همه مسوولینی که تا امروز منصبی در جمهوری اسلامی در اختیار داشتهاند، همگی به وظیفه و رسالتی که تحت عنوان «احساس تکلیف» بر عهده گرفتهاند انجام دادند. برخی توانستند به خوبی وظایف محوله را انجام دهند و برخی دیگر، خیر. در همه کشورهای دنیا، از مدیران و افرادی که مناصبی در اختیار داشتهاند، قدردانی میشود برای پاسداشت خدمات مردان ارزشمند کشورها، اما یک موضوع همواره مدنظر قرار میگیرد و آن جلوگیری از ریخت و پاشهای بیمورد است. در کشورهای غربی و پیشرفته به دلیل آن که برای هر هزینهای باید منفعت ملی در نظر گرفته شود حساسیت افکار عمومی نسبت به آن تا حدی است که هر لغزش میتواند به سقوط یک دولت یا شخصیت منتهی شود. متاسفانه در ایران اسلامی علیرغم تاکیدات دینی در باب حفظ حقالناس و موضوع بیتالمال نیز منویات صریح جمهوری اسلامی خط قرمزهای روشنی برای موضوع وجود دارد. در این میان دولتی که خود را پاکترین دولت تاریخ نظام مقدس جمهوری اسلامی میدانست و همه پیشینیان خود را در جرم انواع اتهامات رنگارنگ، محکوم میدانست حالا در روزهای پایانی عمرش جشنواره خود تقدیری از افراد نزدیک به جریان خاص به راه انداخته است. مستاجران پاستور به جای آن که مشغول فراهم کردن ورود ساکنان بعدی باشند یا برای یکدیگر نوشابه باز میکنند یا بر سینه یکدیگر مدالهایی که مشخص نیست پشتوانه آنها چیست نصب میکند. از سکههای پیشکشی که بگذریم جای این سوال باقی است که هزینههایی این چنین از جیب چه کسانی هزینه میشود؟!
بذل و بخششهای معنادار همانند آنچه که در مورد نمایشگاه بینالمللی تهران واقع شد آیا مشتی از خروارها سرمایهای است که از سرنوشت آنها خبری در دست نیست؟!
راستی آقای رئیسجمهور دهم هنوز هم معتقدند در ایران هیچ کس گرسنه نمیخوابد؟!
جشن تقدیر و تشکر را نه نهادهای دولتی بلکه مردم هستند که باید برگزار کنند در نگاه مردم او چقدر محبوب است؟! کسی منکر تلاشهای دولت یازدهم نیست ولی آیا آنچه که امروز از اقتصاد، صنعت و دیپلماسی ایران وجود دارد نهایت آنچه است که جمهوری اسلامی پتانسیل آن را داشته است؟!
دقیقا یک ماه پیش، روز 24 خرداد ملت ایران حماسهای بیبدلیل خلق کردند و انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ایران را به تیتر یک رسانههای جهان تبدیل کردند. پس از پیامهای تقدیر از ملت، حالا گروکشیهای سیاسی تصاویری ناخوشایند تصویر کرده است. موضوع امروز سرزمین پارس اصولگرا یا اصلاحطلب بودن رئیسجمهوری منتخب نیست. جمهوری اسلامی نیازمند یک بازبینی اصولی در برنامهریزیهای کلان و خرد اقتصادی است تا با چهره جدید از دیپلماسی جمهوری اسلامی به مصاف دیپلماتهای جهان برود. دیگر وقت آن رسیده است که حقانیت تهران در پرونده اتمی و بحث تحریمهای مغرضانه برای همیشه حل شود. سیکل تکرار مذاکرات بینتیجه که چیزی جز هزینه شدن بیتالمال ایران اسلامی ندارد، نمیتواند نتیجهای در بر داشته باشد. منفعت ملی جمهوری اسلامی نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا؛ منفعت ایران در سیاست تعادل و تعامل است که نتیجه انتخابات یک ماه پیش بود. براساس دموکراسی مردمسالاری دینی؛ تحت نظر مقام معظمرهبری این مردم هستند که خط مشی نظام را تعیین میکنند نه جریانات سیاسی.
این که هر جناح بخواهد دولت یازدهم را منصوب خود بداند یا برای مستاجران جدید پاستور خط و نشان بکشد همان راهی است که رسانههای معاند میروند.
پس از یک دوره رخوت در باغ ملی اکنون زمزمههای خوبی از تعامل دیپلماتیک با جهان شنیده میشود که برآمد آن را در نوسانات کاهش قیمت ارز در بازار تهران میتوان لمس کرد. دیپلماتها با لباسهای مرتب و لبخندهای همیشگی منافع کشورهای خود را دنبال میکنند و برای دفاع از منافع سرزمین پارس باید با اتحاد نظر در مقابل جهان قدرت چانهزنی داشت. براساس دیپلماسی انقلابی هرگونه عقبنشینی از اصول اساسی گناهی نابخشودنی است و تهران میتواند با همه جهان مذاکره کند جز یک کشور که مشروعیتی برای آن قائل نیستیم، اگرچه برخی هم از نزدیکان رئیسجمهور از«دوستی با ملت اسرائیل» سخن گفتند.
موضوع سفارت بریتانیا در تهران و ماجراهای آن، نیز نارضایتی مقام معظم رهبری را نشان داد ایران با جهان سر جنگ ندارد و اگرچه با تمام وجود از حیثیت خود دفاع میکند و هر دستی که دراز شود قطع میکند.
گمانهزنیها از دیپلماسی شیخ دیپلمات، صفآراییها را در مقابل رئیسجمهور منتخب تحتالشعاع قرار داده است. هجمه رسانههای اسرائیلی به شخصیت حسن روحانی، تلاش برای تنشزایی جدید بین ریاض و تهران، خبر کذب راهاندازی سایت اتمی دماوند همه و همه در کنار هم گواهی بر این مدعاست.
اخراج دستهجمعی اتباع ایرانی از کشور امارات نیز یک علامت سوال ایجاد میکند. گویا این شیخنشین حاشیه خلیجفارس دور جدیدی از تحرکات ضدایرانی خود را آغاز کرده است. ولی رسانههای ایرانی و حتی برخی مقامات واکنش لازم را اعمال کردهاند؟! در نگاه برخی رسانههای حزبی در ایران، جهان در ایالات متحده و چند کشور دیگر خلاصه میشود. آیا جا نداشت رسانههای ایرانی با هدایت افکار عمومی هزینه اقدام خصمانه امارات را افزایش دهند؟ در کشوری همانند ایالات متحده دیپلماسی رسانهای یکی از ابزارهای اعمال قدرت به شمار میرود که در موضوعات مختلف جمهوریخواه یا دموکرات بودن آن را تحتالشعاع قرار نمیدهد زیرا در نگاه آنها منافع ملی کاخ سفید در چارچوب یک حزب خلاصه نمیشود.
در انتها باید گفت، در آینده نهچندان دور برخی کشورها و عناصر واسطه که از موضوع هستهای ایران و تحریم سود میبرند نیز خشمگین خواهند شد که برای مقابله با آنها نیز باید تدبیری ویژه اندیشید.