جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۱۹ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۲

هشت سال بر تئاتر ایران چه گذشت؟

در این سال‌ها ما با نداشتن مدیران متخصص آسیب‌های بسیاری به فرهنگ و هنرمان وارد کرده‌ایم. امیدوارم که وزیر ارشاد آینده در انتخاب معاونان و مدیرانش به افراد متخصص و کارآمد تکیه کند چون فعالیت در تئاتر، سینما، نقاشی، موسیقی و در کل فرهنگ و هنر کاملا تخصصی است.
کد خبر : ۱۲۲۰۹۶
صراط با «پری صابری» از کارگردانان تئاتر درباره مسائلی که در این هشت سال گذشته اتفاق افتاده و مسیری که می‌‌توان پیش‌رو رفت سخن گفته‌ایم.

به نظر شما با توجه به آسیب‌های وارد بر فضای فرهنگی، وزیر فرهنگ و ارشاد آینده باید به دنبال حل چه مسائلی باشد؟

در این سال‌ها ما با نداشتن مدیران متخصص آسیب‌های بسیاری به فرهنگ و هنرمان وارد کرده‌ایم. امیدوارم که وزیر ارشاد آینده در انتخاب معاونان و مدیرانش به افراد متخصص و کارآمد تکیه کند چون فعالیت در تئاتر، سینما، نقاشی، موسیقی و در کل فرهنگ و هنر کاملا تخصصی است.

می‌توانید نمونه‌ای از این آسیب‌ها را مثال بزنید؟

من خودم سال‌هاست که در تالار وحدت نمایش اجرا می‌کنم و این به دلیل آن است که تالارهای دیگر جوابگوی کارهایم نیست و این نوع اجراست که این تالار را مناسب برای اجرایش می‌بیند. از سوی دیگر تالار وحدت نباید محل برگزاری کنفرانس و همایش باشد، زیرا برای این نوع فعالیت‌ها سالن‌های بزرگ‌تر در سطح شهر تهران وجود دارد. تالار وحدت برای اجرای نمایش‌ها و کنسرت‌های موسیقی بزرگ است و در آن حتی اجرای یک نمایش دونفره یا کنسرت کوچک کاملا بی‌فایده است. وزیر آینده ارشاد خودش باید اشراف کامل بر مقوله هنر داشته باشد تا بتواند با برنامه‌ریزی بهتر انتظار هنرمندان و مردم را برآورده کند؛ بنابراین نباید با غلتیدن در ورطه‌ ندانم‌کاری‌ها هنرمندان را سیاسی کرد چون سیاست برای خودش یک تخصص است و نمی‌شود با آن شوخی کرد.

ریشه این مشکلات را در کجا می‌بینید؟

در شرایط فعلی فکر می‌کنم هنوز جایگاه هنر تعریف لازم را پیدا نکرده است. باید این نگاه مطربی به هنر را کاملا دور ریخت با آن‌که گاهی هنرمند طرب را به صحنه می‌آورد اما خودش اصلا مطرب نیست. تاریخ چندین‌هزارساله‌ ما نشان می‌دهد که فرهنگ و هنر ایرانیان همواره باعث اعتبار جامعه ما در سطح جهانی شده است و متاسفانه ما آن‌طور که باید و شاید از این داشته‌های مهم فرهنگی بهره‌برداری لازم را نکرده‌ایم. این فرهنگ شناسنامه‌ ما ایرانیان است و در آن مصائب و اخلاقیات ما به خوبی نمایان شده است که در دنیا هم اعتبار دارد. از آنجا که بعضی از مسائل اجتماعی ما کمرنگ‌تر شده این مقارن با آن است که قدرت هنرمندان ما بیشتر و بیشتر شده است. این ذهن ملت ماست و نمی‌شود آن را از بین برد یا مخدوشش کرد. اگر به این مقولات توجه بشود به عمق مطالب بیشتر می‌شود رسید و این باعث درک اهمیت مملکتمان خواهد شد.

جایگاه هنر ایرانی چگونه است؟

باید دانست که هنر و هنرمند جایگاه خاص دارد و تا درباره ایران حرف می‌زنیم و به آن می‌بالیم هنر ایرانی به میان می‌آید. اگر به این زیرخاکی‌ها نظری بیندازید می‌بینید در حدود 50 تا 60 سال پیش نگاه متفاوتی به آن‌ها می‌شد. آن موقع کارشناسان درجه یک خارج از ایران این‌ها را جمع می‌کردند و با خود می‌بردند چون به آن‌ها اهمیت نمی‌دادیم. این‌ها سرگذشت و زندگی و معرف ذوق، ذهن و تاریخ ماست. الان به اهمیت زیرخاکی‌ها اشراف پیدا کرده‌ایم و نمی‌گذاریم آن‌ها را بیگانگان خارج کنند و کسی هم بخواهد این کار را بکند دچار دردسر خواهد شد. هنر نقاشی، تئاتر، فیلم و مجسمه و هرآنچه که ارزش ماندگاری دارد باید برایش اهمیت قائل شد و این‌ها معرف فرهنگ ایرانی است. این یک جمله نیست باید در عمل آن را پیاده کنیم. باید تلاش کنیم تا تئاتر ما نیز در جهان مطرح باشد و مسئولان فرهنگی باید براي این مقولات اهمیت قائل شوند.

خارجی‌ها چقدر برای فرهنگشان ارزش قائل می‌شوند؟

سال‌ها در فرانسه زندگی و تحصیل کرده‌ام و از نزدیک دیده‌ام که آن‌ها چه اهمیت بسیاری برای فرهنگ و هنر خودشان قائل می‌شوند. آن‌ها کلی برنامه‌ریزی می‌کنند تا فرهنگ اصیل فرانسه با تلاش و صرف بودجه و ایجاد حمایت‌های لازم حفظ و عرضه شود. مثلا «در کمدی فرانسز» هیچ‌گاه برنامه متوسط و ضعیف ارائه نمی‌شود چون آنجا حیثیت فرهنگی آنان است و همه خودشان را نسبت به فرهنگ مسئول می‌دانند. در انگلیس هم فرهنگ اصیل خیلی اهمیت دارد با آن‌که برنامه‌های سرگرم‌کننده هم دارند و هر چیزی توجه لازم را معطوف به خود می‌کند، اما مسئولان فرهنگی به این مقوله فرهنگ اصیل توجه خاص دارند چون باعث سربلندی و سخاوتمندی آنان خواهد شد. امیدوارم چشمان ما نیز رو به فرهنگ اصیل ایرانی همواره باز باشد و بتوانیم با سربلندی از آن نگهداری و استفاده کنیم. من در فرانسه پی به اهمیت فرهنگ و هنر ایرانی بردم. زمانی در موزه لوور می‌دیدم که آنان مجسمه سربازان هخامنشی را به آنجا برده‌اند و با دقت بسیار آن را می‌بینند و درباره‌اش تحقیق می‌کنند. آنجا فهمیدم که فرهنگ ما خیلی اهمیت دارد و حالا دوست دارم که برای نگهداری و معرفی‌اش تلاش کنیم.

وزیر فرهنگ آینده چه کار باید بکند؟

در شرایط فعلی وزیر فرهنگ باید به حرف هنرمندان گوش کند. نباید تصور شود که هنرمندان و مسئولان مقابل هم قرار گرفته‌اند. در حالی‌که پندار درست این است که ما باید در کنار هم باشیم و بتوانیم با ایده‌های درست برای خدمات بهتر فرهنگی اقدام کنیم. ما باید توجه بیشتری به مقوله فرهنگ بکنیم و در این زمینه فرهنگ‌سازی کنیم. ما وارث تمدنی بسیار قدرتمند هستیم. باید تا می‌توانیم افراد متخصص را در کنار هم قرار دهیم تا درست‌تر عمل کنیم. همه باید با تخصص خود سر جایشان قرار بگیرند و این طوری مسئولیت‌ها درست انجام خواهد شد.

آیا هنر قابل فرمایشی و سفارشی‌شدن است؟

هنر مقوله منحصربه‌فرد و غیرقابل سفارش‌دادن است. نمی‌شود از هنرمند بخواهیم درباره یک موضوع یا شخص اثر هنری تولید کند. باید این آزادی عمل وجود داشته باشد که هر هنری به اراده شخصی در تولید اثر هنری‌اش درباره هر موضوع و شخصی بکوشد. مثلا هیچ‌گاه از من هنرمند نخواسته‌اند تا درباره حافظ یا مولوی اثری را به صحنه بیاورم. من اگر به سمت این بزرگان رفته‌ام، این بنابر میل شخصی و عشق و علاقه‌ای است که به این بزرگان دارم. به همین دلیل هم هست که همواره مردم پشتیبان کارهایم بوده‌اند و همیشه کارهایم با مخاطبان بسیاری روبه‌رو شده است. اگر شمس پرنده پنج تا شش ماه اجرا شده این بنابرخواست مردم بوده است.

با ممیزی چگونه باید کنار آمد؟

باید برای هنرمند جایگاه والا تعریف کنیم و به او آزادی بیان بدهیم، زیرا او در حال خدمت به فرهنگ خود است. هنرمند دلسوز مملکت خویش است و اصلا کار او سیاسی نیست و سیاست حرفه و مقوله جداگانه‌ای است. نباید به آزادی هنرمند لطمه وارد کنیم. اگر سینمای ما برجسته شده و در خارج از مرزهای ما افتخاری کسب کرده است این‌ها ویژه هستند و باید همه مقولات فرهنگی این‌گونه باشند. اگر هنرمندان یاغی هم باشند اصلا به دنبال براندازی نیستند. اینان درست همانند جراحی هستند که بدن بیمار را پاره می‌کنند با این هدف که بتوانند بهبودی و سلامت را به او بازگردانند. هنرمند هم می‌خواهد سلامت و بهبود جامعه‌اش را بازگرداند؛ بنابراین باید به کار هنرمند اعتماد کرد.

رابطه هنرمند و مسئولان چگونه است؟

در این سال‌ها که به ایران بازگشته‌ام بارها حس می‌کنم که مسئولان مقابل هنرمندان ایستاده‌اند. در حالی‌که اینان باید در کنار هم باشند. هنرمندان ترسناک نیستند. حافظ و مولوی ترسناک نیستند. اگر مولوی ترسناک بود در آمریکا در شمارگان بالا ترجمه و منتشر نمی‌شد. به‌هرحال اینان موجبات ارتباطات انسانی را بیشتر فراهم می‌کنند و باعث خوشبختی بشر خواهند شد. ما هم باید از طریق هنر مشکلات خودمان را بدانیم. من به عنوان هنرمند علاقه‌مند به فرهنگ ایرانی هیچ‌گاه خسته نخواهم شد و تمام تلاش خودم را برای شناساندن این فرهنگ متمدن به دنیا خواهم کرد.

وزیران و مدیران فرهنگی بعد از انقلاب چگونه بوده‌اند؟

بعد از انقلاب ساختار اجتماعی و فرهنگی کاملا دگرگون شد. در آن اوایل اصلا نمی‌شد به سراغ مسئولان فرهنگی رفت. اما در تمام این سال‌ها سه وزیر فرهنگ داشته‌ایم که هر یک باعث درخشش اتفاقات جالب در عرصه فرهنگی شده‌اند. محمد خاتمی در زمان وزارتش سعی کرد تا آشتی دوباره‌ای بین مسئولان و هنرمندان برقرار کند. چنانچه علی منتظری از تمام کارگردانان تئاتر دعوت به کار کرد. بعد عطاءالله مهاجرانی با مقوله فرهنگ برخورد جدی و کارآمدی کرد. سرآخر هم مسجدجامعی خیلی هوادار و حامی فرهنگ و هنر بود و در این زمینه بسیار مطلع بود. هیچ‌گاه حضور مهندس کاظمی معاونت هنری را از یاد نمی‌برم که با تدبیر کار خود را پیش می‌برد. همچنین دکتر حسین سلیمی طوری رفتار کرد که همه حامی‌اش شدند. اینان مدیران درست فرهنگی بوده‌اند که توانسته‌اند رضایت اکثریت هنرمندان را جلب کنند؛ بنابراین در حال حاضر به چنین وزیر فرهنگی نیاز داریم که بتواند دوباره فضای فرهنگی را پویا کند و ارتباطش با اهل فرهنگ و هنر تضمین شده باشد.
منبع: بهار