۳۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۶

زن سالمند: دخترم طلاق نمی‌گیرد اما...

‌نمی‌خواهم ناشکری کنم، اما نمی‌دانم چرا هیچ وقت در زندگی روی خوشی ندیدم، به طوری که وقتی به چشمان دختر ویلچرنشینم نگاه می‌کنم، ذره ذره وجودم آب می‌شود. این در حالی است که دختر دیگرم نیز سرنوشت تلخی را تجربه می‌کند و من حتی پول شکایت از دامادم را ندارم ...
کد خبر : ۵۲۸۱۶۱
نمی‌خواهم ناشکری کنم، اما نمی‌دانم چرا هیچ وقت در زندگی روی خوشی ندیدم، به طوری که وقتی به چشمان دختر ویلچرنشینم نگاه می‌کنم، ذره ذره وجودم آب می‌شود. این در حالی است که دختر دیگرم نیز سرنوشت تلخی را تجربه می‌کند و من حتی پول شکایت از دامادم را ندارم ...

روزنامه خراسان نوشت: زن ۶۲ ساله که گویی کوهی از غم را به دوش می‌کشید، با بیان این که از دیدن آثار کتک کاری در سر و صورت دخترم رنج می‌برم، اما حتی هزینه دادخواهی ندارم، درباره داستان زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: ۴۵ سال پیش با جوانی که یک کارگر ساده بود ازدواج کردم.

درآمد همسرم به اندازه‌ای بود که به سختی می‌توانستیم شکم هشت فرزندمان را سیر کنیم. خلاصه به هر بدبختی و سختی بود منزلی ۵۰ متری در حاشیه شهر خریدم و تلاش کردم تا فرزندانم را سر و سامان دهم. در این میان تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتم و ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان کمک مالی دریافت می‌کنم، ولی با آن که دو پسر بزرگم به دلیل هزینه‌های سنگین قادر به ازدواج نیستند و از کارگری روزمزد هم درآمد چندانی ندارند، اما پنج دخترم را شوهر دادم که زندگی سه دخترم در آرامش می‌گذرد و خوشبخت شده اند.

حال آن که سرنوشت دو دختر دیگرم در زندگی به گونه‌ای دیگر رقم خورد. دختر بزرگم حدود ۲۰ سال قبل از همسرش طلاق گرفت چرا که اختلافات آن‌ها از همان روز‌های اول زندگی آغاز شد و مانند یک غده سرطانی ریشه دواند. بعد از این ماجرا دخترم به منزل ۵۰ متری ما بازگشت و در کنار ما به زندگی ادامه داد، ولی خیلی زود مشکلات و سختی‌های بعد از طلاق از او یک دختر افسرده و عصبی ساخت، به گونه‌ای که دیگر حال و روز خودش را نمی‌فهمید.

من هم درباره افسردگی‌های روحی و روانی آگاهی نداشتم و نمی‌دانستم چگونه باید با او برخورد کنم تا این که یک روز دخترم خودش را از طبقه سوم ساختمان پایین انداخت تا به زندگی اش پایان بدهد، اما قطع نخاع و ویلچرنشین شد. در حالی که از عهده هزینه‌های سنگین او بر نمی‌آیم و توان خرید لوازم بهداشتی اش را ندارم، باز هم نمی‌توانم او را رها کنم.

از سویی دختر دیگرم به دلیل خیانت‌های همسرش دچار مشکلات حادی شده است که هر روز زیر مشت و لگد همسرش قرار می‌گیرد و کاری هم از دست من بر نمی‌آید. او به خاطر فرزندانش نمی‌تواند طلاق بگیرد و از طرف دیگر هم زندگی در کنار ما برایش امکان پذیر نیست. دامادم به طرز وحشتناکی دخترم را کتک می‌زند و من با دیدن آثار کتک کاری‌های او دلم کباب می‌شود، اما هزینه‌های گزاف پزشکی قانونی و دادخواهی را هم ندارم. حالا مانده ام که ...

شایان ذکر است، بررسی کارشناسی در این باره با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی