
1-تیم ملی زمانی تیغش تیز شد که «حمله ی
زورکی و بی پشتوانه از سمت راست» را رها کرد و توپ را آورد اطراف باکس، در
کانال مرکزی به چرخش در آورد. و قطر که مثلِ خود ایران، هوش دفاعِ جمعی
ندارد؛ با تاخیر تعلل های جباری و تیموریان، در عمقِ دفاع ش شکاف ایجاد شد.
فوتبال ایران در طراحی حمله مشکلِ ریشه یی دارد و کیروش یا کاپلو
نمیتوانند یک شبه و یک ساله؛ حمله ی زورکی را با حمله ی «زنجیره یی» عوض
بکنند.
2-ایران تمرکزش در نیمه دوم خیلی بهتر از نیمه اول بود البته اگر از خطای عجیبِ شجاعی که داور باید پنالتی میگرفت برای قطر فاکتور بگیریم.
3-کارشناسانی که هنگامِ باخت ایران به لبنان، فلاش بک میزنند به گذشته درخشان ایران و حتی تا منشور کورش هم میرسند، در حافظه شان ثبت کنند که امروز ژاپن با یه پنالتیِ نادرست توی خانه ش توانست از استرالیا امتیاز بگیرد. کره جنوبی هم شاید به لبنان باخت. اینها نه برای اثبات شایستگیِ کیروش(هنوز کارنامه کیروش خوب نبوده در تیم ملی ایران اما کارنامه ی کلیِ کیروش در مربیگری عالی بوده) بلکه برای یادآوری اینکه: فوتبال همه جا نزدیک شده و برای پیروز شدن، تاریخ و جغرافیا کفایت نمیکند. تحلیل برمبنای شرایط را جایگزینِ تحلیل در خلاُ کنیم. پرتغال برای زدنِ یک گل به آذربایجان جان می کنَد(هرچند خوب بازی میکند و گل زدن برایش دشوار میشود؛ برعکسِ ما) بعضی از تحلیل های ما فریز شده در دو دهه قبل. و حتا احساس میکنیم چون ایران و لبنان رابطه خوبی دارند؛ آنها باید 5 تا در نیمه اول از ما بخورند.
4-در خط دوم و سوم و چهارم هوش بازیکنانِ ستون فقراتِ ایران(نکونام و تیموریان و جباری و قوچان نژاد) بسیار بالاتر از هوش بازیکنان کناری ما بود. شجاعی و خسرو حیدری اغلب به محضِ دریافت توپ، بازی برایشان شخصی و انفرادی میشود. نداشتنِ اگاهی محیطی، تمایل ناخوداگاه به لبِ خط را ایجاد میکند. کی روش اگر بتواند بازیکنان کناری اش را در بازی متمرکز و حرکت در زوایای مختلف درگیر کند، تیم ملی کیفیتِ کارش در فاز حمله و انتقال از دفاع به حمله بیشتر میشود.
5-تیمی که به ثباتِ کیفی نرسیده باشد؛ همین است: یک شب بازی 50-50 را با یک گل میبرد و یک شب همین جنس بازی را با یک گل میبازد. تیمی که ثباتِ کیفی ندارد، ضریبِ تاثیرگذاریِ شانش برایش بسیار بالا میرود. فوتبال ما در یک دوره انتقال قرار دارد. اگر شانس بیاوریم و در دو بازی 50-50 آینده با لبنان و کره جنوبی، روی هم دستِ کم 4 امتیاز بگیریم، میرسیم به جام جهانی. اگر کمتر امتیاز جمع کنیم که مستقیم بالا نمیرویم. در هر دو حالت نه کیروش ابله است، نه فرشته. برویم دنبالِ اینکه بازیکن از یک مسیرِ درست بالا بیاید تا وقتی به تیم ملی رسید، سرش هنگامِ توپ داشتن، بالا باشد و دور و برش را نگاه کند.
2-ایران تمرکزش در نیمه دوم خیلی بهتر از نیمه اول بود البته اگر از خطای عجیبِ شجاعی که داور باید پنالتی میگرفت برای قطر فاکتور بگیریم.
3-کارشناسانی که هنگامِ باخت ایران به لبنان، فلاش بک میزنند به گذشته درخشان ایران و حتی تا منشور کورش هم میرسند، در حافظه شان ثبت کنند که امروز ژاپن با یه پنالتیِ نادرست توی خانه ش توانست از استرالیا امتیاز بگیرد. کره جنوبی هم شاید به لبنان باخت. اینها نه برای اثبات شایستگیِ کیروش(هنوز کارنامه کیروش خوب نبوده در تیم ملی ایران اما کارنامه ی کلیِ کیروش در مربیگری عالی بوده) بلکه برای یادآوری اینکه: فوتبال همه جا نزدیک شده و برای پیروز شدن، تاریخ و جغرافیا کفایت نمیکند. تحلیل برمبنای شرایط را جایگزینِ تحلیل در خلاُ کنیم. پرتغال برای زدنِ یک گل به آذربایجان جان می کنَد(هرچند خوب بازی میکند و گل زدن برایش دشوار میشود؛ برعکسِ ما) بعضی از تحلیل های ما فریز شده در دو دهه قبل. و حتا احساس میکنیم چون ایران و لبنان رابطه خوبی دارند؛ آنها باید 5 تا در نیمه اول از ما بخورند.
4-در خط دوم و سوم و چهارم هوش بازیکنانِ ستون فقراتِ ایران(نکونام و تیموریان و جباری و قوچان نژاد) بسیار بالاتر از هوش بازیکنان کناری ما بود. شجاعی و خسرو حیدری اغلب به محضِ دریافت توپ، بازی برایشان شخصی و انفرادی میشود. نداشتنِ اگاهی محیطی، تمایل ناخوداگاه به لبِ خط را ایجاد میکند. کی روش اگر بتواند بازیکنان کناری اش را در بازی متمرکز و حرکت در زوایای مختلف درگیر کند، تیم ملی کیفیتِ کارش در فاز حمله و انتقال از دفاع به حمله بیشتر میشود.
5-تیمی که به ثباتِ کیفی نرسیده باشد؛ همین است: یک شب بازی 50-50 را با یک گل میبرد و یک شب همین جنس بازی را با یک گل میبازد. تیمی که ثباتِ کیفی ندارد، ضریبِ تاثیرگذاریِ شانش برایش بسیار بالا میرود. فوتبال ما در یک دوره انتقال قرار دارد. اگر شانس بیاوریم و در دو بازی 50-50 آینده با لبنان و کره جنوبی، روی هم دستِ کم 4 امتیاز بگیریم، میرسیم به جام جهانی. اگر کمتر امتیاز جمع کنیم که مستقیم بالا نمیرویم. در هر دو حالت نه کیروش ابله است، نه فرشته. برویم دنبالِ اینکه بازیکن از یک مسیرِ درست بالا بیاید تا وقتی به تیم ملی رسید، سرش هنگامِ توپ داشتن، بالا باشد و دور و برش را نگاه کند.