذیرش بیشترین بهره را گرفته است. فیلم ساختار منسجمی داشته و یکی از بهترین کمدی دارای پیام تاریخ سینما به حساب می آید.

پس از موفقیت فیلم مذکور وی به سراغ ساخت فیلم دیکتاتور بزرگ آن هم در شرایطی که هیتلر آتش جنگ دوم جهانی را برافروخته بود، رفت. فیلمی صریح با طنزی گزنده که دیکتاتورهایی از جنس هیتلر و موسلینی را هدف قرار داده و به ریشخند گرفته است.

وی با انتخاب نام هینکل برای این شخصیت اشاره کاملا واضحی به هیتلر داشته و هیچ گونه پنهانکاری نیز صورت نداده است. سکانس بازی او با بادکنک بزرگی که نام کشورهای مختلف روی آن نوشته شده، یکی از نقاط عطف فیلم است که بازی ظریف و دیدنی چاپلین را با خود دارد. فیلم با وجود برخی انتقادهای مطرح شده از سوی منتقدین با استقبال عموم روبرو شده و شمایل ستاره گونه چاپلین را حفظ کرد.

پس از آن بود که این کمدین دوست داشتنی در ابتدای دهه 50 به واسطه صحبت های ضدآمریکایی اش در فهرست کذایی سناتور مک کارتی مبنی بر کمونیست بودنش قرار گرفت که در نهایت به مهاجرتش به انگلستان و سوییس منجر شد.

لایم لایت آخرین فیلم او پیش از خروج از خاک ایالات متحده درباره یک مجری صحنه پا به سن گذاشته تالارهای موسیقی است که ریتم کند و آرامی دارد که با توجه به قصه اش کاملا طبیعی به نظر می رسد.

تنها پنج سال پس از لایم لایت چاپلین با فیلم سلطانی از نیویورک انتقام سینمایی جانانه ای از مک کارتی و گروهش گرفت. فیلم داستان یک مقام سیاسی اروپایی است که در سفر به آمریکا به اتهام فعالیت بر ضد این کشور دستگیر شده و دادگاهی می شود. چاپلین در این فیلم که نمایش عمومی محدودی داشت،به نوعی به مشکلات پیش آمده برای خودش اشاره کرد.

چاپلین در این سال ها زندگی خانوادگی آشفته ای داشت که همین امر تاثیر بسیاری روی کارش داشت و وی را به سمت کم کاری هرچه بیشتر سوق داد.

وی در دهه شصت تنها به کارگردانی فیلم معمولی و پیش پا افتاده کنتسی از هنگ کنگ با بازی مارلون براندو و سوفیا لورن اکتفا کرد که با استقبال سرد مخاطبان عام و خاص مواجه شد.یک کمدی خامدستانه و سطحی که بیش از اندازه به ستاره هایش متکی بوده و به هیچوجه در حد و اندازه های کمدی های درخشان چاپلین نبود.

چارلی چاپلین سرانجام در بیست و پنجم دسامبر 1977 در سن 88 در سوییس در حالی درگذشت که علاقمندان سینمای کمدی نسل به نسل به تماشای آثارش نشسته و زبان به ستایش از او می گشوند.
منبع: ایرنا