پرتو سیمگون ماه که لحظاتی قبل پیکر خود را از کوههای کنار بالا کشیده است، از لای در سنگر به درون میتابد؛ و تصاویر ناتمام اشیاء را نشان میدهد. راستی دعای جوشن کبیر خیلی طولانی است و امشب بیش از نصف آن را نمیتوانی بخوانی نگهبانها سر پست هستند و امشب را میبایست احیا گرفت.
چنین شبی یادآور خاطره یکسال پیش کوشک است. وقتی از اینجا به ماه، که در مغرب است؛ لبخند میزنی، مانند سال پیش است که در همین شب در صحرای کوشک به ماه. ولی از رمضان سال پیش تاکنون یکسال است که فرشتگان به محمد و یارانش سلام دادهاند. گویند در لیلة القدر، ملائکه و روح به اذن خدا به عدهای سلام میگویند و این سلام، سلامتی معنوی آنان است تا «مطلع الفجر»؛ اما نه فردای صبح بعد، بلکه تا «مطلع الفجر» قیامت.
ملائک به شهدای رمضان سلام کردند و آنان را تا صبح ِ «یوم تبلی السرائر» ایمنی دادند که: خوش بیارامید! آسوده خاطر باشید. اگر پیکرهایتان خونین و بیکفن در این صحرا مانده است، اگر نالههایتان را هیچکس نشنید، اگر پدر مادرتان برایتان آنقدر گریه کردند که دیگر چشمهایشان کمسو شد، اگر در عین نوجوانی پیکرهایتان را به خون نشاندهاند، اما روحتان سرشار و سر مست از عشق و لقای خدا، شاد ِ شاد، مسرور ِ مسرور، دعوت ِ حق را «لبیک» گفت که:
«یا اَیتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَة، اِرْجِعی اِلی رَبِّکَ راضیَة الْمَرضیة فَدْخُلی فی عِبادی و ادْخُلی الجَنَّتی»
خرداد62
بیست و سوم رمضان
احمد رضا احدی