۰۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۸

تنگه ابوقریب هویت دارد یا نه؟

اگر «چپ» ها بی‌وقفه فیلم بهرام توکلی را ستایش می‌کنند تنها دلیلش ضد جنگ بودن تماتیک فیلم است. اما باکمال احترام نسبت به تهیه‌کننده و کارگردان که هر دو وجه مؤلف دارند، تنگه ابو قریب به‌هیچ‌عنوان فیلمی کامل در مورد دفاع ایرانی نیست.
کد خبر : ۴۳۲۲۸۹

«تنگه ابو قریب» در جشنواره فیلم فجر با فضاسازی، رنگ و جلوه‌های بصری و غنای فرمی، اغلب مخاطبانش را شیفته کرد. قبل از هر قضاوتی درباره فرامتن و متن باید به این نکته توجه کرد که فیلم آن‌قدر دارای جذابیت‌های بصری خیره‌کننده‌ای است که در نخستین مواجه هر مخاطبی را حیرت‌زده می‌کند. فقدان و تمرکز جریان‌سازمبتنی بر اصالت فرم، در حوزه سینمای دفاع آن‌قدر دنباله‌دار است که حتی خیره‌کنندگی بصری به‌تنهایی مخاطب را وسوسه دوباره دیدن فیلم می‌کند.

پس از نخستین نمایش در جشنواره فیلم فجر، نمایندگان سینمایی و رسانه‌ای هر دو مسلک سیاسی فیلم را پسندیدند و آن‌طور که در رسانه‌های مکتوب و مجازی خود نظراتشان را درج کردند، هر دو گروه از نتیجه «بازی سینمایی» راضی به خانه رفتند. اما ... اما...، مسعود فراستی نقل‌قول شاخصی را از سید مرتضی آوینی نقل می‌کند که هر موقع دو گونه تفکر رایج در کشورمان از یک اثر سینمایی راضی بودند، بدان که یک جای کار بشدت می‌لنگد. چون بر سر سینما، به ما هو سینما، چالشی سیاسی – جناحی بنیادینی، سال‌ها در عرصه سینما و مطبوعات سینمایی وجود دارد و جنگِ میان دو مسلک سیاسی، در داخل کشورمان بر سر سینما و آثار سینمایی تمام ناشدنی است.

اما درباره آثاری با موضوع جنگ، یک سویه، مسئله منطقی را طرح می‌کند که محتوای جنگ – بخوانید دفاع – دارای ارزش‌هایی است و سوی دیگر که بزرگان سیاسی‌اش، ظاهراً پرچم‌دار هشت سال دفاع بوده‌اند، اصل موضوع را قبول ندارند و الزام فیلم جنگی را ضد جنگ بودن، می‌دانند.

این مناقشه تسری پیدا می‌کند به فضای فرهنگی هر دو مسلک سیاسی؛ درنتیجه بحث‌وجدل بالا می‌گیرد و ازقضا رسانه‌های چپ آموخته‌اند که هر آنچه در سینما به نمایش درمی‌آید و برای جناح راست یک ارزش است، در مقابلش سکوت کنند و هر فیلم ضد جنگی ساخته شود، جناح راست در مقابلش می‌خروشد و چپ‌ها آن را تقدیس می‌کنند.

اما فیلم «تنگه ابو قریب» ضد جنگ ترین فیلمی است که مسلک راست و چپ را راضی نگاه می‌دارد. مسلک راست‌،دلش می‌خواهد ارزش‌های دفاع به هر قیمتی روی پرده سینما جلوه‌گر شود و چگونگی بازتاب این ارزش‌ها برایش مسئله دوم است. درنتیجه برای دست یازیدن به چنین هدفی، مأموریت زنده نگاه‌داشتن ارزش‌های سینمای مقاومت، به موسسه‌ای واسطه‌گر سپرده‌شده تا در میان اهالی سینما نقش وسط را ایفا کند.

مدیران این موسسه به‌خوبی آگاه هستند که بحث ارزش‌های جنگ در میان نیست، اگر فیلمی صرفاً جنگی توسط یکی از روشنفکران میانه خوش‌خیم که منتقدان سینمایی «چپ» به او سمپات هستند، ساخته شود، هر دو گروه از نتیجه، راضی می‌شوند و موسسه مذکور با تیتر رسانه‌های چپ به اهدافش می‌رسد.

متأسفانه در سینما بیش از دو دهه فیلمساز مشهوری فیلم موفقی در تراز انقلاب اسلامی و دفاع هشت‌ساله نساخته است. درنتیجه سازمان واسطه، وارد گود شده تا هنرمندان غیر هم‌سو را برای همکاری قانع کند. نتیجه کار در رسانه‌ها توأم با اقبال بود کما اینکه سردبیر مشهور نشریات اصلاح‌طلبان مقاله تمجید آمیزی را در مورد این سازمان به نگارش درآورد. برای این سازمان چنین تمجیدهایی امتیاز ویژه‌ای محسوب می‌شود و به همین دلیل فیلم مخالف خوان «بادیگارد» وجاهت خاصی برای خودش کسب می‌کند و اثر ضد جنگ «تنگه ابو قریب» هواخواهان فراوانی پیدا می‌کند؛ و جالب است مخالفان سینمای «ضد جنگ» به این فیلم سمپاتیک می‌شوند، چون مدار جریان تشویق و ترغیب را چپ بر عهده دارد.

بسیاری از فیلم‌هایی که در فضای تحلیلی سینما عنوان «ضد جنگ» بدان اطلاق می‌شود، همواره محل اختلاف و چالش است. اما این تلاقی فرامتنی به ساختن آثار ضد جنگ تمجید آمیز منجر می‌شود که هر دو گروه را راضی نگاه می‌دارد و نوید دوران تازه‌ای را در حوزه سینمای دفاع می‌دهد که البته عنوان ضد دفاع برازنده‌تر است.

اما فیلم را مستقل از گرایش‌های سیاسی هر دو طرف باید قضاوت کرد. گفتمان‌ها هر دو طرف، سویه ملی ندارد، اغلب مبتنی بر قضاوت‌های جناحی است. گفتمان تحلیلی سینمایی اگر سویه ملی داشته باشد، با ضد جنگ بودن تعارض پیدا خواهد کرد. چنین آثاری، قضاوتی را درباره گذشته به‌عنوان الگوی مقاومت به نسل‌های آینده منتقل می‌کند و در صورت زمینه‌ای برای مقاومت نسل جوان با تصاویری که از خسران جنگ‌دیده است، انگیزه‌ای برای دفاع دوباره نخواهد داشت.

وقتی مفهوم حماسی شجاعت تحت تأثیر قضاوت‌های روشنفکرمآبانه قرار گیرد، نسل بعدی در صورت وقوع هر جنگی، پا پس خواهد کشید، چون در سینما دفاع ضد جنگ بودن را تجربه کرده است و از پیامدهای جنگ می‌هراسد. درواقع هر اثر ضد جنگی، شجاعت وطن پرستانه را در بطن جامعه مستحیل خواهد کرد. چنین نگاهی به فیلم‌های ضد جنگی مثل«تنگه ابوقریب» فراتر از قضاوت‌های جناح‌های سیاسی چپ و راست است. اگر قصد دارید فارغ از سیاست و گرایش‌های سیاسی ملت شجاعی را تربیت کنیم، نباید با هر اطواری فیلم‌هایی ضد جنگ بسازیم.

 اگر «چپ» ها بی‌وقفه فیلم بهرام توکلی را ستایش می‌کنند تنها دلیلش ضد جنگ بودن تماتیک فیلم است. اما باکمال احترام نسبت به تهیه‌کننده و کارگردان که هر دو وجه مؤلف دارند، تنگه ابو قریب به‌هیچ‌عنوان فیلمی کامل در مورد دفاع ایرانی نیست. صاحب این قلم به‌شدت وطن‌پرستانه و متعصب به سینمای حماسی دفاع، فیلم تنگه ابو قریب را فاقد هویت می‌داند. این جمله دستمایه اغلب منتقدان سینماست و درباره فیلمی که دلچسب و پسندشان نباشد آن را به کار می‌برند اما با هراستدلالی تنگه ابو قریب فیلمی بی‌هویتی است. بی‌هویتی آن از فرامتن می‌آید که به خاطر یک عکس یادگاری، میان دو سوی سفارش‌دهنده و تمجید کننده ساخته‌شده است.

خروجی سینمایی کارگردان بشدت محترم تنگه ابو قریب نسبت به مفهوم زندگی در حالت عادی کاملاً نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی است، آن‌وقت چطور می‌تواند نسبت به موضوع دفاع، تصویر سمپاتیک عمیقی ارائه دهد؟ بهرام توکلی تصویرسازی بسیار استانداری را در این فیلم ارائه کرده، اما اتکای فیلم فقط تصاویر خوش و آب نقش ظاهری است و اصالت دفاع ایرانی در آن نقش نبسته است.

نگره فکری هستی شناسانه توکلی ( فیلم های اینجا بدون من، پابرهنه در بهشت، آسمان زرد کم‌عمق، پرسه در مه) در فیلم تنگه ابو قریب تجلی می یابد و مفاهیم موجود در آثار توکلی، در تنگه ابو قریب با جلوه‌های روز سینمایی نقاشی می‌شود. این برداشت سینمایی بسیار هم جذاب است و شباهت به دانکرک و نجات سرباز رایان دارد، اما جنگ ما، یا به تعبیری دفاع ما، را نمی‌توان با دانکرکیسم و رایانیسم، در فرم بزک کرد.

درواقع بی‌هویتی مورداشاره، نشات گرفته از دوپارگی است. حین زدن بر طبل جنگ، ما با سینمای گرته‌برداری شده از اسپیلبرگ و نولان مواجه هستیم و حفره‌ها و خلاءهای ضد دراماتیک ضد جنگ فیلم با مستند گرایی به سیاق مستندهای ماندگار «روایت فتح» پر می‌شود. فیلم حاصل تداخل سفارش دو تفکر ظاهراً متضاد است و متن هم فیلم هم‌چنین حالی دارد. روشنفکران با دانکرکیسم و رایانیسم فیلم خوشحال می‌شوند و گروه دیگر با سبک اشراقی کپی شده از سید شهیدان اهل‌قلم. این خط موازی و گرته‌برداری شده هم به یک مفهوم واحد منجر نمی‌شود. به‌عبارت‌دیگر توکلی با نگاه بسیار (انعطاف‌پذیر) سفارش‌پذیر، فیلم را مطلوب هر دو تفکر رایج ساخته است.

اگر از مخاطبی که فیلم را تماشا کرده و از سالن بیرون می‌آید بپرسید که فیلم درباره چه بود؟ پاسخ می‌دهد تنگه ابو قریب. اگر سؤال کنید تنگه ابو قریب کجاست؟ بازهم پاسخی برای این سؤال ندارد. اگر سؤال کنید که روایت فیلم چه بود؟ پاسخ خواهد داد: درباره حمله عراق به تنگه ابو قریب. مگر می‌شود فیلمی ساخت و تماشاگر نتواند در 24 کلمه روایت فیلم را تعریف کند و تمام پاسخ تماشاگران خلاصه شود به اطلاعاتی که در تیتراژ ابتدایی و پایانی ارائه می‌شود. ضد درام بودن، ضد قصه بودن «تنگه ابو قریب» چه معنی می‌دهد؟ آن‌هم در فیلم جنگی که حفظ قواعد کلاسیک سینما در آن الزام‌آور است و روایت بر اساس شخصیت‌پردازی کاملاً کلاسیک پیش برود.


 مؤلف برای راضی نگاه‌داشتن گروه سفارش‌دهنده و حامیان سینمایی -سیاسی خودش، عملاً از ارائه قصه می‌گریزد و اگر قرار بود شخصیت‌پردازی کند، سفارش‌دهنده به تیپکال مرسوم «حاجی سیدت را کشتند» کمتر قانع نبود. درنتیجه بهرام توکلی مسیری ضد دراماتیک و ضد پرسوناژی را برای مصونیت خودش انتخاب کرده تا از ارائه تیپیکال رزمنده مرسوم در سینمای دفاع مقدس بگریزد.

از سوی دیگر تحت تأثیر نولان و اسپیلبرگ عدم نمایش دشمن به معنی حقانیت‌زادیی از دفاع خواهد بود و انگشت حیرت باید به دهان گزید؛ وقتی فیلمی جنگی می‌سازیم و حقانیت ایرانی در دفاع هشت‌ساله متجلی نیست. اینجاست که تعارضات فرهنگ‌عامه را می‌توان از متن فیلم استخراج کرد. با هر نگره تحلیلی و ایدئولوژیک، فرهنگ‌عامه ایرانی شامل ترویج ایثار، شجاعت، شهامت و پیروی از مکتب جهادی امام حسین (ع) است، اما فیلم با عدم نمایش دشمن به‌نوعی قصد حقانیت زدایی از دفاع را دارد.

اصلاً این رزمندگان دلاوری که در فیلم نمایش می‌دهند با کجا می‌جنگند؟ دشمن کیست؟ اگر تیتراژ نبود به هیچ عنوان مختصات جغرافیایی معین نبود. تفاوت اسامی محمد، اصغر و حسین و سجاد و علی، با جان، تام، استیون و کریستوفر، هیچ حس متفاوتی در فیلم ایجاد نمی‌کند، چون فیلم درتم، ریتم، ضرباهنگ، کهن الگوی دفاع، سمبل و نشانه‌ای از دفاع ملی دارا نیست.فیلم جنگی عموماً دو جنبه دارد یا درباره پیامدهاست مثل عوارض منفی جنگ یا درباره حماسه، که در کارزاری جنگی اتفاق افتاده است. فیلم‌های جنگی هالیوود را اگر بررسی کنیم از این دو قاعده مستثنی نخواهد بود.

با این تفاسیر فیلم تنگه ابو قریب امتداد کدام‌یک از فیلم‌های جنگی است؟ حماسه می‌سازد روی پرده سینما یا درباره پیامدهای جنگ است؟ حماسه نمایی‌اش همان‌طور که تشریح شد، جنبه ایرانی ندارد. این شخصیت‌ها می‌توانند، جان، تام، استیون و کریستوفر باشند و از سوی دیگر فوکوس تلخ روی تلفات غیرنظامی معنای ضد جنگ فیلم را غلیظ می‌کند.

اینکه فیلم مسلک سینمایی ندارد و می‌خواهد با عدم پیروی از قواعد نامتعارف آوانگارد باشد، یک شوخی مضحک است و ما را به همان برداشت اولیه درباره بی‌هویتی فیلم رهنمون می‌سازد. اگر برداشت و تفسیرهای مسلک‌های سیاسی را از فیلم به کناری بگذاریم و از مدخل سینمای ملی به متن نگاه کنیم، تنگه ابو قریب برای تفسیرهای خوش‌خوشان هر دو نگرش رایج ساخته‌شده و فاقد نگره ملی به مقوله دفاع است. فیلمی که بیشتر خوش‌آیند طیفی خاص است تا دلاوری که در میانه این کارزار بودند.

فیلم شباهت فراوانی به «ما سرباز بودیم» دارد و با آن مو نمی‌زند، بی‌وقفه میدان جنگ، کشتن و کشته شدن، بدون آن هویتی در جنگ باشد اما آن‌ها آمریکایی هستند و ما ایرانی، آن‌ها در ویتنام متجاوز و ما مدافع.