شعرهای سیداشرفالدین هرچند به بلندی سخن گویندگان کلاسیک نمیرسید، اما از حیث ترکیب عبارتها و سبک بیان بر بسیاری از شعرهای فکاهی و سیاسی آن زمان برتری دارد. قسمتی از شعرهای او، اقتباس یا ترجمه آزادی است از شعرهای میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر، گوینده قفقازی، که سیداشرفالدین آنها را در اختیار فارسیزبانان آن روز، که تشنه آزادی و خواهان برانداختن رژیم کهنه و فرسوده اجتماعی بودند، قرار میداد.
دفاع از استقلال ایران و دشمنی با تجاوزکاران بیگانه بزرگترین هدف هنری او بوده است که همه در قالب شعرهای گرم و آتشین و با سبک و روش هزلآمیزی که از صابر آموخته بود، نمایش میداد. شعرهای اصیل او نیز که تحت تأثیر مستقیم صابر سروده نشده، پر از طنز خفیف و در عین حال کوبنده است. در این سرودهها وطنفروشان، خیانتکاران و دشمنان آزادی و کلیه کسانی که در بند کشور و مردم نبودند، به باد استهزا و ریشخند گرفته شدهاند.
سیداشرف مردی ساده، مهربان، بخشنده و بیاعتنا به مال دنیا و به تمام
معنی حامی و طرفدار طبقات زحمتکش بود. آزادگی و آزاداندیشی این مرد عجیب
بود، اندک تعصبی در او نبود. لطایف بسیار به یاد داشت، قصههای شیرین
میگفت، هر چه میسرود، بدون یادداشت از برمیخواند. در سراسر زندگی مجرد
زیست تا سرانجام در سال 1345 هجری قمری شایع شد که به بیماری جنون مبتلا
شده است. بدین علت با دستاویز او را به تیمارستان بردند. اگرچه افرادی
همچون سعید نفیسی و حسین نعیمی ذاکر، بر این باورند که او اصلا محجور نبود
و در تیمارستان تحت شرایط مشکوکی درگذشت.
آخرین اخبار و تصاویر اقتصادی را در سرویس اقتصاد صراط بخوانید.