۲۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۷

آنان که خون دادند و آنان که رأي مي دهند

گراني و تورم بيداد مي کند، ارزش پول ملي کشورمان به يک سوم کاهش پيدا کرده است، نظارتي بر قيمت ها نيست، برخي فرصت طلبان کالاها را احتکار مي کنند و بي رحمانه خون مردم را مي مکند، گويي بازار يله و رها شده است، کمر اجاره نشين هاي خانه به دوش زير بار سنگين اجاره خانه و مخارج زندگي خم شده است.
کد خبر : ۱۱۶۴۱۶

صراط:گويي ديگر نه دولت نه مجلس حريف خودروسازان نمي شود که در فضاي بدون رقيب و انحصاري هر کار دلشان مي خواهد مي کنند. اين ها بماند، گويي حتي قيمت شير و ماست و پنير و سيب زميني و... از کنترل خارج شده است. به اين ها اضافه کنيم، قصه تلخ بيکاري بسياري از جوانان تحصيل کرده و آماده کار و دوازده ميليون جوان آماده ازدواج را و ماجراي خانمان سوز قاچاق موادمخدر و اعتياد را، به اين ها اضافه کنيم، سيستم ناکارآمد و فشل حاکم بر برخي از ادارات و سازمان هاي کشورمان را.

به اين واقعيت هاي تلخ، واقعيت تلخ افزايش آمار طلاق را و فاصله تلخ و دهشتناک طبقاتي را، پارتي بازي و رابطه سالاري به جاي شايسته سالاري در برخي ادارات و سازمان ها را، ويژه خواري ها و رانت ها و اختلاس  و درآمدهاي نامشروع و ميلياردي بعضي ها را و هنوز متاسفانه به اين فهرست نامبارک، چيزهاي ديگري مي توان افزود و از گلايه ها پشته ها ساخت.

از وعده  و وعيدهاي به سامان نرسيده برخي مسئولان، از بداخلاقي ها، فرافکني ها و دعواهاي علني شده برخي مسئولان، دعواهايي که مي توانست تنها در حد اختلاف سليقه  و اختلاف نظر، آن هم در جمع خصوصي مسئولان مکتوم بماند اما متاسفانه به خاطر بد اخلاقي و نداشتن سعه صدر و غفلت و شايد جهالت و تعهد لازم نداشتن برخي مسئولان، آن اختلاف ها به دعوا تبديل شد و بدتر آن که اين دعواها از تريبون هاي رسمي کشور، علني شد که هم مردم را آزرده خاطر کرد، هم دل رهبر را به درد آورد و هم دشمنان را شاد کرد!

 آري فرصت هايي سوخت و از دست رفت، فرصت ها و ظرفيت ها و نيرويي که مي توانست صرف عمران و آباداني بيشتر کشور شود، گاه مصروف دعواهاي سياسي شد. برخي همچنان لجبازي کردند و هيچ کوتاه نيامدند، برخي هم بي انصافي کردند و متاسفانه حتي کارشکني کردند و چوب لاي چرخ گذاشتند و...

***
اما با وجود همه اين واقعيت هاي تلخ و تلخي هاي ديگري که نه مجال پرداختن آن ها در اين نوشته است و نه شايد نوشتن  و يادآوري آن ها مصلحت باشد، مگر مي توان و مگر انصاف است که دستاوردهاي بي بديل سال هاي پر افتخار پس از پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون را ناديده گرفت، مگر مي توانيم اين واقعيت را کتمان کنيم که تا قبل از انقلاب، نه تنها جراح و پزشک متخصص به اندازه کفايت نداشتيم، بلکه حتي براي درمان مردم از پاکستان و هندوستان و بنگلادش پزشک عمومي مي  آورديم اما امروز در هر شهر و روستا و کوي و برزن نه تنها پزشک عمومي بلکه پزشک متخصص و همچنين فراوان جراحان زبردست و در حد بهترين هاي جهان در تمامي رشته هاي پزشکي و جراحي در اين مرز و بوم تربيت شده اند و مشغول خدمت هستند.

مگر مي توانيم رسيدگي هاي قابل توجه به شهرهاي کوچک و بردن خدمات و امکانات و رساندن آب و برق و گاز و تلفن حتي به روستاهاي اقصي نقاط کشور را در سال هاي پس از انقلاب ناديده بگيريم، شهرها و روستاهايي که پيش از انقلاب در نهايت غربت و محروميت به سر مي بردند. مگر مي توان وجود پنج ميليون دانشجو و ده ها هزار فارغ التحصيل کارشناسي ارشد و دکترا را و هزاران مهندس سازه و سد و عمران و مکانيک و برق و الکترونيک و هم چنين چند هزار نخبه و مبتکر و نوآور را در کشور ناديده بگيريم.

مگر مي توانيم چشم بر حقيقت ببنديم و اين واقعيت انکارناپذير را ناديده بگيريم که کشورمان امروز به برکت باروري و شکوفايي هوش و ذکاوت جوانان ايران زمين، در سايه انقلاب اسلامي و به برکت استقلال کشور عزيزمان، در زمره پانزده کشور برتر جهان در علم و تکنولوژي نوين «نانو فناوري» قرار دارد. مگر مي توانيم اين واقعيت را کتمان کنيم که امروز در بحث علمي بسيار پيچيده «کلونيگ» و «مشابه سازي» و «توليد و انجماد و تکثير سلول هاي بنيادي» جزو ده کشور دارنده و دست يافته به اين دانش پيچيده هستيم.

 آيا توان سدسازي مهندسان جوان کشورمان و وجود اين همه سدهاي ساخته شده قابل انکار است؟ آيا ما همان ايران مظلومي نيستيم که وقتي صدام ده استان کشورمان را مستقيماً درگير جنگي نابرابر کرد تا خرمشهر و خوزستان عزيز، اين پاره تن ايران را از پيکر مام ميهن جدا کند و بر اروند رود تسلط کامل پيدا کند و آن را «شط العرب» بنامد و پس از آن کشور تازه انقلاب کرده مان را و نظام اسلامي را به سقوط بکشاند و در چنان شرايطي بسياري از کشورهاي جهان، حتي از فروختن سيم خاردار به ما خودداري مي کردند اما امروز ما نه تنها تانک ذوالفقار و جنگنده هاي رعد و صاعقه و موشک هاي با برد بيش از دو هزار کيلومتر را به همت شهداي گرانقدر و بي ادعايي هم چون شهيد بزرگوار حسن تهراني مقدم، خودمان مي سازيم بلکه ناو پيشرفته جماران با يک ميليون قطعه به دست فرزندان اين ملت ساخته شد و بر سينه امواج نيلگون آب هاي خليج فارس با افتخار به حرکت درآمد.

 امروز ما جزو معدود کشورهاي سازنده زيردريايي هاي پيشرفته هستيم. ما امروز جزو معدود کشورهايي هستيم که با تکيه بر دانش و فناوري بومي و به همت متخصصان کشورمان، هم ماهواره طراحي کرده ايم، هم ساخته ايم و هم خود به فضا پرتاب کرده ايم و مگر چند کشور در جهان توانستند با موفقيت موجود زنده به فضا پرتاب کنند؟

اقدام علمي بسيار پيچيده و دقيقي که مبناي توفيقات بسيار اساسي در عرصه علم و فناوري و همچنين قطع وابستگي در زمينه هاي مهم ماهواره اي، اينترنتي، مخابراتي و... همچنين درآمدهاي اقتصادي کلان براي کشورمان محسوب مي شود ما امروز به برکت انقلاب سازه ها و دکل هاي عظيم چند صد تني نفتي و کشتي هاي بزرگ اقيانوس پيما مي سازيم و اين دستاوردهاي گران مقدار و جايگاه امروز کشورمان در توليد علم کجا و در حسرت سيم خاردار براي دفاع از کشور بودن کجا؟

 اين دستاوردها کجا و آرزوي هويداي نخست وزير کجا که مي گفت؛ به اميد روزي که هر ايراني يک پيکان داشته باشد! از اين ها مهم تر استقلال تمام عيار کشور و ملت و نظام امروز ما کجا و تحت سلطه آمريکا و مستشارانش بودن و هم پيمان رژيم غاصب اسرائيل بودن کجا؟ مهم تر اينکه امنيت بي بديل امروز کشورمان که در جهان کم نظير است آن هم در اين منطقه که دايره آتش است و يک طرفش افغانستان و پاکستان رنجور از تروريسم و ناامني چند ده ساله و آن طرفش عراق ضرب خورده از صدام و مورد تجاوز قرار گرفته آمريکا و درگير ناامني و تروريسم.

اما در همين شرايط خاص منطقه اي مردم کشورمان به برکت تمدن و فرهنگ ديرپايشان و وحدت ستودني شان و غيرت مرزبانان و پاسداران و ارتشيان و هوشياري نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي، در اين دايره آتشين به برکت خون شهيداني هم چون شوشتري و محمدزاده و ديگر شهداي اين مرز و بوم در امنيت کامل زندگي مي کنند.

آيا اين واقعيت ها قابل انکار است؟ آيا اين واقعيت که کشور ما و انقلاب ما و ملت ما و امام و رهبر ما و اسلام ما، امروز الگوي بسياري از مردم آزاده جهان و منطقه شده است و چشم اميد بسياري از مردمان به کشور ما دوخته شده است، قابل کتمان است؟ آيا اين واقعيت تاريخي که در دويست سال اخير تنها در جريان دفاع مقدس به برکت خون شهدا؛ حتي وجبي از خاک وطنمان در دست متجاوز باقي نماند، قابل انکار است؟

آيا تقديم بيش از دويست و چهل هزار شهيد براي مانايي و سربلندي و پاسداشت عزت و استقلال کشورمان واقعيتي انکارشدني است؟
آيا جنگ تحميلي، تحريم هايي که هر روز سخت تر و شديد تر شده تا جايي که حتي از فروش دارو براي بيمارانمان جلوگيري مي شود، آيا دشمني رژيم صهيونيستي، دولت آمريکا و چند دولت غربي با ملت و ايران و نظام اسلامي مان واقعيت هايي قابل انکار است؟ و آيا بدخواهان و دشمنان اين ملت از پاي صندوق نيامدن من و شما دل شاد نمي شوند؟ آيا در بين ما ايرانيان هر چند گله مند و ناراضي از برخي شرايط خصوصاً شرايط اقتصادي ۲ سال اخير و معترض به برخي سياسي بازي ها و فرو بستگي فضاي سياسي در برخي محيط ها کسي يافت مي شود که آرزومند و خواستار ايراني آبادتر، پيشرفته تر و توسعه يافته تر در همه عرصه ها نباشد؟

***
آيا با نيامدن پاي صندوق مشکلي حل مي شود يا اينکه مشکلات اساسي تري براي امروز و فرداي کشور پيش مي آيد؟ آيا رأي ندادن هر يک نفر، دشمن را اميدوار نمي کند؟ آيا پاي صندوق نيامدن هر يک نفر دشمنان را جري و گستاخ تر نمي کند؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن وجهه بين المللي کشورمان را تحت تأثير قرار نمي دهد؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن، قدرت چانه زني مردم و نظام و کشورمان را در مقابل دشمنان در معادلات بين المللي کاهش نمي دهد؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن و رأي ندادن، فشارهاي سياسي و تحريم هاي اقتصادي را شديدتر نمي کند؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن نور اميد را در چشم و دل دوستان دلبسته و اميدوار به ملت و انقلاب ما را کاهش نمي دهد؟

آيا پاي صندوق رأي نيامدن گذشتن از حقي نيست که آحاد اين ملت به برکت اين انقلاب و رهيدن از چنگال استبداد شاهنشاهي براي خود خلق کرده است؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن و رأي ندادن؛ بي اعتنايي و بي وفايي به خون و ميثاق هزاران هزار شهيد فدا شده دين و ناموس و عزت وطن و استقلال ميهن نيست؟ اي هم ميهنان آزاده، سربلند، گران قدر و ارجمندم، اين کوچکترين عضو خانواده بزرگ ايران زمين مثل شما از برخي امور و نابايسته هاي موجود در کشور که شأن ايران و ايراني نيست، گله مندم و دردها و کاستي ها را با تمامي وجود حس مي کنم و درد آشناي شما هستم.

اما هم چون شما بزرگواران و به دنبال شما براي خلق حماسه سياسي و به دنبال آن براي تحقق حماسه اقتصادي پاي صندوق هاي رأي مي روم و از اين حق رأي خود استفاده مي کنم تا اگر شهيدان خون و جانشان را نثار عزت و استقلال دين و ميهن کردند و من توفيق شهادت و هديه خون خود براي دين و ميهنم و ملتم را نداشتم، لااقل بر ميثاق شهدا و امام و رهبري و ملت عزيزمان همچون شما پايبند باشم و بار ديگر همچون قطره اي در اقيانوس اراده مستحکم شما به تداوم امنيت ملي، اقتدار ملي، عزت ملي و آبروي ملي کشورم رأي بدهم و آري بگويم.

تا بيش از پيش به لطف الهي و به برکت حضور حداکثري مردم در پاي صندوق هاي رأي سرعت کاروان توسعه و پيشرفت و اعتلاي ايران عزيز شتاب بگيرد. اجر همه مردمي که وفادارانه به عزت و اقتدار و امنيت کشور و اهتزاز جاودانه و سرافرازانه پرچم ايران اسلامي رأي مي دهند با خداي بزرگ و هستي بخش عالميان.
منبع: خراسان