۰۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۲

شعر قزوه برای امین پور و آهنگران

شهری جگرش هزار پاره بر اسب حماسه ها سواره گردون پیشش چو گاهواره شاید که زمین چو یک ستاره گم گشته به کهکشان دزفول
کد خبر : ۶۵۳۲۰

به گزارش صراط به نقل از جهان، علی رضا قزوه در وبلاگ خود با عنوان "مخمس دزفول"نوشت: تقدیم به روان دردمند قیصر امین پور، حنجره ی زلال حاج صادق آهنگران و دوستان شاعر دزفولی ام عبدالرحیم سعیدی راد و سید حبیب حبیب پور

 

جانی دارم چو جان دزفول
چون روزان و شبان دزفول
چون مردم مهربان دزفول
نشنیده کسی فغان دزفول
شعر و غزلم از آن دزفول


**
شهری جگرش هزار پاره
بر اسب حماسه ها سواره
گردون پیشش چو گاهواره
شاید که زمین چو یک ستاره
گم گشته به کهکشان دزفول

**

این شهر چو تیغ آبدیده ست
آیینه ی غیرت و عقیده ست
کس آینه ی شهید دیده ست؟
خود کرخه و دز یکی قصیده ست
جاری شده بر زبان دزفول


**

من این همه سال خواب ماندم
ای کاش که بال می تکاندم
یک روز دلی به خود رساندم
آن سال نماز گریه خواندم
عاشورا با اذان دزفول


**
شبهای سیاه ماهتابی
در سرخی آسمان آبی
آباد شدیم در خرابی
تا هشت درخت آفتابی
گل کرد از استخوان دزفول


**
این خاک برادران دریاست
این مشهد عاشقان مولاست
این شهر زمین نخورد ، برخاست
با شعر شما چقدر زیباست
موسیقی جاودان دزفول

**

آن مردم بی ریای صادق

آن حنجره ، آن صدای صادق

آن نغمه و نوحه های صادق

آن شاعر آشنای صادق

قیصر شعر روان دزفول

**
باید چو شهاب بود و جان باخت
باید با داغ عاشقی ساخت
باید تیغ دلاوری آخت
آن تیر که روزی آرش انداخت
تیری شده در کمان دزفول

**
هر صبح چه صبح چاک چاکی
هر شام چه عاشقان پاکی
می افتاد آسمان به خاکی
سر شد چه شبان دردناکی
با گریه ی مادران دزفول

**
یک دشت ستاره می درخشد
ماه است و هماره می درخشد
گاهی به اشاره می درخشد
این کیست دوباره می درخشد
چون ماه در آسمان دزفول؟

**
موسای دلم به طور می رفت
خورشید به سمت هور می رفت
تا قافله ی حضور می رفت
ای کاش به سمت نور می رفت
دل همره کاروان دزفول

**
شهری به نشان بی نشانی
شهری همه شور و زندگانی
ای مردم شهر آسمانی
این یک دو نفس سرودخوانی
تقدیم به آستان دزفول