۲۶ آذر ۱۳۸۸ - ۱۰:۵۰
محمدمهدی رحیمی

آیا واقعا احمدی‎نژاد 25 میلیون رأی داشت؟

کد خبر : ۴۹۹
آیا واقعا احمدی‎نژاد 25 میلیون رأی داشت؟ سؤال از جمله شبهاتی است که پس از انتخابات مدعیان تقلب، جسته و گریخته مطرح می‎کنند. لازم به ذکر است نگارنده پیش از انتخابات، به‎دلایل مختلف و نیز با تکیه بر نتایج نظرسنجی‎های معتبر چند نهاد، پیروزی محمود احمدی‎نژاد را در همان دور اول امری قطعی و محتوم می‎دانست، اما میزان کلی مشارکت و آرای ایشان را کمتر از آن‎چه امروز به‎وقوع پیوسته است پیش‎بینی می‎نمود؛ لکن اکنون براساس دلایل متقن که به بخشی از آن‎ها در ادامه اشاره خواهد شد آن‎را موضوعی قابل فهم و مورد قبول می‎داند.

1- انتظار نداشتیم

سیاسیون مدعی تقلب می‎گویند ما پیروزی احمدی‎نژاد - آن هم با چنین نتیجه‎ای - را انتظار نداشتیم و پیش‎بینی ما چیز دیگری بود. البته این‎که اصولا خود این مدعیان چقدر به‎آن‎چه می‎گویند، اعتقاد و باور دارند و چقدر از این حرف‎ها مربوط به سیاسی کاری‎های آن‎هاست مقوله دیگری است. باید گفت مگر کسی در خرداد 76 غلبه 20 میلیونی سید محمد خاتمی بر 7 میلیون رأی علی‎اکبر ناطق‎نوری را پیش‎بینی می‎کرد؟ تفاوت فقط در این‎جاست که در خرداد 76، فرد منتخب شخصی بود که حداکثر شش ماه از حضور سرزده‎اش در بین نامزدهای ریاست‎جمهوری و اتوبوس سواری‎اش به مقصد شهرها و البته عمدتا مراکز استان‎ها می‎گذشت، در حالی‎که پیروز خرداد 88، حدود 20 درصد روزهای چهار سال گذشته‎اش را در اقصی نقاط ایران‎زمین از مرکز استان تا روستای دور از مرکز گذرانده و هم‎سفره کسانی شده است که به‎فرموده رهبر انقلاب تا پیش از آن حتی یک مدیر‎کل را هم در شهر و دیار خود ندیده بودند.

2- نسبت آرا

نکته دیگری که در تحلیل ادعای اثبات نشده تقلب کمک می کند، مقایسه درصد آرای احمدی‎ نژاد با درصد آرای دور پیش اوست. احمدی‎نژاد در تیر 84 از مجموع 28 میلیون رأی، اعتماد حدود 17,250,000 نفر را جلب کرد، یعنی 61.5 درصد شرکت‎کنندگان. اکنون او از 39,200,000 شرکت‎کننده، حائز اکثریت 24,600,000 نفری شده است؛ یعنی 62.7 درصد مجموع آراء. به بیان دیگر میزان آرای او کمی بیش از یک‎درصد افزایش پیدا کرده است. پس می‎شود گفت میزان درصد آرای او تقریبا ثابت مانده و افزایش تعداد آرای وی ناشی از افزایش قابل توجه شرکت‎کنندگان است.

آقای خاتمی که در دور هفتم ریاست‎جمهوری توانست آرای 20 میلیون نفر از مجموع حدود 29 میلیون شرکت‎کننده در انتخابات را کسب کند، حدود 69 درصد رأی‎دهندگان او را برگزیدند. وی در دور هشتم در شرایطی که یک‎میلیون نفر از میزان شرکت‎کنندگان کاسته شد، توانست اعتماد حدود 21,700,000 نفر را جلب کند؛ یعنی حدود 77.5 درصد مجموع آراء.

به‎بیان دیگر آقای خاتمی که در چهار سال اول ریاست‎جمهوری‎اش با انتقادات دو طیف از هواداران خرداد 76 خود مواجه شد، یک عده طیف‎های مذهبی و انقلابی عملکرد او را برخلاف تصور اولیه‎شان یافتند و عده‎ای از او انتظار تندروی‎هایی بیشتر از آن‎چه انجام داد، داشتند. گروه دوم حتی تصمیم گرفتند که او را از قطار اصلاحات پیاده کنند. خاتمی در انتخاباتی که هفت نامزد دیگر (البته فقط با یک رقیب اصلی) از طیف‎های فکری و حتی قومیتی مختلف در برابر او صف‎آرایی کرده بودند، توانست 8.5 درصد به میزان هواداران خود بیفزاید. آیا در چهارچوب فکری و منطق مدعیان تقلب، این اتفاق امری عجیب و دور از ذهن نیست؟ آیا نمی‎شود ادعا کرد وزارت کشور و ستاد انتخابات آن دوره، تقلب کرده‎اند؟! گفتنی است در آن دوره آرای نامزد اصلی طیف مخالف (دکتر احمد توکلی) حدود 4.5 میلیون رأی بود، یعنی 16 درصد کل آراء و اکنون نامزد شکست‎خورده اصلی بیش از 13 میلیون رأی کسب نموده است، این یعنی حدود 33 درصد شرکت‎کنندگان او را برگزیده‎اند.
3- آرای خاموش

از ماه‎ها پیش از انتخابات، جریانات داخلی و خارجی مخالف دولت نهم در موارد متعدد بیان می‎کردند که دولت نهم و هوادارنش از استقبال گسترده مردم و میزان بالای مشارکت در انتخابات واهمه دارند و همه تلاش خود را معطوف این نموده‎اند که انتخابات با حداقل مشارکت مردمی برگزار شود تا در نتیجه، نام موردنظرشان از صندوق‎های رأی خارج شود. آن‎ها می‎گفتند و می‎نوشتند که اصول‎گرایان حضور آرای خاموش را تاب نمی‎آورند، چراکه کفه ترازو را به ضرر آن‎ها تغییر می‎دهد.
غافل از این‎که آرای خاموش منحصرا متعلق به اصلاح‎طلبان نیست و چه بسیار آراء و صاحبین آرایی که به‎خاطر عملکرد و سابقه نامطلوب آن‎ها در دوره‎های پیشین خاموش شده بودند؛ کسانی که سال‎ها از بیان واژه مسئول و مسئولیت به‎یاد تجمل و بی‎عدالتی می‎افتادند، از شجاعت و ایستادگی کمتر خاطره خوشی به‎یاد داشتند و معمولا چشم داشتن به غرب و تکذیب کردن اتهامات ادعایی از سوی غربی‎ها توسط مسئولان دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی را به‎یاد می‎آوردند و ساده‎زیستی را فقط محصور سخنرانی‎ها و کتاب‎ها می‎دانستند.

اما دکتر احمدی‎نژاد در چهار سال ریاست‎جمهوری‎اش به‎طور عام و در ایام تبلیغات انتخاباتی و مناظره‎های تلویزیونی به‎طور خاص، به شیوه‎های گوناگون توانست بخش قابل توجهی از آن آرای خاموش را به‎نفع خود به میدان بیاورد. ساکنین کلان‎شهرها، خصوصا تهرانی‎ها اگر شب‎های آخر منتهی به انتخابات، سیری در خیابان‎ها و تبلیغات پرشور هواداران نامزدها می‎کردند قطعا با نمونه‎هایی از این طیف در میان هواداران احمدی‎نژاد مواجه می‎شدند. (فارغ از قضاوت درباره درست یا نادرست بودن روش‎های به‎کار برده شده در تبلیغات، سخنرانی‎ها و مناظره‎ها از سوی رییس‎جمهور منتخب)

4- سال 84 هاشمی مشهور تر بود یا احمدی نژاد؟

اصلاح‎طلبان نتیجه انتخابات نهم ریاست‎جمهوری را چگونه تحلیل می‎کنند؟ آیا آن‎جا هم تقلب شده بود؟ توسط چه نهادی؟ وزارت کشور که در اختیار خودشان بود! اگر تقلب نشد و نتیجه مطابق واقعیت بود، پس چگونه می‎توان پذیرفت گمنام‎ترین نامزد آن دوره بتواند بر شاخص‎ترین کاندیدا با اختلاف بیش از 7 میلیون رأی غلبه کند؟ اکنون پس از چهار سال تلاش و فعالیت مداوم، البته در کنار پاره‎ای انتقادات بر برخی عملکردها و تصمیمات، همان شخص توانسته است مجددا اعتماد عمومی ملت را جلب نماید.

همانگونه که گفته شد محمود احمدی‎نژاد در انتخابات قبلی برای اکثر مردم ایران ناشناخته بود و به‎دلیل ضعف مالی و تبلیغاتی، کمتر توانست مردم شهرستان‎ها و روستاهای کشور را با خود و برنامه‎هایش آشنا و همراه سازد و بیشتر در مراکز استان‎های بزرگ که سیاسی‎تر و درگیر اخبار و تحولات سیاسی هستند، شناخته شد و موفق به جلب نظر مردم شد؛ این در حالی‎ بود که رقیب او از سرشناس‎ترین چهره‎های کشور به شمار می‎رفت و در هر کوی و برزن نام و نشانی داشت. لذا بی‎شک بخشی از رأی هاشمی رفسنجانی در دور دوم آرای شهرنشینان و روستایی‎هایی بود. آنان چون احمدی‎نژاد را نمی‎شناختند به هاشمی رأی دادند و طبقه متوسط (عامه مردم) خصوصا در کلان شهرها به‎خاطر انتقاداتی که به دولت‎های گذشته از جمله دولت سازندگی داشتند، ترجیح دادند به شخص جدیدی رأی دهند که کمتر در سال‎های قبل نامی از او شنیده بودند.
اما در انتخابات اخیر ریاست‎جمهوری، سیر حوادث به‎گونه‎ای دیگر رقم خورد؛ دکتر احمدی‎نژاد در قالب سفرهای استانی، به هر شهر، شهرستان و دهستانی سرکشید و آشنای هر غریبه‎ای شد، سهام عدالت بین‎آن‎ها توزیع کرد و عمران و آبادانی را بیش از گذشته روانه‎ مناطق دور افتاده و محروم نمود.
دیگر او یک نامزد گمنام نبود؛ اکنون همه مردم ایران او را می‎شناختند و شاید او را از نزدیک نیز دیده بودند. در این میان اتفاق دیگری هم رخ داد؛ برخی ساکنین کلان‎شهرها دیگر او را نامزد مطلق خود نمی‎دانستند، اما باز هم کم نبودند شهرنشینانی که معتقد بودند باید به او فرصت داد، مثل همه رییس‎جمهور‎های قبلی که دو دوره فرصت کار و اجرای برنامه‎هایشان را یافتند.


گرچه ممکن است آرای احمدی‎نژاد در بعضی مناطق و طیف‎ها ریزش‎هایی داشته باشد - که طبیعی است و در هر دوره‎ای وجود داشته - اما همراه با رویش‎های زیادی خصوصا در شهرستان‎ها و روستاها بوده است. ثابت ماندن میزان 61.2 درصدی آرای او دلیلی بر این مدعا است.