۲۲ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۶:۳۱

حق با آل‎احمد است

کد خبر : ۱۰۰۶۶
پال اسپراكمن استاد زبان دانشگاه راترگرز، در يك دهكده حوالي ايالت نيوجرسي آمريكا با نام «هايلند پارك» زندگي مي‌كند. او تاكنون كتاب‌هايي مثل «شطرنج با ماشين قيامت»، «سفر به گراي ٢٧٠ درجه» و «غرب‎زدگي» جلال را ترجمه و در آمريكا منتشر كرده است. اكنون مشغول ترجمه كتاب «دا» اثر خانم حسيني‎ست.

اسپراكمن در بعضي موارد نظر جلال را رد مي‌كند اما با نظريه «سپاه صلح» او موافق است. مي‎گويد در جواني زيبا بودم، اما الان كه پير شده‌ام ماسك كندي از صورتم افتاده و همان نقش آمريكايي زشت را بازي مي‌كنم. اسپراكمن مي‌گويد:
حق با جلال است.

جلال آل‎احمد را از چه زماني مي‌شناسيد؟ چه سالي با نوشته‌ها وقلم او آشنا شديد؟
در سال 1352 دانشجوي زبان و ادبيات فارسي بودم. در برنامه براي بيگانگان دانشگاه تهران و براي اولين بار «غرب‎زدگي» را خواندم.

چه كتاب‌هايي از آل‎احمد خوانده‌ايد؟
علاوه بر «غرب‎زدگي» تا حالا «ديد و بازديد»، «سه تار»، «زن زيادي»، «سرگذشت كندوها»، «مدير مدرسه»، «نون والقلم»، «نفرين زمين»، «اورازان»، «در يتيم خليج - جزيره خارك»، «خسي در ميقات»، «سفر به ولايت عزراييل»، «سفرنامه‌ آمريكا»، «هفت مقاله»، «سه مقاله ديگر»، «يك چاه و دو چاله»، «در خدمت، خيانت روشنفكران» را خوانده‌ام.

جلال آل‎احمد چه جايگاهي در ادبيات دارد؟ به نظر شما ويژگي بارز جلال به‌عنوان يك نويسنده اجتماعي چيست؟
در داستان‌ها و رمان‌هاي جلال آل‎احمد، سختي‌هاي زندگي روستاييان و شهرنشين‌هاي كم در‌آمد پررنگ است. برخلاف رمان‌هاي «جين اوستين»، كه بيشتر با وضع زنان از طبقات بالاي جامعه انگلستان قرن نوزدهم سر و كار دارد، نوشته‌هاي آل‎احمد نمايانگر تأثير بي‌عدالتي‌هاي جانگذار ناشي از صنعتي شدن ايران بر مردم قرن بيستم است. از اين‎روست كه «نفرين زمين» يا «نون والقلم» با «خوشه‌هاي خشم» «جان اشتاين بك» قابل مقايسه است. داستان‌هاي آل‎احمد معمولا داراي بن‎مايه واقع‌گرايانه است. بنابراين رمان‌هاي وي بيشتر شبيه رساله‌هاي جامعه‌شناختي هستند تا آثار ادبي تكامل يافته؛ آل‎احمد به گروهي از نويسندگان ايراني تعلق دارد كه درباره پيامدهاي اجتماعي - اقتصادي نوسازي كشور در عصر پهلوي سخن به ميان مي‌آورند. البته منظورم اين نيست كه آثار آل‎احمد خالي از ارزش ادبي است، اما چون هدف بنيادي كتاب‌هاي وي افشاي فساد و بي‌انصافي است، آن‌ها بيشتر به درد جامعه‎شناسان و مورخان مي‌خورد تا خوانندگان ادبيات جهاني.

چرا «غرب‎زدگي» را براي ترجمه انتخاب كرديد؟
«غرب‎زدگي» در زمان محمدرضا پهلوي مهر سانسور خورد؛ اين باعث شد كه نوشته‌هاي آل‎احمد بر سر زبان‌ها بيفتد. مي‌گفتند حقايقي در «غرب‎زدگي» هست كه رژيم شاه مي‌خواهد مخفي نگه دارد. براي يك دانشجوي ايران‎نديده و ساده‎لوح آمريكايي مقيم تهران در آن زمان، كتاب آل‎احمد حكم جام ايران‌نما داشت.

علاوه بر اين، آل‎احمد درنوشته‌هايش بارها به‌طور پوست‌كنده از سپاه صلح شديدا انتقاد مي‌كند. بنده مدت دو سال در افغانستان سپاه صلح بودم و از اين راه با زبان فارسي (دري) آشنا شدم. در «سفر آمريكا»‌(تهران: سيامك، 1380، ص 234) آل‎احمد مي‌گويد سپاه صلح نوعي كمك است به همان ماسكي كه استعمار خارجي آمريكا، با صورتك كندي (جان اف كندي، رييس‌جمهوري) به صورت خود زده. تا قيافه انگلو - آمريكن را بپوشاند. خود يارو حتي اشاره كرد كه حالا با حضور سپاه صلح، آن زشتي آمريكايي، يا آن آمريكايي زشت، دارد فراموش مي‎شود...» شايد حق با آل‎احمد است. بنده در جواني خيلي خوشگل بودم، اما الان كه پير و فرتوت شده‌ام ماسك از صورتم افتاده و دارم همان نقش آمريكايي زشت را ايفا مي‌كنم.

مردم از ترجمه اين كتاب چقدر استقبال كردند؟
تعداد خوانندگان غير دانشگاهي ترجمه، خيلي كم است. اما ميان ايران‌شناسان و خاورشناسان، مخاطبان بسيار زيادي دارد. بيش از 50 مقاله و كتاب تحقيقاتي به كتاب اشاره مي‌كند و در همه كتابخانه‌هاي معتبر جهان ترجمه‌اش موجود است.

«غرب‎زدگي» نقد آگاهانه دنياي صنعتي و ماشيني غرب است. همان دنيايي كه زرق و برق زيادي دارد و براساس محصولات فرهنگي رسانه‌هاي غرب، مورد پسند مردم هم هست. واقعيت چيست؟ بالاخره مردم صنعتي شدن را دوست دارند يا نه؟
بنده جامعه‌شناس نيستم، اما مي‌شود گفت انتقاد آل‎احمد از مصرف‌گرايي مفرط غرب - به‎ويژه آمريكا - هنوز به‌جاست. ينگه دنيا از ٢٥ درصد منابع طبيعي جهان بهره مي‌برد، در حالي‌كه تنها 300 ميليون نفر در آن زندگي مي‌كنند. ناگفته نماند كه در المپياد اسراف، چين و هند دارند راه آمريكا را پيروي مي‌كنند و گويا به‎زودي از آن‌ها سبقت خواهند گرفت. امروزه زرق و برق غرب به‌وسيله رسانه‌هاي الكترونيكي به همه نقاط دنيا مي‌رسد. تعداد بازديدكنندگان وب‌سايت‌هاي اجتماعي مانند «فيس‌بوك» كه پديده‌اي جهاني شده، روزبه‌روز افزايش مي‌يابد. «غرب‎زدگي» ديگر مطرح نيست؛ جوانان جهان كنوني دچار بيماري‌اي به نام «وب‌زدگي» شده‌اند. عكس‌ها و فيلم‌هايي كه در يوتيوب پخش مي‌شود، جاي نوشته‌ها و مطبوعات را گرفته.

آيا مردم غرب، زندگي ماشيني را دوست دارند و از آن راضي هستند؟ اگر جواب‌تان مثبت است پس ترجمه كتابي مثل «غرب‎زدگي» چه جايگاهي دارد؟
غربي‌ها مانند شرقي‎ها يكسان نيستند. بعضي از آن‌ها از وضع بد محيط زيست خبر دارند و مي‌كوشند راه‌حلي پيدا كنند. شايد براي آن‌ها جالب توجه است كه با يك ايراني ديگرانديش قرن بيستم هم‌ عقيده‌اند.

برداشت شخصي شما از كتاب «غرب‎زدگي» چيست؟ به نظر شما هم، توسعه‎يافتگي و حركت درمسير توسعه، تهديد براي هويت فرهنگي يك ملت است؟
به نظر بنده بررسي آل‎احمد ساده‎انگارانه است، زودهضم و جنجالي. در ديد آل‎احمد نوعي مانويت هست. واقعيت فقط سياه و سفيد است و مردم يا شرق‌اند يا غرب و فرهنگ‌شان يا اصيل است يا عاريه. گويا آل‎احمد مي‌خواست كتابي بنويسد كه بحث‌هاي مفيد را درباره ديگرگون شدن ايران در نيمه دوم قرن بيستم برانگيزاند.

آل‎احمد ٤٨ سال پيش آفتي به نام «غرب‎زدگي» را شناسايي كرد و مصداق‌هايي براي آن در جامعه ايران معرفي كرد. شما حدود ٤٠ سال بعد كتاب را ترجمه كرديد. به نظرتان اين كتاب تا چه زماني مخاطب دارد؟
بنده فالگير نيستم، اما مي‌توان پيش‌بيني كرد كه در آينده دور «غرب‎زدگي» براي ايران‌شناسان سند مهمي خواهد بود.

هنوز هم در ايران درباره كتاب «غرب‎زدگي» بحث و بررسي‌هاي متفاوتي صورت مي‌گيرد و موافقان و مخالفان بسيار دارد. چرا كتابي با اين موضوع را انتخاب كرديد؟ چرا سراغ داستان نرفتيد كه احتمالا مخالف كمتري دارد و ممكن است در آمريكا بيشتر مورد توجه قرار بگيرد؟
سراغ داستان‌هاي غيرجنجالي نيز رفته‌ام. بنده «يكي بود يكي نبود» جمال‌زاده را به انگليسي برگردانده‌ام كه شايد در آمريكا از كتاب آل‎احمد كمتر مخاطب دارد.

شما هم مثل آل‎احمد فكر مي‌كنيد «غرب‎زدگي» و «شرق‌زدگي» يا به طور كلي حركت در مسير توسعه و صنعتي شدن جوامع، بلاي ناگواري است؟ آيا مي‌شود جلو آن ايستاد؟ چگونه؟
بنده به آفتي به نام «غرب‎زدگي» و همچنين مرضي به نام «شرق‌زدگي» اعتقاد ندارم.

منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 58
نظرات بینندگان
ن
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۱۷ - ۲۲ شهريور ۱۳۸۹
۰
۰
اگر ایران شناسی باقی بماند . می دانید از حالا به بعد باستانشناسانی پدید خواهند آمد که تمدن آمریکا را با همه ی سپاههای صلح و سپاه های جنگ و حقه های و کلک های احمقانه اش زیر و رو می کنند و علل سقوط و ویرانی نا بهنگام آن را بررسی می کنند.