۰۸ تير ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۳

تحلیلی بر آراء هجده میلیونی روحانی

متأسّفانه این تفکّر که بخش عظیمی از مشکلات معیشتی کشور برآمده از تحریم ها و فشارهای بین المللی است در کشور به یک اپیدمی تبدیل شده و این موضوع چیزی بود که «روحانی» بطور خاص روی آن دست گذاشت.
کد خبر : ۱۱۹۷۲۶
صراط: با مشخّص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری طبق معمول کارشناسان، عناصر سیاسی و احزاب و گروه ها به تحلیل آرء مردم، چیستی و هویّت این رأی پرداختند. امّا آنچه عجیب است اینکه اصلاح طلبان سعی دارند با بزرگنمایی حمایت «محمّد خاتمی» از «روحانی» و انصراف «محمّدرضا عارف» این آراء را مصادره کنند. اصلاح طلبان در توجیه این اقدام اینطور عنوان می کنند که «اعتدال گرایی» بعنوان مهمترین شاخصه هویّتی تبلیغات «حسن روحانی» از ویژگی های اصلی گفتمان اصلاح طلبی است. با این وجود منحصر کردن اعتدال گرایی در اصلاح طلبی تعجّب ها را دوچندان می کند زیرا گفتمان اصولگرا هیچگاه نگفته که به افراط علاقه دارد. اصولگرایان نیز مدّعی مشی اعتدالی هستند و تنها تفاوت بین اصلاح طلبان و اصولگرایان در رابطه با اعتدال؛ تعریف آنها در میدان عمل است.

برای تحلیل صحیح و کیفی آراء انتخابات 24 خرداد 1392 باید از دو طریق وارد عمل شد، اوّل تدقیق در آمار رأی پیروز و تیپولوژی رأی دهندگان به «روحانی» و دوم با تحلیل هویّت اصلی به نمایش درآمده از «روحانی» طیّ انتخابات فهمید که مردم به چه شاخصه ها و بارزه هایی رأی داده اند. در ادامه با تلفیق این دو نگرش سعی می شود به یک تحلیل دقیق تر دست یازید.

برای تیپولوژی آراء مردمی باید ابتدا آراء را به دو دسته شامل: آراء گفتمانی (پارادایمی) و آراء غیرگفتمانی تقسیم نمود. اینکه همیشه طیّ انتخابات مختلف تحلیل گران سعی کنند کلّ آراء را به پای گفتمان مطبوع خویش بنویسند کاری از اساس اشتباه است زیرا فقط بخش مشخّص و معیّنی از مردم هستند که بصورت پارادایمی و گفتمانی رأی می دهند. حجم این نوع از آراء بسته به سطح سواد، ضریب نفوذ رسانه ای، اعتقادات شخصی و گروهی، تجارب شخصی و خانوادگی، جوّ عمومی حاکم بر انتخابات و مؤلفّه های دیگر در هر شهر یا منطقه جمعیّتی متفاوت است. بر این اساس می توان ادّعا نمود شهرهای بزرگ که دارای سطح مناسبی از مؤلّفه های بالا هستند عموماً پارادایمی رأی می دهند، مثلاً بخش گسترده ای از رأی تهران بخصوص در مناطق اعیانی شهر و همچنین مناطق مرکزی تا حدود بالایی گفتمانی است، یا بخش قابل توجّهی از آراء در شهر قم یا اصفهان معمولاً چنین است. در واقع باید گفت که آراء مردم از حیث گفتمانی یا غیرگفتمانی بودن در یک طیف قرار میگیرد که به شکل نمودار می تواند باشد.

طیف آراء مردم (از حیث پاردایمی بودن یا غیرپارادایمی بودن) در مرکز و قلّه آن به سمت آراء کاملاً غیرگفتمانی حرکت می کند؛ بدین معنا که این دست از مردم در انتخاب نامزد مورد نظر با گرفتن یک برآیند استمزاجی از وضعیّت کلّی کشور در داخل و خارج و مشکلات و معایب مختلفِ مدیریتی، سعی می کنند نامزدی را انتخاب نمایند که به نظرشان می آید برای حلّ مسائل جاری کارآمدتر است.

دکتر «حسن روحانی» با کسب 18613329 رأی توانست 50.7 درصد کلّ آراء رأی دهندگان را کسب کند. ولی واقعاً چه میزان از این رأی، گفتمانی محسوب می شود؟ نگاهی به فراوانی رأی پیروز بر حسب صندوق به صندوق مشخّص می کند بر عکس ادّعای اصلاحطلبان آراء روحانی بیشتر حاصل اقبال مردم در شهرهای کوچک و روستاها بوده است و اینها مناطقی هستند که بطور عمومی به شکل پارادایمی رأی نمی دهند. وی در مراکز استان هایی مانند تهران حدود 48درصد، در کرج 51درصد، در زنجان که به شکل سنّتی به اصلاحات رأی می دهد 49درصد، در اصفهان 47درصد، در شیراز نیز که عموماً آراء متمایل به اصلاح طلبی دارد 59درصد، در مشهد 38درصد، در تبریز 55درصد، در قم 38درصد، در قزوین 51درصد و در رشت 58درصد کلّ آراء را بدست آورد. این در حالی بود که در شهرستانهای کوچکی چون اردکان 68درصد، فارسیان 78درصد، سیرجان 72درصد، مرودشت 69درصد، گچساران 60درصد، سوادکوه 61درصد، نور 67درصد، مشکین شهر 68درصد، مرند 69درصد و سبزوار 57درصد آراء را توانست کسب کند. بدین ترتیب «روحانی» کاهش رأی در شهرهای بزرگتر را با افزایش رأی در شهرهای کوچک و دورافتادهتر استان ها جبران نمود. آنچه باعث شد اقبال این بافت جمعیّتی متوجّه «روحانی» شود برآمده از شرایط فعلی کشور بود.

متأسّفانه این تفکّر که بخش عظیمی از مشکلات معیشتی کشور برآمده از تحریم ها و فشارهای بین المللی است در کشور به یک اپیدمی تبدیل شده و این موضوع چیزی بود که «روحانی» بطور خاص روی آن دست گذاشت. به همین موازات که این تئوری در مناطق کمتر پیشرفت یافته بیشتر مورد قبول مردم واقع شده بود در مناطق شهری و پیشرفت یافته کمتر پذیرفته شده بود زیرا این قشر شهری علاوه بر تحریم، مدیریت ناکارآمد دولت فعلی و البتّه پرداختن به حواشی را نیز مؤثّر می دانستند. از این رهگذر آراء «روحانی» در مقایسه با مناطق کوچک تر در شهرها با سکته روبرو شده بود.

وی با نشان دادن یک کلید به عنوان نماد حلّ تمام مشکلات توانست با توده های مردمی در اینباره به یک نقطه مشترک برسد، اینکه همه چیز با آمدنش و تغییر سیاست خارجی تغییر خواهد کرد. وی گفت: «موضوع تحریم در میان مدت قابل حل است اما نکته مهمتر این است که کسی که رئیسجمهور خواهد شد، سوابقش و تفکراتش و راهبردهایش و شعارهایش اولین علامت را به داخل و خارج میدهد. این علامت یا علامت اعتدال و عقلانیت و منطق است یا خدای ناکرده علامت افراطیگری و تندروی است و کلید این کار در اختیار مردمی است که 24 خرداد پای صندوقهای رای میروند.» (برنامه «انتخاب ایرانی»- شبکه جهانی جام جم). شاید این جمله، آینه تمام نمای هویّت تبلیغاتی «روحانی» در عرصه سیاست خارجی و تأثیر آن بر اقتصاد داخلی بود.

از طرف دیگر در سطح شعارهای سیاست داخلی آنچه از برنامه های انتخاباتی «روحانی» به فضای جامعه مخابره می شد این نبود که وی مانند کسی مثل «محسن رضایی» دارای برنامه اقتصادی مدوّن است. همچنین «روحانی» مانند کسی چون «محمّدباقر قالیباف» که به کارنامه اجرایی اش تأکید می نمود، به کارنامه اجراییاش اشارت نمی داد بلکه بیشتر به این موضوع تأکید میکرد که فردی اعتدال گراست و باعث ایجاد آرامش در کشور خواهد شد. از این حیث باید گفت مردم با انتخاب فرد مستقل و غیرجناحی مانند «احمدی نژاد» از پس فشارهای گروهی و مافیایی به دو دولت اخیر، تنش های زیادی را متحمّل شدند. تنش هایی سیاسی- روانی که خود رئیس دولت نیز در دو سال اخیر با حالتی کاملاً ساختارشکن به آن ورود یافت.

مردم از پدید آمدن یک تجربه دیگر مانند فتنه سال 88 هراسان هستند زیرا در حال حاضر به آرامش سیاسی فکر می کنند. «روحانی» نشان داد که بخاطر آشتی با همه گروه ها و جناح ها دیگر چنین مسائلی پیش نخواهد آمد، البتّه همین هم شد زیرا سیاسیون جناحی بعد از انتخابات طوری رفتار کردند که گویی تمام مشکلات، مربوط به تفکر استقلالی دولت نهم و غیرجناحی آن بوده است. به عبارت دقیق تر بخشی از مردم نخواستند تجربه «سوم تیر 84» را دوباره کلید بزنند زیرا طیّ چند سال اخیر متوجّه شدند بسیاری از مشکلات بهدلیل آشتی ناپذیری گروه های سیاسی با یک فرد مستقل است. شاید بخشی از 50.7 درصد آراء «روحانی» به این نتیجه رسیدند که بهتر است بجای انتخاب افراد مستقل به نامزدی رأی دهند که همه گروه ها و جناح ها سر سفره او حاضر شوند، اتّفاقی که انتظار داشتند آرامش سیاسی را به همراه آورد؛ هر چند در این دوره نیز مانند دو دوره گذشته به یک فرد غیرجناحی رأی دادند.

 با این حال هنوز وزن کشی حجم آراء گفتمانی و غیرگفتمانی سخت است. مسئله واضح تر درباره تیپولوژی آراء «روحانی» این است که مناطق با اکثریت مطلق سنّی نشین، اقبال تقریباً یکدستی به وی نشان دادند. در پی دوره های مختلف این دست صندوق ها بر اثر تبلیغات سوء خارجی و داخلی چنین تصوّر می کنند که یک نامزد اصلاحطلب بیشتر به مطالبات قشری و قومی آنها توجّه خواهد نمود. رأی اهل تسنّن در کشور در مناطقی چون شمال استان «گلستان»، شرق استان خراسان رضوی، بخش اعظم استان «سیستان و بلوچستان»، غرب و شمال غرب کشور به شکل یک سامانه شبکه ای عمل می کند.

در نهایت باید گفت آن بخش از آراء گفتمانی اصلاحطلبان که با انصراف «عارف» به سمت «روحانی» رفت آنچنان حجیم نیست که از آن وحشت نمود. این حدّ یک میزان مشخّص است که در دوره های قبل نیز تجربه شد، اصلاحات برای اوّلین بار و آخرین باری که بطور کاملاً بی پیرایه و خالص با گفتمان حدّاکثری خویش وارد عرصه رقابت های ریاست جمهوری شد مربوط به دوره نهم انتخابات بود که «مصطفی معین» را روانه کارزار کرد. آن زمان «معین» توانست 13درصد آراء در دوره اوّل شامل 4 میلیون رأی را کسب کند، میتوان اینطور فرض کرد که این آراء با کمی تغییر (بیشتر یا کمتر) اینبار هم  نصیب «روحانی» شده باشد.

کاملاً واضح است؛ اگر اصلاح طلبان سهم بالایی در آراء «روحانی» داشتند و اگر رأی وی متعلّق به گفتمان اصلاحات بود، چه احتیاجی بود آنها تنها مبارز انتخاباتی خویش (عارف) را علیرغم میل شخصی اش مجبور به کناره گیری کنند! آنچه مبرهن است اینکه اصلاح طلبان می توانند بدون مصادره آراء رئیس دولت نیز در این دولت سهیم باشند لذا یک توصیه عمومی برای اصلاح طلبان وجود دارد؛ همانطور که عموم اصولگرایان شکست را پذیرفتند و به آینده فکر می کنند، اصلاحات هم بهتر است این تجربه شکست را به شکست های پیاپی پیشین منضمم کند و به آینده فکر کند. پذیرش شکست آنقدر هم که فکر می شود سخت نیست؛ فقط کمی تلخ و بیدارکننده است پس باید از آن بهره بُرد.


منبع: 9دی

منبع: مشرق