۲۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۵

مرگ سخت است؛ اما خشن و ترسناک نیست

انسان بر حسب فطرت خود، به نمردن و نرفتن از دنیا امیدوار است؛ اما ...
کد خبر : ۳۹۳۳۱۴
صراط: یکی از واقعیت ها و حقیقت های این دنیا مرگ است که برای همه موجودات زنده این زمین اتفاق خواهد افتد.[1] انسان بر حسب فطرت خود، به نمردن و نرفتن از دنیا امیدوار است؛ اما چون این دنیا جای ماندن نیست و از طرف دیگر، مکلف بوده و باید بابت کارهایشان جواب پس بدهد، مرگ و انتقال از این دنیا، برای او ناخوشایند است.
ما در این مقاله به دو نکته در باب نترسیدن از مرگ اشاره خواهیم کرد.

نکته اول: ترس از مرگ برای مومنین یعنی حساب بردن از مرگ

تردیدی نیست که انسان ها از لحاظ فطری، میل به بقاء و ماندن در این جهان دارند و به گفته صدر المتالهین، خداوند کراهت از فنا شدن را در سرشت آنها نهاده است.[2] این به خاطر آن است که انسان، موجودی محسوس است و این دنیا نیز با محسوسات گره خورده است؛ مثلا انسان دوست ندارد همنشینی با دوستان و سایر مواهب دنیا را ترک گوید و به دیار باقی قدم گذارد.
گرچه میل به جاودانگی به خودی خود، چیز بدی نیست؛ ولی باید دانست این دنیای محسوس، ظرفیت جاودانگی را ندارد[3] و همانگونه که دنیای محسوسات، انسان را به خود مشغول می کند، همانگونه هم انسان را از خود رانده و به سوی مرگ رهنمون می شود؛ زیرا که انسان طبعاً رشد نموده و پس از دوران کودکی و جوانی به پیری می رسد و قوای او تحلیل می رود و به فرموده حضرت علی (علیه السلام)، گذشت شب و روز (و تاثیرات آب و هوا)، انسان را فرسوده می گرداند.[4]
انسان های عاقل و متقی، با دانستن موضوع ظرفیت نداشتن دنیا برای جاودانگی انسان، سعی می کنند که میل جاودانگی خود را در جای دیگر، جستجو کنند، و خود را برای ورود به دنیای ابدی آماده سازند و با خریدن متاع پایدار آخرت، با استفاده از متاع ناپایدار دنیا، برای دنیای ابدی خود، شرایط راحتی را مهیا کنند.[5]

نکته مهم:
چون انسان مومن می داند که باید مراقب باشد تا گناهکار از این دنیا خارج نشود، این موضوع سبب نوعی ترس در وجود او می شود؛ ترسی که معقول است و حاکی از حساب بردن انسان مومن از مرگ است؛ چنانکه امام صادق (علیه السلام) می فرماید که انسان مومن باید علاوه بر امیدواری به رحمت خدا، از خدا (از مرگ و حساب و کتاب) نیز ترس و بیم داشته باشد.[6] بنابراین ترس افراد مومن از مرگ به خاطر بی پروا نبودن آنها نسبت به مرگ و حساب بردن از آن است.؛ نه به خاطر اینکه مرگ، ترسناک و رعب آور باشد. در مقابل افراد مومن که از مرگ، حساب می برند،  بعضی افراد، علیرغم حساب نبردن از مرگ، چون اندوخته ای ندارند، از مرگ هراسانند و چه بسا بر ضد آن هم موضع بگیرند.

نکته دوم: ترس واقعی برای آنانی است که مهیای مرگ نشده اند

بدون شک کسانی که خود را برای جهان آخرت آماده نکرده اند و زندگی خود را به غفلت گذرانده اند، از مرگ وحشت دارند؛ زیرا می دانند که با مردن، عذاب سختی در انتظارشان است.[7]
کسانی که به واسطه غفلت از آمادگی برای جهان آخرت، از مرگ واهمه دارند، مانند کسانی می مانند که برای رفتن به یک سفر چند روزه دنیوی، اسباب و تجهیزات لازم را مهیا نکرده اند؛ طبعا این افراد، چنان میلی برای سفر رفتن ندارند و در صورت رفتن به سفر، چه بسا از سفر خود پشیمان شوند. وقتی که نبود آمادگی برای سفر دنیوی، کراهت از سفر را به همراه می آورد، به طریق اولویت، نبود آمادگی برای سفر آخرت، کراهت از مرگ را به همراه خواهد آورد. بنابراین یکی از دلیل های عمده ترس انسان ها از مرگ، آماده نبودن برای رویارویی با مرگ است. از این رو در روایات رسیده از اهلبیت، بر آمادگی برای سفر آخرت تاکید شده، و انجام واجبات و دوری از محرمات و آراسته شدن به فضایل اخلاقی را جهت آمادگی برای مرگ توصیه فرموده اند.[8]


حاصل سخن اینکه

انسان در حالت کلی، به خاطر میل به جاودانگی در دنیا و همچنین سخت بودن مرگ (به جهت دوری از دوستان و خانواده و...) تا حدودی از مرگ می ترسد، و تا اندازه ای هم طبیعی است. انسان مومن، از مرگ حساب می برد، و این حساب بردن نه بخاطر ترسناک بودن مرگ، بلکه به خاطر ترس از عاقبت کار است؛ اما انسان بی خبر از مرگ و قیامت، چون برای جهان آخرت، چیزی را نیندوخته، از رویارویی با مرگ هراس دارد و حتی از بردن نام آن هم ابا دارد.
اگر ما با پایبندی به اعمال دینی و دوری از محرمات الهی، خود را برای سفر ابدی آخرت آماده کرده باشیم، باید از رویارویی با مرگ، چندان هراسی نداشته باشیم؛ اما متاسفانه اینگونه نیست و بعضی از ما انسان ها، حتی از یاد مرگ نیز هراس داشته و آن را عامل نگرانی و تشویش و از این قبیل سخنان، می دانیم.


پی نوشت ها:
1ــ «كلُ‏ مَنْ عَلَيهْا فَان[رحمن/26] همه آنان كه روى اين زمين هستند، فانى مى‏شوند.»
2ــ اسفار اربعه، ج 4، ص 163 (چاپ سنگى).
3ــ «مَا عِندَكمُ‏ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاق[نحل/96] آنچه در نزد شماست تمام و فانى مى‏شود و آنچه در نزد خداست پايدار و باقى است.»
4ــ «مَنْ عَطَفَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَياهُ وَ اِلَى الْمَنايا اَدْنَياهُ؛ شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏ كند، فرسوده ‏اش مى ‏نمايد و به مرگ نزديكش مى ‏سازد.» تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص133
5ــ حضرت علی(علیه السلام): «با متاعی که در دستتان نمی ماند و ازمیان می رود؛ چیزی را بخرید که برایتان جاودان می ماند.» نهج البلاغه فقیهی خطبه 62 ص6
6ــ «ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا يُجَرِّئُكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَا يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند» جامع الاخبار، شعیری، ص 98
7ــ « وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَلىَ النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكمُ‏ فىِ حَيَاتِكمُ‏ُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بهِا فَالْيَوْمَ تجُزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرِونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرْ الحْقّ‏ وَ بمِا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ[احقاف/20] و روزى كه كافران بر آتش عرضه مى‏شوند (به آنها گفته مى‏شود) شما همه خوشى‏ها و لذت‏هايتان را در زندگى دنيايتان (به وسيله ارتكاب گناهان) برديد و در آنجا برخوردار شديد، پس امروز به خاطر آنكه در روى زمين به ناحق تكبر مى‏ورزيديد و به كيفر آنكه نافرمانى مى‏كرديد با عذاب خواركننده‏اى مجازات مى‏شويد.»
8ــ ازعلى (عليه السّلام) سؤال شد آمادگى براى مرگ چيست، فرمود: به جاى آوردن واجبات و دورى كردن از محرمات، و پيروى از مكارم اخلاق و بعد از اين باكى نيست كه مرگ آدمى را بگيرد و يا آدمى به مرگ برسد، به خداوند سوگند على (عليه السّلام) باكى ندارد كه مرگ او را فرا گيرد و يا او به مرگ برسد.» ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) ؛ ج‏2 ؛ ص220