متن کامل سخنرانی وی در ادامه می آید.
جناب دبیر کل! هیئتهای محترم! خانمها و آقایان! هر سال ما دور هم جمع می شویم تا بار دیگر بر آرمانهایی تاکید کنیم که در تاسیس این نهاد مدنظر بوده است. در بخش اعظم تاریخ ثبت شده جهان، آمال انفرادی مشمول منویات ظالمان و امپراتورها بوده است و اختلافهای نژادی، دینی، و قبیلهای از طریق شمشیر و جنگ ارتشها حل و فصل میشد. ایده اینکه ملتها و کشورها بتوانند در صلح و صفا در کنار هم قرار بگیرند تا اختلافهایشان را حل و فصل کنند و شکوفایی مشترک را پیش ببرند، غیرقابل تصور به نظر میرسید. پس از کشتار وحشتناک دو جنگ جهانی تفکر ما تغییر کرد. سرانی که سازمان ملل متحد را تاسیس نهادند ساده لوح نبودند. آنها فکر نمیکردند که این نهاد میتواند همه جنگها را ریشه کن کند. اما باتوجه به کشته شدن میلیونها نفر و تبدیل شدن قارهها به آوار و با ساخت تسلیحات هستهای که می تواند کره زمین را نیست و نابود کند، آنها متوجه شدند که بشریت نمیتواند به تنهایی بقا داشته باشد. به همین علت، آنها این نهاد را برای ما ایجاد کردند با این باور که این نهاد میتواند به ما این امکان را بدهد تا مناقشهها را حل و فصل کنیم و قواعد رفتاری را الزام آور کنیم و عادت همکاری را ایجاد کنیم که در طول زمان، قویتر شود.
در طول چندین دهه، سازمان ملل متحد سبب تغییر اوضاع شده است. سازمان ملل متحد به طیفی از کارها از کمک به ریشه کن کردن بیماریها تا آموزش دادن به کودکان و تا میانجیگری برای صلح درگیر بوده است. اما همانند هر نسلی از رهبران جهان، ما با چالشهایی عظیم و جدید مواجه هستیم و این نهاد (سازمان ملل) همچنان مورد آزمون قرار میگیرد. سوال مطرح این است که آیا ما دارای شجاعت و خرد هستیم تا درمقام کشور-ملت و اعضای جامعه بین المللی واقعا به این چالشها بپردازیم و اینکه آیا سازمان ملل متحد میتوان در آزمون زمان خودمان سربلند باشد یا خیر؟ در دوره مسئولیت من در مقام رئیس جمهور، برخی از فوریترین چالشهای ما پیرامون اقتصاد جهانی بوده که به صورت فزایندهای در هم تنیده شده است و اینکه تلاشهایی برای نجات از بدترین اقتصاد جهان معاصر انجام دادهایم. حالا پنج سال پس از سقوط اقتصاد جهانی، به لطف تلاشهای هماهنگ کشورهایی که در اینجا حضور دارند، فرصتهای شغلی ایجاد شده است، نظام مالی جهانی ثبات پیدا کرده است و مردم جهان بار دیگر از فقر نجات پیدا کرده اند. اما این پیشرفت شکننده و نابرابر است و هنور کارهایی باقی مانده است که ما باید با هم انجام بدهیم تا اطمینان خاطر بدهیم که شهروندان می توانند به فرصتهایی دسترسی داشته باشند که برای شکوفایی در قرن بیست و یکم به آن نیاز دارند.
ما با هم تلاش کردیم تا به یک دهه جنگ پایان بدهیم. پنج سال پیش، حدود 180 هزار آمریکایی در میدانهای خطرناک خدمت میکردند و جنگ عراق، مسئله غالب در روابط ما با دیگر کشورهای جهان بود. حالا، همه نیروهای ما از عراق خارج شدهاند. سال آینده ائتلاف بین المللی به جنگ در افغانستان پایان خواهد داد آن هم درحالیکه به ماموریت خودش در نابودی هسته اصلی القاعده دست یافته است که یازده سپتامبر به ما حمله کرد. به نظر ایالات متحده، این شرایط جدید به معنای دور شدن از جای پای جنگی مستمر است. علاوه بر آوردن نیروهای نظامی خود به کشورمان، ما استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین را محدود کردهایم تا فقط مواضع کسانی هدف قرار بگیرد که تهدیدی فوری برای آمریکا هستند و دستگیری آنها امکان پذیر نیست و تقریبا این اطمینان خاطر کامل وجود دارد که هیچ غیرنظامی در این حملات کشته یا زخمی نمیشود. ما افراد بازداشت شده را به کشورهای دیگر انتقال داده و تروریستها را در دادگاههای قانونی محاکمه کردهایم. ما با سختکوشی تلاش کردهایم زندان گوانتانامو را تعطیل کنیم.
درست همان زمانی که بررسی میکردیم چگونه توانمندی نظامی فوق العاده خود را به گونه ای مستقر کنیم که مطابق آرمانهایمان باشد، به بررسی شیوههای جمع آوری اطلاعات مبادرت کردیم تا اینکه به گونهای مناسب بین نگرانیهای مشروع شهروندان و متحدانمان با نگرانیهای حفظ حریم شخصی توازن ایجاد کنیم که همگان نگران آن هستند. درنتیجه این کارها و همکاری با متحدان و شرکایمان، جهان درمقایسه با پنج سال پیش، امنتر شده است. اما حتی نگاهی گذرا به عناوین نخست رسانهها نشان میدهد که هنوز خطر باقی است. در کنیا شاهد آن بودهایم که تروریستها، غیرنظامیان بیگناه را در یک مرکز خرید هدف قرار دادهاند. ما با خانوادههایی در کنیا ابراز همدردی میکنیم که از این ماجرا متاثر شدهاند. درپاکستان نیز حدود یکصد نفر چند روز پیش توسط بمب گذاران انتحاری در خارج از یک کلیسا کشته شدند. در عراق نیز کشتارها و بمب گذاریها همچنان بخش وحشتناکی از زندگی (مردم) است. در این میان، القاعده در شبکههای منطقهای و گروههای شبه نظامی متفرق شده است. این وضع سبب شده است القاعده توانی نداشته باشد که بتواند حملهای همانند یازده سپتامبر را سبب شود اما تهدیدی جدی برای دولتها و دیپلماتها، تجار و غیرنظامیان در سراسر جهان است.
تحولات دیگری که به همین اندازه حائز اهمیت است، تحولات در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است که سبب شده است اختلافهای عمیقی بین جوامع بوجود بیاید بطوریکه نظم قدیمی پایان یافته است و مردم این منطقه با تحولات پیش روی دست به گریبان هستند. در اکثر مواقع با خشونت به جنبشهای مسالمت آمیز پاسخ داده شده است. این واکنشهای خشونت بار از جانب افرادی بوده است که درمقابل تغییرات مقاومت میکنند یا افراطیونی که به دنبال مصادره تغییرات به نفع خودشان هستند. مناقشه فرقهای بار دیگر ظهور پیدا کرده است. اشاعه احتمالی جنگ افزارهای کشتار جمعی همچنان بر تلاشها برای پیگیری صلح سایه افکنده است. در هیچ جای جهان به اندازه سوریه شاهد ظهور قدرتمند این روند نیستیم. در سوریه، تظاهرات مسالمت آمیز علیه رژیمی خودکامه با سرکوب و کشتار مواجه شد. در مواجهه با چنین کشتاری، بسیاری از سوریها به هویت فرقهای خود از قبیل سنی، علوی، مسیحی و کرد بازگشتند و اوضاع سوریه به جنگ داخلی تبدیل شد. جامعه بین المللی از همان اول به مخاطرات در سوریه پی برد اما پاسخ ما با سطح چالش مطرح تناسب نداشت. کمکهایی که به سوریها داده میشود با آلام افراد زخمی شده و آواره شده در جنگ مطابق نبود. روند صلح در سوریه هنوززاده نشده است. آمریکا و دیگر کشورها تلاش کردهاند مخالفان میانه رو را در سوریه تقویت کنند اما گروههای افراطی، ریشه دواندهاند تا از این بحران سوء استفاده کنند. متحدان سنتی بشار اسد از او حمایت کردهاند و با اشاره به اصل حاکمیت، برای محافظت از رژیم بشار اسد اقدام کردهاند. در بیست و یکم اوت، رژیم سوریه از تسلیحات شیمیایی در حملهای استفاده کرد که به کشته شدن بیش از یک هزار نفر ازجمله صدها کودک منجر شد.
بحران در سوریه و بیثبات شدن منطقه، دقیقا به قلب چالش بزرگتری مرتبط است که جامعه بین المللی حالا باید با آن مواجه شود. این چالشها عبارتند از اینکه ما چگونه باید به مناقشهها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پاسخ بدهیم؟ این مناقشهها نه تنها بین کشورها است بلکه در درون کشورها هم است. چگونه ما باید بین دو گزینه، نظارهگری بیرحمانه استفاده از گاز اعصاب علیه کودکان از یک سو و درگیر کردن خودمان در جنگ داخلی کشوری دیگر از سوی دیگر، یک گزینه را انتخاب کنیم؟ نقش زور در حل و فصل مناقشههایی که تهدیدکننده ثبات منطقه است و تضعیف کننده همه استانداردهای اساسی رفتار متمدنانه است، چیست؟ و نقش سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل در رسیدگی به فریادهای عدالت خواهانه چیست؟
امروز میخواهم کلیات مواضع آمریکا را تبیین کنم. ما معتقدیم جامعه بین الملل به عنوان نقطه شروع باید استفاده از تسلیحات شیمیایی را ممنوع کند. وقتی من آمادگی خود را برای صدور دستور حمله محدود علیه رژیم اسد در پاسخ به استفاده وقیحانه از جنگ افزارهای شیمیایی اعلام کردم، این حرف را همینطوری به زبان نیاوردم. من بدان علت این کار را انجام دادم که فکر میکردم ممنوع کردن جدی استفاده از تسلیحات شیمیایی که سابقه آن از سازمان ملل متحد قدیمیتر است، در جهت منافع ملی ایالات متحده و در جهت منافع جهان قرار دارد. ممنوعیت استفاده از تسلیحات شیمیایی حتی در جنگها، مورد قبول 98 درصد بشریت است. خاطرات وحشتناک نظامیانی که در خندقهای جنگی خفه می شدند، سبب تقویت این نگرش شده است و همچنان خاطره یهودیانی که در اتاقهای گاز کشتار شدند و دهها هزار ایرانی که هدف این تسلیحات قرار گرفتند.
شواهد دال بر اینکه رژیم اسد در بیست و یکم اوت از این تسیلحات استفاده کرده بسیار زیاد است. بازرسان سازمان ملل متحد گزارش روشنی مبنی بر اینکه راکتهای پیشرفته مقادیر زیادی از گاز سارین را به سمت غیرنظامیان شلیک کردهاند؛ ارائه کردند.
این راکتها از یک منطقه شلیک شد که تحت کنترل رژیم سوریه بود و در منطقهای فرود آمد که مخالفان درآنجا بودند. این سخن که کسی به غیر از رژیم سوریه این حمله را انجام داده، توهینی به خرد انسانی و مشروعیت این نهاد (سازمان ملل متحد) است. باوجوداین، بلافاصله پس از وقوع این حمله، کسانی بودند که حتی مشروعیت حمله محدود به سوریه در شرایط فقدان مجوز آشکار از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد را زیرسوال میبردند. درحالیکه هیچ تهدید نظامی جدی (از جانب سوریه) مطرح نبود، شورای امنیت به هیچ وجه تمایلی برای اقدام خود نشان نداد. با وجود این، همانطور که من با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در مدت بیش از یک سال گذشته بحث کردهایم و جدیدترین مورد آن در سن پطرزبورگ بوده است، ترجیح من همواره این بوده است که راه حلی دیپلماتیک برای این مسئله پیدا شود. در چند هفته گذشته، ایالات متحده، روسیه و متحدان ما به توافقی دست پیدا کردهایم تا اینکه تسلیحات شیمیایی سوریه در کنترل بین المللی دربیاید و سپس نابود شود.
دولت سوریه با ارائه گزارش انبارهای تسلیحات شیمیاییاش، گام نخست را در این زمینه برداشته است. حالا باید قطعنامه قوی شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شود تا مشخص کند که رژیم بشار اسد به تعهداتش پایبند است. اگر رژیم سوریه این کار را انجام ندهد باید عواقبی متوجهش باشد. اگر ما نتوانیم حتی دراین خصوص به توافق برسیم، این مسئله نشان میدهد که سازمان ملل متحد قادر نیست اساسیترین قوانین بین المللی را نیز اعمال کند اما از سوی دیگر اگر ما موفق شویم؛ این وضع، پیام قوی منتقل خواهد کرد مبنی بر اینکه استفاده از تسلیحات شیمیایی در قرن بیست و یکم هیچ جایی ندارد و این نهاد (سازمان ملل) در سخنانش جدی است. توافق ما درباره تسلیحات شیمیایی باید سبب تقویت تلاشهای دیپلماتیک وسیعتری شود مبنی براینکه به راه حلی سیاسی در داخل سوریه دست پیدا کنیم. من معتقد نیستم که اقدام نظامی طرفهای داخل سوریه یا قدرتهای خارجی میتواند به صلحی پایدار برسد. درعین حال، معتقد نیستم که آمریکا یا کشور دیگری باید مشخص کند که چه کسی رهبری سوریه را برعهده داشته باشد. مردم سوریه باید خودشان در این زمینه تصمیم بگیرند. باوجود این، رهبری که مردم خودش را کشتار کرده و کودکان را با گاز شیمیایی به قتل رسانده است، نمیتواند بار دیگر مشروعیت به دست بیاورد تا کشوری را هدایت کند که به شدت چنددسته شده است.
این سخن که سوریه میتواند به نوعی به وضع پیش از جنگ بازگردد، سخنی تخیل آمیز است. زمان آن فرارسیده است که روسیه و ایران درک کنند تاکید بر (بقای) حکومت بشار اسد به صورت مستقیم به بروز نتیجهای منجر خواهد شد که آنها از آن میترسند یعنی ایجاد فضایی که به صورت فزایندهای خشونت بار باشد و زمینهای برای فعالیت افراطیون بوجود میآورد.
درنقطه مقابل، کشورهایی که از مخالفان میانه رو در سوریه حمایت میکنند باید آنها را ترغیب کنند که مردم سوریه نمیتوانند اجازه بدهند نهادهای حکومتی نابود شود و نمی توان بدون پرداختن به نگرانیها و ترسهای مشروع علویها و دیگر اقلیتهای سوریه، به راه حل سیاسی رسید.
ما متعهد هستیم در این مسیر سیاسی حرکت کنیم. به موازات تلاش ما در پیگیری رسیدن به راه حل (سیاسی) باید به خاطر داشت که این تلاش بازی با حاصل جمع صفر نیست. ما دیگر در دوران جنگ سرد نیستیم. دیگر بازی بزرگی وجود ندارد که بخواهیم در آن برنده شویم. آمریکا به غیر از رفاه مردم سوریه، وجود ثبات در همسایگان سوریه، نابودی تسلیحات شیمیایی و حصول اطمینان از این مسئله که سوریه، پناهگاهی برای تروریستها نخواهد بود، انگیزه دیگری درباره سوریه ندارد.
من از نفوذ همه کشورهایی که میتوانند در راه نیل به حل و فصل مسالمت آمیز جنگ داخلی سوریه کمک کنند؛ استقبال میکنم. به موازات پیشبرد روند (کنفرانس) ژنو، از همه کشورهای حاضر در این مکان میخواهم به تلاشهای خود بیفزایند تا به نیازهای انسانی در داخل سوریه و کشورهای اطراف آن پاسخ داده شود. آمریکا بیش از یک میلیارد دلار برای این منظور متعهد شده است. امروز اعلام میکنم که ما سیصد و پنجاه میلیون دلار دیگر برای این منظور اختصاص خواهیم داد. البته هیچ کمکی نمی تواند جایگزین راه حل سیاسی باشد که به مردم سوریه این فرصت را بدهد تا کشورشان را بازسازی کنند. اما همین کمکها میتواند به مردم نیازمند سوریه کمک کند.
چه نتیجه گیری بزرگتری میتوان از سیاستهای آمریکا درباره سوریه گرفت؟ شنیدهام که برخی از اکراه ما برای استفاده از قدرت نظامی برای سرنگون کردن اسد سخن گفتهاند و اینکه معتقدند انجام ندادن این کار نشان از ضعف عزم آمریکا در منطقه است. عده دیگری میگوید تمایل من برای صدور دستور حمله نظامی اگرچه محدود علیه سوریه برای جلوگیری از استفاده بیشتر از تسلیحات شیمیایی نشان میدهد ما از جنگ عراق هیچ درسی فرانگرفتهایم و آمریکا همچنان به دنبال کنترل خاورمیانه برای نیل به اهداف خودش است. از این منظر، وضع سوریه نشان دهنده وضع متناقضی است که چندین دهه در منطقه وجود داشته است.
ایالات متحده به علت مداخله در منطقه آماج انتقادها قرار گرفته و متهم شده است که در همه اقدامات توام با دسیسه دست داشته است. درعین حال، آمریکا به علت نداشتن تلاش کافی برای حل مشکلات منطقه و بیتفاوت بودن به آلام مسلمانان مقصر تلقی شده است. باعنایت به نقش آمریکا در جهان، بخشی از این نگرشها اجتناب ناپذیر است. اما این نگرش متناقض بر حمایت مردم آمریکا در درگیر بودن کشورشان در منطقه تاثیر عملیاتی دارد و در برخی مواقع به سران منطقه و جامعه بین الملل اجازه میدهد تا خودشان به مشکلات دشوار نپردازند.
اجازه میخواهم از این فرصت استفاده کنم تا کلیات سیاستهای ایالات متحده درباره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تشریح کنم و در دوره باقی مانده از دوران ریاست جمهوریام، این سیاستها چه خواهد بود. ایالات متحده آمریکا آماده است از همه عناصر قدرتش ازجمله نیروی نظامی استفاده کند تا منافع اصلی اش را در منطقه تامین کند. ما با تجاوزهای خارجی علیه متحدان و شرکایمان در منطقه مقابله خواهیم کرد همانطور که در جنگ خلیج (فارس) این کار را انجام خواهیم داد. ما اطمینان حاصل خواهیم کرد که جریان آزاد انرژی از منطقه به دیگر مناطق جهان ادامه داشته باشد. باآنکه آمریکا به صورت مستمر وابستگی خودش را به نفت وارداتی کم میکند، جهانیان هنوز هم به منابع نفتی این منطقه وابسته هستند و ایجاد اخلال جدی در این حوزه میتواند کل اقتصاد جهانی را بیثبات کند. ما شبکه های تروریستی را نابود میکنیم که مردم ما را تهدید میکند. هرجا امکان پذیر باشد ما ظرفیت شرکایمان را تقویت خواهیم کرد، به حاکمیت کشورها احترام خواهیم گذاشت و تلاش خواهیم کرد به ریشههای اصلی تروریسم بپردازیم. اما هرگاه برای دفاع از ایالات متحده در مقابل حملات تروریستی لازم باشد، ما اقدام مستقیم انجام خواهیم داد.»
نکته آخر اینکه، ما ساخت یا استفاده از تسلیحات کشتار جمعی را (در این منطقه) تحمل نخواهیم کرد. به همین علت است که ما استفاده از تسلیحات شیمیایی در سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی خودمان تلقی میکنیم و با سلاح هستهای مخالف هستیم که میتواند سبب بروز رقابت تسلیحاتی در منطقه شود و رژیم منع اشاعه هستهای را تضعیف کند.
اینکه بگوییم این منافع، منافع اصلی آمریکا است به معنای آن نیست که ما فقط این منافع را داریم. ما عمیقا بر این باور هستیم که استقرار صلح و شکوفایی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در جهت منافع ملی ما قرار دارد. ما به تلاشهایمان در ترویج دموکراسی و حقوق بشر و بازار آزاد (در این منطقه) ادامه خواهیم داد زیرا معتقدیم این کارها، میتواند به صلح و شکوفایی منجر شود. اما درعین حال معتقدم ما به ندرت میتوانیم از طریق اقدام یکجانبه آمریکا بویژه اقدام نظامی، به این اهداف دست پیدا کنیم. تجربه عراق به ما نشان میدهد که نمیتوان صرفا با زور، دموکراسی را تحمیل کرد بلکه این اهداف وقتی به بهترین شکل ممکن به دست میآید که شرکای ما و جامعه بین المللی و کشورها و ملتهای منطقه همراه ما باشند. این سخنان در مسیر حرکت آینده به چه معنایی است؟ در آینده نزدیک، تلاشهای دیپلماتیک آمریکا بر دو مسئله خاص متمرکز خواهد بود. این دو مسئله عبارتند از تلاش ایران برای دستیابی به جنگ افزارهای هستهای و مناقشه اعراب-اسرائیل. باآنکه این دو مسئله، علت همه مشکلات منطقه نیستند، این دو موضوع منشاء اصلی بیثباتی برای مدت بسیار طولانی در منطقه بوده است. حل این دو مسئله میتواند پایه واساسی برای صلح گستردهتر باشد.
ایالات متحده و ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 از هم جدا بودهاند. این بیاعتمادی، ریشههای عمیق دارد. ایرانیها مدتهای طولانی از مداخله ایالات متحده در امور داخلیشان شکایت داشتهاند و اینکه آمریکا در سرنگون کردن یک دولت ایرانی (دولت مصدق) در دوران جنگ سرد نقش داشته است. از سوی دیگر، آمریکاییها شاهد حکومت ایران هستند که اعلام کرده است آمریکا دشمنش است و به صورت مستقیم یا از طریق عمالش، به گروگان گیری درباره آمریکاییها، کشتن نظامیان و غیرنظامیان آمریکایی و تهدید به نابودی متحد ما یعنی اسرائیل مبادرت کرده است. من معتقد نیستم که میتوان یک شبه بر این تاریخ دشوار (روابط ایران و آمریکا) فائق آمد. بدبینیها بسیار عمیق است. اما عمیقا معتقدم اگر بتوانیم مسئله هسته ای ایران را حل و فصل کنیم، این کار میتواند گام بزرگی در مسیر بزرگ برای ایجاد روابطی متفاوت (بین واشنگتن و تهران) باشد که مبتنی بر منافع متقابل و احترام متقابل باشد. از زمانیکه به قدرت رسیدهایم در نامههایی که به رهبر معظم ایران نوشتهام و اخیرا در نامهای که به روحانی رئیس جمهور نوشتهام به صراحت اعلام کردهام که آمریکا ترجیح میدهد نگرانیهایش درباره برنامه هستهای ایران را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل کند البته درعین حال، ما مصمیم مانع از آن شویم که ایران تسلیحات هستهای بسازد. ما به دنبال تغییر رژیم (در ایران) نیستیم و به حق مردم ایران در دسترسی به انرژی صلح آمیز احترام میگذاریم. بجای این (تلاش برای تغییر رژیم)، ما تاکید داریم که حکومت ایران به مسئولیتهای خودش براساس معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل کند. رهبر معظم ایران فتوایی علیه استفاده از تسلیحات هستهای صادر کرده است. روحانی رئیس جمهور نیز تاکید کرده است که جمهوری اسلامی هرگز سلاح هستهای نخواهد ساخت. سخنانی که دولتهای متبوع ما بیان کردهاند، باید پایه و اساسی برای توافق معنادار باشد. ما باید بتوانیم به راه حلی برسیم که به حق مردم ایران احترام بگذارد و درعین حال، به جامعه جهانی این اطمینان خاطر را بدهد که برنامه هستهای ایران صلح آمیز است. البته باید این سخنان با اقداماتی همراه باشد که شفاف و قابل راستی آزمایی باشد.
به هرحال باید توجه داشت که انتخابهای حکومت ایران سبب اعمال تحریمهای جامعی شده است که در حال حاضر اعمال میشود. این مسئله، فقط مسئلهای بین ایالات متحده و ایران نیست. جامعه جهانی شاهد بوده است که ایران از مسئولیتهایش در گذشته شانه خالی کرده است و درنتیجه، منافع آن ایجاب میکند که ایران در آینده به تعهداتش عمل کند. اما میخواهم به صراحت بگویم دلگرم شدهایم که روحانی رئیس جمهور از جانب مردم این اختیار را به دست آورده است تا مسیر میانه روانه تری را پیگیری کند. باعنایت به تعهدات بیان شده (حسن) روحانی رئیس جمهور برای رسیدن به توافق، من به جان کری دستور دادهام تا این تلاشها را با حکومت ایران دنبال کند و این کار با همکاری نزدیک با اتحادیه اروپا یعنی انگلیس و فرانسه و آلمان و همچنین روسیه و چین انجام شود.
ممکن است موانع موجود در این مسیر بسیار بزرگ به نظر برسد. اما من قویا معتقد هستم که باید مسیر دیپلماتیک امتحان شود. وضع کنونی فقط سبب عمیقتر شدن انزوای ایران میشود اما تعهد صادقانه ایران برای حرکت در مسیری متفاوت، هم برای منطقه و هم برای جهان خوب خواهد بود و به مردم ایران کمک خواهد کرد تا به توان بالقوه فوق العاده خود در حوزههای تجارت، فرهنگ و علوم و آموزش برسند.
حال ما مصمم هستیم مناقشهای را حل کنیم که فراتر از اختلافهای ما با ایران است. این مناقشه، مناقشه بین فلسطینی ها و اسرائیلیها است. من به صراحت گفتهام که ایالات متحده درباره تعهدش به امنیت اسرائیل یا موجودیت آن به عنوان حکومتی یهودی هرگز مصالحه نخواهد کرد. اوایل سال جاری در اورشلیم (قدس اشغالی) وقتی دیدم یک جوان اسرائیلی ایستاده است و میگوید صلح ضروری و عادلانه و ممکن است، الهام گرفتم. معتقدم در داخل اسرائیل این نگرش به صورت فزاینده در حال شکل گیری است که اشغال کرانه باختری سبب ازهم پاشیده شدن ساختار دموکراتیک حکومت یهودی (اسرائیل) میشود. اما کودکان اسرائیلی حق دارند در دنیایی زندگی کنند که کشورهای حاضر در این مجمع، کاملا کشور آنها را به رسمیت بشناسند و کسانی را با قاطعیت و به صراحت رد کنند که به خانههای آنها راکت شلیک میکنند یا دیگران را ترغیب میکنندکه از آنها متنفر باشند.
به همین قیاس، ایالات متحده به این باور متعهد است که مردم فلسطین حق دارند در امنیت و عزت در کشور مستقل خودشان زندگی کنند. در همین سفر که گفته شد من این فرصت را داشتم تا با جوانان فلسطینی در رام الله دیدار کنم که آمال و توانمندیهای بالقوه آنها مطابق با رنجی است که متحمل آن هستند و هیچ جای ثابتی در جامعه ملل ندارند. آنها به گونهای قابل درک درباره حصول پیشرفت بدبین هستند. آنها از اینکه می بینند خانوادههایشان هر روز به علت اشغال، خوار میشوند مستاصل شدهاند. اما آنها نیز میدانند که تشکیل دو کشور مستقل، تنها راه واقعی برای رسیدن به صلح است زیرا همانطور که نباید مردم فلسطینی آواره شوند، کشور اسرائیل نیز باید به بقای خود ادامه بدهد.
حالا زمان آن فرارسیده است که کل جامعه بین المللی از تلاش برای رسیدن به صلح (بین اسرائیل و فلسطینیها) حمایت کند. سران اسرائیل و فلسطینی قبلا آمادگی خود را برای پذیرفتن ریسکهای سیاسی بزرگ نشان دادهاند. عباس رئیس جمهور (رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین) تلاشهایی را که مسیر میانبر برای پیگیری صلح بود کنار گذاشته و سر میز مذاکرات حاضر شده است. نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز زندانیان فلسطینی را آزاد کرده و بر تعهد خود برای تشکیل کشور فلسطینی تاکید کرده است. گفتگوهای جاری بر مسائل نهایی ازقبیل امنیت و مرزها، وضع آوارگان و اورشلیم (قدس اشغالی) متمرکز است. با این اوصاف، ما نیز باید آماده باشیم تا ریسک کنیم. دوستان اسرائیل ازجمله ایالات متحده باید قبول کنند که امنیت اسرائیل به عنوان کشور یهودی و دموکراتیک به تشکیل کشور مستقل فلسطینی وابسته است. ما باید به صراحت این نکته را بگوییم. کشورهای عربی و کشورهایی که از فلسطینیها حمایت میکنند باید درک کنند که ثبات فقط درصورتی قابل حصول است که راه حل تشکیل دو کشور مستقل تحقق پیدا کند و اسرائیل امنیت داشته باشد. همه ما باید بدانیم که صلح، ابزاری قدرتمند برای شکست دادن افراطیون در سراسر منطقه است و سبب جرات پیدا کردن کسانی میشود که میخواهند آینده بهتری رقم بخورد. افزون بر این، روابط تجاری و بازرگانی بین اسرائیل و اعراب میتواند موتور رشد و فرصت باشد آنهم در شرایطی که شمار زیادی از جوانان منطقه با معضل بیکاری دست به گریبان هستند. بیایید از مواضع آشنای مقصر کردن دیگران و تعصبها دور شویم. بیاید از سران اسرائیلی و فلسطینی حمایت کنیم که حاضر هستند در مسیر دشوار به سمت صلح حرکت کنند.
گشایش واقعی در ان دو مسئله یعنی مسئله هستهای ایران و حصول صلح بین اسرائیل و فلسطین، میتواند تاثیر عظیم و مثبتی بر کل خاورمیانه و شمال آفریقا بگذارد. اما تحولات جاری که ناشی از بهار عربی است به ما خاطر نشان میکند صلح عادلانه و پایدار را نمیتوان فقط براساس توافق بین ملتها اندازه گیری کرد بلکه باید براساس توانایی ما در حل و فصل مناقشه ها و ترویج عدالت در درون کشورها نیز اندازه گیری شود. از این منظر، کاملا روشن است که همه ما کارهای بسیار زیاد دیگری باید انجام بدهیم. وقتی انتقال مسالمت آمیز (قدرت) در تونس و مصر آغاز شد، کل جهان مملو از امید شد. باآنکه ایالات متحده همانند دیگر کشورها از سرعت تغییرات بهت زده شده بود و باآنکه ما سیر تحولات را دیکته نکردیم و نمیتوانستیم هم این کار را انجام بدهیم، ما تصمیم گرفتیم از کسانی حمایت کنیم که خواهان تغییر بودند. ما این کار را براساس این باور انجام دادیم که باآنکه این گذر دشوار است و زمان میبرد، جوامعی که مبتنی بر دموکراسی و فضای باز و کرامت انسانها باشند، در نهایت باثباتتر و شکوفاتر و داری صلح بیشتر خواهند بود. در چند سال گذشته بویژه در مصر، شاهد آن بودهایم که این گذر تا چه اندازه میتواند دشوار باشد. محمد مرسی از طریق دموکراتیک انتخاب شد اما ثابت کرد نمیخواهد یا قادر نیست به گونه ای حکومت کند که کاملا فراگیر باشد. دولت موقتی که بجای او (محمد مرسی) روی کار آمد به خواست میلیونها مصری پاسخ داد که معتقد بودند انقلاب آنها در مسیر اشتباهی حرکت میکند. اما این دولت موقت نیز تصمیماتی اتخاذ کرده است که با دموکراسی فراگیر انطباق ندارد. اعمال قانون وضع فوق العاده و سرکوب مطبوعات و جامعه مدنی احزاب مخالف مصداق اینگونه اقدامات است. البته باید توجه داشت که همه طرفهای درگیر در مناقشه مصر، آمریکا را هدف حملات خود قرار دادهاند بطوریکه آنها ما را متهم کردهاند به صورت همزمان هم از اخوان المسلمین حمایت کردهایم و هم برای سرنگون کردن اخوان المسلمین از قدرت، مهندسی کردهایم. درواقع، آمریکا به صورت تعمدی تصمیم گرفته است از جانبداری از این طرفها خوددرای کند. منافع کلی در این چند سال آن بوده است که از دولتی حمایت کند که به صورتی مشروع منعکس کننده خواست مردم مصر است و بداند که دموکراسی واقعی مستلزم رعایت حقوق اقلیتها و حاکمیت قانون و آزادی بیان و آزادی تجمعها و وجود جامعه مدنی قوی است. هنوز هم منافع ما همین است.»
با این اوصاف، در مسیر حرکت به جلو، ایالات متحده همچنان روابط سازندهای با دولت موقت مصر حفظ خواهد کرد که منافع اساسی ازقبیل پیمان کمپ دیوید و مبارزه با تروریسم را پیش ببرد. ما به حمایت خود از مصر در حوزههایی از قبیل آموزش ادامه میدهیم که به صورت مستقیم به نفع مردم مصر است. اما کار تحویل دادن برخی از سامانههای نظامی به مصر را پیش نبردهایم. حمایت ما از مصر به پیشرفت این کشور در حرکت در مسیر دموکراتیکتر بستگی خواهد داشت.
رویکرد ما درباره مصر منعکس کننده نکتهای بزرگتر است و آن اینکه ایالات متحده در برخی مواقع با دولتهایی همکاری می کند که دست کم از منظرما، مطابق عالیترین انتظارات جامعه بین المللی عمل نمیکنند اما براساس منافع اصلی ما عمل میکنند. باوجود این، ما از تاکید بر اصولی دست نخواهیم کشید که با آرمانهای ما اعم از مخالفت با استفاده از خشونت به عنوان شیوهای برای سرکوب مخالفان و حمایت از اصول متبلور در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همخوانی دارد. ما این نگرش را رد میکنیم که این اصول، صرفا صادرات غربی هستند و با اسلام یا کشورهای عربی سازگاری ندارند. ما معتقدیم این اصول، حق ذاتی همه انسانها هستند. باآنکه میدانیم درمواقعی نفوذ ما محدود است و باآنکه ما از تحمیل دموکراسی از طریق نیروی نظامی خسته شده ایم و باآنکه در مواقعی ما به تزویر متهم و سیاست غیریکنواخت متهم شدهایم ما در بلندمدت در این منطقه درگیر خواهیم بود. باید توجه داشت کارهای سخت لازم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، وظیفه نسلهاست. این کارها دربرگیرنده تلاشها برای حل وفصل تنشهای فرقهای است که همچنان در کشورهایی ازقبیل عراق و بحرین و سوریه در حال ظهور است. ما میدانیم که نمیتوانیم این مسائل دیرپای را از طریق خارجیها حل وفصل کرد. جوامع اسلامی باید خودشان این مسائل را حل و فصل کنند. اما در گذشته شاهد آن بودهایم که مناقشههای دیرپای نیز حل و فصل شدهاند. جدیدترین مصداق این مسئله، مناقشه در ایرلند شمالی است. در ایرلندشمالی، پروتستانها و کاتولیکها در نهایت به این نتیجه رسیدند که چرخه ناپایان خشونت سبب شده است هر دو گروه از جامعه جهانی عقب بیفتد که با سرعت در حال پیشرفت بود. ما معتقدیم میتوان در منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا نیز بر همین مناقشههای فرقهای فائق آمد.
به صورت خلاصه باید بگویم که آمریکا در زمینه توانایی مشخص کردن رویدادها در داخل کشورهای دیگر بسیار فروتن است. شاید ایده امپراتوری آمریکا برای تبلیغات خوب باشد اما (وجود این نگرش) نتیجه، سیاستهای جاری آمریکا یا افکار عمومی نیست. درواقع، بحثهای اخیر در داخل ایالات متحده درباره سوریه به صراحت این مسئله را نشان داده است. خطر متوجه جهان ، آمریکایی نیست که به شدت علاقهمند است تا در امور داخلی کشورهای دیگر مداخله کند یا همه مشکلات منطقه را مشکلات خودش بداند. خطر متوجه جهان این است که ایالاتم متحده پس از یک دهه جنگ، نگران مسائل داخلی خودش است که کاملا درست است. آمریکا میداند درگیر بودنش در منطقه، سبب شده است چه خصومتهایی در سراسر کشورهای اسلامی بوجود بیاید و همین مسئله ممکن است سبب شود آمریکا دیگر در مسائل منطقه درگیر نشود و درنتیجه خلاء رهبری بوجود بیاید که هیچ کشور دیگری نخواهد این خلاء را پرکند. من معتقدم این نوع دورشدن آمریکا از منطقه اشتباه است. من معتقدم آمریکا بخاطر امنیت خودش باید درگیر باشد. من معتقدم جهان با این رویکرد، در وضع بهتری خواهدبود. ممکن است برخی با این سخن مخالف باشند اما من معتقدم آمریکا کشوری استثنایی است. بخشی از علت این مسئله آن است که ما با فداکردن خون و منابع مالی خود نشان دادهایم که نه تنها برای دفاع از منافع محدود خودمان بلکه برای منافع همگان میایستیم. البته باید صادق باشم. احتمال اینکه ما انرژی خود را در کشورهای خواهان همکاری با ما صرف کنیم بیشتر است. ما حاضر هستیم بر مردم این کشورها سرمایه گذاری کنیم و نه عده معدودی فاسد. ما حاضر هستیم در حوزههایی سرمایه گذاری کنیم که ناظر بر جامعهای باشد که در آن، همگان اعم از زنان و مردان، شیعیان وسنیها، مسلمانان و مسیحیان و یهودیان بتوانند مشارکت داشته باشند زیرا از اروپا تا آسیا، از آفریقا تا آمریکا، ملتهایی که در حرکت در مسیر دموکراتیک پایداری داشتهاند، به شکوفایی و صلح رسیدهاند و برای پیگیری امنیت مشترک و انسانیت مشترک علاقه بیشتری داشتهاند. معتقدم همین مسئله درباره کل کشورهای عربی جهان درست است.
این سخنان مرا به نکته پایانی رهنمون میشود. مواقعی پیش میآید که شکست در جوامع بسیار زیاد است و خشونتها علیه غیرنظامیان بسیار گسترده است و درنتیجه از جامعه بین المللی خواسته میشود تا اقدام کند. این وضع، مستلزم تفکر جدید و برخی انتخابهای بسیار دشوار است. سازمان ملل متحد برای جلوگیری از بروز جنگ بین کشورها طراحی شد اما به صورت فزایندهای شاهد چالش جلوگیری از کشتار مردم در داخل کشورها هستیم. درشرایطی که با کشورهای شکننده یا وامانده مواجه هستیم، این چالشها بیشتر خواهد شد. در این کشورها، خشونتهای وحشتناک میتواند جان مردان و زنان و کودکان را به خطر بیندازد بدون آنکه امیدی برای محافظت از آنها ازجانب نهادهای ملی کشورهایشان وجود داشته باشد. من به صراحت اعلام کردهام حتی وقتی منافع اصلی آمریکا به صورت مستقیم تهدید نشود، ما همچنان آماده خواهیم بود تا سهم خود را در جلوگیری از جنایتهای بزرگ بدهیم و از حقوق انسانی اساسی محافظت کنیم. اما ما نمیتوانیم به تنهایی این بار را تحمل کنیم و نباید هم این کار را انجام بدهیم.
ما در کشور مالی از اقدام فرانسه حمایت کردیم که به صورت موفق سبب عقب رانده شدن القاعده شد. ما در عین حال، از اقدامات نیروهای آفریقایی برای حفظ صلح در این کشور حمایت کردیم. در شرق آفریقا، با شرکایمان همکاری میکنیم تا فعالیت ارتش مقاومت لردها به پایان برسد.
در لیبی نیز وقتی شورای امنیت مجوز محافظت از غیرنظامی این کشور را داد، آمریکا به ائتلافی پیوست که اقدام کرد. بخاطر اقداماتی که ما در لیبی انجام دادیم، جان شمار زیادی از انسانها حفظ شود و حاکم مستبد این کشور نتوانست با کشتار به قدرت بازگردد. من میدانم که عدهای از اقدامات در لیبی انتقاد میکنند. آنها به مشکلاتی اشاره میکنند که این کشور در حال حاضر با آن مواجه است. دولت لیبی که به صورت دموکراتیک انتخاب شده است تلاش میکند امنیت را تامین کند، گروههای مسلح در برخی مناطق لیبی فعال هستند و افراطیون نیز در بخشهایی از لیبی متفرق شده حاکم هستند. برهمین اساس، منتقدان میگویند هرگونه مداخله برای محافظت از غیرنظامیان محکوم به شکست است. آنها برای اثبات سخن خود میگویند به وضع لیبی نگاه کنید. هیچکس به اندازه من به این مشکلات لیبی توجه ندارد زیرا همین مسائل به کشته شدن چهار شهروند فوق العاده آمریکایی منجر شد که به مردم لیبی متعهد شده بودند. یکی از این افراد کریس استیونز سفیر آمریکا در لیبی بود که تلاشهای شجاعانه او شهر بنغازی را نجات داد. اما آیا کسی واقعا بر این اعتقاد است که اگر به قذافی اجازه داده میشد تا مردم کشورش را زندانی کند، یا بکشد یا علیه آنها جنایت کند تا آنها را به تسلیم وادار کند، وضع لیبی بهتر میبود؟ بسیار بعید است که بدون اقدام جامعه بین المللی، لیبی حالا در جنگ داخلی و خونریزی درگیر میبود.
ما در جهانی زندگی میکنیم که با انتخابهای ناقص مواجه هستیم. کشورهای مختلف درباره لزوم اقدام در همه حوزهها، اتفاق نظر نخواهند داشت. اصل حاکمیت و استقلال کشورها در کانون نظم بین المللی قرار دارد اما این استقلال و حاکمیت کشورها نمیتواند سپری برای حاکمان مستبد باشد تا حتی یک قتل مرتکب شوند یا بهانه ای باشد برای جامعه بین المللی تا از این مسائل چشم پوشی کند. ما باید در باورمان مبنی بر اینکه می توانیم همه معضلات را از بین ببریم، متواضع باشیم. ما باید توجه داشته باشیم که جهان مملو از عواقب ناخواسته است. باوجود همه اینها، آیا باید این نگرش را بپذیریم که جامعه جهانی درباره مسائلی ازقبیل رواندا یا سربرنیستا فاقد قدرت است؟ بهترین مردمان جهان نباید چنین سخنی را به زبان بیاورند و با گورهای دسته جمعی کنار بیایند. من معتقدم ما میتوانیم آیندهای بهتر رادرنظر داشته باشیم. اگر ما میخواهیم بین جنگ از یک سو و اقدام نکردن از سوی دیگر، یکی از گزینهها را انتخاب کنیم همه ما باید بهتر شویم و سیاستهایی را ارتقاء بخشیم که مانع از شکسته شدن نظم پایه و اساسی شود. این کار باید از طریق احترام به کشورهای مسئولیت پذیر و رعایت حقوق انسانها و از طریق اعمال تحریمهای معنادار علیه ناقضان قوانین و ازطریق دیپلماسی جدی منجر به حل ریشهای مناقشهها انجام شود و نه اینکه فقط به مسائل پس از بروز مناقشهها بپردازد. باید از طریق کمکهای توسعهای به کشورها اقدام کنیم تا برای گروههای به حاشیه رانده شده جوامع، امید ایجاد شود. بله درست است که برخی مواقع این کارها کافی نیست. اما مواقعی وجود دارد که جامعه بین المللی باید اذعان کند شاید استفاده چندجانبه از نیروی نظامی لازم است تا از بروز بدترین اوضاع جلوگیری شود.
درنهایت باید بگویم آمریکا به دنبال چه جامعه بین المللی است. در اینجامعه بین الملل، کشورها چشم طمع به سرزمینها ومنابع کشورهای دیگر نداشته باشند بلکه به دنبال هدف اساسی این نهاد (سازمان ملل متحد) باشند و همه ما مسئولیت پذیر باشیم، دنیایی که قوانین منتج از جنگ به ما در حل و فصل مسالمت آمیز مناقشهها کمک کند و مانع از بروز جنگهایی شود که پدرمان ما جنگیدهاند، دنیایی که انسانها با عزت زندگی کنند و نیازهای اساسی آنها براورده شود اعم از اینکه در نیویورک زندگی کنند یا نایروبی یا پیشاور یا دمشق.
زمان ما، زمان فوق العادهای است. درعین حال، فرصتهای فوق العادهای در اختیار داریم. به لطف پیشرفتهای انسانی، کودکانی که در هرنقطه از این جهان متولد شوند میتوانند کارهایی انجام بدهند که برای کل انسانها ناممکن بود. من در آفریقا شاهد آن بودم کشورهایی که جنگها را پشت سر گذاشتهاند حال آماده بلندشدن هستند. آمریکا در کنار این کشورها قرار دارد بطوریکه به گرسنگان این کشورها کمک میکند و از افراد بیمار آنها مراقبت میکند و قدرت را در جاهایی حاکم میکند که لازم است. من در مجاورت منطقه اقیانوس آرام شاهد آن بودهام که در طول یک نسل، میلیونها نفر از فقر نجات یافتهاند. من در صورت جوانان در همه کشورها میبینم که با فشار دادن یک دکمه میتوانند به همه جهان دسترسی پیدا کنند و مشتاق هستند به آرمان ریشه کن کردن فقر ملحق شوند و با تغییرات آب و هوایی مبارزه کنند و فعالیت اقتصادی آغاز کنند و آزادیها را بسط بدهند و مبارزههای ایدئولوژیک گذشته را پشت سر بگذارند. این اتفاق در آسیا، آفریقا و اروپا و در سراسر قاره آمریکا در حال رخ دادن است. این همان آیندهای است که مردم شمال آفریقا و خاورمیانه نیز لایق آن هستند یعنی آیندهای که آنها بتوانند بر فرصتها تمرکز کنند و نه اینکه نگران باشند کشته شوند یا سرکوب شوند آنهم فقط به آن علت که چه پیشینهای دارند یا اعتقاهای آنها چیست.
بارها و بارها ملتها ظرفیت خودشان را برای ایجاد تغییرات مشاهده کردند و اینکه به آرمانهای انسانی پایبند بوده ایم و آینده بهتر را برای تاریخ انتخاب کرده ایم. ماه گذشته من درست همانجایی ایستادم که پنجاه سال پیش، مارتین لوتر کینگ به مردم آمریکا از رویاهایش سخن گفت. در آن زمان، بسیاری از مردم آمریکا که همنژاد من هستند، حتی نمیتوانستند در انتخابات ریاست جمهوری رای بدهند. اوایل سال جاری من از سلولی دیدن کردم که نلسون ماندلا چند دهه در آنجا زندانی بود و از مردم خودش و جهانیان جدا افتاده بود. ما چه کسانی هستیم که باورکنیم نمیتوان بر چالشهای امروزی فائق آمد؟ ما شاهد آن بودهایم که روح انسانی میتواند به چه پیروزیهایی دست پیدا کند. چه کسی در این مجمع میتواند بگوید آینده متعلق به کسانی است که تلاش میکنند این روح را سرکوب کنند و نه اینکه متعلق به کسانی باشد که میخواهند این روحیه را آزاد کنند؟ من میدانم که آمریکا می خواهد در قضاوت تاریخی از آن در کدام سوی تاریخ قرار داشته باشد. ما آماده هستیم به همراه شما با چالشهای فردا مقابله کنیم. ما بر این اعتقاد راسخ هستیم که همه زنان و مردان اساسا برابر خلق شدهاند و همه انسانها عزت و حقوقی مسلم دارند که نمیتوان از آنها سلب کرد. به همین علت است که ما با ترس به آینده نگاه نمیکنیم بلکه با امید به آینده مینگریم. به همین علت است که ما معتقدیم این مجمع از کشورهای جهان می تواند دنیایی با صلح و شکوفایی و عدالت بیشتر را به نسل آتی تحویل بدهد. خیلی ممنون از توجهتان.