۲۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۸

روایت افروغ از پیام ۲۲ بهمن و گزینه‌های ایران

امروز می گویند هسته ای، بعد می گویند سوریه، بعد می گویند موشک های بالستیک، بعد می گویند ذلت و خواری هر چه ما داریم از همین حضور است.
کد خبر : ۱۶۴۲۰۵
صراط: نویسنده، جامعه شناس و سیاستمداری است که نمایندگی مردم در مجلس هفتم و ریاست کمیسیون فرهنگی را نیز در کارنامه فعالیت های سیاسی خود می بیند وی در سال 1356 از دانشگاه شیراز موفق به اخذ مدرک کارشناسی جامعه شناسی شد و 4 سال بعد از همین دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز دریافت کرد.

عماد افروغ مدرک دکترای خود را در رشته جامعه شناسی در سال 1376 از دانشگاه تربیت مدرس دریافت و به عنوان دانشجوی نمونه در مقطع دکترا شناخته شد. از سال 1376 به مدت 6 سال عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بود از سال 1382 به عنوان هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعالیتش را آغاز کرد و هم اکنون مدیر گروه علم و دین این پژوهشگاه است همچنین در حال حاضر عضو پژوهشگاه علوم انسانی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس گروه جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم است
برای بررسی تاثیر حضور مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن در روند مذاکرات بین ایران و غرب پای صحبت های این جامعه شناس برجسته کشور نشستیم.

به نظر شما پیام حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن به غرب و مخصوصا آمریکایی ها که در چند ماه اخیر بارها و بارها با گزینه های نظامی با ملت ایران سخن گفته اند، چه بوده است؟
پیام حضور مردم کاملا واضح و روشن است منتهی اینکه آنها تا چه اندازه بخواهند این پیام را استماع کنند و خودشان را به کری و نشنیدن نزنند بحث دیگری است. آنها خودشان می دانند این حضور مردم چه پیامی دارد اما به شرط آنکه مسئولان ما هم متوجه باشند 22 بهمن چه پیامی داشت. این حضور پیام غرور، عزت و به ضرس قاطع می گویم این حضور پیام رجعت و میثاق دوباره با خداست اتفاقی که در 22 بهمن 57 افتاد یک اتفاق صرفا سیاسی و محدود به فضای جغرافیایی ایران نبود بلکه یک اتفاق فلسفی، معنوی و الهیتی بزرگی بود که در این کشور به وقوع پیوست و این اتفاق در واقع فقط محصور به سطح جغرافیایی ایران نیست بلکه رجعت مجدد انسان به خدا و نعمت های خدادادی اوست. بعضی اوقات تعجب می کنم که چرا بعضی ها غرب و استکبار را خوب نمی فهمند غرب به دلیل بی بنیادی خودش، بدلیل گریزانی از اخلاق و خدای خالق انسان به شدت بنیان متزلزلی دارد و تمام تلاش، کوشش و سیاست هایش بر پایه فریب و دیگر سازی(دشمن سازی) است آن اگر دیگری (دشمن) نسازد نمی تواند به حیات خودش ادامه دهد که الان این دیگری جهان اسلام و ایران انقلابی است منظورم از غرب انسان های غربی نیستند بلکه آن سیاست ها و پارادایم حاکم بر غرب است که ما از آن به عنوان نگرش لیبرال دموکراتیک یاد می کنیم
غرب جز این راهی ندارد تا دیروز شوروی را دیگریِ(دشمن) خودش ساخته بود که آن دیگری از جنس خودش بود اما امروز انگشت روی انقلاب اسلامی گذاشته که از این راه می خواهد، هم خودش را از این بلایا نجات دهد و هم به گونه ای سیاستی را در دستور کار خودش قرار داده باشد که تا حدودی آن منویات و وجهه درونی خودش را تحت الشعاع قرار بدهد.
به هر حال این غرب حاکم دو حربه برای بقای خودش دارد. یکی فریب و اغواست و یکی دیگرسازی (دشمن سازی) که اتفاقا این دو با هم مرتبط هستند. یعنی اغوای غرب از طریق دیگر سازی صورت می گیرد و همواره سعی می کند یک دیگریِ بد(دشمن بد)، یک دیگری مانع، یک دیگری شیطانی بسازد و از قبل این دیگر سازی یا غیبت سازی کاذب مسیر خودش را پیش ببرد.
یعنی بدون این دیگر سازی و دشمن سازی کاذب نمی تواند به بقای خودش ادامه دهد چون بنیان و جوهر ندارد یا اینکه بنیانش بر پایه خداگریزی، منفعت طلبی و سیاست های امپریالستی تعریف شده و نوعی جهان گستری و دست به تولید فضای جدید زدن برای برون رفت از تضادهای درونی خودش است.
این دیگر سازی در ذات سیاست های استکباری است. تا دیروز مسئولیت این دیگری بر عهده شوروی بود. یعنی در واقع شوروی آن دیگری شیطانی، دیگری دشمن و دیگری خصم به حساب می آمد اما بعد از فروپاشی شوروی کاملا روشن است و بسیاری از نظریه پردازان غربی نیز اعتراف می کنند که در سیاست های خارجی جدید امپراطوری غرب، اسلام به عنوان مخالف و دیگریِ مورد نظر تعریف شده و به طور خاص هدف اصلی این دیگرسازی ایران انقلاب اسلامی است.
خود این دیگر سازی کاذب و همراه با فریب و اغواست. غرب چهره انسانی و خوب از خودش نشان می دهد و یک چهره منفور و بد از دیگری. در حالی که در ذات این عالم آنی که حق است ماییم و آنی که باطل است آنها هستند. آنی که حق است خداست یعنی آنی که تکیه بر خدا کرده و قابلیت ها خودش را بر اساس فاعلیت خدا تعریف می کند حق است. یعنی اگر ما قابلیتی داریم از خدا داریم کسی که انسان گرایی خودش را خدابنیان تعریف می کند عملا پیروز است بعضی وقت ها در شگرف هستم چرا برخی اسیر روح ها و لایه های رویین عالم هستند. چرا به عمق نمی روند و لایه های زیرین را نمی بینند؟

 

منظورتان از این برخی که به آنها اشاره می کنید، برخی از افراد داخلی هستند؟
بله کاملا صحیح است. حالا انواع و اقسام داخلی ها. چرا برخی متوجه نیستند که چه اتفاق عظیمی در این کشور به وقوع پیوسته است. یعنی اگر یک مقدار نگاه عمیق تر و حکیمانه تر به این عالم داشته باشند قدر خودشان را بیشتر می دانند و آن وقت می فهمند اینها همه شان پوشالی هستند و واقعا های و هوی های غربی ها نسبت به ما مثل های و هوی های انسانی می ماند که در تاریکی قدم می زند و برای آنکه ترس بر او غلبه نکند فریاد می کشد و آواز می خواند آن غرق در تاریکی است و ما غرق در روشنایی هستیم. آن برای اینکه ترس خودش ناشی از تاریکی بر او علبه نکند فریاد می کشد. واقعا من تعجب می کنم چرا برخی در این مصاف متوجه نیستند که چه جایگاه برتر و متعالی دارند و دشمن و استکبار چه جایگاه لرزانی دارند. اگر شما متوجه می شدید و از منظر دیگری به عالم نگاه می کردید اصلا به خودتان هیچ گونه تزلزل و انفعالی راه نمی دادید.
باید درک عمیقتری از انسان داشت این درک های تاریک گرایانه، قدرت گرایانه و درک سخت افزارانه کاملا اشتباه است. اگر درک هایمان را ببریم به سمت وجوه نرم افزاری و لایه های زیرین و از این نگاه های صفر و یک که بعضا مطرح می شود خارج شویم، خیلی راحت می توانیم بگوییم این انسانی که در غرب حاکم است رو به زوال و نابودی است. انسانی که از خدا برید یعنی نابود شد و در مقابل انسانی که به خدا وصل شد پیروز شد.
مثل این می ماند که بگوییم در نبرد خدا و شیطان چه کسی پیروز است. تا بوده خدا بوده. مثل این می ماند که بگوییم در نبرد حق و باطل چه کسی پیروز است. خب مسلم است که حق پیروز است. من واقعا نمی دانم چرا به جای اینکه قضاوتی مبنایی و عمیق داشته باشیم، روبنایی قضاوت می کنیم و بر ساختمان و تکنولوژی و دستاوردها تکیه می کنیم؟ به جای اینکه بر روی مسائل نرم افزاری قضاوت کنیم، روی مسائل سخت افزاری قضاوت می کنیم.
اگر یک مقدار نرم افزارانه تر به عالم می نگریستیم و انقلاب خودمان را بهتر درک می کردیم خیلی راحت پیام 22 بهمن را می فهمیدیم. این 22 بهمنی که ما امروز شاهد آن هستیم در مقایسه با تمام 22 بهمن هایی که بعد از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده یک پیام روشن دارد که مبنای این پیام رجعت به خداست و مابقی پیام هایش مانند مقاومت، شجاعت، اخلاقیت، معنویت و صدور همه اینها برخواسته از پیام رجعت به خداست.
من مطئمن هستم انسانی که در غرب زندگی می کند (نه غرب حاکم بلکه انسان غربی) وقتی این عظمت را می بیند ، قبطه می خورد که ای کاش چنین اتفاقی هم در کشور ما و در غرب رقم می خورد و در حسرت یک چنین اتفاقی می سوزد.
من از صمیم قلب می گویم متاسفم که بعضی ها متوجه نیستند و یک چیزهایی برایشان اصالت پیدا می کند که در نگاه نرم افزاری اعتباری ندارد. کسی که رجعت به خدا می کند به هزینه هایی مثل تحریم و چند دلار کم و زیاد توجهی ندارد و نباید برایش مهم باشد. باید درک بکند و متوجه باشد و قدر انقلاب را بداند.
حالا برخی افراد مسئول می شوند (من کاری به دولت فعلی ندارم) اما دولت هایی که مسئول می شوند باید قدرشناس این جریان باشند و باید بدانند که وظیفه شان دوچندان است و نشود که خدای ناکرده با یک درک و تصور غلطی ولو با حسن نیت، متوجه این اتفاق عظیم نشوند چراکه واقعا حیف است و این انقلاب را باید صادر کرد.
الگو شدن ایران در گرو صدور انقلاب است و صدور انقلاب یعنی صدور معنویت، صدور اخلاق و توکل به خدا. چرا برخی نمی فهمند؟ شما نگاه کنید و ببینید امام رحمه اله علیه چه تعبیری از انقلاب داشت. می گفت انقلاب تحفه الهی است. خرمشهر که آزاد شد ایشان می گویند خرمشهر را خدا آزاد کرد. من فکر می کنم به میزانی که ما خداشناس و خداگرا باشیم و به میزانی که جایگاه، مجد، عظمت، خالقیت و روبوبیت خدا را درک بکنیم انقلاب را هم درک خواهیم کرد.
و هرگونه تفسیری مغایر با خدا متاسفانه بازتابی منفی در انقلاب خواهد داشت و در نتیجه  ما وا می دهیم و می لرزیم. دشمن عربده می کشد و ما در مقابلش، آن عربده هارا به حساب می آوریم. به خدا این عربده ها ناشی از ترس تاریکی اش است.
خب چه کنیم؟ به هر حال کسانی هستند که اسیر نظریه پردازی های کاذبی قرار می گیرند که دنیا را صرفا در وجوه سخت افزاری اش می بینند و تفسیر می کنند و از وجوه نرم افزاری اش غافل می شوند. اگر وجوه نرم افزاری را می فهمیدیم که هر انسانی یک خدای کوچک است. یعنی هر صفتی که شما به خدا نسبت می دهید در یک سطح محدودتری باید به خودت نسبت بدهی. آیا ترس، بی قدرتی و زبونی برای خدا معنا دارد؟ مطمئنا معنا ندارد و در نتیجه برا ی تو هم نباید معنا داشته باشد. فقط باید خودت را بشناسی و قابلیت های انسانی ات را بفهمی و آنها را به کار بگیری.


به نظر شما آیا حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن برای تیم مذاکره کننده هم حامل پیام بود؟
این حضور برگ برنده ما در مذاکرات است. بارها گفته ایم برگ برنده ما همین وجوه نرم افزاری انقلاب اسلامی  و شعارهای متناسب با انقلاب است بنابراین هیچگاه نباید از قدرت نرم مدنی و انقلابی مان برای پیشبرد مذاکرات در عرصه های مختلف غافل شویم آن برگ برنده ماست متاسفانه برخی می گفتند حالا ما فعلا مرگ بر آمریکا نگوییم. این چه حرفی است که این افراد می زنند؟ یعنی ما برگ برنده مان را بگذاریم کنار؟ اگر این کار را بکنیم آنها تند تند برگ های به اصطلاح برنده خودشان را رو می کنند. امروز می گویند هسته ای، بعد می گویند سوریه، بعد می گویند موشک های بالستیک، بعد می گویند ذلت و خواری. هر چه ما داریم از همین حضور است و اگر قدرت سخت افزاری هم پیدا کردیم به دلیل قدرت حضورمان است. این را بفهمیم. آقایان بفهمند این را. ما باید از این برگ برنده مان کمال استفاده را ببریم و روز به روز این برگ برنده را تقویت کنیم و به رخ جهان بکشیم و از های و هوی آنها نترسیم چرا که آنها وقتی با یک ملت یکپارچه روبرو می شوند می ترسند.
مگر دنیا دنیایی است که قابل تقلیل به آمریکا و ایران باشد؟ ایران یک انقلاب جهانی کرده است و مطمئن باشید اگر آنها بخواهند یک دهن کجی کنند دنیا واکنش نشان می دهد ولی ای کاش ما می توانستیم دنیا را تحریک کنیم. یکی از معانی و تجلیات صدور انقلاب همین است که می رفتیم و از طریق آن وزنه های فرهنگی مان با دنیا مراوده و گفت وگو می کردیم و می گفتیم انقلاب اسلامی یک انقلاب الهی و رجعت به خداست. کدام بشر در جهان وجود دارد که عشق و علاقه و گرایشی به خدا نداشته باشد. ما از قابلیت های انقلابمان استفاده نمی کنیم یا وقتی هم صحبت از ایران با عظمت می شود قکر می کنیم ایران با عظمت این است که فقط انرژی هسته ای و برج و بارو داشته باشد. خیر اینها فرع هستند. ما بحث هسته ای را مطرح می کنیم چون با شرافت مان گره خورده. چون می خواهیم به یک تکنولوژی برسیم دیگری(دشمن) می گوید نه و ما می گوییم چرا می گویی نه؟! این برای ما مهمتر از خود هسته ای است یعنی چرا ما نباید بر قابیلت های خودمان تکیه کنیم؟ انرژی هسته ای ترجمانی از روی پای خود ایستادن است و به همین خاطر است که برای ما اهمیت دارد قرار نیست با هسته ای عظمت یک کشور  تعریف بشود. اینها فرع هستند آن چیزی که اصل است همان عزت و قدرت نرم و الهی ماست. حالا یکی از تجلیاتش هسته ای است و گرنه برای ما هسته ای موضوعیت ندارد. این را بفهمیم. برخی اوقات آقایان فکر می کنند مجد و عظمت ما به سخت افزار است نخیر اینگونه نیست بلکه مجد و عظمت ما به نرم افزار است که حالا ممکن است تجلی سخت افزاری هم پیدا کند و هیچ اشکالی ندارد. ما هم قدرت سخت می خواهیم و هم قدرت نرم اما دقت بکنیم که قدرت سخت ما برخواسته از قدرت نرم ماست ما برای رسیدن به قدرت سخت نباید از قدرت نرم خودمان غافل بشویم.
حضور مردم در 22 بهمن حتما برای تیم مذاکره کننده پیام دارد و آنها هم باید این پیام را دریافت کنند اگر رجال سیاسی ما متوجه این پیام نشوند، قدرت نرم یا خودش را به دولتمردان ما تحمیل می کند و آنها را سر عقل می آورد یا آنها را کنار می زند و ضمنا حتی اگر کنار نروند و کنار هم زده نشوند و در سیاست ها خودشان هم تعدیل نکنند، قدرت نرم کار خودش را می کند. من یادم هست در همین 13 آبان امسال عده ای می گفتند مرگ بر آمریکا نگوییم و ملاحظه کنیم و مسئولان هم کمی کوتاه آمدند اما آیا مردم هم کوتاه آمدند؟ اتفاقا با شکوه ترین و داوطلبانه ترین راهپیمایی 13 آبان را امسال داشتیم. همانطور که یکی از پرشکوه ترین راهپیمایی های 22 بهمن را ما نیز امسال شاهد آن بودیم. صرفا به دلیل اینکه دشمن می خواست این ملت را تحقیر و خوار کند. آنها سعی کردند ملت ایران را تحقیر و خوار کنند اما این حضور یک سیلی محکمی بود بر گونه کسانی که درکی از انقلاب و مجد و عظمت کهن ایرانیان نداشتند و اینان یکبار دیگر آمدند و با حضور خودشان نشان دادند چه ملتی هستند. ملت ایران ملتی هستند که در طول تاریخ نسبت به حقارت ملی حساس بودند. تمام کشورهایی که به ایران تعرض کردند تحت تاثیر تمدن ما قرار گرفتند و امروز اثری از آنها نیست.
چرا این سابقه یکتاپرستی ایرانیان را نمی فهمید؟ سابقه تمدنی کهن و فرهنگی درخشان ایرانیان را که با خدا و خداگرایی و یکتاپرستی گره خورده. من تمام حرفم این است که این انقلاب، ملت و عظمت آنرا بشناسید و حالا انشاءالله که رجال سیاسی ما هم این مجد و عظمت را بفهمند و از آن استفاده کنند.


امروز گزینه های روی میز ملت ایران در مذاکرات پیش رو چه چیزهایی است؟
همین حضور ملت در 22 بهمن گزینه هیات مذاکره کننده در روند مذاکرات و برگ برنده ماست و باید روی میز مذاکره 1+5 کوبیده شود. متاسفانه برخی قدرت نرم را نمی فهمند و متوجه نیستند و نمی دانند قدرت اخلاق و معنویت و فرهنگ و عرض تاریخ چیست. اسیر طول تاریخ، سخت افزار و تمدن شده اند. نمی فهمند تمدن در صورتی موجه است که ریشه در فرهنگ کهن داشته باشد. من ساختمان می خواهم چکار؟ من برج می خواهم چکار؟ من انسانیت و اخلاق و معنویت و عدالت می خواهم نه برج و بارو!
ما باید بفهمیم چه رسالت بزرگی روی دوشمان است متاسفانه باید بگویم آنچنان که مردم این انقلاب را می فهمند و آنچنان که این انقلاب به وقوع پیوست و در اندیشه امام راحل بود، در اندیشه بسیاری از مسئولان ما در رده های مختلف نیست امام یک نامه ای در سال 52 نوشته اند و می فرمایند پیامبر اکرم (ص) بر خاک گرم مدیریت امور جهان را در دست داشت یعنی روی زمین نشسته بود و جهان را مدیریت می کرد. برج و بارو و کاخ نداشت. یعنی روی زمین داغ (به اصطلاح مسجد) نشستند. این یعنی کوخ نشینی نه کاخ نشینی. متاسفانه برخی عظمت را در کاخ می بینند و لایه زیرین و ناهویدای عالم را نمی فهمند. این لایه زیرین است که در نهایت فارغ می آید. یک مقدار نگاه تاریخی و فرآیندی داشته باشید. به خدا قسم ما که اهل جنگ نیستیم و اهل حکمت و بصیرت و صلح هستیم اما به شما می گویم اگر خدای نکرده آمریکا بخواهد بی فکری کند و رفتار شیطانی داشته باشد همان سرنوشتی که سراغ صدام آمد سراغ جنگ افروزان آمریکایی نیز خواهد آمد. تاریخ این را به ما می گوید. ما آمریکا را به برج و بارویش قضاوت نمی کنیم بلکه به نگرش و جهان بینی اش قضاوت می کنیم. جهان بینی شیطانی همراه با فریب و شادی کاذب نزد ما اعتباری ندارد و نابود است بنابراین اگر این اتفاق بیفتد (که ما می خواهیم نیفتد چون ما اهل صلح هستیم) چنان مقاومتی می کنیم که نه تنها آنها را دور می سازیم بلکه این مقاومت در نهایت به نابودی استکبار خواهد انجامید. من این را به ضرس قاطع می گویم. به شرطی که ما انقلاب، وجوه نرم، خدا و قابلیت های خدا را بفهمیم. به خدا قسم انقلاب اسلامی نقطه عطف تاریخ و یک رنسانس دیگر است و این رنسانس می رود تا بار دیگر خدا و انسان متکی به خدا را زنده کند و یک تمدن نوین الهی را رقم بزند. ما حرف هایمان را می زنیم و فاکتورهایمان را می دهیم اما برای روز مبادا هم کاملا آماده ایم و اگر روز مبادا بیاید، مقاومت روز مبادای ما هم رخ عیان خواهد کرد.


با توجه به صحبت های شما به نظر می رسد که امروز اصل وحدت بیش از هر چیز دیگری لازم و ضروری است. معیار وحدت در جامعه امروز به نظر شما چیست؟
بارها گفته ایم گفتمان انقلاب اسلامی و این گفتمان را جامع آزادی و عدالت و اخلاق معنویت می دانیم هر کسی که به گونه ای در ظل این گفتمان بخواهد فعالیت کند قدمش روی چشم مردم و انقلاب اسلامی. وحدت معیار می خواهد و نمی شود بر اساس بی معیاری دم از وحدت زد. معیار ما انقلاب اسلامی است. این انقلاب هم یک انقلاب اسلامی است و هم انقلابی است که با توجه به شرایط جغرافیایی ما قابلیت معنا دار بودن دارد یعنی این انقلاب هم یک فضای جهانی را اشغال می کند و هم یک فضای جغرافیایی را. بنابراین کسانی که دغدغه فعالیت های اقتصادی و فرهنگی در ایران دارند باید در ظل گفتمان انقلاب اسلامی بیایند و  فعالیت های خودشان را تعریف و دغدغه های خودشان را دنبال کنند. عرض کردم انقلاب اسلامی جامع درخواست و مطالبات ملی و فراملی است و هم پیامی برای جهان دارد و هم برای کسانی که در مرزهای جغرافیایی ایران حاضر هستند.

منبع:خط خبر