۱۴ آذر ۱۳۸۸ - ۱۵:۴۰

پیام آیت الله وحید خراسانی بمناسبت عید غدیر

کد خبر : ۲۶۷
آیت الله وحید خراسانی از مراجع معظم تقلید قم، بمناسبت فرا رسیدن عید غدیر خم پیامی صادر فرمودند. به گزارش رجانیوز به نقل از وبسایت این مرجع معظم تقلید به این شرح است:

خداوند متعال در اين آيه ولايتي را كه براي خدا و رسول خداست براي علي مرتضي قرار داد . اين مقام را كه حق خدا و خاتم انبياست به كسي داد كه با استغراق در عظمت خداوند علي عظيم ، هنگام امتثال امر “فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ”از خطاب “وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ” غافل نمي شود ... بسم الله الرحمن الرحيم قال الله تعالي : “وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِي الْأَمْرُ” يكي از اسماء روز قيامت، در قرآن مجيد، روز حسرت است ، روزي كه درجات بهشت وابسته به كميّت و كيفيّت اعمال صالحه و اخلاق فاضله و مراتب علم و ايمان است: “يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ”،”وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا”. اشقياء در حسرت حرمان از سعادت، و سعادتمندان در حسرت درجات برتر و مقامات بالاترند . شيخ مفيد روايتي از امام حسن بن علي -عليهما السلام- نقل مي كند كه فرمود : " كسي كه به قلبش دوست ما و به دست و زبانش ياور ما باشد با ماست در آن غرفه اي كه ما در آن هستيم " . مقامي برتر از مقام خاتم و وصيّ خاتم نيست كه تمام انبيا و اوليا در قيامت كبري ، در سايه ي لواي حمد آن صدر نشين مقام محمودند كه خدا فرمود : “عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا” ، و رسول خدا- صلي الله عليه و آله - فرمود : " آدم فمن دونه من الأنبياء تحت لوائي " .‌ محبّ خاندان عصمت، به قلبش و ياور آنان به دست و زبانش ، همنشين شمس و قمر و نجوم آسمان نبوت و امامت است . اميد است در ايام غدير- از پانزدهم تا بيست و پنجم ذي الحجه- اين توفيق نصيب خدمتگزاران آن خاندان بشود و در همه ي مساجد و مجالس ، وقايع آن ايام تبيين ، و گويندگان و شنوندگان مشمول دعاي صادق آل محمد- صلوات الله عليهم اجمعين- شوند كه فرمود : " رحم الله من أحيي أمرنا ". در اين ايام به فرمان خدا به خاتم انبياء - “فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ”- رسول خدا - صلي الله عليه و آله - ، فدك را به صديقه ي كبري -سلام الله عليها- داد، و در اين ايام آيه ي تطهير ، در شأن خاتم انبيا و سيد اوليا و سيدة النساء و دو زيـنت عرش خدا نازل شد . اختصاص طهارت از هر رجس و پليدي به اهل بيت عصمت به اين آيـه ي كريمه : “إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا” ثابت مي كند كه عقل مستمدّ از علم خدا و منزّه از هوي ، و اراده ي فاني در رضاي خدا كه غرض از خلقت عالم و خلافت آدم است ، نورٌ علي نوري است كه نفوس قدسيه ي اين پنج تن به آن منوّر است . صحّت روايت واراده در اختصاص مصداق آيه هنگام نزول به اين پنج تن ، مورد اتفاق اهل تفسير و حديث است . در اين ايام خاندان امامت از كبير و صغير براي وفاي به نذر ، روزه گرفتند ، و قوت افطار را شب اول به مسكين و شب دوم به يتيم ، و روز سوم با آن كه بدن ها از گرسنگي مي لرزيد ، راضي نشدند اسير كافري كه دست به درگاهشان دراز كرده بود، نااميد برگردد و به آن، ايثار رحمت رحمانيه خدا را بر مسلمان و كافر، نشان دادند . چون رسول خدا - صلي الله عليه و آله - ديد حسنين از گرسنگي مي لرزند و دخترش با چشمان به گودي نشسته ، در حال نماز به راز و نياز با خداوند متعال است، در همان حال ، جبرئيل سوره ي انسان را نازل كرد . اعاظم علماي مسلمين و محدثين معترف هستند كه “وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا” در شأن اين خاندان نازل شد. خداوند در اين سوره كه سوره ي انسان ناميده شده است، غرض از خلقت انسان را كه حامل امانت خداوند سبحان است، در عمل اين ابرار نشان داد كه چگونه از خود گذشته ، با خلق خدا براي رضاي خدا منتهاي رأفت و رحمت را نشان دادند و به عروج به مقام إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ به جايي رسيدند كه خدا در اين سوره به رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : “وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا”. روز بيست و چهارم اين ماه به نقل شيخ طوسي ، روز خاتم بخشي اميرالمؤمنين - عليه السلام - است كه اعيان علماي خاصه و عامه از مفسرين و محدثين، شأن نزول آيه ي كريمه “إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ” را انگشتر بخشي آن حضرت در حال ركوع دانستند. به نقل روايتي از أبي ذر غفاري از تفاسير عامه اكتفاء مي كنيم كه گفت : روزي با رسول خدا - صلي الله عليه و آله - نماز ظهر را خواندم. سائلي در مسجد سؤال كرد. كسي چيزي به او نداد. دست به آسمان بلند كرد و گفت: بار الها! شاهد باش در مسجد پيغمبر سؤال كردم، احدي به من عطايي نكرد . علي - عليه السلام - در نماز در حال ركوع دست راستش را به جانب او دراز كرد . سائل انگشتر را از انگشت او گرفت. و آن واقعه در مرأي و منظر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بود. آن حضرت رو به آسمان با خداي خود گفت : برادرم موسي از تو سؤال كرد و گفت : “رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ، وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ، وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ، يَفْقَهُوا قَوْلِي ، وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي ، هَارُونَ أَخِي ، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ، وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي” ، بر او نازل كردي: “سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ” ، بارالها! من محمّد - صلي الله عليه و آله - نبيّ تو و برگزيده تو هستم " اشرح لي صدري ويسّر لي أمري واجعل لي وزيرا من أهلي عليِاً اشدد به أزري " . ابي ذر گفت: دعاي آن حضرت تمام نشده بود كه جبرئيل نازل شد ، گفت: يا محمد بخوان: “إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ”. خداوند متعال در اين آيه ولايتي را كه براي خدا و رسول خداست براي علي مرتضي قرار داد . اين مقام را كه حق خدا و خاتم انبياست به كسي داد كه با استغراق در عظمت خداوند علي عظيم ، هنگام امتثال امر “فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ”از خطاب “وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ” غافل نمي شود و در حال محو در لاهوت، محيط بر ناسوت است و در اوج ملكوت مُلك را زير نظر دارد ، و اين آيت "لا يشغله شأن عن شأن" است كه مقام رابط بين خالق و خلق ، و ولي الله علي الاطلاق است كتاب خدا و سنت رسول خدا كه فرمود : ''ألا ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه ليس نبيّ بعدي '' ، حجت بالغه الهيه بر خلافت بلافصل علي بن ابي طالب -عليهما السلام- است . بيست و پنجم اين ماه روز مباهله است كه روز اتمام حجت خدا بر رسالت خاتم النبيين و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين و اثبات عصمت آل عبا است. اجماع علماي امت بر آن است كه در مباهله أَبْنَاءَنَا منحصر در حسن و حسين -عليهما السلام- و تنها مصداق نِسَاءَنَا فاطمه ي زهرا -سلام الله عليها- است و مراد از أَنْفُسَنَا رسول خدا - صلي الله عليه و آله - و علي مرتضي است . زمخشري مي گويد : در مباهله دليلي است كه قوي تر از آن نيست به فضل اصحاب كساء و در آن برهان واضحي است به صحت نبوّت نبيّ ، چون احدي از موافق و مخالف روايت نكرده است كه نصاري دعوت آن حضرت را اجابت كرده باشند. پس از آن كه رسول الله - صلي الله عليه و آله - علماي نصاري را به توحيد خداوند لَم يلِد ولَم يولَد دعوت نمود و آنان از ايمان به “إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ”سر باز زدند ، آنها را به مباهله دعوت كرد تا حق از باطل به لعنت خدا بر دروغگويان روشن شود . رسول خدا - صلي الله عليه و آله - حسين - عليه السلام - را در آغوش کشيد و دست حسن - عليه السلام - را گرفت و پشت سر آن حضرت، فاطمه ي زهرا -سلام الله عليها- و پس از آن، علي مرتضي - عليه السلام - براي دعا آمدند . اسقف اعظم چون آن منظره را ديد ، گفت : چهره هايي را مي بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بردارد ، خدا اجابت مي كند ، اگر با آنان مباهله كنيد تا قيامت از نصاري كسي روي زمين نخواهد بود . ذلّت تسليم و اداء جزيه را پذيرفتند و خط بطلان بر آئين مسيحيت كشيدند. ‌به نزول اين آيه ثابت شد كه به جز اين پنج تن آبرومندي به درگاه خدا نبود كه شايسته اجابت دعا در مباهله باشد . هنگامي كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : هر گاه دعا كردم شما آمين بگوييد، به مقتضاي تلازم بين شرط و جزاء، روشن شد كه دعاء خاتم انبيا در آن عرصه بايد با آمّين آن چهار برگزيده ي خدا باشد . كتاب الله و سنّت رسول الله - صلي الله عليه و آله - ثابت كرد كه علي مرتضي نفس رسول خداست و با وجود نفس پيغمبر در ميان امّت ، خلافت بلافصل ، حق آن حضرت است و تخلّف از اين حق مخالفت با قرآن و سنت، و حكم عقل به بطلان ترجيح مرجوح بر راجح است . زيد بن ارقم گفت : چون رسول خدا از حجة الوداع برگشت ، در غدير خم امر كرد سايبان هايي به پا داشتند . پس از آن گفت :" گويا من دعوت شدم و اجابت كردم، همانا دو چيز سنگين نفيس در ميان شما گذاشتم كه يكي از آن دو از ديگري بزرگتر است: كتاب خدا و عترت خودم . پس بنگريد چگونه با اين دو رفتار مي كنيد. و اين دو از هم جدا نمي شوند تا بر من در حوض وارد شوند" و بعد گفت: " همانا خداوند -عزّ وجلّ- مولاي من است و من مولاي هر مؤمني هستم" ، بعد دست علي را گرفت و گفت : "هر كس من مولاي او هستم ، اين ولي اوست" . اين حديثي است كه صحت آن نزد اصحاب حديث و علماي رجال، مسلم است و هر مسلماني كه به قرآن و سنت معتقد است بايد به حكم “مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ” آن را بپذيرد . در اين حديث رسول خدا ماتَرَكِ خود را براي امت ، قرآن و عترت قرار داد و ملاك اثبات مولويّت خود را براي اميرالمؤمنين جدا نشدن عترت از قرآن قرار داد و ثابت كرد كه قرآني كه تبيان هر چيزي است “وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ” از علي جدا نيست و علي از كتابي كه “لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ” جدا نيست . چنان كه در حديث صحيح نزد عامه و خاصه فرمود : "علي مع القرآن والقرآن مع عليّ لن يتفرقا حتّي يردا عليّ الحوض" ، كسي كه داراي چنين علم و عصمتي است بايد به علمش مفسّر كتاب خدا و به عملش ، مجري احكام خدا باشد ، تا غرض از نزول قرآن كه اخراج بشريّت از ظلمات فكري و اخلاقي و عملي است و رساندن به نور سعادت ابد است ،محقق شود ،”كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ”. آيا وظيفه هر مسلماني كه خود را پيرو كتاب و سنت مي داند با اين آيات بيّنات چيست ؟ ختام سخن حديثي است كه محدثين عامه به صحت آن اعتراف كرده اند و خلاصه ي آن ، اين است كه جمعي نزد ابن عباس آمدند كه به اميرالمؤمنين ناسزا مي گفتند . ابن عباس گفت: به كسي ناروا مي گوييد كه داراي ده فضيلت است و آن فضايل در احدي نيست : اول : در جنگ خيبر كه ديگران رفتند و عاجزانه برگشتند، رسول خدا- صلي الله عليه و آله - فرمود: "كسي را مي فرستم كه هرگز خدا او را ذليل نكرده است ، خدا و رسول محبوب او و او محبوب خدا و رسول است" . اصحاب همگي در انتظارند كه چنين كسي كيست ؟ فرمود : "علي كجاست ؟" آن حضرت با چشم رَمد ديده آمد و بعد از شفا به دست رسول خدا - صلي الله عليه و آله -، رسول الله رايت را سه مرتبه به اهتزاز در آورد و به دست علي داد و خيبر را فتح كرد . دوم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - ابابكر را با سوره توبه ، به جانب مشركين فرستاد. پس از آن علي را فرستاد و سوره را از او گرفت و فرمود : "سوره را كسي نمي برد مگر كسي كه او از من است و من از اويم ". سوم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود :" كداميك از شما با من در دنيا و آخرت موالات مي كند" . كسي نپذيرفت. پس به علي فرمود :" تو وليّ من هستي در دنيا و آخرت " . چهارم : علي اول كسي بود از رجال صحابه كه ايمان آورد . پنجم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - جامه ي خود را بر چهار نفر انداخت : علي و فاطمه و حسن و حسين و فرمود : “إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا”. ششم : علي آن كسي بود كه جامه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را پوشيد و به جاي رسول خدا خوابيد ، و مشركين به گمان اين كه او پيغمبر است او را سنگباران كردند . “وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ “. هفتم : در غزوه تبوك، پيغمبر علي را به جاي خود در مدينه گذاشت. چون از فراق رسول خدا گريه كرد، فرمود:" منزلت تو به من منزلت هارون است به موسي ،‌ مگر آن كه بعد از من پيغمبري نيست. سزاوار نيست من بروم مگر اين كه تو خليفه من باشي" . هشتم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - به علي - عليه السلام - فرمود : " تو بعد از من ، وليّ هر مؤمن و مؤمنه اي هستي " . نهم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - تمام درهايي را كه به مسجد آن حضرت باز مي شد، بست به جز در خانه ي علي - عليه السلام -. دهم : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : "من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه". با اين آيات بيّنات - كه هر يك تاج افتخاري است كه بر سر آن سرور دنيا و دين چون خورشيد درخشان مي تابد و مسلماني نيست كه تحت الشعاع آن آفتاب نباشد - حجت بر اهل دانش و دين بر خلافت بلافصل اميرالمؤمنين تمام است، و به حكم عقل و كتاب و سنت تقديم مفضول بر فاضل ، و ترجيح مرجوح بر راجح مردود است ، و بر حكيم علي الاطلاق محال ،‌ و ساحت ديني كه بر مبناي “إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ” و رسالتي كه بر اساس “وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ” استوار است، از آن منزه است . “قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ” ، “قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ” تا اين جا روي سخن با هر مسلماني بود كه به خدا و كتاب خدا و رسول خدا - صلي الله عليه و آله - و سنت او ايمان دارد . اما وظيفه كساني كه خود را شيعه ي آن حضرت مي دانند، نسبت به ايام غدير و حق آن اول المظلومين چيست؟ اميد است اين مملكت كه افتخار انتساب به آن حضرت را دارد در ايام غدير مزيّن به زينت نشر آن فضايل و مناقب باشد، و هر كسي كه دم از محبّت او مي زند، به دست و زبانش و مال و مقامش براي احقاق آن حق ضايع شده، آن چه در توان دارد، انجام دهد. ولم أر مثل ذاك اليوم يوما ، ولم أر مثله حقّا أضيعا.