۰۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۴
بررسی تغییر موضع علی مطهری

احتمال‌ اتصال بازماندگان فتنه و طيفي از اصولگرايان

البته مطهری اشاره نكرد كه اگر حقيقتا به زعم وي سپاه در انتخابات دخالت نموده است، چگونه وي كه خود را منتقد سپاه مي داند، توانست به مجلس راه يابد!
کد خبر : ۶۵۴۷۰
"صراط" - چهارشنبه 27 ارديبهشت ماه سال جاري، تيتر يك روزنامه اعتماد با عنوان «تقابل دو گفتمان؛ مطهري- آيت الله مصباح» به مطلبي اختصاص داده شده بود كه نگارنده آن مي كوشد ضمن طرح ادعاهايي در خصوص عملكرد اصولگرايان، «مطهري» را به عنوان يكي از قطب هاي اصولگرايي درمقابل قطب ديگر كه شامل «آيت الله مصباح يزدي» و اطرافيان ايشان مي شود، معرفي نمايد.

به گزارش سرویس سیاسی صراط در اين سوي ماجرا هم مطهري بيكار ننشست و به طرز عجيبي خبرساز شد. نطق ميان دستور وي در صحن علني مجلس در آخرين روزهاي ارديبهشت ماه سال جاري چنان جنجالي بود كه در تيتر يك رسانه هاي بيگانه جاي گرفت.

بيشترين جملاتي كه مورد بهره برداري رسانه هاي بيگانه قرار گرفت به انتقادهاي او از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي باز مي گشت.

او در اظهاراتش بدون هيچ گونه ارائه سندي سپاه را متهم نمود و تصريح كرد: «از نقاط ضعف انتخاباتي مجلس نهم با همه شكوهي كه داشت، دخالت سپاه پاسداران در بسياري از حوزه هاي انتخابيه به صورت حمايت جدي از كانديداهاي موردنظر خود بود. بسياري از كانديداها، چه آنها كه رأي آوردند و چه آنها كه رأي نياوردند، اين واقعيت را تأييد مي كنند. اين امر آفتي براي سپاه و براي آينده انقلاب اسلامي و مخالف توصيه معروف امام(ره) است. وظيفه پاسداري از آرمان هاي انقلاب اسلامي كه در اساس نامه سپاه آمده، به معناي دخالت در سياست نيست بلكه به معناي مبارزه با گروه هاي مسلحي مانند مجاهدين خلق، فرقان و پژاك است كه قيام مسلحانه كردند.» (1)

البته او به هيچ عنوان اشاره نكرد كه اگر حقيقتا به زعم وي سپاه در انتخابات دخالت نموده است، چگونه وي كه خود را منتقد سپاه مي داند، توانسته به مجلس راه يابد! بي شك نمي توان اين گونه روند مواضع و اقدامات را كاملا تصادفي تلقي كرد.

به نظر مي رسد در وراي اين تحولات، تحركاتي وجود دارد كه شايد در آينده اي نزديك كار ويژه اصلي خود را بيابد. در اين يادداشت تلاش خواهدشد بخش هايي از اين مسئله رمزگشايي گردد.

نمادسازي از اصولگرايي آرماني

درخصوص يادداشت روزنامه اعتماد بايد گفت آنچه كه در اولين مواجهه، خواننده را درگير خود مي سازد، وجود دوقطبي اي در درون اردوگاه اصولگرايان است كه سماجت گفتماني آن در قالب آوردگاه تقابل انديشه هاي علي مطهري از يك سو و درسوي ديگر آيت الله مصباح يزدي ترسيم شده است.

نگارنده در اين يادداشت كوشيده است با برجسته سازي شاخصه هايي از مواضع منحصر به فرد علي مطهري، آن را بازخواني انديشه هاي استاد شهيد مرتضي مطهري بداند؛ گو اين كه علي مطهري به دليل وراثت نسبي بايد جايگاه نظريه پردازي انقلاب را نيز منحصرا از پدر به ارث برده باشد.

در ادامه اين نوع تحليل نگارنده مي كوشد با ترسيم گفتمان جريان اصول گرايي- كه باز هم تلاش مي گردد آن را انحصارا منتسب به آيت الله مصباح و جمعي از شاگردانش نمايد- ناخودآگاه ذهن مخاطب را درگير دوقطبي اي ساختگي كرده كه به زعم نگارنده آن، در يك سوي آن انديشه اصيل انقلاب و در ديگر سوي آن چيزي كه امروز به نام انقلاب در حال ارائه است، قرارگيرد.

نويسنده همچنين با طرح اين جمله كه «عملكرد او - مطهري- در سه سال اخير نشان مي دهد كه اصول گرايي در صورت فصل الخطاب قراردادن قانون و آرمان هاي اوليه نظام به چه شكلي درمي آيد» [2]تلاش مي كند چهره اي آرماني از علي مطهري به تصوير بكشد و وي را در عرصه سياست منحصر به فرد بخواند.

شايد عجيب نباشد اگر مخاطب درخصوص اين كه منظور نويسنده از «او» در جمله يادشده، چه كسي بوده است حتي به شك افتاد كه آيا شخصي در قامت «علي مطهري» تا اين حد براي يك روزنامه اصلاح طلب جذابيت پيداكرده كه تعابيري پرطمطراق تر از آنچه خرج سران جبهه خود مي كند بر او نثار كند؟!

حال اين پرسش مطرح است كه فردي همچون علي مطهري چه ويژگي هاي مشخصي دارد كه اين روزها از سوي رسانه هاي اصلاح طلبان، به عنوان نمونه آرماني اصولگرايي معرفي مي شود؟ قبل از آن كه دقيقا بدين پرسش پاسخ داده شود تأمل در اين نكته راهگشا خواهدبود كه در مختصات ذهني جريان هاي افراطي اصلاح طلبان كه در سپهر انديشه پهلو به سكولاريسم مي زنند، اصولگرايي آن هم با مختصات اصيل نزديك تر به انقلاب چه جايگاه و مفهومي خواهد داشت؟ و باز مي توان گفت اگر واقعاً مفهومي همچون ارزش هاي اصيل انقلاب اسلامي براي اصلاح طلبان اين چنين جذاب است، چرا در مقطع 76-84 كه عرصه يكه تازي اين جبهه بر اريكه قدرت بود، خبري از اين رويكرد شنيده نمي شد؟

مروري بر پيشينه رويكرد علي مطهري و اصلاح طلبان حاكي از واقعيت هاي ديگري است. دير زماني از آن روز نگذشته است كه اين فرزند شهيد مطهري آشكارا در مصاحبه با روزنامه دولتي ايران، اصلاح طلبان را «خطري بزرگ» براي انقلاب توصيف كرد كه در حال انحراف از مسير انقلاب اسلامي هستند.[3]

چند روز بعد روزنامه «كيهان» به سراغ او رفت كه اين بار مطهري با صداي بلندتري دولت خاتمي را آشكارا سكولار ناميد.[4] در فضايي كه رسانه ها همگي در اختيار اصلاح طلبان بود، علي مطهري مقاله اي درباره خاتمي نوشت با اين تيتر كه «صداي پاي استبداد مي آيد.»[5]

آن هايي كه مسائل سياسي را در دو دهه اخير دنبال كرده اند، مواضع صريح و بعضاً تند علي مطهري بر ضد چهره هاي اصلي جريان تكنوكرات و تجديدنظرطلب را هنوز از ياد نبرده اند.

ذكر خاطره اي از زبان پدر كه هشداري بر ليبرال شدن سيد محمد خاتمي بود و يا نامه اي كه آشكارا هاشمي را به دليل ديدگاه ها و نيز اطرافيانش از ورود به عرصه انتخابات نهي مي نمود، آن چيزي بود كه خطوط كلي رويكرد سياسي او را تا پيش از سال 1387- ورودش به مجلس هشتم- در جامعه نمايان مي ساخت.

حال اين كه چرا علي مطهري با آن علي مطهري تا اين حد فاصله گرفته، خود پرسش مهمي است كه اين جا مجالي بر پاسخ آن نيست. اما سؤال مهم تر آن است اخيراً چه اميدي در رويكرد علي مطهري براي اصلاح طلبان به وجود آمده است؟

به نظر مي رسد كه پاسخ را بايد در منافعي يافت كه در پيشبرد راهبرد سياسي كنوني جريان اصلاح طلب حائز اهميت است. آنچه براي اصلاح طلبان اكنون از همه چيز مهم تر خواهد بود، بازسازي صحنه و مهيا نمودن فضا براي بازگشت به شرايط پيش از بروز فتنه 88 است. يعني شرايطي كه اصلاح طلبان هنوز از چارچوب هاي سياسي نظام عبور نكرده بودند و در قالب رقابت هاي انتخاباتي به دنبال كسب كرسي هاي قدرت بودند.

اكنون اما شرايط كمي متفاوت است. اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري دهم، رفتاري غيررقابتي و غيرقانوني از خود بروز داده اند و فعلا شرايط شركت در راند بعدي رقابت را ندارند. اين جاست كه علي مطهري و علي مطهري ها مي توانند به كمك اصلاح طلبان آيند. چرا كه وي از يك سو با مقصر قلمداد نمودن هر دو كانديداي اصلي انتخابات 1388 در فتنه شرايط را براي اغماض در خصوص فتنه انگيزي اصلاح طلبان آماده نمود و از ديگر سو با قدعلم كردن در مقابل جريان اصيل اصول گرا، زمينه را براي انشقاق و انشعاب در درون مجموعه اصول گرايي مهيا مي نمايد.

اين رويكرد كه به تازگي نيز پررنگ تر شده است، براي اصلاح طلبان اهميت ويژه اي دارد. چرا كه نخست در شكست اصول گرايان، ايجاد شكاف، برگ برنده اي بزرگ در دست رقيب اصلي آنان- يعني اصلاح طلبان- خواهد داد و دوم با رنگ و لعاب بازگشت به اصول گرايي آرماني و با پرچم بازخواني انديشه هاي شهيد مطهري، در عمل اصول گرايان دچار تناقض بنيادين خواهند شد.

سناريوي پيچيده، بازيگردانان پنهان را به روي صحنه خواهد آورد!

مي توان اين روند را در سطحي عميق تر نيز مورد تجزيه و تحليل قرار داد. الگوسازي اي كه علي مطهري را شاخص «گفتماني نو» در بدنه اصول گرايان مي داند، به دنبال آن است تا بار ديگر گفتمان انقلاب اسلامي را همچون آنچه در دهه هاي دوم و سوم انقلاب رخ داد، با تهديد استحاله گفتماني مواجه سازد و اين جا طبيعتاً برخي غفلت ها و ساده انگاري ها- در فهم علت سوت و كف دشمن و امتداد داخلي آن- شرايط را براي بازيگري برخي از اصول گرايان در اين بازي كه شايد مديريت پيچيده آن در دست دشمن باشد، فراهم آورد.

آنچه مسلم است از ديدگاه نظام سلطه تاريخ مصرف بازيگراني همچون اصلاح طلبان ديگر يا پايان پذيرفته و يا به انقضاي خود نزديك مي شود. در اين جا تنها بدنه اقليتي و سرمايه اجتماعي اين جريان حائز اهميت خواهد بود كه در اتصال به بخشي از اصول گرايان- كه آرام آرام در حال طي طريق تجديدنظرطلبي هستند- مي تواند زمينه را براي اميدآفريني براي دشمن فراهم آورد.

به طور قطع اگر چنين اتفاقي افتد، ديگر علي مطهري بازيگر اصلي نخواهد بود. كاركرد او براي آناني كه اين مسير را راهبري مي كنند تنها در حكم كاتاليزوري است كه براي بروز رويكردهايي جديد، واسطه گري مي كند.

بي شك كساني در ادامه اين راه بر اين موج سوار خواهند بود كه تا پيش از اين امثال علي مطهري مبين مواضعشان بوده است.

در يك سوي اين طيف كساني قرار دارند كه با هدايت پنهان او را از يك عنصر انقلابي به فردي منفعل و واگويه كننده خواسته هاي قلبي دشمن بدل كردند و در ديگر سو آناني كه علي مطهري روزگاري همه هم و غم خود را صرف نقد آنان مي نمود و اكنون خود را به بلندگوي غيرمستقيم آنان تبديل نموده است.

نمودهاي سياسي اين سناريو را اين روزها در موج جديد انشقاق افكني در ميان اصول گرايان منتخب مجلس نهم و به خصوص در موضوع انتخاب رياست مجلس مي توان ديد.

بي شك اين تمام ماجرا نخواهد بود. اگر به اين ضرب المثل باور پيدا كنيم كه «سالي كه نكوست از بهارش پيداست» چندان عجيب نخواهد بود اگر فرض كنيم ايجاد فراكسيون انشعابي طيفي خاص در جريان اصول گرايي با هدف تداوم رياست بر مجلس در كنار ياركشي از اقليت اصلاح طلب موجود در مجلس، نشانه هايي از جريان سازي جديدي خواهد بود كه آينده نگاري آن تأملي بيشتر مي طلبد.

آيا در آينده نزديك مي توان شاهد اتصال ميان بازماندگان جريان فتنه- كه تحت عنوان اصلاح طلبان درحال بازسازي خود هستند- با طيفي از اصول گرايان به اصطلاح معتدل كه رهبري گفتماني آن را امثال علي مطهري برعهده دارد، باشيم؟

آيا اگر اعتدالي كه اصلاح طلبان خود را شيفته آن مي خوانند محور اتصال اين دو جريان باشد، حلقه مفقوده ميان اين دو جريان در چهره و جرياني يافت مي شود كه خود را محور اعتدال و ميانه روي در جريان هاي سياسي كشور مي داند؟

پاسخ هر چه باشد بر آينده تحولات سياسي كشور به خصوص در مقطع حساس پيش رو و انتخابات رياست جمهوري يازدهم (1392) مؤثر خواهد بود.

.......................................................................................
منابع:
[1]- خبر آنلاين، 31/2/1391
[2]- روزنامه اعتماد، شماره 2396 به تاريخ 27/2/91 صفحه اول
[3]- روزنامه ايران 12 و 13/11/81
[4]- روزنامه كيهان 19/11/81
[5]- سياست روز 7/7/81

محمد جواد اخوان
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۴۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱
۶
۴
حرف مطهري درمورد برادرهاي سپاهي اصلا خوب نبود و من را ناراحت كرد
اما چه دستاويزي شده اين فتنه و انحرافي كه اگر رسانه اي از كسي خوشش نياد فورا وصل اش ميكنه به اين دو محور شرارت...
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱
۴
۱۰
....... شده مثل طوطی ؛ کلاغ و کبک
مثل طوطی سخنان دروغ فتنه گران را تکرار می کند ...
مثل کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد اما راه رفتن خودش را فراموش کرد .
و بالاخره مثل کبک سر را زیر برف کرده ........
نورا
|
Iran (Islamic Republic of)
بی ادب!
دولت حق
|
Iran (Islamic Republic of)
خیلی بی ادبی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
حيف اسمت
امیر مشهدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۱۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱
۳
۰
پس نتیجه میگیریم علی مطهری تا وقتی خوب است و ادامه دهنده راه پدر است، که به اصلاح طلبان بتازد و آنها را سکولار بنامد، آنوقت است که کیهان با او مصاحبه میکند و او را مصداق عینی اصولگرایی میداند..ولی خدا نکند که پایش را از گلیمش دراز تر کند و به آقایان اصولگرا نازک تر از گل بگوید، آنوقت است که میشود یاور فتنه گران، پسر نوح که با بدان بنشسته و........
شما دیگه کی هستین واقعا اینجا مفهوم پیدا میکنه!!!!!!!
پی نوشت: دوستانی که میخواهند نظر بگذارند و جمله ی "ملاک حال افراد است" را ذکر کنند، لطفا خودشان را بزحمت نیندازند، این جمله را بارها شنیده ایم......
مجید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۰ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۱
۱
۲
یه مثل داریم به که میگن فلانی تف سر بالاست
الان هم فلانی تف سر بالاست
قیصر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۷ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۱
۰
۲
اق علی سلمانی کجا میری؟