۲۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۸

ماجرای پیاده‌روی ۹۰۰ کیلومتری سرمربی تیم ملی!

ماجرای پیاده‌روی ۹۰۰ کیلومتری سرمربی تیم ملی!
برنامه پرطرفدار شبکه نسیم، یک میهمان متفاوت داشت و سرمربی تیم ملی مقابل سروش صحت نشست و درباره مسائل مرتبط با کتاب صحبت کرد.
کد خبر : ۵۵۰۱۴۲
برنامه «کتاب باز» که از شبکه نسیم پخش می‌شود، دیشب (سه‌شنبه) میهمان متفاوت و ویژه‌ای داشت و دراگان اسکوچیچ سرمربی تیم فوتبال ایران در این برنامه حضور پیدا کرد تا با سروش صحت مجری برنامه در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی صحبت کند؛ اسکوچیچ در این‌باره ضمن خاطره‌گویی‌هایی که داشت، درباره مباحث مختلف فوتبالی و شیوه مدیریت فوتبالی‌اش در تیم‌های مختلف هم صحبت کرد.

به گزارش ورزش سه، مدراگان اسکوچیچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در گفتگو با سروش صحت در برنامه «کتاب باز» گفت:

جمله‌ای که نویسنده آرژانتینی گفت، او را از چشم من انداخت!
بورخس (نویسنده آرژانتینی) جزو نویسنده‌های مورد علاقه مند نیست، برخی جملات او را دوست دارم اما جملاتی هم دارد که خیلی مورد پسند من نیستند؛ مثلا گفته بود «چیزهای احمقانه زیادی هست که مردم به آن علاقه دارند که یکی از آنها فوتبال است»، وقتی این جمله را از او شنیدم دیگر از چشم من افتاد ولی جمله‌شان درباره بهشت بسیار زیباست. اگر فضایی پر از کتاب باشد و قهوه هم باشد، واقعا آنجا بهشت است.

علاقه پدرم روی عشق من به فوتبال تاثیرگذار بود
پائولو کوئیلو محبوب‌ترین نویسنده من است و او همیشه درباره مسیر صحبت می‌کند، مسیری که طی می‌شود و من احساس می‌کنم که من در این مسیر قرار گرفته‌ام و از این‌که در مسیر فوتبال قرار گرفته‌ام، بسیار خوشحالم؛ من کارم را انجام می‌دهم چرا که عاشق کارم هستم. بعضی وقت‌ها وقتی عاشق چیز هستی نمی‌توانی دلیل واضحی درباره آن بیان کنی، شاید محیط تاثیرگذار بود و علاقه پدرم به فوتبال خیلی می‌توانست تاثیرگذار باشد.

مربیگری لذت‌بخش‌تر از دوران بازی است
من از 10 سالگی فوتبال حرفه‌ای را شروع کردم و بعد از آن‌که فوتبالم تمام شد، با توجه به علاقه‌ام به فوتبال منطقاً باید فوتبال را در عرصه مربیگری ادامه می‌دادم و وارد مربیگری شدم؛ شاید فرقی که بین بازیگری فوتبال و مربیگری فوتبال باشد، روابط عمومی و روابط با انسان‌ها بسیار تاثیرگذار است.
وقتی مربی می‌شوی، سفرهای زیادی می‌روی و آدم‌های جدیدی می‌بینی که این‌ها برای من لذت‌بخش بوده است. شاید بتوانم کارهای دیگری هم انجام بدهم اما واقعا مربیگری کاری هست که از آن لذت می‌برم و فکر می‌کنم در آن موفق بوده‌ام.

کتاب‌های زیادی را در موضوعات مختلف مطالعه می‌کنم
شاید خیلی از علوم اجتماعی را انسان به صورت تجربی بتواند در کار یاد بگیرد اما طبیعتاً کتاب‌ها خیلی کمک می‌کنند و به من هم خیلی کمک کردند؛ تمامی کتاب‌های علوم اجتماعی که به کار من مربوط است، سعی می‌کنم مطالعه کنم. کتاب‌های روان‌شناسی و حتی کتاب‌هایی که درباره روابط با انسان‌ها و رسانه‌هاست را هم می‌خوانم.

انسان‌ها از دیدگاه‌ها به مانند موبایل برای‌شان نسخه‌های جدید می‌آید!
همیشه شوخی می‌کنم و می‌گویم که آدم‌ها مثل موبایل‌ها نسل جدیدشان وارد می‌شود و من فکر کنم الان نسل هفتم خودم هستم و این تغییرات را مدیون کتاب‌هایی هستم که می‌خوانم؛ من با این حرف که می‌زنند که برخی مربیان پیر هستند یا نسل قدیمی هستند، مخالفم چرا که به نظر من مربیانی وجود دارند که نسبت به تغییر جبهه می‌گیرند و منعطف نیستند که بخواهند خودشان را به‌روز کنند و تغییرات را بپذیرند. به نظر من کتاب ذهن آدم باز شود و این بازی ذهن باعث می‌شود تا بتوانی از نکات زیادی که در کتاب‌ها هست استفاده کنی.
 
ماجرای پیاده‌روی ۹۰۰ کیلومتری سرمربی تیم ملی!

از ریسک و تغییر در ترکیب نمی‌ترسم
من مربیان را به دو دسته تقسیم می‌کنم، مربیانی که ریسک را می‌پذیرند و مربیانی که از ریسک می‌ترسند. من از آن دسته مربیانی هستم که از تغییر و ریسک نمی‌ترسم و در دو بازی نخست که به عنوان سرمربی تیم ملی بودم، می‌توانید ببینید که من کاملا سیستم را در هر بازی تغییر دادم و به حرف ذهنم گوش می‌دهم و عمل می‌کنم. ذات انسان شاید این‌گونه باشد که ترجیح بدهد که با آن چیزی که راحت است ادامه بدهد و تغییرات را نپذیرد اما به نظر من بهتر است که آدم بتواند این تغییرات را در راستای هدف خود انجام بدهد.

شخصیت مهم‌ترین داشته هر انسان است
هیچ‌وقت نگران این نبودم که شاید کارم را از دست بدهم ولی همیشه نگران این بوده‌ام که شخصیت خود را از دست بدهم و برای همین است که با تغییر مشکلی ندارم و سعی می‌کنم که از مراحل و پله‌هایی که طی می‌کنم لذت ببرم و در واقع از مربیگری‌ام لذت ببرم؛ بله به نظر من شخصیت مهم‌ترین چیزی است که انسان دارد و چیزی است که نمی‌شود هیچ‌جوره روی آن قیمت گذاشت. من سعی می‌کنم کارم را اخلاقی و صادقانه انجام بدهم و تمرکز داشته باشم روی کارهایی که توانایی تغییر آن را دارم و مثلا به مسائل حاشیه‌ای مثل اینستاگرام و ... توجه چندانی ندارم.

تلاش می‌کنم یک نوع رفتار در قبال همه بازیکنان تیمم داشته باشم
شاید بعضی وقت‌ها مدیریت ستاره‌ها سخت باشد و یکی از علت‌های اصلی آن به مدل ذهنی ستاره‌ها بر می‌گردد؛ ستاره‌ها انتظار آن را دارند که سرمربی با آن‌ها رفتار متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشد ولی من واقعا سعی می‌کنم تا با همه یک مدل رفتار در تیمم داشته باشم؛ فکر می‌کنم قوانینی که در تیم حاکم است، باعث می‌شود تا همه بازیکنان احساس این را کنند که با هم یکسان هستند و طبیعتا ستاره‌ها نگاه متفاوتی دارند اما من سعی می‌کنم با روابط شخصی که با بازیکنان برقرار می‌کنم، تعادل را در تیم به وجود می‌آورم.

بازیکنی که بازی نمی‌کند، بهترین است چون توی زمین نبوده تا اشتباه کند!
برای سرمربی خیلی سخت است که با همه خوب باشد، چرا که دستیاران می‌توانند این کار را انجام دهند اما سرمربی با تصمیماتی که می‌گیرد ممکن است که روابط خود با بازیکنان را متفاوت کند؛ کار خیلی سخت و زمان‌بری است و من سعی می‌کنم زمان زیادی را برای انتخاب بازیکنان بگذارم و معمولا وقتی یک بازی را می‌بازی، خبرنگاران شروع می‌کنند از بازیکنانی که بازی نکردند می‌پرسند. بازیکنانی که بازی نکرده‌اند حتما بهترین بازیکنان هستند چون توی زمین نبودند تا اشتباهی را داشته باشند! تفاوت نقطه‌نظرات است و بعضی اوقات بازیکنان به خودشان فقط فکر می‌کنند اما من باید به تیم نگاه کنیم و این تصمیم من را سخت می‌کند.

اگر بازیکنی 3-4 بار اشتباهش را تکرار کند، از تیم بیرونش می‌کنم!
اگر مهاجم تیمم فرصتی تک به تک را از دست بدهد، اتفاقی‌ست که در فوتبال می‌افتد اما اگر این حرکت را سه یا چهار بار در تیم تکرار کند، قطعا او را از تیم بیرون می‌کنم؛ فوتبال خیلی آسان است، یک دروازه‌بان خوب و یک مهاجم خوب داشته باشی، بقیه‌اش را من سازماندهی می‌کنم.

از آنالیز کردن برای بازی‌های تیم ملی واقعا خسته شده‌ام
من فکر می‌کنم کرونا خیلی به فوتبال لطمه زده است، یک استادیوم پر از تماشاگر واقعا می‌توانست انرژی خیلی زیادی را به بازیکنان منتقل کند و مهم‌ترین مسئله این است که ما و بازیکنان برای هواداران بازی می‌کنیم؛ اتفاق بد دیگری هم که در دوران کرونا رخ داده این است که بازی‌ها خیلی عقب می‌افتند و فاصله زیادی بین‌شان است. من واقعا تشنه این هستم که بازی‌های تیم ملی شروع شود و از آنالیز کردن خسته شده‌ام، دوست دارم این کارها و آنالیزهایی که انجام داده‌ایم را بتوانم در زمین پیاده کنم.

یک کتاب باعث شد تا کل اسپانیا را پیاده‌راه بروم!
اگر بخواهم درباره یک نویسنده صحبت کنم و او را نام ببرم، پائولو کوئیلو است؛ من آن روحی که او در کتاب‌هایش به ما هدیه می‌کند را دوست دارم و در مورد کتاب «زیارت» که به زبان فارسی خاطرات یک مغ ترجمه شده است. این کتاب در زندگی من تاثیر بسیاری داشت و یک تلنگری بود که یکی از سفرهای خیلی هیجان‌انگیزم را تجربه کنم. این کتاب باعث شد تا من سفری 900 کیلومتری را تجربه کنم، از سانژان در فرانسه تا آتالانتیک، کل اسپانیا را سفر کردم و پیاده رفتم و این کتاب در این سفر خیلی نقش داشت. انگار همان‌طور که کوئیلو می‌گفت این مسیر کل زندگی بود که داشت طی می‌شد. به چیزهای کوچک توجه می‌کردم و اولین‌بار بود که زمانی غذا می‌خوردم که احتیاج داشتم نه به دلیل دیگر. تنها بودم و فرصتی بود تا فکر کنم به گذشته، آینده، دوستان، خانواده و همه چیز.

از کتاب پائولو کوئیلو انرژی ویژه‌ای گرفتم
یک جاده قدیمی است که به قرن دهم بر می‌گردد، وقتی این کتاب را خواندم دیدم یک انرژی ویژه‌ای را گرفته‌ام و تصمیم گرفتم تا این‌کار را انجام دهم؛ خیلی عملیاتی کار کردم، دخترم و همسرم را به آلمان پیش خانواده‌شان فرستادم، یک کتابی بود اگر اسم آن را درست یادم باشد «پله به پله» یا «مرحله به مرحله» بود که درباره سفر بود و آن را با خود بردم.

در سفر با نسخه قدیمی خودم صحبت می‌کردم!
این سفر مثل مسیر زندگی است، چرا که ممکن است آدم‌های مختلفی را در این مسیر ببینیم، با یک نفر ممکن است یک ساعت باشید و یک آدم ممکن است یک روز با آن باشید و یک آقای فرانسوی و خانم اسپانیایی بودند که من 10 روز با آن‌ها قدم می‌زدم و حرف می‌زدم ولی من بیشتر زمان را تنها با نسخه قدیمی خودم بودم و با آن حرف می‌زدم. با نسخه قدیمی دراگان اسکوچیچ صحبت می‌کردم و از او سوال می‌پرسیدم و او هم از من سوال می‌کرد و یکی از بهترین تجارب زندگی‌ام بود که همه‌اش از کتاب پائولو کوئیلو آغاز شد.

همسرم را با کتاب‌هایم دیوانه کرده‌ام!
اگر شما به خانه من بیایید، نمی‌خواهم دروغ بگویم فکر کنم بین 500 تا 800 جلد کتاب درباره فوتبال دارم؛ مثل کتاب‌خانه شما نیست اما بهشت من است. رسانه، روان‌شناسی و ... پکیجی است که برای یک مربی لازم است و من همسرم را با این‌همه کتاب دیوانه کرده‌ام! هر وقت که از ایران به کرواسی باز می‌گردم، می‌بینم 100 کتاب من نیست که فکر می‌کنم او بیرون می‌اندازد تا بتواند جا برای چیزهای دیگری پیدا کند و باید به نظرم خانه جدید و بزرگ‌تری بخرم.
 
ماجرای پیاده‌روی ۹۰۰ کیلومتری سرمربی تیم ملی!

برای دخترم کتاب بچه‌گانه درباره حیوانات می‌خوانم
من سه بچه دارم؛ دو پسر 24 ساله و 20 ساله و یک دختر 2 سال و 9 ماهه که به نظر من زیباترین دختر دنیاست؛ برای دخترم کتاب‌های احمقانه و بچه‌گانه‌ای که درباره حیوانات است برای او می‌خوانم و احساس می‌کنم کنجکاوی را با این‌که کوچک است دارد و چون بین کتاب‌ها زندگی کرده، علاقه به کتاب در او ایجاد شده است

می‌خواهم از خاطرات مربیگری بنویسم
به کتاب نوشتن فکر کرده‌ام و شاید باورتان نشود که 130 صفحه یادداشت درباره چیزهایی که تجربه کرده‌ام و یاد گرفته‌ام برداشتم؛ تجربه حضور در کشورهای مختلف قطعا در این کتاب بسیار پررنگ خواهد بود، به طور مثال تجربه از ایران. وقتی که مثلا نمی‌خواهند به هر دلیلی سرمربی را عوض کنند، می‌آیند و دستیار او را تغییر می‌دهند! در عربستان وقتی می‌خواهند در مرحله نیمه‌نهایی بازی کنند، مربی جدید می‌آورند و به او می‌گویند مربی خوش‌شانس! خیلی واقعا خنده‌دار است. حتما باید زمان نوشتن این کتاب را پیدا کنم چرا که الان کار زیادی دارم و زمان ندارم اما در آینده مطمئنا این فرصت را پیدا می‌کنم.

جای هیچ اشتباهی در تیم ملی نداریم
من الان یکسال است که سرمربی تیم ملی هستم اما به خاطر کرونا دو بازی دوستانه بیشتر نداشته‌ایم که خوشبختانه در هر دو مسابقه پیروز شدیم؛ متاسفانه قبل از آمدن من، تیم ملی باخت‌هایی در مرحله مقدماتی جام جهانی داشته است که این مسئولیت‌مان را سخت‌تر می‌کند و ما فرصت هیچ اشتباهی نداریم. مربیگری در تیم ملی با باشگاه خیلی فرق می‌کند و ما باید دقت زیادی داشته باشیم و برای موفقیت تلاش کنیم.