۰۹ آذر ۱۳۸۸ - ۱۹:۱۲
جديدترين گزارش صراط از نفوذ سلطنت طلبان در رسانه ملي

گفتگوي يك ساعته راديو فرهنگ با عضو باند اشرف و رئيس دفتر فرح

درست دو هفته بعد از آنكه سيدحسين نصر (ریاست دفتر فرح پهلوی، عضو بنیاد مطالعات ایران در آمریکا که ریاست آن را اشرف پهلوی برعهده دارد و نیز عضویت شورای سردبیری نشریه «ایران‌نامه» متعلق به اشرف پهلوی و... ) مورد تفقد ويژه جشنواره دولتي حكمت سينوي قرار گرفت راديو فرهنگ در اقدامي عجيب ضمن برگزاري گفتگويي مفصل با وي تلاش كرد تا درصدد تطهير چهره اين روشنفكر بدنام برآيد. گفتگويي كه توسط حلقه واسط باند اشرف، فرهنگسراي ابن سينا و راديو فرهنگ صورت گرفت
کد خبر : ۲۲۸
درست دو هفته بعد از آنكه سيدحسين نصر (ریاست دفتر فرح پهلوی، عضو بنیاد مطالعات ایران در آمریکا که ریاست آن را اشرف پهلوی برعهده دارد و نیز عضویت شورای سردبیری نشریه «ایران‌نامه» متعلق به اشرف پهلوی و... ) مورد تفقد ويژه جشنواره دولتي حكمت سينوي قرار گرفت راديو فرهنگ در اقدامي عجيب ضمن برگزاري گفتگويي مفصل با وي تلاش كرد تا به تطهير چهره اين روشنفكر بدنام بپردازد.


راديو فرهنگ كه پيش از اين نيز صداي وابستگان به جريان برانداز بارها از آن به گوش رسيده در پايان اين گفتگوي مفصل چنان رپرتاژ آگهي اي براي "نصر" پخش كرد كه شنونده جاهل را به يقين مي رساند؛
اين صداي يك اسلام شناس حقيقي است كه از اين راديو پخش مي شود، نه رئيس دفتر فرح پهلوي!

گفتني است باني و مجري اين گفتگو فردي به نام "كيهان محمدخاني" بود كه همزمان رياست فرهنگسراي ابن سينا را نيز برعهده دارد. همان فرهنگسرايي كه چندي پيش جايزه ويژه اي را به دست رئيس جمهور داد تا تقديم رئيس دفتر فرح پهلوي كند!

متن این گفتگو که دوشنبه دوم آذر 1388 به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبایی، انجام شده بدین شرح است:

آقاي دكتر نصر!به عنوان اولين سوال بفرماييد در تكوين شخصيت علامه طباطبايي چه مدرسه فكري بيش از همه موثر بود؟
" بنده سعادت داشتم قريب 20 سال از 1337 تا 1357 در خدمت مرحوم علامه تلمذ كنم وروزهاي بسياري را با ايشان در تهران، قم و دماوند بگذرانم.اين سعادت در تمام عمر من فراموش نخواهد شد و بنده نه تنها مجنون و شيفتۀ تعاليم علمي و ذهني و مفاهيم فلسفي ايشان بودم، بلکه تعاليم شخصي و القائات معنوی كه در شخصيت ايشان بود ، هميشه درذهن بنده باقي خواهد ماند.به نظر بنده، سه مدرسه مختلف براي ايشان وجود داشت. اولاً همان مدرسه اوليه كه در خانواده ايشان وجود داشت - مدرسه قرآن و تعاليم ديني – كه رسوخ عميقی در وجود ايشان داشت. دوم توجه خاص ايشان به مكتب فلسفي ملاصدرا(صدرالمتالهين) بود و سوم توجهي كه ايشان به مكتب عرفان داشتند.

چه جنبه اي از علامه طباطبايي بيش از همه براي شاگردان و علاقه مندان ايشان جذاب بود؟
مي توان گفت ايشان سه طبقه شاگرد داشتند، يكي شاگردان عمومي كه معمولاً در مدرسه فاطميه و در قم به آنها درس مي دادند و بيشتر اوقات برای آنها درس "شفا" مي فرمودند. دوم شاگرداني كه در حوزه هاي كوچكتري به آنها درسهاي عرفان مي دادند و سوم، خواص و دانشجويان خاص ايشان كه به آنها در س عرفان عملي مي دادند و در هر كدام از اين طبقه از دانشجويان يك سري خصايص كه در گنجينه وجودي ايشان بود، اهميت داشت.
برای نوع اول دانشجويان ، تصرف كامل علامه نسبت به متون اسلامي و نحوه تقرير و اجتهادي كه ايشان نسبت به فلسفه سنتي داشتند در درجه اول اهميت بود.
براي گروه دوم اصولاً آنچه مهم بود ريزه كاريهاي مسائل ،چه عرفاني و چه مكتب متعالي ملاصدرا بود كه ايشان بيشتر نسبت به آن ديد عرفاني داشتند.براي گروه سوم هم مهم آغشته شدن وجود مرحوم علامه با آتش عشق الهي و عرفان بود و در آن محيط كوچك نه تنها عرفان عملي و نظري بلكه تسلط برمتون عرفاني و در آغوش كشيدن حقيقت عرفان (كه دروجود علامه پايداربود) نمود داشت.


به نظر جنابعالي علامه بدون سير و سلوك روحي و برنامه هاي ناشي از عرفان عملي مي توانست به اين مرحله برسد؟ منظور اين درجه از بزرگي و علم است.
مرحوم علامه داراي فضايل حيرت آور اخلاقي بودند كه من در كمتر كسي حتي از صفوف علما و بزرگان ايران ديدم.فروتني ،گذشت وفنا در حقيقت الهي بودن .سير و سلوك بدون آن آسان نيست.صحبت كردن در اين زمينه آسان است اما عملي شدن آن بسيار مشكل است. مقامي كه علامه دارند ، هم مقام علم صوري و هم مقام دروني است.شايد قبلاً گفته ام : این مقام علم حضوري است و اصولي هم كه در ايشان است بدون سير و سلوك امكان پذير نمي بود.
ثانيا خود سير و سلوك به ايشان كمك كرد كه تعمق بيشتري در حتي علم اصولي بكنند.و خيلي از معضلات فلسفي و عرفاني كه در متون مختلف ما هست را حل كردند.در اين شكي نيست كه سير و سلوك معنوي ايشان ركن ركين و پايه اساسي وجود معنوي و علمي مرحوم علامه است.

ارتباط عرفان نظري و عملي در مسير علامه چگونه بود؟ و آيا بدون در نظر گرفتن دستورات عرفان عملي، كسي مي توانست به مراتب معرفت شخصيتي علامه طباطبايي احاطه پيداكند؟
من اين سعادت را داشتم كه نزديكي فوق العاده زيادي به علامه داشته باشم.يك روز علامه به من داستان مي فرمودند: " من در تبريز فصوص الحكم خوانده بودم و گمان مي كردم كه بسيار خوب همه چيز را بلد هستم تا اينكه به نجف رفتم و در آنجا شيخ واحد العين كه از عرفاي بزرگ بود درس فصوص مي داد، رفتم به آنجا و نشستم و خودم ديدم كه تمام در و ديوار، فصوص مي خواندند و من هيچ چيز از فصوص بلد نبودم و خيال مي كردم كه بلدم و آنجا براي اولين بار با حقيقت عملي و دروني اين كتاب بزرگ آشنا شدم."

ايشان هميشه در گفتار خود بر اين اصل تاكيد مي كردند كه عرفان نظري بدون عرفان عملي به مشتي الفاظ تبديل مي شود .البته عرفان نظري به سهم خود با ارزش است و بسياري گره هاي فكري را باز مي كند، اما انسان را به حقيقت الهي نمي رساند.عرفان نظري كليدي است براي باز كردن در، و آن مسيري که انسان بايد طي كند. ايشان هميشه به اين موضوع تكيه داشتند و مي گفتند كه بدون كشف فضائل اخلاقي هيچ وقت انسان به عرفان واقعي نمي رسد.در مورد اينكه آيا انسان هاي ديگر مي توانند برتماميت شخصيت علامه طباطبايي احاطه پيدا كنند، بدون اينكه خودشان به عرفان عملي دسترسي پيدا كرده باشند و تكامل روحي در آنها ايجاد شده باشد، باید گفت: براي شناخت عارف بايد "اعرف به معروف " باشيد يعني بايد سعه و شعاع عقلاني و فكري داشته باشيد، يعني مريد بر آنچه مي خواهيد، باشيد و مريد بودن بر علامه كار آساني نيست . بلكه ايشان مثل كوهي است كه هر كس جنبه اي از آن را با چشم خود مي بيند.


آقاي دكتر نصر ! آيا فكر مي كنيد كه علامه طباطبايي رياضتها و تمرينهاي خاصي در زندگي داشته است؟
صد درصد ! مسئله اي هست كه حتي بعد از اين همه سال كه ايشان فوت كرده اند ، من آزادي ندارم كه در ملاعام مطرح كنم.ايشان سالها روزه سكوت گرفته بودند. بدين جهت كه وقتي به عربي و فارسي صحبت مي كردند نوعي سكوت معنوي در لابه لاي كلام ايشان حس مي شد. انسان يك آرامش و سكوت حيرت آوري در حضورشان حس مي كرد.وي علاوه برسالها رياضتهاي عظيمي كه در جواني كشيده بودند هر روز نوعي اشتغالات عرفاني ، معنوي و صوفيانه و ذكر را تا پايان عمر داشتند.


آقاي دكتر! يك طريقه معرفت نفس در مكتب عرفان عملي علامه وجود دارد كه به عنوان مسير اصلي ذكر شده است، اين به چه معني است؟
ايشان اولا معتقد بودند كه انتقال تعاليم معنوي كه در بين عرفاي شيعه در دوران صفويه به صورت خيلي آرام وساكتي وجود داشته است مثل طرق تصوف كه استاد و مرشدي شاگردي خود را تربيت مي كند ، بعد آن مريد خودش به مقام كمال مي رسد، اهمیت زیادی داشته است. ايشان معتقد بودند اگر چيزي هست در افرادي مثل بحرالعلوم و همداني كه از عرفا بودند، این بود كه نه تنها عارف بودند بلكه مربي و معلم روح بودند و تعاليم و قدرت ملايت به معناي قدرت تربيت روحي را به مريداني كه شايستگي داشتند ، منتقل مي كردند.ايشان اين تعاليم را اصل حيات معنوي خود مي دانستند و تمام تفاسيري را كه نوشته اند ، حتي تفسير الميزان ، ناشي از طراوش تزكيه دروني مي دانند كه اين را سيرو سلوك يرايشان امكان پذير كرده بود.


استاد ! معرفت نفسي كه شما مي فرماييد از چه نوعي است؟ و چگونه مي توان به آن رسيد؟
اين سوال مستلزم اين است كه آن فرد چه كسي باشد.اصولا نفس انسان گره هاي زيادي دارد .خداوند ما را خلق كرده است " في احسن تقويم". در وجود انسان آن احسن تقويم وجود دارد ولي پرده ها و حجابهاي زيادي آن را پوشانده است.انسان براي اينكه بتواند به احسن تقويم برگردد و آن طوري كه خداوند آن را خلق كرده است ،با چشم حقيقت بين ، حقايق عالم معنا را ببيند و بتواند اين حجابها را رفع كند، مستلزم تربيت نفس است . و تربيت نفس به اين معني است كه نفس اماره به نفس لوامه تبديل شود و به مقام" راضيةً مرضيه " كه بالاترين مقام نفس است، برسد.اين مرحله مستلزم زحمت فكري ، وجودي، تصرف در نفس و تغيير دادن اراده عادي انسان است. رفتن از مرحله غفلت به مرحله آگاهي ، بدون مدد الهي و بدون ارشاد يك استاد كه ممكن است از عالم غيب باشد امكان پذير نيست.نفس انسان نمي تواند خودش ، خود را تربيت كند. مولانا مي گويد بهتر است يك مورچه مربي معنوي اش باشد تا خودش .چون انسان اگر بخواهد خودش ، خودش راتربيت كند داراي نقايصي است . به همين جهت انسان به دنبال كمالي است كه بتواند بيرون از محدوده نفس خودش بگردد و آن را پيدا كند . واین جز در چارچوب دين و وحي و بركت محمدي امكان پذير نيست.هر كسي بخواهد خارج از فيض و بركت محمدي اين كار را انجام دهد، عمر خود را تلف كرده و مي كند.به همين جهت است كه علامه و بزرگان ديگر عرفان ما نه تنها زبده معنويت بودند ، بلكه زبده ايمان و دين بودند.هنگامي كه انسان پشت علامه نماز مي خواند ، در عرش سير مي كرد . به علت اينكه ايشان زبده حقيقت دين بودند.عرفان واقعي معرفت به حق است .خداوند مي فرمايد : انسان را خلق كرديم "ليعبدون" براي عبادت كردن.عرفا مي گويند يعبدون بايد يعرفون شود.يعني بايد انسان خداوند را بشناسد و كسي كه خدا را شناخت نه با مفاهيم ذهني بلكه با علم حضوري ؛ اين شخص در واقع به اصل دين رسيده است و مرحوم علامه يكي از اين اشخاص بودند.


سوال بعدي ارتباط به معرفت نفس دارد.من فكر مي كنم كه اگر ما در ارتباط با معرفت نفس بخواهيم صحبت كنيم، به نظر مي رسد شما در فرمايشات خود در سوال قبلي ، يك نوع برنامه خاصي كه علامه داشتند را براي طريقه معرفت نفس ذكر كرديد.آيا اين راه براي ديگران نيز قابل وصول است و چگونه؟
پاسخ من اين است كه ما همه بندگان خداييم و رحمت خداوند واسعه و بي حد و حصر است.هر كسي كه واقعا از صميم قلب به دنبال طريق نجات و طريق وصول به حق باشد، خداوند اين راه را در مقابل او قرار مي دهد." جوينده يابنده است". منتهي بايد واقعا جوينده باشد .راه وصال به حق هميشه هست به شرطي كه انسان به دنبالش باشد.حديثي هست كه مي فرمايد: الطرق الي الله بعدد نفوس بني آدم . يعني تعداد راههاي رسيدن به خدا مساوي است با ابناء بشر.براي تمام انسانها راههاي رسيدن به خدا هست و نمي شود دستورالعمل خاصي را براي همه توصيه كرد.علامه تاكيد داشتند كه تربيت نفس با اتكا به خود نفس امكان پذير نيست و حتي با خواندن بهترين كتا بهايي كه مربوط به تزكيه نفس است ، كافي نيست بلكه بايد عمل كرد و خداوند وسيله اي را در داخل وحي اسلامي قرار داده است كه از اول قرن هجري بوده است و هميشه نيز خواهد بود.


سوال بعدي من مربوط به كتاب "الولايه" است كه ظاهرا علامه نسخه خطي آن را به شما داده بودند.جايگاه اين رساله در مكتب علامه چيست ؟
اجازه دهيد من کمی وسيع تر خدمتتان عرض كنم.به دليل لطفي كه مرحوم علامه به من داشتند و به حرفهاي بنده گوش مي دادند؛در بسياري از مسائل اگر از ايشان خواهشي داشتم ، قبول مي كردند.يكي همين مسئله رساله ولايت بود.در بحثهايي كه يك هفته در ميان در منزل مرحوم ذوالمجد طباطبايي داشتيم ، از ايشان خواهش كردم كه موضوع را بالاخره روشن كنند.ايشان لطف كردند و رساله را نوشتند و نسخه خطي آن را با خط زيبايي كه داشتند در اختيار من قرار دادند.البته اين نوع خلاقيت ذهني ايشان در
مورد ديگر نيز صدق مي كند. روزي ايشان مي فرمودند :" شرح منظومه كه درس مي دهم خيلي مشكل است . به ايشان گفتم حاج آقا خودتون چند دهه است كه در قم شرح منظومه درس مي دهيد ، چرا يك شرح منظومه جديد نمي نويسيد ؟ گفتند من سرم شلوغ است و در حال اتمام تفسير قرآن هستم . اما من پي گير بودم تا اينكه روزي ايشان با همان لبخند آسماني كه داشتند از توي آستينشون نوشته هايي بيرون آوردند .اين همان كتاب بدايه الحكمه بود كه مطالب فلسفي در آن با الفاظ روشن بيان شده بود.اين دو كتاب بسيار ارزنده كه در اواخر عمر ايشان نوشته شد مبتي براصرار بنده به ايشان بود.


شما خاطره اي كه خاص اين رساله باشد، داريد؟
خاطره –اعجاب انگيزي – بود وقتي من اين رساله را ديدم و لذت معنوي بردم.


علامه در رساله الولايه مي فرمايند " در اينجا آنچه را كه مي گويم بدان رسيده ام" .اين به چه معناست؟
يعني ايشان تمام مرحل توحيد را نه فقط راجع به آن خوانده اند بلكه به آن رسيده اند و چشيده اند. یعنی تجربه با تمام وجود.كه يكي هست و جز او نيست.


چرا علامه در آثار مختلف فلسفي خود و حتي در دو كتاب بدايه الحكمه و نهايه الحكمه كه براي تدريس نوشته شده است راجع به معاد صحبتي نمي كنند؟
علامه اصولا مي فرمودند كه من نمي خواهم راجع به معاد صحبت كنم و حتي سوالاتي را كه در اين باره بود پاسخ نمي دادند و مي گفتند: كار من تدريس حكمت الهي است.


ايشان هنگام ورود به قم از بين همه علوم مختلف علميه ،فلسفه و تفسير را برگزيدند.به نظر شما اگر ايشان امروز بودند ، تلاش خود را در چه جهتي مي گذاشتند؟
به نظر من چون ايشان علامه طباطبايي بود و نه كس ديگر ، همان كار را مي كردند.مي گفتند : قدرت من در رشته قرآن و فلسفه هست و همين راه را دنبال مي كنم.


پيام علامه طباطبايي براي نسل جوان و اهل فكر چيست؟
اولاً از لحاظ فكري اصالت تفكر اسلامي و اينكه سنت فلسفي و حكمي ما قدرت مقابله با هر نوع فلسفه ديگر را دارد.پيام دوم اين است كه زندگي انسان بايد توام با حقيقت ، اصالت و اخلاق باشد.بدون اخلاق فرا گرفتن علم كافي نيست.


تجليل ها و توجهاتي كه در جامعه به علامه مي شود را چگونه مي بينيد و شما چه توقعي از اين برنامه ها داريد؟
به نظر من هر چه از علامه طباطبايي تجليل شود براي جامعه ايران بهتر است به شرط اينكه توام با خواندن آثار ايشان باشد ، نه فقط صحبت كردن .خواندن و به منصه عمل گذاشتن نصايح ايشان از اجتهاد فكري تا مسا ئل اخلاق و عرفان عملي و كسب فضائل معنوي كه جامعه ما بيش از هر وقت ديگر به آن احتياج دارد.


اگر خاطره اي از علامه داريد كه جايي ذكر نكرده ايد، امروز براي ما بگوييد؟
من در جواني علاقه فوق العاده اي به طبيعت داشتم . مرحوم علامه نيز همين گونه بودند و بسياري از اوقات درباره طبيعت به عنوان مظهر ظهور الهي صحبت مي كرديم . روزي به اتفاق علامه به دماوند رفته بوديم. علامه فرمودند كه طبيعت مثل عروسي است كه زيبايي دروني خود را به هر كس نشان نمي دهد. اگر يك لاغيري يعني كسي كه اعتقاد به عالم معنا نداشته باشد به درون طبيعت بيايد،طبيعت فوراً آن جنبه معنوي خود را پنهان مي كند. در همين حين دو شهروند به آنجا وارد شدند، ما مشاهده كرديم كه جو طبيعت تغيير كرد و گويا چيزي در طبيعت پنهان شد، علامه لبخندي زدند و گفتند ديديد گفتم كه طبيعت همه زيبايي ها را به همه افراد نشان نمي دهد.

***


در پایان این گفتگو، رادیو فرهنگ ضمن تمجيد بي سابقه از اين روشنفكر فراري وابسته به دستگاه سلطنت پهلوي وي را چنین معرفی کرده است: دكترسیدحسین نصر در سال 1312 شمسی چشم به جهان گشود.او که از جانب مادر نواده شیخ فضل‌الله نوری است‌،ازهمان کودکی شروع به آموختن زبان فرانسه کرد و علوم اسلامی را هم نزد پدر خود فرا می گرفت.


در دوازده سالگی وارد آمریکا شد و در سال 1958 از دانشگاه هاروارد در رشتۀ تاریخ علم با گرایش علوم اسلامی با درجۀ دکتری فارغ‌التحصیل گردید. وی با علامه طباطبایی‌، علامه رفیعی قزوینی و آیت‌الله شهید مرتضی مطهری مباحثات زیادی داشته و از همکاران اصلی هانری کربن در تهیه کتاب تاریخ فلسفه اسلامی‌ بوده است‌. دکتر نصر به علت عمق مطالعات علم‌شناسی‌، فلسفی‌، اسلامی و دین‌شناسی تطبیقی‌، پیوند با جریان فکری حکمت خالده و شخصیت برجسته آن فریتهوف شوان‌و تألیف کتب فراوان درحوزۀ حکمت اسلامی به زبان انگلیسی ، تبدیل به جهانی‌ترین اندیشمند مسلمان دنیای معاصر شده است‌. آثار این اندیشمند به زبان‌های مختلفی‌، از جمله انگلیسی‌، عربی‌، فرانسه‌، ترکی‌، اندونزیایی‌، مالزیایی‌، هلندی‌، ایتالیایی‌، ژاپنی‌، آلبانیایی‌، صربی ، کرواتی‌، اردو، بنگالی‌، پرتغالی و اسپانیایی ترجمه شده است‌.
نظرات بینندگان
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۲۷ - ۲۲ آذر ۱۳۸۸
۰
۰
اولش که سایتتون رو دیدم فکر کردم شما از سایت های طرفدار دولت هستید و ظاهراً هم اینطور به نظر می رسه ولی فکر میکنم تخریبی که سایت شما با این دیدگاهها به عنوان حامی دولت علیه دولت انجام می ده از تخریب دشمنان و بدخواهان آقای احمدی نژاد که واقعاً هم زیادن بیشتره(البته امیدوارم این طور نباشه)
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۱۹ - ۲۲ آذر ۱۳۸۸
۰
۰
بسمه تعالی ......علی ابن ابیطالب (ع )می فرمایند. نبین کی میگه ببین چی میگه .علامه را هم دوست ودشمن دوست داشتند
خبر فوری

علت شلیک پدافند هوایی در اصفهان و تبریز