۰۹ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۹
نگاهی جامع به ابعاد ترور محمد شطح؛

یک ترور،‌ پنج سناریو و چهار هدف

استفاده از ابزار ترور برای دستیابی به اهداف، یکی از راهکارهای قدیمی سیاست مبتنی بر قدرت است، ولی تاریخ نشان داده که این سیاست برای مجریان آن اگرچه منافعی کوتاه‌مدت ایجاد کرده، اما در بلند مدت موجب شکست آن‌ها شده است.
کد خبر : ۱۵۳۳۱۸
صراط: از نیمه‌ی دوم سال 2013 تا کنون کشور کوچک لبنان به صحنه‌ی بمب‌گذاری‌های تروریستی تبدیل شده است و تقریباً روزی نیست که نیروهای امنیتی دولتی و حزبی، بمبی را کشف و ضبط نکنند و ماهی نیست که در آن انفجاری واقع نشود.
 
این سلسله بمب‌گذاری‌ها بیشتر به بازی رفت‌وبرگشت ورزشی شبیه شده که به نوبت، یکی در مناطق شیعه‌نشین و دور بعد در منطقه‌ی سنی‌نشین اتفاق می‌افتد و برای نمونه می‌توان به انفجارات بئرعبد، رویس، سفارت جمهوری اسلامی ایران و ترور حسن اللقیس در مناطق شیعه‌نشین بیروت و انفجار مسجد تقوی در طرابلس و حمله به ایست بازرسی ارتش در صیدا و آخرین آن ترور محمد شطح در مرکز بیروت (منطقه‌ی سنی‌نشین) اشاره کرد.
 
حال سؤالی که پیش می‌آید این است که ترور محمد شطح (پنج‌شنبه، 6 دی‌ماه 92) دارای چه ریشه‌ها و اهدافی بوده و پیامدهای احتمالی آن در آینده‌ی سیاسی لبنان چیست؟ به نظر می‌رسد این ترور دارای پیامدهای سیاسی و درگیری مذهبی و داخلی در این کشور بحران‌زده بوده و در ورای آن، اهداف منطقه‌ای به ویژه بحران سوریه وجود دارد.
 
محمد شطح کیست؟
 
وزیر دارایی لبنان، مشاور صندوق بین‌المللی پول، سفیر لبنان در ایالات متحده‌ی آمریکا، مشاور امور بین‌المللی رفیق و سعد الحریری و فؤاد السنیوره و نخست‌وزیران لبنان و... در کارنامه‌ی سیاسی شطح دیده می‌شود.
 
وی بیش از اینکه در محافل عمومی شناخته شده باشد، در محافل سیاسی و دیپلماتیک چهره‌ی شاخص و شناخته‌شده‌ای بود؛ به طوری که در اکثر دیدارهای سیاسی مهم داخلی و بین‌المللی رؤسای حزب المستقبل، از سران گرفته تا سفرا، به عنوان مشاور حضور چشمگیری داشت.
 
محمد شطح، ضمن فعالیت گسترده در حوزه‌ی اقتصاد داخلی و بین‌المللی، در صحنه‌ی سیاسی لبنان دارای مشی سیاسی حزب المستقبل، یعنی همسو با عربستان سعودی و غرب و ضد محور مقاومت (یعنی حزب‌الله و سوریه و ایران) بود؛ اما سعی کرده بود از خود یک چهره‌ی سیاسی معتدل نشان دهد و کمتر وارد مجادلات سیاسی شود.
 
لازم به ذکر است ایشان افکار سکولار داشت و با حضور اسلام‌گرایان در عرصه‌ی سیاسی مخالف بود و به دلیل سال‌ها زندگی و کار در ایالات متحده‌ی آمریکا، دارای روابط گسترده‌ای با مقامات این کشور و همین طور مسئولین سازمان‌های بین‌المللی بود.
 
محمد شطح از اهالی طرابلس بود و این شهر نیز سال‌هاست درگیر جنگ داخلی بین منطقه‌ی علوی‌نشین «جبل محسن» و «باب تبانه»‌ی سنی‌نشین است. ترور شخصیتی مانند محمد شطح می‌تواند ضرباتی را به پایگاه جریان میانه‌رو این شهر همچون طرفداران حرکه ‌‌التوحید الإسلامی، طرفداران عمر کرامی، نجیب میقاتی و محمد الصفدی وارد کند.
 
فضای کلی حاکم بر لبنان
 
برای درک بهتر فضای سیاسی کنونی لبنان، باید گفت که شرایط این کشور با رقابت‌های منطقه‌ای و بحران سوریه گره خورده است؛ به طوری که جریان چهارده مارس، از آغاز بحران سوریه در 2011 تا کنون، به گمان سقوط نظام اسد و تغییر سیاست آن نسبت به جریانات داخلی لبنان، صحنه‌ی سیاسی و اجرایی این کشور را در حالت انتظار قرار داده است. این جریان حتی نظام سوریه را به جنازه‌ای تشبیه می‌کنند که تنها تشیع آن مانده است، اما این امر بعد از حدود سه سال هنوز تحقق نیافته است.
 
اما جناح مقابل، یعنی حزب‌الله و جریان هشت مارس، از بحران سوریه تحلیلی واقع‌بینانه‌تر دارند و معتقدند نباید مسائل سیاسی سوریه را به مسائل لبنان گره زد؛ چرا که این امر دستاوردی جز بحران‌آفرینی و ایجاد بن‌بست سیاسی برای لبنان ندارد، زیرا نظام سوریه لااقل در آینده‌ی نزدیک، دچار تحولات بنیادین نخواهد شد.
 
اکنون با توجه به جایگاه محمد شطح و اوضاع عمومی لبنان، در مورد ترور او، در محافل سیاسی و رسانه‌ای، سناریوهایی مطرح شده که در ادامه، ضمن اشاره به برخی از آن‌ها، به تجزیه و تحلیل این موارد خواهیم پرداخت.
 
نخستین سناریو که بیشتر از طرف جریان چهارده مارس و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن‌ها مطرح می‌شود، این است که ترور محمد شطح، به عنوان شخصیتی ضدسوری، توسط دستگاه‌های امنیتی سوریه و حزب‌الله انجام شده است.
 
به نظر می‌رسد این سناریو بیشتر شبیه اتهام‌زنی و شانتاژ سیاسی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی باشد. با کمی تأمل و تحلیل عمیق‌تر، خواهیم دید که این سناریو از پایه‌ی تحلیلی امنیتی و سیاسی ضعیفی برخوردار است، زیرا:
 
1. اگر فرض بر ترور توسط سوریه و حزب‌الله باشد، افراد مؤثرتری در حزب المستقبل همچون فؤاد السنیوره، اشرف ریفی، أحمد فتفت، محمد کباره و خالد الضاهر، که نه تنها در مخالفت با نظام سوریه پیشگام هستند، بلکه با اتهاماتی جدی در کمک به ارسال سلاح به مخالفان سوریه روبه‌رو هستند، می‌بایست مورد هدف قرار گیرند، نه محمد شطح که شخصیتی معتدل بود و تعاملاتی با سایر جریان‌ها از جمله حزب‌الله داشت.
 
2. نظام سوریه و حزب‌الله لبنان در سطح میدانی دارای دست بالا و پیروزی‌های پی‌درپی هستند و ترور، عموماً به وسیله‌ی جریان و نظامی که در موضع ضعف قرار دارد، برای تقویت و نشان دادن قدرت خود انجام می‌شود.
 
 
3. نظام سوریه خود را برای شرکت در کنفرانس ژنو2، که قرار است در ژانویه 2014 برگزار شود، آماده می‌کند و این در حالی است که این کشور در صدد ترمیم وجهه‌ی خود در عرصه‌ی بین‌الملل است؛ به طوری که در خبرها شنیده می‌شود کشورهای غربی نیز تمایل خود را برای تعامل با این کشور برای مبارزه با تروریسم نشان داده‌اند. حال چطور می‌توان پذیرفت این نظام در این وضعیت یکی از کسانی را که با ایالات متحده‌ی آمریکا و غرب در ارتباط است ترور کنند.
 
دومین سناریو ترور محمد شطح توسط گروه‌های سلفی است، زیرا این شخص دارای افکار سکولار بود و به صراحت از این گونه گروه‌ها انتقاد می‌کرد و بارها اعلام کرده بود که مخالف حضور اسلام‌گرایان در سیاست است و در ضمن دارای روابط ویژه‌ای با غرب و به ویژه آمریکا بود. به نظر می‌رسد این تحلیل نیز با نقص‌هایی روبه‌رو است که عبارت‌اند از:
 
1. گروه‌های سلفی جهت نشان دادن قدرت خود به مردم، سیاسیون و کشورهای خارجی، تا کنون اهدافی همچون ادارات دولتی، مناطق نظامی، مساجد، سفارت‌خانه‌ها و محل‌های پررفت‌وآمد را انتخاب کرده‌اند.
 
2. این عملیات فراتر از قدرت برنامه‌ریزی و اجرایی گروه‌های سلفی است که در داخل لبنان حضور دارند؛ به ویژه وقتی «ترور» در مکان‌های حفاظت‌شده و امنیتی قرار دارد.
 
سومین سناریو تسویه‌حساب‌های درون‌جریانی و حزبی است که ریشه در اختلافات و جنگ برای قدرت دارد که در احزاب این‌چنینی امری دور از ذهن نیست؛ تا ضمن سوءاستفاده از فضای سیاسی آن، به اهداف خود در یکسان‌سازی آرا در درون جریان برسند و موقعیت خود را ارتقا دهند.
 
یکی از پیامدهای ترور اخیر در لبنان، نزدیک شدن نظرات احزاب و گروه‌های جریان چهارده مارس در مورد تشکیل دولت، انتخابات مجلس نمایندگان و انتخاب رئیس‌جمهور است. حزب المستقبل اخیراً با برخی از هم‌پیمانان داخلی خود، اختلافاتی در مورد مباحث فوق پیدا کرده بود، زیرا این حزب که بر تشکیل دولت بدون مشارکت حزب‌الله تأکید دارد، اکنون توانسته بعد از ترور در جریان چهارده مارس، یک وحدت نظر در مورد عدم مشارکت حزب‌الله ایجاد کند.
 
چهارمین سناریو تسویه‌حساب‌های مافیاهای اقتصادی است، زیرا کشور لبنان به دلیل نداشتن دولت قدرتمند، دارای مافیاهای قوی اقتصادی است که برخی از آن‌ها تحت پوشش احزاب و جریان‌های سیاسی، در پی اهداف اقتصادی همچون معاملات مواد مخدر و سلاح در کشورهای عربی و آفریقایی هستند. به دلیل فعالیت گسترده‌ی اقتصادی محمد شطح، که زمانی هم وزیر دارایی بوده و سال‌ها در سطح بین‌المللی به فعالیت اقتصادی پرداخته است، این سناریو هم قابل بحث است.
 
پنجمین سناریو و قوی‌ترین آن‌ها، انجام ترور به دست یک نهاد امنیتی مخالف سوریه و حزب‌الله لبنان در منطقه است که از قابلیت عملیاتی وسیعی هم برخوردار است. انگیزه‌های لازم برای انجام این ترور از سوی چنین نهادهای امنیتی نیز می‌توانند به قرار زیر باشند:
 
1.انجام این ترور نیاز به برنامه‌ریزی و اجرای دقیق داشته و نوع بمب‌گذاری نیز شبیه به ترورهای امنیتی است که سابقاً انجام شده‌اند. در این گونه ترورها، غالباً به جای استفاده از عوامل انتحاری، از بمب‌های هدایت‌شده استفاده می‌شود.
 
2. انتخاب هوشمندانه‌ی «فرد» برای ترور. از نظر عاملان ترور، شطح فردی مناسب برای رسیدن به اهداف ترور بود. هدف قرار دادن شطح، به دلیل نزدیکی وی با غرب و سازمان‌های بین‌المللی، به غیر از تبعات داخلی، دارای تبعات بین‌المللی نیز هست و می‌تواند منجر به انزوای نظام سوریه در عرصه‌ی بین‌المللی و ضربه زدن به وجهه‌ی داخلی حزب‌الله در داخل لبنان شود.
 
3. استفاده از شکاف‌های مذهبی برای تحریک افکار عمومی. محمد شطح از اهالی طرابلس بود و این شهر نیز سال‌هاست درگیر جنگ داخلی بین منطقه‌ی علوی‌نشین «جبل محسن» و «باب تبانه»‌ی سنی‌نشین است. ترور شخصیتی مانند محمد شطح می‌تواند ضرباتی را به پایگاه جریان میانه‌رو این شهر، همچون طرفداران حرکه التوحید الإسلامی، طرفداران عمر کرامی، نجیب میقاتی و محمد الصفدی وارد کند.
 
اهداف
 
در مورد اهداف این ترور، بر اساس سناریوی پنجم، که دیدگاه نویسنده به آن نزدیک‌تر است، باید گفت اولین هدف آن منزوی کردن نظام سوریه و حزب‌الله لبنان در افکار عمومی و صحنه‌ی بین‌الملل است تا بدین ترتیب، وانمود کنند که محور مقاومت قصد گسترش بحران به داخل لبنان و منطقه را دارد.
 
دومین هدف را باید به نوعی جبران شکست‌های میدانی و سیاسی در عرصه‌ی بحران سوریه با اتهام‌زنی بیان کرد، زیرا غیر از پیشروی ارتش سوریه، مخالفان نیز به شدت دچار تشتت شده و این چشم‌انداز ایجاد یک اپوزیسیون قوی را ضعیف کرده و باعث تقویت این نظام در مذاکرات آتی در ژنو شده است.
 
سومین هدف را می‌توان تلاش برای گسترش دامنه‌ی اختلاف شیعه و سنی و ایجاد درگیری بیشتر بین آن‌ها از طریق انفجارهای سریالی در دو طرف بیان کرد که این امر باید به شکلی انجام شود که مردم را تحت تأثیر قرار داده، ضمن حمایت از مخالفان سوریه، از قدرت سیاسی و مردمی حزب‌الله کاسته شود.
 
چهارمین هدف را می‌توان تحت تأثیر قرار دادن دادگاه بین‌المللی ویژه‌ی لبنان، که در موضوع ترور رفیق الحریری برگزار می‌شود، دانست؛ زیرا قرار بر این است که این دادگاه جهت رسیدگی به اتهامات سوریه و چهار عضو حزب‌الله در 16 ژانویه 2014 برگزار شود. این امر را می‌توان در بیانیه‌های جریان چهارده مارس، بعد از ترور محمد شطح مشاهده کرد که به شکل مستقیم به آن اشاره کرده‌اند.
 
پیامدها
 
اصلی‌ترین پیامد این حادثه «اتهام‌زنی» و «شانتاژ خبری و سیاسی» بیشتر علیه جریان مقاومت است که می‌تواند تأثیر منفی در آینده بر تحولات بگذارد. این ترور دارای پیامدهای حاشیه‌ای نیز هست:
 
یکی از این پیامدها، نزدیک شدن نظرات احزاب و گروه‌های جریان چهارده مارس در مورد تشکیل دولت، انتخابات مجلس نمایندگان و انتخاب رئیس‌جمهور است. حزب المستقبل اخیراً با برخی از هم‌پیمانان داخلی خود، اختلافاتی در مورد مباحث فوق پیدا کرده بود، زیرا این حزب که بر تشکیل دولت بدون مشارکت حزب‌الله تاکید دارد، اکنون توانسته بعد از ترور در جریان چهارده مارس، یک وحدت نظر در مورد عدم مشارکت حزب‌الله ایجاد کند؛ به طوری که در بیانیه‌ی بعد از این ترور، این جریان اعلام کرد در حکومتی که حزب‌الله و هشت مارس در آن باشند، مشارکت نخواهد کرد؛ چرا که این امر کشور را به سمت یک خلأ قدرت و عدم انعطاف‌پذیری سیاسی پیش خواهد برد که عواقب خطرناکی در پی خود دارد و این امر با هدف حزب المستقبل در گره زدن اوضاع داخلی لبنان با بحران سوریه همسو است.
 
از جمله پیامدهای دیگر این حادثه،‌ می‌توان به موضوع پرداخت سهم 29 میلیون یورویی لبنان به دادگاه بین‌المللی ویژه‌ی ترور رفیق حریری اشاره کرد که در یک اقدام مشکوک، دقیقاً چند ساعت بعد از انفجار، پرداخت شد. این در حالی بود که در دوره‌ی پیش، این امر با بحث‌های زیادی تا حد سقوط دولت میقاتی پیش رفت؛ تا اینکه نخست‌وزیر از منابع در اختیار خود، آن را پرداخت کرد؛ در حالی که اکنون که دولت رسمی وجود ندارد و دولت اختیار این امر را نداشته است، پرداخت این سهم در سایه‌ی این اتفاق انجام شده است.
 
جمع‌بندی
 
در یک جمع‌بندی باید گفت که استفاده از ابزار ترور برای دستیابی به اهداف، یکی از راهکارهای قدیمی سیاست مبتنی بر قدرت است، ولی تاریخ نشان داده که این سیاست برای مجریان آن اگرچه منافعی کوتاه‌مدت ایجاد کرده، اما در بلندمدت موجب شکست آن‌ها شده است. در این راستا، جریان مقاومت می‌بایست با هوشمندی، با تمرکز در میدان و عرصه‌ی سیاسی بحران سوریه، سعی در عقیم گذاشتن هدف تغییر نظام در این کشور را داشته باشد تا مقاومت از این عرصه نیز مانند گذشته پیروز خارج شود.
منبع: برهان