جمعه ۰۳ مرداد ۱۴۰۴ - ساعت :
۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۵

سبزها چه چيزي نيستند؟

کد خبر : ۱۳۱۷۶
بولتن نوشت: سبزها خيلي دوست دارند كه از كلمه‌ي «جنبش» براي حركت فتنه‌گرانه و اغتشاش‌طلبانه‌شان استفاده بشود. اما اساسا چنين حركت شورش‌مابانه‌اي با هيچ‌ وجه از وجوه «جنبش»ها هم‌خواني و هم‌پوشاني ندارد. اين موضوع هماني است كه اكبر گنجي هم به آن اشاره كرد و عصبانيت سبزها را بر انگيخت. علماي علم جامعه‌شناسي و علوم‌اجتماعي براي پديده‌ا‌ي به نام «جنبش»، شاخص‌ها و ويژگي‌هاي مختلفي را بر مي شمرند كه هيچ‌كدام از آن‌ها در حركت سبزها ديده نمي‌شود. براي مثال دو شاخص از مهم‌ترين آن شاخص‌ها عبارت‌ند از:


1- داشتن رهبر: هر جنبش اجتماعي نيازمند داشتن «رهبر»ي براي هدايت و پيشبرد اهداف جنبش است. شخصي كه بتواند شرايط را به خوبي رصد كرده و مطابق آن برنامه‌ و طرح‌هاي لازم را اتخاذ كند. اساسا بدون رهبري هيچ جنبشي نه تنها به مقصد نخواهد رسيد بلكه اصلا شكل و قوام پيدا نخواهد كرد. اما رهبري سبزها در دست چه كسي است؟ آيا در حركت سبزها رهبري وجود دارد؟ چه كسي را مي‌توان به عنوان رهبر سبزها دانست؟ موسوي؟ كروبي؟ خاتمي يا ...؟

جداي از اين‌كه خود رهبر هم بايد داراي ويژگي‌ها و خصوصياتي باشد كه آن خصوصيات در هيچ يك از افراد فوق‌الذكر وجود ندارد، اين حضرات حتي در ميان خود سبزها هم مشروعيت لازم را ندارند. اكثر سبزها اين افراد را تنها ابزاري مي‌دانند در جهت رسيدن به هدف خام و مضحك خود يعني سقوط جمهوري اسلامي! و گرنه هيچ دلبستگي خاصي به اين‌ها ندارند. همين مسأله باعث شده كه حركت سبزها به يك حركت «كاريكاتوري» تبديل شود و هر كسي مرجع تقليد خود بوده و طبق فتواي خود عمل كند.


2- داشتن استراتژي: استراتژي، افق حركت يك جنبش را در بلند مدت مشخص مي‌كند. استراتژي نشان مي‌دهد كه جنبش در كجا قرار دارد و قرار است به كجا برسد. بدون استراتژي شناخت «مبدأ» و «مقصد» ميسر نيست. بدون استراتژي نمي‌توان طرح و برنامه‌ي درست و كامل و جامعي براي جنبش پي‌ريزي كرد. حال سؤال اين‌كه سبزها از چه استراتژي استفاده مي‌كنند؟ آيا اصلا استراتژي دارند؟ نقطه‌ي مبدأ و مقصد سبزها كجا است؟ قرار است چه موضوعاتي را نفي و چه مسائلي را اثبات كنند؟

از نوع عملكرد سبزها و البته سران آن‌ها در اين مدت يك ساله مي‌توان استنباط كرد كه اساسا سبزها فاقد هرگونه استراتژي و طرح و برنامه‌ريزي كوتاه مدت و بلند مدت هستند. در هشت ماه اول برنامه‌ي سبزها خلاصه مي‌شد در «كف خيابان». و البته آن هم با سوءاستفاده از تجمعات مردمي مردم عزيز كشورمان در روزهايي چون قدس و 13 آبان و 16 آذر. و گرنه خودشان بعد از گذشت هفته اول پس از انتخابات ديگر توانايي و قدرت بسيج مردمي را نداشتند. اما پس از حماسه‌ي ميليوني مردم در يوم‌الله 9 دي و 22 بهمن، اين برنامه‌ي آن‌ها هم با شكست مواجه شد. سبزها ديگر برنامه‌اي نداشتند جز «وب‌گردي» و كركري خواندن در فضاي مجاز. سبزها كه در خوش‌بينانه‌ترين حالت، پدر و پسر بيش از چند هزار نفر هم نيستند از صبح تا شب كارشان شده از اين سايت به آن سايت سرك كشيدن. از بالاترين به جرس، از جرس به دنباله، به مردمك، به روزآنلاين و... . اين مسأله باعث شد كه همان جمعيت اندك طرفدار خود را هم به مرور از دست داده و كم‌كم با كمبود محتوا و مخاطب مواجه شوند. فقط كافي است سري به اين سايت‌هاي زنجيره‌اي بزنيد و بحران توليد محتوا را مشاهده كنيد. البته اين روزها به بحران مالي هم برخورده‌اند. به طوري كه سايت بهاء‌الله مهاجراني به گدايي افتاده و دست تكدي‌گري به سوي مردم دراز كرده و البته دريغ از چند تومان پول سياه.

تنها همين دو شاخص بالا كافي است تا يك حركت را «جنبش» ندانيم و آن را از دايره‌ي خصوصيات جنبش‌هاي اجتماعي خارج كنيم. بنابراين پيشنهاد مي‌كنيم دوستان عزيز از اين به بعد از اصطلاحات زير براي سبزها استفاده كنند:

1- دروغ‌گويان سبز

2- متقلبان سبز

3- قانون‌گريزان سبز

4- موج سبز

5- فتنه‌گران سبز


محمد پورغلامي