يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۵

متن کامل سخنان اوباما در سازمان ملل

می خواهم به ‏صراحت بگویم دلگرم شده ایم که روحانی رئیس جمهور ‏از جانب مردم این اختیار را به دست آورده است تا ‏مسیر میانه روانه تری را پیگیری کند.
کد خبر : ۱۳۴۷۴۹
صراط: باراک اوباما رییس جمهور امریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که آماده حل و فصل مسائل ایران و امریکا به روش صلح آمیز است.

متن کامل سخنرانی وی در ادامه می آید.

جناب دبیر کل! هیئت‌های ‏محترم! خانم‌ها و آقایان! هر سال ما دور هم جمع ‏می شویم تا بار دیگر بر آرمانهایی تاکید کنیم که ‏در تاسیس این نهاد مدنظر بوده است. در بخش اعظم ‏تاریخ ثبت شده جهان، آمال انفرادی مشمول منویات ‏ظالمان و امپراتور‌ها بوده است و اختلافهای نژادی، ‏دینی، و قبیله‌ای از طریق شمشیر و جنگ ارتش‌ها حل ‏و فصل می‌شد. ایده اینکه ملت‌ها و کشور‌ها بتوانند ‏در صلح و صفا در کنار هم قرار بگیرند تا ‏اختلاف‌هایشان را حل و فصل کنند و شکوفایی مشترک ‏را پیش ببرند، غیرقابل تصور به نظر می‌رسید. پس ‏از کشتار وحشتناک دو جنگ جهانی تفکر ما تغییر ‏کرد. سرانی که سازمان ملل متحد را تاسیس نهادند ‏ساده لوح نبودند. آن‌ها فکر نمی‌کردند که این ‏نهاد می‌تواند همه جنگ‌ها را ریشه کن کند. اما ‏باتوجه به کشته شدن میلیون‌ها نفر و تبدیل شدن ‏قاره‌ها به آوار و با ساخت تسلیحات هسته‌ای که ‏می تواند کره زمین را نیست و نابود کند، آن‌ها ‏متوجه شدند که بشریت نمی‌تواند به تنهایی بقا ‏داشته باشد. به همین علت، آن‌ها این نهاد را برای ‏ما ایجاد کردند با این باور که این نهاد می‌‏تواند به ما این امکان را بدهد تا مناقشه‌ها را ‏حل و فصل کنیم و قواعد رفتاری را الزام آور کنیم ‏و عادت همکاری را ایجاد کنیم که در طول زمان، ‏قوی‌تر شود. ‏

در طول چندین دهه، ‏سازمان ملل متحد سبب تغییر اوضاع شده است. ‏سازمان ملل متحد به طیفی از کار‌ها از کمک به ‏ریشه کن کردن بیماری‌ها تا آموزش دادن به کودکان ‏و تا می‌انجیگری برای صلح درگیر بوده است. اما ‏همانند هر نسلی از رهبران جهان، ما با چالشهایی ‏عظیم و جدید مواجه هستیم و این نهاد (سازمان ‏ملل) همچنان مورد آزمون قرار می‌گیرد. سوال مطرح ‏این است که آیا ما دارای شجاعت و خرد هستیم تا ‏درمقام کشور-ملت و اعضای جامعه بین المللی واقعا ‏به این چالش‌ها بپردازیم و اینکه آیا سازمان ملل ‏متحد می‌توان در آزمون زمان خودمان سربلند باشد ‏یا خیر؟ در دوره مسئولیت من در مقام رئیس جمهور، ‏برخی از فوری‌ترین چالشهای ما پیرامون اقتصاد ‏جهانی بوده که به صورت فزاینده‌ای در هم تنیده ‏شده است و اینکه تلاشهایی برای نجات از بد‌ترین ‏اقتصاد جهان معاصر انجام داده‌ایم. حالا پنج سال ‏پس از سقوط اقتصاد جهانی، به لطف تلاشهای هماهنگ ‏کشورهایی که در اینجا حضور دارند، فرصتهای شغلی ‏ایجاد شده است، نظام مالی جهانی ثبات پیدا کرده ‏است و مردم جهان بار دیگر از فقر نجات پیدا کرده ‏اند. اما این پیشرفت شکننده و نابرابر است و ‏هنور کارهایی باقی مانده است که ما باید با هم ‏انجام بدهیم تا اطمینان خاطر بدهیم که شهروندان ‏می توانند به فرصتهایی دسترسی داشته باشند که ‏برای شکوفایی در قرن بیست و یکم به آن نیاز ‏دارند. ‏

ما با هم تلاش کردیم تا به یک دهه ‏جنگ پایان بدهیم. پنج سال پیش، حدود 180 هزار آمریکایی در می‌دانهای خطرناک خدمت می‌‏کردند و جنگ عراق، مسئله غالب در روابط ما با ‏دیگر کشورهای جهان بود. حالا، همه نیروهای ما از ‏عراق خارج شده‌اند. سال آینده ائتلاف بین المللی ‏به جنگ در افغانستان پایان خواهد داد آن هم ‏درحالیکه به ماموریت خودش در نابودی هسته اصلی ‏القاعده دست یافته است که یازده سپتامبر به ما ‏حمله کرد. به نظر ایالات متحده، این شرایط جدید ‏به معنای دور شدن از جای پای جنگی مستمر است. ‏علاوه بر آوردن نیروهای نظامی خود به کشورمان، ما ‏استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین را محدود ‏کرده‌ایم تا فقط مواضع کسانی هدف قرار بگیرد که ‏تهدیدی فوری برای آمریکا هستند و دستگیری آن‌ها ‏امکان پذیر نیست و تقریبا این اطمینان خاطر کامل ‏وجود دارد که هیچ غیرنظامی در این حملات کشته یا ‏زخمی نمی‌شود. ما افراد بازداشت شده را به ‏کشورهای دیگر انتقال داده و تروریست‌ها را در ‏دادگاههای قانونی محاکمه کرده‌ایم. ما با ‏سختکوشی تلاش کرده‌ایم زندان گوانتانامو را تعطیل ‏کنیم. ‏

درست‌‌ همان زمانی که بررسی می‌کردیم ‏چگونه توانمندی نظامی فوق العاده خود را به گونه ‏ای مستقر کنیم که مطابق آرمان‌هایمان باشد، به ‏بررسی شیوه‌های جمع آوری اطلاعات مبادرت کردیم تا ‏اینکه به گونه‌ای مناسب بین نگرانی‌های مشروع ‏شهروندان و متحدانمان با نگرانی‌های حفظ حریم ‏شخصی توازن ایجاد کنیم که همگان نگران آن هستند. ‏درنتیجه این کار‌ها و همکاری با متحدان و ‏شرکایمان، جهان درمقایسه با پنج سال پیش، امن‌تر ‏شده است. اما حتی نگاهی گذرا به عناوین نخست ‏رسانه‌ها نشان می‌دهد که هنوز خطر باقی است. در ‏کنیا شاهد آن بوده‌ایم که تروریست‌ها، ‏غیرنظامیان بیگناه را در یک مرکز خرید هدف قرار ‏داده‌اند. ما با خانواده‌هایی در کنیا ابراز ‏همدردی می‌کنیم که از این ماجرا متاثر شده‌اند. ‏درپاکستان نیز حدود یکصد نفر چند روز پیش توسط ‏بمب گذاران انتحاری در خارج از یک کلیسا کشته ‏شدند. در عراق نیز کشتار‌ها و بمب گذاری‌ها ‏همچنان بخش وحشتناکی از زندگی (مردم) است. در ‏این می‌ان، القاعده در شبکه‌های منطقه‌ای و ‏گروههای شبه نظامی متفرق شده است. این وضع سبب ‏شده است القاعده توانی نداشته باشد که بتواند ‏حمله‌ای همانند یازده سپتامبر را سبب شود اما ‏تهدیدی جدی برای دولت‌ها و دیپلمات‌ها، تجار و ‏غیرنظامیان در سراسر جهان است. ‏

تحولات دیگری که به ‏همین اندازه حائز اهمیت است، تحولات در منطقه ‏خاورمیانه و شمال آفریقا است که سبب شده است ‏اختلافهای عمیقی بین جوامع بوجود بیاید بطوریکه ‏نظم قدیمی پایان یافته است و مردم این منطقه با ‏تحولات پیش روی دست به گریبان هستند. در اکثر ‏مواقع با خشونت به جنبشهای مسالمت آمیز پاسخ ‏داده شده است. این واکنشهای خشونت بار از جانب ‏افرادی بوده است که درمقابل تغییرات مقاومت می‌‏کنند یا افراطیونی که به دنبال مصادره تغییرات ‏به نفع خودشان هستند. مناقشه فرقه‌ای بار دیگر ‏ظهور پیدا کرده است. اشاعه احتمالی جنگ افزارهای ‏کشتار جمعی همچنان بر تلاش‌ها برای پیگیری صلح ‏سایه افکنده است. در هیچ جای جهان به اندازه ‏سوریه شاهد ظهور قدرتمند این روند نیستیم. در ‏سوریه، تظاهرات مسالمت آمیز علیه رژیمی خودکامه ‏با سرکوب و کشتار مواجه شد. در مواجهه با چنین ‏کشتاری، بسیاری از سوری‌ها به هویت فرقه‌ای خود ‏از قبیل سنی، علوی، مسیحی و کرد بازگشتند و ‏اوضاع سوریه به جنگ داخلی تبدیل شد. جامعه بین ‏المللی از‌‌ همان اول به مخاطرات در سوریه پی برد ‏اما پاسخ ما با سطح چالش مطرح تناسب نداشت. ‏کمکهایی که به سوری‌ها داده می‌شود با آلام افراد ‏زخمی شده و آواره شده در جنگ مطابق نبود. روند ‏صلح در سوریه هنوز‌زاده نشده است. آمریکا و دیگر ‏کشور‌ها تلاش کرده‌اند مخالفان میانه رو را در ‏سوریه تقویت کنند اما گروههای افراطی، ریشه ‏دوانده‌اند تا از این بحران سوء استفاده کنند. ‏متحدان سنتی بشار اسد از او حمایت کرده‌اند و با ‏اشاره به اصل حاکمیت، برای محافظت از رژیم بشار ‏اسد اقدام کرده‌اند. در بیست و یکم اوت، رژیم ‏سوریه از تسلیحات شیمیایی در حمله‌ای استفاده ‏کرد که به کشته شدن بیش از یک هزار نفر ازجمله ‏صد‌ها کودک منجر شد. ‏

بحران در سوریه و بی‌ثبات شدن ‏منطقه، دقیقا به قلب چالش بزرگتری مرتبط است که ‏جامعه بین المللی حالا باید با آن مواجه شود. این ‏چالش‌ها عبارتند از اینکه ما چگونه باید به ‏مناقشه‌ها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ‏پاسخ بدهیم؟ این مناقشه‌ها نه تنها بین کشور‌ها ‏است بلکه در درون کشور‌ها هم است. چگونه ما باید ‏بین دو گزینه، نظاره‌گری بیرحمانه استفاده از ‏گاز اعصاب علیه کودکان از یک سو و درگیر کردن ‏خودمان در جنگ داخلی کشوری دیگر از سوی دیگر، یک ‏گزینه را انتخاب کنیم؟ نقش زور در حل و فصل ‏مناقشه‌هایی که تهدیدکننده ثبات منطقه است و ‏تضعیف کننده همه استانداردهای اساسی رفتار ‏متمدنانه است، چیست؟ و نقش سازمان ملل متحد و ‏حقوق بین الملل در رسیدگی به فریادهای عدالت ‏خواهانه چیست؟ ‏

امروز می‌خواهم ‏کلیات مواضع آمریکا را تبیین کنم. ما معتقدیم ‏جامعه بین الملل به عنوان نقطه شروع باید ‏استفاده از تسلیحات شیمیایی را ممنوع کند. وقتی ‏من آمادگی خود را برای صدور دستور حمله محدود ‏علیه رژیم اسد در پاسخ به استفاده وقیحانه از ‏جنگ افزارهای شیمیایی اعلام کردم، این حرف را ‏همینطوری به زبان نیاوردم. من بدان علت این کار ‏را انجام دادم که فکر می‌کردم ممنوع کردن جدی ‏استفاده از تسلیحات شیمیایی که سابقه آن از ‏سازمان ملل متحد قدیمی‌تر است، در جهت منافع ملی ‏ایالات متحده و در جهت منافع جهان قرار دارد. ‏ممنوعیت استفاده از تسلیحات شیمیایی حتی در ‏جنگ‌ها، مورد قبول 98 درصد بشریت است. ‏خاطرات وحشتناک نظامیانی که در خندقهای جنگی خفه ‏می شدند، سبب تقویت این نگرش شده است و همچنان ‏خاطره یهودیانی که در اتاقهای گاز کشتار شدند و ‏ده‌ها هزار ایرانی که هدف این تسلیحات قرار ‏گرفتند.

شواهد دال بر اینکه رژیم اسد در ‏بیست و یکم اوت از این تسیلحات استفاده کرده ‏بسیار زیاد است. بازرسان سازمان ملل متحد گزارش ‏روشنی مبنی بر اینکه راکتهای پیشرفته مقادیر ‏زیادی از گاز سارین را به سمت غیرنظامیان شلیک ‏کرده‌اند؛ ارائه کردند. ‏

این راکت‌ها از یک منطقه شلیک شد که تحت کنترل ‏رژیم سوریه بود و در منطقه‌ای فرود آمد که ‏مخالفان درآنجا بودند. این سخن که کسی به غیر از ‏رژیم سوریه این حمله را انجام داده، توهینی به ‏خرد انسانی و مشروعیت این نهاد (سازمان ملل متحد) ‏است. باوجوداین، بلافاصله پس از وقوع این حمله، ‏کسانی بودند که حتی مشروعیت حمله محدود به سوریه ‏در شرایط فقدان مجوز آشکار از جانب شورای امنیت ‏سازمان ملل متحد را زیرسوال می‌بردند. درحالیکه ‏هیچ تهدید نظامی جدی (از جانب سوریه) مطرح نبود، ‏شورای امنیت به هیچ وجه تمایلی برای اقدام خود ‏نشان نداد. با وجود این، همانطور که من با ‏ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در مدت بیش از ‏یک سال گذشته بحث کرده‌ایم و جدید‌ترین مورد آن ‏در سن پطرزبورگ بوده است، ترجیح من همواره این ‏بوده است که راه حلی دیپلماتیک برای این مسئله ‏پیدا شود. در چند هفته گذشته، ایالات متحده، ‏روسیه و متحدان ما به توافقی دست پیدا کرده‌ایم ‏تا اینکه تسلیحات شیمیایی سوریه در کنترل بین ‏المللی دربیاید و سپس نابود شود.

دولت سوریه با ارائه گزارش ‏انبارهای تسلیحات شیمیایی‌اش، گام نخست را در ‏این زمینه برداشته است. حالا باید قطعنامه قوی ‏شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شود تا مشخص ‏کند که رژیم بشار اسد به تعهداتش پایبند است. ‏اگر رژیم سوریه این کار را انجام ندهد باید ‏عواقبی متوجهش باشد. اگر ما نتوانیم حتی دراین ‏خصوص به توافق برسیم، این مسئله نشان می‌دهد که ‏سازمان ملل متحد قادر نیست اساسی‌ترین قوانین ‏بین المللی را نیز اعمال کند اما از سوی دیگر ‏اگر ما موفق شویم؛ این وضع، پیام قوی منتقل ‏خواهد کرد مبنی بر اینکه استفاده از تسلیحات ‏شیمیایی در قرن بیست و یکم هیچ جایی ندارد و این ‏نهاد (سازمان ملل) در سخنانش جدی است. توافق ما ‏درباره تسلیحات شیمیایی باید سبب تقویت تلاشهای ‏دیپلماتیک وسیعتری شود مبنی براینکه به راه حلی ‏سیاسی در داخل سوریه دست پیدا کنیم. من معتقد ‏نیستم که اقدام نظامی طرفهای داخل سوریه یا ‏قدرتهای خارجی می‌تواند به صلحی پایدار برسد. ‏درعین حال، معتقد نیستم که آمریکا یا کشور ‏دیگری باید مشخص کند که چه کسی رهبری سوریه را ‏برعهده داشته باشد. مردم سوریه باید خودشان در ‏این زمینه تصمیم بگیرند. باوجود این، رهبری که ‏مردم خودش را کشتار کرده و کودکان را با گاز ‏شیمیایی به قتل رسانده است، نمی‌تواند بار دیگر ‏مشروعیت به دست بیاورد تا کشوری را هدایت کند که ‏به شدت چنددسته شده است. ‏

این سخن که سوریه می‌تواند به نوعی به وضع پیش ‏از جنگ بازگردد، سخنی تخیل آمیز است. زمان آن ‏فرارسیده است که روسیه و ایران درک کنند تاکید ‏بر (بقای) حکومت بشار اسد به صورت مستقیم به ‏بروز نتیجه‌ای منجر خواهد شد که آن‌ها از آن می‌‏ترسند یعنی ایجاد فضایی که به صورت فزاینده‌ای ‏خشونت بار باشد و زمینه‌ای برای فعالیت افراطیون ‏بوجود می‌آورد. ‏

درنقطه مقابل، کشورهایی ‏که از مخالفان میانه رو در سوریه حمایت می‌کنند ‏باید آن‌ها را ترغیب کنند که مردم سوریه نمی‌‏توانند اجازه بدهند نهادهای حکومتی نابود شود و ‏نمی توان بدون پرداختن به نگرانی‌ها و ترسهای ‏مشروع علوی‌ها و دیگر اقلیتهای سوریه، به راه حل ‏سیاسی رسید. ‏

ما متعهد هستیم در این مسیر سیاسی حرکت کنیم. به ‏موازات تلاش ما در پیگیری رسیدن به راه حل (سیاسی) ‏باید به خاطر داشت که این تلاش بازی با حاصل جمع ‏صفر نیست. ما دیگر در دوران جنگ سرد نیستیم. ‏دیگر بازی بزرگی وجود ندارد که بخواهیم در آن ‏برنده شویم. آمریکا به غیر از رفاه مردم سوریه، ‏وجود ثبات در همسایگان سوریه، نابودی تسلیحات ‏شیمیایی و حصول اطمینان از این مسئله که سوریه، ‏پناهگاهی برای تروریست‌ها نخواهد بود، انگیزه ‏دیگری درباره سوریه ندارد. ‏

من از نفوذ همه کشورهایی که می‌توانند در راه ‏نیل به حل و فصل مسالمت آمیز جنگ داخلی سوریه ‏کمک کنند؛ استقبال می‌کنم. به موازات پیشبرد ‏روند (کنفرانس) ژنو، از همه کشورهای حاضر در این ‏مکان می‌خواهم به تلاشهای خود بیفزایند تا به ‏نیازهای انسانی در داخل سوریه و کشورهای اطراف ‏آن پاسخ داده شود. آمریکا بیش از یک میلیارد دلار ‏برای این منظور متعهد شده است. امروز اعلام می‌‏کنم که ما سیصد و پنجاه میلیون دلار دیگر برای ‏این منظور اختصاص خواهیم داد. البته هیچ کمکی ‏نمی تواند جایگزین راه حل سیاسی باشد که به مردم ‏سوریه این فرصت را بدهد تا کشورشان را بازسازی ‏کنند. اما همین کمک‌ها می‌تواند به مردم نیازمند ‏سوریه کمک کند. ‏

چه نتیجه ‏گیری بزرگتری می‌توان از سیاستهای آمریکا درباره ‏سوریه گرفت؟ شنیده‌ام که برخی از ‏اکراه ما برای استفاده از قدرت نظامی برای ‏سرنگون کردن اسد سخن گفته‌اند و اینکه معتقدند ‏انجام ندادن این کار نشان از ضعف عزم آمریکا در ‏منطقه است. عده دیگری می‌گوید تمایل من برای ‏صدور دستور حمله نظامی اگرچه محدود علیه سوریه ‏برای جلوگیری از استفاده بیشتر از تسلیحات ‏شیمیایی نشان می‌دهد ما از جنگ عراق هیچ درسی ‏فرانگرفته‌ایم و آمریکا همچنان به دنبال کنترل ‏خاورمیانه برای نیل به اهداف خودش است. از این ‏منظر، وضع سوریه نشان دهنده وضع متناقضی است که ‏چندین دهه در منطقه وجود داشته است. ‏

ایالات متحده به علت مداخله در منطقه آماج ‏انتقاد‌ها قرار گرفته و متهم شده است که در همه ‏اقدامات توام با دسیسه دست داشته است. درعین ‏حال، آمریکا به علت نداشتن تلاش کافی برای حل ‏مشکلات منطقه و بی‌تفاوت بودن به آلام مسلمانان ‏مقصر تلقی شده است. باعنایت به نقش آمریکا در ‏جهان، بخشی از این نگرش‌ها اجتناب ناپذیر است. ‏اما این نگرش متناقض بر حمایت مردم آمریکا در ‏درگیر بودن کشورشان در منطقه تاثیر عملیاتی دارد ‏و در برخی مواقع به سران منطقه و جامعه بین ‏الملل اجازه می‌دهد تا خودشان به مشکلات دشوار ‏نپردازند. ‏

اجازه می‌خواهم از ‏این فرصت استفاده کنم تا کلیات سیاستهای ایالات ‏متحده درباره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را ‏تشریح کنم و در دوره باقی مانده از دوران ریاست ‏جمهوری‌ام، این سیاست‌ها چه خواهد بود. ایالات ‏متحده آمریکا آماده است از همه عناصر قدرتش ‏ازجمله نیروی نظامی استفاده کند تا منافع اصلی ‏اش را در منطقه تامین کند. ما با تجاوزهای خارجی ‏علیه متحدان و شرکایمان در منطقه مقابله خواهیم ‏کرد همانطور که در جنگ خلیج (فارس) این کار را ‏انجام خواهیم داد. ما اطمینان حاصل خواهیم کرد ‏که جریان آزاد انرژی از منطقه به دیگر مناطق ‏جهان ادامه داشته باشد. باآنکه آمریکا به صورت ‏مستمر وابستگی خودش را به نفت وارداتی کم می‌‏کند، جهانیان هنوز هم به منابع نفتی این منطقه ‏وابسته هستند و ایجاد اخلال جدی در این حوزه می‌‏تواند کل اقتصاد جهانی را بی‌ثبات کند. ما شبکه ‏های تروریستی را نابود می‌کنیم که مردم ما را ‏تهدید می‌کند. هرجا امکان پذیر باشد ما ظرفیت ‏شرکایمان را تقویت خواهیم کرد، به حاکمیت ‏کشور‌ها احترام خواهیم گذاشت و تلاش خواهیم کرد به ‏ریشه‌های اصلی تروریسم بپردازیم. اما هرگاه برای ‏دفاع از ایالات متحده در مقابل حملات تروریستی لازم ‏باشد، ما اقدام مستقیم انجام خواهیم داد.» ‏

نکته آخر اینکه، ما ساخت یا ‏استفاده از تسلیحات کشتار جمعی را (در این ‏منطقه) تحمل نخواهیم کرد. به همین علت است که ما ‏استفاده از تسلیحات شیمیایی در سوریه را تهدیدی ‏برای امنیت ملی خودمان تلقی می‌کنیم و با سلاح ‏هسته‌ای مخالف هستیم که می‌تواند سبب بروز رقابت ‏تسلیحاتی در منطقه شود و رژیم منع اشاعه هسته‌ای ‏را تضعیف کند.

اینکه بگوییم این منافع، منافع ‏اصلی آمریکا است به معنای آن نیست که ما فقط این ‏منافع را داریم. ما عمیقا بر این باور هستیم که ‏استقرار صلح و شکوفایی در منطقه خاورمیانه و ‏شمال آفریقا در جهت منافع ملی ما قرار دارد. ما ‏به تلاش‌هایمان در ترویج دموکراسی و حقوق بشر و ‏بازار آزاد (در این منطقه) ادامه خواهیم داد ‏زیرا معتقدیم این کار‌ها، می‌تواند به صلح و ‏شکوفایی منجر شود. اما درعین حال معتقدم ما به ‏ندرت می‌توانیم از طریق اقدام یکجانبه آمریکا ‏بویژه اقدام نظامی، به این اهداف دست پیدا کنیم. ‏تجربه عراق به ما نشان می‌دهد که نمی‌توان صرفا ‏با زور، دموکراسی را تحمیل کرد بلکه این اهداف ‏وقتی به بهترین شکل ممکن به دست می‌آید که شرکای ‏ما و جامعه بین المللی و کشور‌ها و ملتهای منطقه ‏همراه ما باشند. این سخنان در مسیر حرکت آینده ‏به چه معنایی است؟ در آینده نزدیک، تلاشهای ‏دیپلماتیک آمریکا بر دو مسئله خاص متمرکز خواهد ‏بود. این دو مسئله عبارتند از تلاش ایران برای ‏دستیابی به جنگ افزارهای هسته‌ای و مناقشه ‏اعراب-اسرائیل. باآنکه این دو مسئله، علت همه ‏مشکلات منطقه نیستند، این دو موضوع منشاء اصلی بی‌‏ثباتی برای مدت بسیار طولانی در منطقه بوده است. ‏حل این دو مسئله می‌تواند پایه واساسی برای صلح ‏گسترده‌تر باشد.

ایالات متحده و ایران از زمان ‏پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 از هم جدا بوده‌اند. این بی‌اعتمادی، ‏ریشه‌های عمیق دارد. ایرانی‌ها مدتهای طولانی از ‏مداخله ایالات متحده در امور داخلیشان شکایت ‏داشته‌اند و اینکه آمریکا در سرنگون کردن یک ‏دولت ایرانی (دولت مصدق) در دوران جنگ سرد نقش ‏داشته است. از سوی دیگر، آمریکایی‌ها شاهد حکومت ‏ایران هستند که اعلام کرده است آمریکا دشمنش است ‏و به صورت مستقیم یا از طریق عمالش، به گروگان ‏گیری درباره آمریکایی‌ها، کشتن نظامیان و ‏غیرنظامیان آمریکایی و تهدید به نابودی متحد ما ‏یعنی اسرائیل مبادرت کرده است. من معتقد نیستم ‏که می‌توان یک شبه بر این تاریخ دشوار (روابط ‏ایران و آمریکا) فائق آمد. بدبینی‌ها بسیار عمیق ‏است. اما عمیقا معتقدم اگر بتوانیم مسئله هسته ‏ای ایران را حل و فصل کنیم، این کار می‌تواند ‏گام بزرگی در مسیر بزرگ برای ایجاد روابطی ‏متفاوت (بین واشنگتن و تهران) باشد که مبتنی بر ‏منافع متقابل و احترام متقابل باشد. از زمانیکه ‏به قدرت رسیده‌ایم در نامه‌هایی که به رهبر معظم ‏ایران نوشته‌ام و اخیرا در نامه‌ای که به روحانی ‏رئیس جمهور نوشته‌ام به صراحت اعلام کرده‌ام که ‏آمریکا ترجیح می‌دهد نگرانی‌هایش درباره برنامه ‏هسته‌ای ایران را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل ‏کند البته درعین حال، ما مصمیم مانع از آن شویم ‏که ایران تسلیحات هسته‌ای بسازد. ما به دنبال ‏تغییر رژیم (در ایران) نیستیم و به حق مردم ‏ایران در دسترسی به انرژی صلح آمیز احترام می‌‏گذاریم. بجای این (تلاش برای تغییر رژیم)، ما ‏تاکید داریم که حکومت ایران به مسئولیتهای خودش ‏براساس معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای و ‏قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل ‏کند. رهبر معظم ایران فتوایی علیه استفاده از ‏تسلیحات هسته‌ای صادر کرده است. روحانی رئیس ‏جمهور نیز تاکید کرده است که جمهوری اسلامی هرگز ‏سلاح هسته‌ای نخواهد ساخت. سخنانی که دولتهای ‏متبوع ما بیان کرده‌اند، باید پایه و اساسی برای ‏توافق معنادار باشد. ما باید بتوانیم به راه حلی ‏برسیم که به حق مردم ایران احترام بگذارد و ‏درعین حال، به جامعه جهانی این اطمینان خاطر را ‏بدهد که برنامه هسته‌ای ایران صلح آمیز است. ‏البته باید این سخنان با اقداماتی همراه باشد که ‏شفاف و قابل راستی آزمایی باشد.

به هرحال باید توجه داشت که ‏انتخابهای حکومت ایران سبب اعمال تحریمهای جامعی ‏شده است که در حال حاضر اعمال می‌شود. این مسئله‏، فقط مسئله‌ای بین ایالات متحده و ایران نیست. ‏جامعه جهانی شاهد بوده است که ایران از ‏مسئولیت‌هایش در گذشته شانه خالی کرده است و ‏درنتیجه، منافع آن ایجاب می‌کند که ایران در ‏آینده به تعهداتش عمل کند. اما می‌خواهم به ‏صراحت بگویم دلگرم شده‌ایم که روحانی رئیس جمهور ‏از جانب مردم این اختیار را به دست آورده است تا ‏مسیر میانه روانه تری را پیگیری کند. باعنایت به ‏تعهدات بیان شده (حسن) روحانی رئیس جمهور برای ‏رسیدن به توافق، من به جان کری دستور داده‌ام ‏تا این تلاش‌ها را با حکومت ایران دنبال کند و این ‏کار با همکاری نزدیک با اتحادیه اروپا یعنی ‏انگلیس و فرانسه و آلمان و همچنین روسیه و چین ‏انجام شود. ‏

ممکن است موانع موجود در این مسیر ‏بسیار بزرگ به نظر برسد. اما من قویا معتقد هستم ‏که باید مسیر دیپلماتیک امتحان شود. وضع کنونی ‏فقط سبب عمیق‌تر شدن انزوای ایران می‌شود اما ‏تعهد صادقانه ایران برای حرکت در مسیری متفاوت، ‏هم برای منطقه و هم برای جهان خوب خواهد بود و ‏به مردم ایران کمک خواهد کرد تا به توان بالقوه ‏فوق العاده خود در حوزه‌های تجارت، فرهنگ و علوم ‏و آموزش برسند. ‏

حال ما مصمم هستیم ‏مناقشه‌ای را حل کنیم که فرا‌تر از اختلافهای ما ‏با ایران است. این مناقشه، مناقشه بین فلسطینی ‏‌ها و اسرائیلی‌ها است. من به صراحت گفته‌ام که ‏ایالات متحده درباره تعهدش به امنیت اسرائیل یا ‏موجودیت آن به عنوان حکومتی یهودی هرگز مصالحه ‏نخواهد کرد. اوایل سال جاری در اورشلیم (قدس ‏اشغالی) وقتی دیدم یک جوان اسرائیلی ایستاده است ‏و می‌گوید صلح ضروری و عادلانه و ممکن است، الهام ‏گرفتم. معتقدم در داخل اسرائیل این نگرش به صورت ‏فزاینده در حال شکل گیری است که اشغال کرانه ‏باختری سبب ازهم پاشیده شدن ساختار دموکراتیک ‏حکومت یهودی (اسرائیل) می‌شود. اما کودکان ‏اسرائیلی حق دارند در دنیایی زندگی کنند که ‏کشورهای حاضر در این مجمع، کاملا کشور آن‌ها را به ‏رسمیت بشناسند و کسانی را با قاطعیت و به صراحت ‏رد کنند که به خانه‌های آن‌ها راکت شلیک می‌کنند ‏یا دیگران را ترغیب می‌کنندکه از آن‌ها متنفر ‏باشند.

به همین قیاس، ایالات ‏متحده به این باور متعهد است که مردم فلسطین حق ‏دارند در امنیت و عزت در کشور مستقل خودشان ‏زندگی کنند. در همین سفر که گفته شد من این فرصت ‏را داشتم تا با جوانان فلسطینی در رام الله دیدار ‏کنم که آمال و توانمندیهای بالقوه آن‌ها مطابق با ‏رنجی است که متحمل آن هستند و هیچ جای ثابتی در ‏جامعه ملل ندارند. آن‌ها به گونه‌ای قابل درک ‏درباره حصول پیشرفت بدبین هستند. آن‌ها از اینکه ‏می بینند خانواده‌هایشان هر روز به علت اشغال، ‏خوار می‌شوند مستاصل شده‌اند. اما آن‌ها نیز می‌‏دانند که تشکیل دو کشور مستقل، تنها راه واقعی ‏برای رسیدن به صلح است زیرا همانطور که نباید ‏مردم فلسطینی آواره شوند، کشور اسرائیل نیز باید ‏به بقای خود ادامه بدهد.

حالا زمان آن فرارسیده است که کل ‏جامعه بین المللی از تلاش برای رسیدن به صلح (بین ‏اسرائیل و فلسطینی‌ها) حمایت کند. سران اسرائیل ‏و فلسطینی قبلا آمادگی خود را برای پذیرفتن ‏ریسکهای سیاسی بزرگ نشان داده‌اند. عباس رئیس ‏جمهور (رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین) تلاشهایی را ‏که مسیر می‌انبر برای پیگیری صلح بود کنار گذاشته ‏و سر میز مذاکرات حاضر شده است. نتانیاهو نخست ‏وزیر اسرائیل نیز زندانیان فلسطینی را آزاد کرده ‏و بر تعهد خود برای تشکیل کشور فلسطینی تاکید ‏کرده است. گفتگوهای جاری بر مسائل نهایی ازقبیل ‏امنیت و مرز‌ها، وضع آوارگان و اورشلیم (قدس ‏اشغالی) متمرکز است. با این اوصاف، ما نیز باید ‏آماده باشیم تا ریسک کنیم. دوستان اسرائیل ‏ازجمله ایالات متحده باید قبول کنند که امنیت ‏اسرائیل به عنوان کشور یهودی و دموکراتیک به ‏تشکیل کشور مستقل فلسطینی وابسته است. ما باید ‏به صراحت این نکته را بگوییم. کشورهای عربی و ‏کشورهایی که از فلسطینی‌ها حمایت می‌کنند باید ‏درک کنند که ثبات فقط درصورتی قابل حصول است که ‏راه حل تشکیل دو کشور مستقل تحقق پیدا کند و ‏اسرائیل امنیت داشته باشد. همه ما باید بدانیم ‏که صلح، ابزاری قدرتمند برای شکست دادن ‏افراطیون در سراسر منطقه است و سبب جرات پیدا ‏کردن کسانی می‌شود که می‌خواهند آینده بهتری رقم ‏بخورد. افزون بر این، روابط تجاری و بازرگانی ‏بین اسرائیل و اعراب می‌تواند موتور رشد و فرصت ‏باشد آنهم در شرایطی که شمار زیادی از جوانان ‏منطقه با معضل بیکاری دست به گریبان هستند. ‏بیایید از مواضع آشنای مقصر کردن دیگران و ‏تعصب‌ها دور شویم. بیاید از سران اسرائیلی و ‏فلسطینی حمایت کنیم که حاضر هستند در مسیر دشوار ‏به سمت صلح حرکت کنند.

گشایش واقعی در ان دو ‏مسئله یعنی مسئله هسته‌ای ایران و حصول صلح بین ‏اسرائیل و فلسطین، می‌تواند تاثیر عظیم و مثبتی ‏بر کل خاورمیانه و شمال آفریقا بگذارد. اما ‏تحولات جاری که ناشی از بهار عربی است به ما خاطر ‏نشان می‌کند صلح عادلانه و پایدار را نمی‌توان ‏فقط براساس توافق بین ملت‌ها اندازه گیری کرد ‏بلکه باید براساس توانایی ما در حل و فصل مناقشه ‏‌ها و ترویج عدالت در درون کشور‌ها نیز اندازه ‏گیری شود. از این منظر، کاملا روشن است که همه ما ‏کارهای بسیار زیاد دیگری باید انجام بدهیم. وقتی ‏انتقال مسالمت آمیز (قدرت) در تونس و مصر آغاز ‏شد، کل جهان مملو از امید شد. باآنکه ایالات ‏متحده همانند دیگر کشور‌ها از سرعت تغییرات بهت ‏زده شده بود و باآنکه ما سیر تحولات را دیکته ‏نکردیم و نمی‌توانستیم هم این کار را انجام ‏بدهیم، ما تصمیم گرفتیم از کسانی حمایت کنیم که ‏خواهان تغییر بودند. ما این کار را براساس این ‏باور انجام دادیم که باآنکه این گذر دشوار است و ‏زمان می‌برد، جوامعی که مبتنی بر دموکراسی و ‏فضای باز و کرامت انسان‌ها باشند، در ‌‌نهایت ‏باثبات‌تر و شکوفا‌تر و داری صلح بیشتر خواهند ‏بود. در چند سال گذشته بویژه در مصر، شاهد آن ‏بوده‌ایم که این گذر تا چه اندازه می‌تواند ‏دشوار باشد. محمد مرسی از طریق دموکراتیک انتخاب ‏شد اما ثابت کرد نمی‌خواهد یا قادر نیست به گونه ‏ای حکومت کند که کاملا فراگیر باشد. دولت موقتی ‏که بجای او (محمد مرسی) روی کار آمد به خواست ‏میلیون‌ها مصری پاسخ داد که معتقد بودند انقلاب ‏آن‌ها در مسیر اشتباهی حرکت می‌کند. اما این دولت ‏موقت نیز تصمیماتی اتخاذ کرده است که با ‏دموکراسی فراگیر انطباق ندارد. اعمال قانون وضع ‏فوق العاده و سرکوب مطبوعات و جامعه مدنی احزاب ‏مخالف مصداق اینگونه اقدامات است. البته باید ‏توجه داشت که همه طرفهای درگیر در مناقشه مصر، ‏آمریکا را هدف حملات خود قرار داده‌اند بطوریکه ‏آن‌ها ما را متهم کرده‌اند به صورت همزمان هم از ‏اخوان المسلمین حمایت کرده‌ایم و هم برای سرنگون ‏کردن اخوان المسلمین از قدرت، مهندسی کرده‌ایم. ‏درواقع، آمریکا به صورت تعمدی تصمیم گرفته است ‏از جانبداری از این طرف‌ها خوددرای کند. منافع ‏کلی در این چند سال آن بوده است که از دولتی ‏حمایت کند که به صورتی مشروع منعکس کننده خواست ‏مردم مصر است و بداند که دموکراسی واقعی مستلزم ‏رعایت حقوق اقلیت‌ها و حاکمیت قانون و آزادی بیان ‏و آزادی تجمع‌ها و وجود جامعه مدنی قوی است. هنوز ‏هم منافع ما همین است.» ‏

با این اوصاف، در مسیر حرکت به ‏جلو، ایالات متحده همچنان روابط سازنده‌ای با ‏دولت موقت مصر حفظ خواهد کرد که منافع اساسی ‏ازقبیل پیمان کمپ دیوید و مبارزه با تروریسم را ‏پیش ببرد. ما به حمایت خود از مصر در حوزه‌هایی ‏از قبیل آموزش ادامه می‌دهیم که به صورت مستقیم ‏به نفع مردم مصر است. اما کار تحویل دادن برخی ‏از سامانه‌های نظامی به مصر را پیش نبرده‌ایم. ‏حمایت ما از مصر به پیشرفت این کشور در حرکت در ‏مسیر دموکراتیک‌تر بستگی خواهد داشت.

رویکرد ما درباره مصر ‏منعکس کننده نکته‌ای بزرگ‌تر است و آن اینکه ‏ایالات متحده در برخی مواقع با دولتهایی همکاری ‏می کند که دست کم از منظرما، مطابق عالیترین ‏انتظارات جامعه بین المللی عمل نمی‌کنند اما ‏براساس منافع اصلی ما عمل می‌کنند. باوجود این، ‏ما از تاکید بر اصولی دست نخواهیم کشید که با ‏آرمانهای ما اعم از مخالفت با استفاده از خشونت ‏به عنوان شیوه‌ای برای سرکوب مخالفان و حمایت از ‏اصول متبلور در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همخوانی ‏دارد. ما این نگرش را رد می‌کنیم که این اصول، ‏صرفا صادرات غربی هستند و با اسلام یا کشورهای ‏عربی سازگاری ندارند. ما معتقدیم این اصول، حق ‏ذاتی همه انسان‌ها هستند. باآنکه می‌دانیم ‏درمواقعی نفوذ ما محدود است و باآنکه ما از ‏تحمیل دموکراسی از طریق نیروی نظامی خسته شده ‏ایم و باآنکه در مواقعی ما به تزویر متهم و ‏سیاست غیریکنواخت متهم شده‌ایم ما در بلندمدت در ‏این منطقه درگیر خواهیم بود. باید توجه داشت ‏کارهای سخت لازم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، ‏وظیفه نسلهاست. این کار‌ها دربرگیرنده تلاش‌ها برای ‏حل وفصل تنشهای فرقه‌ای است که همچنان در ‏کشورهایی ازقبیل عراق و بحرین و سوریه در حال ‏ظهور است. ما می‌دانیم که نمی‌توانیم این مسائل ‏دیرپای را از طریق خارجی‌ها حل وفصل کرد. جوامع ‏اسلامی باید خودشان این مسائل را حل و فصل کنند. ‏اما در گذشته شاهد آن بوده‌ایم که مناقشه‌های ‏دیرپای نیز حل و فصل شده‌اند. جدید‌ترین مصداق ‏این مسئله، مناقشه در ایرلند شمالی است. در ‏ایرلندشمالی، پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها در ‌‌نهایت ‏به این نتیجه رسیدند که چرخه ناپایان خشونت سبب ‏شده است هر دو گروه از جامعه جهانی عقب بیفتد که ‏با سرعت در حال پیشرفت بود. ما معتقدیم می‌توان ‏در منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا نیز بر همین ‏مناقشه‌های فرقه‌ای فائق آمد.

به صورت خلاصه باید بگویم ‏که آمریکا در زمینه توانایی مشخص کردن رویداد‌ها ‏در داخل کشورهای دیگر بسیار فروتن است. شاید ‏ایده امپراتوری آمریکا برای تبلیغات خوب باشد ‏اما (وجود این نگرش) نتیجه، سیاستهای جاری ‏آمریکا یا افکار عمومی نیست. درواقع، بحثهای ‏اخیر در داخل ایالات متحده درباره سوریه به صراحت ‏این مسئله را نشان داده است. خطر متوجه جهان ‏، آمریکایی نیست که به شدت علاقه‌مند است تا در ‏امور داخلی کشورهای دیگر مداخله کند یا همه ‏مشکلات منطقه را مشکلات خودش بداند. خطر متوجه ‏جهان این است که ایالاتم متحده پس از یک دهه جنگ، ‏نگران مسائل داخلی خودش است که کاملا درست است. ‏آمریکا می‌داند درگیر بودنش در منطقه، سبب شده ‏است چه خصومتهایی در سراسر کشورهای اسلامی بوجود ‏بیاید و همین مسئله ممکن است سبب شود آمریکا ‏دیگر در مسائل منطقه درگیر نشود و درنتیجه خلاء ‏رهبری بوجود بیاید که هیچ کشور دیگری نخواهد این ‏خلاء را پرکند. من معتقدم این نوع دورشدن آمریکا ‏از منطقه اشتباه است. من معتقدم آمریکا بخاطر ‏امنیت خودش باید درگیر باشد. من معتقدم جهان با ‏این رویکرد، در وضع بهتری خواهدبود. ممکن است ‏برخی با این سخن مخالف باشند اما من معتقدم ‏آمریکا کشوری استثنایی است. بخشی از علت این ‏مسئله آن است که ما با فداکردن خون و منابع مالی ‏خود نشان داده‌ایم که نه تنها برای دفاع از ‏منافع محدود خودمان بلکه برای منافع همگان می‌‏ایستیم. البته باید صادق باشم. احتمال اینکه ما ‏انرژی خود را در کشورهای خواهان همکاری با ما ‏صرف کنیم بیشتر است. ما حاضر هستیم بر مردم این ‏کشور‌ها سرمایه گذاری کنیم و نه عده معدودی فاسد. ‏ما حاضر هستیم در حوزه‌هایی سرمایه گذاری کنیم ‏که ناظر بر جامعه‌ای باشد که در آن، همگان اعم ‏از زنان و مردان، شیعیان وسنی‌ها، مسلمانان و ‏مسیحیان و یهودیان بتوانند مشارکت داشته باشند ‏زیرا از اروپا تا آسیا، از آفریقا تا آمریکا، ‏ملتهایی که در حرکت در مسیر دموکراتیک پایداری ‏داشته‌اند، به شکوفایی و صلح رسیده‌اند و برای ‏پیگیری امنیت مشترک و انسانیت مشترک علاقه بیشتری ‏داشته‌اند. معتقدم همین مسئله درباره کل کشورهای ‏عربی جهان درست است.

این سخنان مرا به نکته ‏پایانی رهنمون می‌شود. مواقعی پیش می‌آید که ‏شکست در جوامع بسیار زیاد است و خشونت‌ها علیه ‏غیرنظامیان بسیار گسترده است و درنتیجه از جامعه ‏بین المللی خواسته می‌شود تا اقدام کند. این ‏وضع، مستلزم تفکر جدید و برخی انتخابهای بسیار ‏دشوار است. سازمان ملل متحد برای جلوگیری از ‏بروز جنگ بین کشور‌ها طراحی شد اما به صورت ‏فزاینده‌ای شاهد چالش جلوگیری از کشتار مردم در ‏داخل کشور‌ها هستیم. درشرایطی که با کشورهای ‏شکننده یا وامانده مواجه هستیم، این چالش‌ها ‏بیشتر خواهد شد. در این کشور‌ها، خشونتهای ‏وحشتناک می‌تواند جان مردان و زنان و کودکان را ‏به خطر بیندازد بدون آنکه امیدی برای محافظت از ‏آن‌ها ازجانب نهادهای ملی کشور‌هایشان وجود داشته ‏باشد. من به صراحت اعلام کرده‌ام حتی وقتی منافع ‏اصلی آمریکا به صورت مستقیم تهدید نشود، ما ‏همچنان آماده خواهیم بود تا سهم خود را در ‏جلوگیری از جنایتهای بزرگ بدهیم و از حقوق ‏انسانی اساسی محافظت کنیم. اما ما نمی‌توانیم به ‏تنهایی این بار را تحمل کنیم و نباید هم این کار ‏را انجام بدهیم.

ما در کشور مالی از اقدام فرانسه ‏حمایت کردیم که به صورت موفق سبب عقب رانده شدن ‏القاعده شد. ما در عین حال، از اقدامات نیروهای ‏آفریقایی برای حفظ صلح در این کشور حمایت کردیم. ‏در شرق آفریقا، با شرکایمان همکاری می‌کنیم تا ‏فعالیت ارتش مقاومت لرد‌ها به پایان برسد.

در لیبی نیز وقتی شورای ‏امنیت مجوز محافظت از غیرنظامی این کشور را داد، ‏آمریکا به ائتلافی پیوست که اقدام کرد. بخاطر ‏اقداماتی که ما در لیبی انجام دادیم، جان شمار ‏زیادی از انسان‌ها حفظ شود و حاکم مستبد این کشور ‏نتوانست با کشتار به قدرت بازگردد. من می‌دانم ‏که عده‌ای از اقدامات در لیبی انتقاد می‌کنند. ‏آن‌ها به مشکلاتی اشاره می‌کنند که این کشور در ‏حال حاضر با آن مواجه است. دولت لیبی که به صورت ‏دموکراتیک انتخاب شده است تلاش می‌کند امنیت را ‏تامین کند، گروههای مسلح در برخی مناطق لیبی ‏فعال هستند و افراطیون نیز در بخشهایی از لیبی ‏متفرق شده حاکم هستند. برهمین اساس، منتقدان می‌‏گویند هرگونه مداخله برای محافظت از غیرنظامیان ‏محکوم به شکست است. آن‌ها برای اثبات سخن خود می‌‏گویند به وضع لیبی نگاه کنید. هیچکس به اندازه ‏من به این مشکلات لیبی توجه ندارد زیرا همین ‏مسائل به کشته شدن چهار شهروند فوق العاده ‏آمریکایی منجر شد که به مردم لیبی متعهد شده ‏بودند. یکی از این افراد کریس استیونز سفیر ‏آمریکا در لیبی بود که تلاشهای شجاعانه او شهر ‏بنغازی را نجات داد. اما آیا کسی واقعا بر این ‏اعتقاد است که اگر به قذافی اجازه داده می‌شد تا ‏مردم کشورش را زندانی کند، یا بکشد یا علیه آن‌ها ‏جنایت کند تا آن‌ها را به تسلیم وادار کند، وضع ‏لیبی بهتر می‌بود؟ بسیار بعید است که بدون اقدام ‏جامعه بین المللی، لیبی حالا در جنگ داخلی و ‏خونریزی درگیر می‌بود.

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که با ‏انتخابهای ناقص مواجه هستیم. کشورهای مختلف ‏درباره لزوم اقدام در همه حوزه‌ها، اتفاق نظر ‏نخواهند داشت. اصل حاکمیت و استقلال کشور‌ها در ‏کانون نظم بین المللی قرار دارد اما این استقلال ‏و حاکمیت کشور‌ها نمی‌تواند سپری برای حاکمان ‏مستبد باشد تا حتی یک قتل مرتکب شوند یا بهانه ‏ای باشد برای جامعه بین المللی تا از این مسائل ‏چشم پوشی کند. ما باید در باورمان مبنی بر اینکه ‏می توانیم همه معضلات را از بین ببریم، متواضع ‏باشیم. ما باید توجه داشته باشیم که جهان مملو ‏از عواقب ناخواسته است. باوجود همه این‌ها، آیا ‏باید این نگرش را بپذیریم که جامعه جهانی درباره ‏مسائلی ازقبیل رواندا یا سربرنیستا فاقد قدرت ‏است؟ بهترین مردمان جهان نباید چنین سخنی را به ‏زبان بیاورند و با گورهای دسته جمعی کنار ‏بیایند. من معتقدم ما می‌توانیم آینده‌ای بهتر ‏رادرنظر داشته باشیم. اگر ما می‌خواهیم بین جنگ ‏از یک سو و اقدام نکردن از سوی دیگر، یکی از ‏گزینه‌ها را انتخاب کنیم همه ما باید بهتر شویم ‏و سیاستهایی را ارتقاء بخشیم که مانع از شکسته ‏شدن نظم پایه و اساسی شود. این کار باید از طریق ‏احترام به کشورهای مسئولیت پذیر و رعایت حقوق ‏انسان‌ها و از طریق اعمال تحریمهای معنادار علیه ‏ناقضان قوانین و ازطریق دیپلماسی جدی منجر به حل ‏ریشه‌ای مناقشه‌ها انجام شود و نه اینکه فقط به ‏مسائل پس از بروز مناقشه‌ها بپردازد. باید از ‏طریق کمکهای توسعه‌ای به کشور‌ها اقدام کنیم تا ‏برای گروههای به حاشیه رانده شده جوامع، امید ‏ایجاد شود. بله درست است که برخی مواقع این ‏کار‌ها کافی نیست. اما مواقعی وجود دارد که جامعه ‏بین المللی باید اذعان کند شاید استفاده ‏چندجانبه از نیروی نظامی لازم است تا از بروز ‏بد‌ترین اوضاع جلوگیری شود.

در‌‌نهایت باید بگویم ‏آمریکا به دنبال چه جامعه بین المللی است. در ‏اینجامعه بین الملل، کشور‌ها چشم طمع به ‏سرزمین‌ها ومنابع کشورهای دیگر نداشته باشند بلکه ‏به دنبال هدف اساسی این نهاد (سازمان ملل متحد) ‏باشند و همه ما مسئولیت پذیر باشیم، دنیایی که ‏قوانین منتج از جنگ به ما در حل و فصل مسالمت ‏آمیز مناقشه‌ها کمک کند و مانع از بروز جنگهایی ‏شود که پدرمان ما جنگیده‌اند، دنیایی که انسان‌ها ‏با عزت زندگی کنند و نیازهای اساسی آن‌ها براورده ‏شود اعم از اینکه در نیویورک زندگی کنند یا ‏نایروبی یا پیشاور یا دمشق.

زمان ما، زمان فوق العاده‌ای است. ‏درعین حال، فرصتهای فوق العاده‌ای در اختیار ‏داریم. به لطف پیشرفتهای انسانی، کودکانی که در ‏هرنقطه از این جهان متولد شوند می‌توانند ‏کارهایی انجام بدهند که برای کل انسان‌ها ناممکن ‏بود. من در آفریقا شاهد آن بودم کشورهایی که ‏جنگ‌ها را پشت سر گذاشته‌اند حال آماده بلندشدن ‏هستند. آمریکا در کنار این کشور‌ها قرار دارد ‏بطوریکه به گرسنگان این کشور‌ها کمک می‌کند و از ‏افراد بیمار آن‌ها مراقبت می‌کند و قدرت را در ‏جاهایی حاکم می‌کند که لازم است. من در مجاورت ‏منطقه اقیانوس آرام شاهد آن بوده‌ام که در طول ‏یک نسل، میلیون‌ها نفر از فقر نجات یافته‌اند. من ‏در صورت جوانان در همه کشور‌ها می‌بینم که با ‏فشار دادن یک دکمه می‌توانند به همه جهان دسترسی ‏پیدا کنند و مشتاق هستند به آرمان ریشه کن کردن ‏فقر ملحق شوند و با تغییرات آب و هوایی مبارزه ‏کنند و فعالیت اقتصادی آغاز کنند و آزادی‌ها را ‏بسط بدهند و مبارزه‌های ایدئولوژیک گذشته را پشت ‏سر بگذارند. این اتفاق در آسیا، آفریقا و اروپا ‏و در سراسر قاره آمریکا در حال رخ دادن است. این ‏ه‌مان آینده‌ای است که مردم شمال آفریقا و ‏خاورمیانه نیز لایق آن هستند یعنی آینده‌ای که ‏آن‌ها بتوانند بر فرصت‌ها تمرکز کنند و نه اینکه ‏نگران باشند کشته شوند یا سرکوب شوند آنهم فقط ‏به آن علت که چه پیشینه‌ای دارند یا اعتقاهای ‏آن‌ها چیست.

بار‌ها و بار‌ها ملت‌ها ‏ظرفیت خودشان را برای ایجاد تغییرات مشاهده ‏کردند و اینکه به آرمانهای انسانی پایبند بوده ‏ایم و آینده بهتر را برای تاریخ انتخاب کرده ‏ایم. ماه گذشته من درست همانجایی ایستادم که ‏پنجاه سال پیش، مارتین لو‌تر کینگ به مردم آمریکا ‏از رویا‌هایش سخن گفت. در آن زمان، بسیاری از ‏مردم آمریکا که هم‌نژاد من هستند، حتی نمی‌‏توانستند در انتخابات ریاست جمهوری رای بدهند. ‏اوایل سال جاری من از سلولی دیدن کردم که نلسون ‏ماندلا چند دهه در آنجا زندانی بود و از مردم ‏خودش و جهانیان جدا افتاده بود. ما چه کسانی ‏هستیم که باورکنیم نمی‌توان بر چالشهای امروزی ‏فائق آمد؟ ما شاهد آن بوده‌ایم که روح انسانی می‌‏تواند به چه پیروزی‌هایی دست پیدا کند. چه کسی ‏در این مجمع می‌تواند بگوید آینده متعلق به ‏کسانی است که تلاش می‌کنند این روح را سرکوب کنند ‏و نه اینکه متعلق به کسانی باشد که می‌خواهند ‏این روحیه را آزاد کنند؟ من می‌دانم که آمریکا ‏می خواهد در قضاوت تاریخی از آن در کدام سوی ‏تاریخ قرار داشته باشد. ما آماده هستیم به همراه ‏شما با چالشهای فردا مقابله کنیم. ما بر این ‏اعتقاد راسخ هستیم که همه زنان و مردان اساسا ‏برابر خلق شده‌اند و همه انسان‌ها عزت و حقوقی ‏مسلم دارند که نمی‌توان از آن‌ها سلب کرد. به ‏همین علت است که ما با ترس به آینده نگاه نمی‌‏کنیم بلکه با امید به آینده می‌نگریم. به همین ‏علت است که ما معتقدیم این مجمع از کشورهای جهان ‏می تواند دنیایی با صلح و شکوفایی و عدالت بیشتر ‏را به نسل آتی تحویل بدهد. خیلی ممنون از ‏توجه‌تان.

منبع: تسنیم