برهان/ ناهید فؤاد مرعشی| از نخستین روزهای سال جاری میلادی، جهان شاهد پدیده جدیدی است که به سرعت منطقه وسیعی را از شمال آفریقا تا کشورهای حوزهی خلیج فارس را در بر گرفت. این پدیده که از آن با عنوان بیداری اسلامی یاد میشود آن چنان غیر منتظره و سریع پیش رفت که افزون بر حکمرانان مستبد این کشورها، دیگر بازیگران نظام بین الملل را نیز در شوک فرو برد. این حرکت که نخستین بار از تونس آغاز شد دومینو وار به دیگر کشورهای منطقه نیز سرایت کرد و به سرعت مصر، یمن، لیبی، اردن، عربستان، کویت، مغرب و دیگر کشورهای عربی ـ اسلامی را در بر گرفت. این سونامی در نخستین گام، «زین العابدین بی علی» حاکم مستبد تونس را از قدرت ساقط کرد و در مرحلهی بعد با سقوط «حسنی مبارک»، مردم مصر نیز پیروزی انقلاب خود را جشن گرفتند.
در گام دوم، دامنهی قیامهای مردمی به دیگر کشورهای منطقه نیز کشیده شد و در یمن، اردن، عربستان، مغرب و دیگر کشورهای منطقه نیز مطالبات مشابهی از سوی مردم مطرح گردید. همزمان با این رویدادها در بحرین نیز مردم این جزیرهی کوچک به پیروی از مردم دیگر کشورها به صورت کاملاً مسالمت آمیز به طرح مطالبات خود و احقاق حقوق از دست رفتهی خویش پرداختند. در همین راستا مردم با تحصن در میدان «لؤلؤ» منامه اعتراضهای خود برضد رژیم «آل خلیفه» را کلید زدند. با این حال به رغم شباهتهای بسیار انقلاب بحرین با دیگر انقلابهای عربی، در عمل به دلیل پارهای مسایل این انقلاب از دیگر انقلابهای منطقه متمایز گشت.
رسانههای غربی دلیل وقوع قیامهای مردمی در تونس و مصر را عوامل اقتصادی معرفی میکردند اما آیا در بحرین به عنوان یکی از مرفهترین کشورهای جهان (سایت صدای شیعه، ۱۳۹۰) نیز مسایل اقتصادی مردم را به خیابانها کشاند یا حقیقت متفاوت از چیزی است که تبلیغ میشود. گرچه در دیگر کشورها نیز بر خلاف تبلیغ رسانههای غربی عامل اصلی انقلابها فراتر از مسایل اقتصادی است اما به نظر میرسد در بحرین این قیام در واکنش به ظلم، تبعیض و بیعدالتی، تاریخی بود که در طول سالها حکام آل خلیفه بر مردم این کشور به ویژه شیعیان روا داشته بودند.
نکتهی جالب در مورد انقلاب ملت بحرین سکوت و انفعال شرم آور جامعهی بینالملل نسبت به نسل کشی و جنایات آشکار رژیم آل خلیفه است که شاید به دلیل اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این جزیرهی کوچک برای بازیگران منطقهای و فرا منطقهای صورت میگیرد. اما به راستی بحرین کجاست و چرا برای بازیگران خارجی مهم است؟ ماهیت انقلاب بحرین چیست و چه اهدافی را دنبال میکند؟ چرا نتیجهی انقلاب برای قدرتهای خارجی مهم است؟ موضع احزاب و گروههای سیاسی داخلی نسبت به این انقلاب چگونه است؟ چه چشم اندازی را میتوان برای آن ترسیم کرد؟ و ....
موقعیت جغرافیایی و تاریخی بحرین
بحرین کنونی نام مجموعه جزایری است به وسعت ۷۰۶ کیلومتر مربع که در جنوب خلیج فارس و در همسایگی قطر و عربستان سعودی قرار دارد. این جزیره که از کوچکترین استان ایران نیز کوچکتر است، غیر از مدت کمی که در دوران صفویه به اشغال پرتقالیها درآمد (میر سنجری، ۱۳۸۹) در طول تاریخ همواره بخشی از قلمرو ایران بوده و پیوندهای عمیقی با سرزمین مادری خود داشته است. برای مثال بسیاری از مناطق بحرین نامهای ایرانی دارند، از جمله: توبلی، دراز، دمستان، شاخوره، فارسیه، کرانه، کرزکان، مرخ، مروزان، نویدرات که همگی مشتق شده از زبان فارسی هستند. (روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰)
البته طی قرنهای اخیر به دلیل ضعف دولت مرکزی ایران، انگلیسیها به تدریج نفوذ و سلطهی خود بر این جزیره را افزایش داده و در نهایت نیز پس از مدتی حکومت آن جزایر را به خاندان عربستانی و سنی مذهب آل خلیفه سپردند.
حکومت آل خلیفه نیز علیرغم خواست قلبی مردم، با دسیسههایی مانند تبعید علمای شیعهی بحرینی و تحقیر و یا اخراج شیعیان و همچنین انتقال اعراب اهل سنت از سرزمینهای مختلف به بحرین، تصمیم به تغییر ساختار جمعیتی و فرهنگی این کشور گرفت تا اینکه بالاخره و پس از چندین دهه در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ شمسی، انگلیسیها و آمریکاییها با توجه به ضعف حکومت پهلوی، مجمع الجزایر بحرین را از ایران جدا کرده و اعلام استقلال نمودند. (میرسنجری)
به لحاظ سیاسی نیز این کشور به صورت پادشاهی اداره میشود و «شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه» از سال ۱۹۹۹ میلادی تاکنون حاکم این کشور بوده است و اکثر مناصب کلیدی کشور در اختیار خاندان آل خلیفه میباشد. آن گونه که برخی منابع خبری اعلام داشتهاند، در بحرین از ۵۷۲ مقام دولتی حایز اهمیت، تنها ۱۰۱ مقام به شیعیان تعلق دارد که ۱۸ درصد میشود. از ۴۷ وزیر تنها ۱۰ وزیر از اهل تشیع هستند که ۲۱ درصد میشود. از ۶۸ معاون وزیر، تنها ۷ نفر از شیعیان هستند که تنها ۱۱درصد را شامل میگردد و از ۴۷ دستیار وزیر تنها ۱۰ نفر شیعه مذهب هستند که ۲۱ درصد میشود. سهم شیعیان در وزارت کشور و ارتش نیز تنها ۳ درصد است. ترکیب دیوان پادشاهی، گارد ملی، سرویس امنیت ملی و سرویس اطلاعات (CIO) نیز بر اساس اصل «فقط سنی مذهب» تشکیل شده است. (روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰)
البته ادعا میشود که شیعیان بحرین از شیعیان عربستان آزادتر هستند ولی در عمل هر زمان که آنها با استفاده از مکانیسمهای صلح آمیز دموکراتیک در جهت احقاق حقوق خود تلاش کردهاند به شدت مورد هجمه و سرکوب قرار گرفتهاند. در هر حال مردم بحرین و به ویژه شیعیان این سرزمین در طول چند قرن گذشته هیچ گاه زیر چتر عدالت زندگی نکردهاند. طی چند سال گذشته نیز صدها نفر از شیعیان بحرینی از سوی حکومت پادشاهی آل خلیفه دستگیر و زندانی شده و حقوق آنها نادیده گرفته شده است. آمریکاییها، انگلیسیها و خاندان سعودی نیز در تمام این سالها از این حکومت مستبد و فاسد و وابسته به غرب حمایت کرده و از آن بهرهمند میشدهاند. در عین حال، با وجود اقدامهای مستمر خاندان آل خلیفه برای تغییر هویت بحرینیها و استخدام و تابعیت دادن به گروههای سنی مذهب مهاجر و حتی مسیحیان خارجی و سپردن پستهای کلیدی به اقلیت اهل سنت و اعمال فشار و ایجاد محدودیتهای فراوان برای شیعیان، هم اکنون نیز حدود ۷۰ درصد از جمعیت حدوداً یک میلیونی این سرزمین را شیعیان اثنیعشری تشکیل میدهند. لازم به ذکر است که بحرین پس از ایران، عراق و جمهوری آذربایجان، چهارمین مرکز شیعی در جهان اسلام است و علمای بزرگی از آن برخاستهاند. (روزنامهی کیهان، ۱۴/۲/۱۳۹۰)
اهمیت بحرین در معادلههای منطقهای و فرا منطقهای
تحولات کشورهای عربی آن قدر در عین اشتراکات فراوان، متنوعاند که الگوی هیچ یک را نمیتوان برای دیگر کشورها و برای پیشبینی تحولات آنها به کار بست. دیکتاتور تونس با چند روز راهپیمایی و تقریباً بدون مقاومت میگریزد. نامبارک مصر ۱۸ روز در مقابل متحصنین میدان «التحریر» با مصاحبهها و وعدهها مقاومت میکند و در نهایت فرار مینماید. حاکم سی و چند سالهی یمن پس از عدم کارآیی وعده و وعیدهایش، دست به اقدام نظامی میزند و پس از شعله ور کردن آتش جنگ داخلی در کشور، به عربستان میگریزد. سرهنگ دیوانه همه چیز را انکار میکند و با هواپیما و ناوهای نظامی خود به جنگ مردم کشورش میرود. آل خلیفه بحرین نخست وعدهی هزار دیناری به مردم میدهد، سپس به صورت مسالمت آمیز مردم را به میدان لؤلؤ هدایت میکند و در ادامه برای سرکوب مردم دست به دامن کشورهای خارجی میشود و با همراهی نظامیان عربستانی و اماراتی در صدد سرکوب وحشیانهی انقلابیون بر میآید. (امیری نصر آبادی، ۱۳۹۰)
هر کدام از این انقلابها و تحولات از جنبهای دارای اهمیت است. با این حال به دلیل برخی مسایل شاید بتوان انقلاب کشور بحرین را علیرغم جمعیت اندک و وسعت کم، مهم تر از دیگر انقلابهای عربی – اسلامی دانست. به راستی چرا سعودیها و یا حتی حکام امارات، در هیچ یک از کشورهای دیگر و به حمایت از حاکمان مستبد آنها نیروی نظامی وارد نمیکنند؟ چرا تا این حد این کشور کم جمعیت برای کشورهای حوزهی حاشیهی خلیج فارس اهمیت دارد؟ آیا به صرف همسایگی؟
دلیل انفعال کشورهای غربی و سازمانهای حقوق بشری در برابر شنیعترین جنایات آل خلیفه و آل سعود چیست؟ چرا رسانههای غربی و عربی خبرهای فجایع بحرین را بایکوت میکنند؟ و ....
صاحب نظران در اهمیت کشور کوچک بحرین دلایل مختلفی را برشمردهاند که از جملهی آنها استراتژیک بودن محل این کشور به جهت همسایگی با مناطق نفت خیز شرق عربستان و قرار گرفتن در مسیر انتقال نفت از خلیج فارس است. بحرین در جنوب و شرق فاصلهی ناچیزی با دو کشور عربستان و قطر دارد و یک پل ۲۵ کیلومتری بحرین را به شرق عربستان متصل میکند. (سایت دست نوشت، ۱۳۸۹) این منطقهی عربستان به دلیل معادن عظیم نفت و همچنین حضور پرشمار شیعیان مناطق قطیف و قنوار برای ریاض و همچنین متحد سیاسی نظامی آن یعنی واشنگتن حایز اهمیت است. عربستان ۲۲ میلیون جمعیت دارد و با مشکلات فراوانی از جمله شکاف طبقاتی و تبعیض نسبت به شیعیان که بیش از دو میلیون نفر و نزدیک به ده درصد جامعهی عربستان را در بر میگیرند، (ایرنا) روبهروست. بنابراین دور از ذهن نیست که هر گونه تحول در بحرین به نگرانیهای عربستان دامن بزند. همچنین در این منطقه، قطر با عربستان هم مرز است و به دلیل اختلافهایی که اغلب این دو کشور با یکدیگر دارند، حفظ مناسبات با بحرین از اهمیت بالایی برای عربستان و قطر برخوردار است. البته در این معادلهی سه جانبه باید عامل دیگری را نیز اضافه کرد و آن ایالات متحدهی آمریکاست. بعد از بروز مشکلات در عربستان، واشنگتن تصمیم گرفت سربازان خود را به کشور دیگری در منطقهی خلیج فارس منتقل کند و در این بین برای ایجاد و برقراری پایگاههای نظامی کشور بحرین برگزیده شد؛ چرا که فاصلهی کمی با شبه جزیرهی عربستان دارد و در مقایسه با امارات متحدهی عربی، کویت و حتی قطر از ثبات بیشتری برخوردار بوده است. (باشگاه اندیشه، ۱۳۹۰) فضای بستهی سیاسی در بحرین در دو دههی پیش نیز سبب شد تا استقرار ناوگان پنجم آمریکا در بحرین بدون سر و صدا انجام گیرد.
این پایگاه که از حیث نیرو و امکانات بزرگترین و مهمترین پایگاه دریایی آمریکا حد فاصل قارهی آفریقا تا شرق آسیا به شمار میرود به شدت اهمیت این کشور کوچک را برای آمریکاییها بالا برد. در شرایط فعلی آمریکا سه پایگاه دریایی و هوایی در بحرین دارد که پر واضح است در منطقهی استراتژیک و مهم خلیج فارس از اهمیت به سزایی برخوردار است. در زمینهی پایگاههای هوایی نیز باید این نکته را مد نظر قرار داد که نیروی هوایی آمریکا از راه پایگاههای نظامی خود در بحرین، جنگندههای خود را به کشورهای افغانستان و عراق اعزام میکند و به عبارت دیگر عملیاتهای هوایی خود را از این پایگاهها مدیریت مینماید. (باشگاه اندیشه) به همین دلیل است که اهرم حیاتی پنتاگون در پایگاه نظامی بحرین قرار گرفته و این کشور از اهمیت به سزایی نسبت به دیگر کشورهایی که ایالات متحده در آنان پایگاه نظامی دارد، برخوردار است.
در حقیقت وجود این پایگاه اهمیت بحرین را برای آمریکا دو چندان کرده است و به نوعی بین آمریکا و بحرین در این موضوع وابستگی متقابلی ایجاد شده است. آمریکا برای حفظ ناوگان خود در منطقه باید رژیم آل خلیفه را حفظ کند و بحرین نیز برای ادامهی حیات به ائتلافی گسترده با قدرتی بزرگ نیاز دارد که در این زمینه آمریکا بهترین گزینهی پیش رو است. در کنار این دلایل، ساختار جمعیتی و مذهبی این کشور نیز اهمیت خاصی دارد. ترکیب جمعیتی ۷۰ درصدی شیعیان در مقابل اقلیت سنی مذهب که حکومت را نیز از همان ابتدا به دست داشتهاند، همواره درگیریهای خاصی را به همراه داشته است. (ساجدی، ۱۳۸۹) شیعیان همواره به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و تبعیت از کشور ما محکوم بودهاند. (خبرگزاری ایرنا، ۱۳۹۰) و حاکمان نیز به خاطر استبداد و تبعیض نسبت به شیعیان و حتی اعطای تابعیتهای دروغین برای عوض کردن بافت جمعیتی مذهبی مورد اعتراض بودهاند.
اما شاید آنچه اوضاع بحرین را اینگونه و حساس برای شیخ نشینان کرده است نوع حکومت این کشور باشد. غالب کشورهای عربی به یکی از این دو شکل اداره میشوند. این کشورها یا دارای نظام پادشاهی هستند نظیر کشورهای عربستان، امارات، قطر، کویت، بحرین و ... و یا دارای نظامهای سکولار غیر پادشاهی هستند نظیر مصر، تونس، اردن، الجزایر و ... . در هر دو نوع این حکومتها تقریباً در عمل نظام استبدادی با شیوهی انتقال قدرت وراثتی اجرایی میشود. اگر دقت کرده باشید تمامی انقلابهای عربی که به مراحل جدی وارد شدهاند ـ نظیر تونس، مصر، لیبی و یمن ـ در کشورهای دارای نظام غیر پادشاهی صورت گرفته است و به دلایل مختلفی که از نظر جامعهشناختی قابل بررسی است، کشورهای پادشاهی به صورت سنگین با این قضیه درگیر نشدهاند و اندک رخدادهای کشورهایی نظیر عمان یا کویت نیز هیچ گاه در حد و اندازههای یک انقلاب نشان نداده است و تحرکات عربستان سعودی هم هنوز در مرحلهی شکلگیری است و نتوانسته است به نتایج جدی دست یابد (هفته نامهی بصیرت، ۱۳۸۹) در این میان اما بحرین یک استثناست که در یک شیخ نشین پادشاهی قیامها به مرحلهی کشتار و راهپیماییهای جدی رسیده است. جدا از این که چه عواملی موجبات این استثنا را به وجود آورده است ـ از قبیل همان ساختار مذهبی و یا وجود سابقهی قیام در این کشور ـ توجه به این نکته ضروری است که امروز پیروزی انقلاب بحرین هم چون مثلاً یمن یا لیبی فقط اخراج یک دیکتاتور دیگر نیست، بلکه در حال حاضر بحرین به عنوان کلید انقلابهای مردمی و اسلامی در عربستان سعودی، کویت، امارات عربی متحده و عمان همهی آنها را به واکنش وا داشته است تا به هر کاری دست زنند تا از باز شدن این قفل توسط شیعیان بحرینی و باز شدن پای دومینوی انقلابها به کشورشان جلوگیری کنند. به نظر میرسد جلوگیری از بروز چنین اتفاقی شیوخ حاشیهی خلیج فارس را به فکر سرکوب نظامی انقلابیون بحرینی انداخته است. اگر چه همین واکنشهای منفعلانه نیز ممکن است نقش کاتالیزور را در این قیامها بازی کند و نتیجهای دقیقاً عکس خواسته آنان را به بار آورد. از آن جایی که بدیع بودن این انقلابها پیشبینی آنها را نیز بسیار دشوار کرده است باید منتظر نشست تا نتایج اعمال انقلابیون و پاسخهای حاکمانشان را نظاره کرد. (قلندریان،۱۳۹۰)
اتحاد شاه بیت تحقق اهداف انقلاب
شاید به جرأت بتوان گفت بعد از انقلاب عظیم اسلامی ایران، مهمترین مسألهی قرن جاری در خاورمیانه، بحث بیداری اسلامی و قیامهای مردمی است که یکی پس از دیگری در کشورهای اسلامی در حال وقوع است. گرچه این بیداری فقط در بعضی از کشورهای عربی رخ داده است اما به طور قطع محدود به این کشورها یا منطقهی جغرافیایی خاص نخواهد شد و به زودی دامنههای آن تا کل خاورمیانه و یا حتی به قول رهبر معظم انقلاب تا قلب اروپا پیش خواهد رفت. (سایت ایران دیپلماسی، ۱۳۹۰).
البته نوع اعتراضها در هر کشوری مختصات ویژهای دارد که بسته به فرهنگ و شرایط جغرافیایی و حکومتی متفاوت است. برای مثال انقلابهای مصر و تونس بر تجمع و تحصن خیابانی و فلج کردن دولت متمرکز بود و انقلاب لیبی نیز با توجه به ساختار قبیلهای این کشور به صورت درگیریهای طایفهای بین طوایف طرفدار قذافی با طوایف معترض در جریان است. نکتهی جالب در مورد پیشینهی کشورهای خاورمیانه اینکه تقریباً تمامی این کشورها به استثنای ایران اکثراً مستعمره و تحت قیمومیت کشورهای غربی مانند ایتالیا، انگلیس، آلمان، فرانسه و دولت عثمانی بودهاند و حاکمان آنها از سوی دولتهای غربی انتخاب، انتصاب و یا با کودتا بر سر کار آمدهاند. در نتیجهی چنین شیوهای، این حکام هیچ گاه نمایندهی مشروع مردم کشور خود نبودهاند و قیام مردمی کشورهای عربی و آفریقایی نیز دلیلی بر همین ادعا است که پس از سالها به مانند آتشفشان زیر خاکستر شروع به فوران کرده است. در شرایط فعلی و بر اساس شواهد موجود، مطالبات مشترک انقلابیون تونس، لیبی، بحرین، مصر و .... را میتوان در دو سطح ملی و فراملی به صورت زیر دسته بندی کرد:
در سطح ملی و داخلی:
۱.تغییر نظام حاکم و وابسته به غرب و بیگانگان؛
۲.برگزاری انتخابات برای تغییر قانون اساسی؛
۳.برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری و پارلمانی؛
۴.مجازات دیکتاتورها و هم دستان آنان؛
۵.آزادی مذهبی در انجام فرایض دینی؛
۶. توزیع عادلانهی ثروت و فرصتهای سیاسی و توسعهی اقتصادی؛
۷. باز گرداندن ثروتهای غارت شدهی ملی به کشور و...
در سطح منطقهای و جهانی:
۱. مبارزه با استکبار و استبداد؛
۲. همبستگی اسلامی با کشورهای مسلمان منطقه و جهان؛
۳. استقلال و جلوگیری از دخالت بیگانگان در امور سیاسی منطقهای و جهانی؛
۴. احترام به دین، فرهنگ و مردم این سرزمینها در جهان؛
۵. جلوگیری از غارت منابع انرژی نفت و گاز توسط دولتهای غربی و نظام سلطه؛
۶. آزادسازی سرمایههای ملی مصادره شده در بانکهای کشورهای غربی و بیگانه و ... (محمدی فومنی، ۱۳۹۰)
با نگاهی به فهرست مطالبات مشترک این کشورها میتوان دریافت خواستههای کشورهای اسلامی و قیامهای مردمی به یکباره و در یک شب ایجاد نشده و طی سالیان متمادی انباشت و به شکل انقلاب و بیداری اسلامی ظهور و بروز یافته است. با این حال به رغم وجود این تشابهها، انقلاب بحرین دارای ویژگیهایی است که آن را از دیگر انقلابهای عربی متمایز میسازد. برای مثال بر خلاف آنچه در دیگر کشورها مردم به سرعت از اصلاحات ناامید و به سراغ رأس نظام رفتند، در بحرین خواست مردم هیچگاه از سطح اصلاحات فراتر نرفت.
عمده مطالبات بحرینی را میتوان در پادشاهی مشروطه و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل پارلمان واقعی و نخست وزیری بر اساس اکثریت پارلمانی خلاصه کرد. با این حال با افزایش سرکوبها، سقف مطالبات مردم نیز بالاتر رفته و خواستههایی چون تبدیل نظام شاهی به جمهوری و یا تشکیل شورای انتقالی ـ مشابه لیبی ـ به گوش میرسد. بازگشت افراد تبعید شده، آزادی زندانیان سیاسی، لغو ممنوعیت تشکیل احزاب و فعالیتهای سیاسی مذهبی، آزادی بیان و مطبوعات و لغو سانسور نیز از دیگر خواستههایی است که از سوی انقلابیون بحرین مطرح میشود. (ساجدی، سایت خبری زمان، ۱۳۹۰)
با این حال اینکه چرا بر خلاف انقلاب دیگر کشورها، قیام مردم بحرین نتوانسته است تاکنون به نتایج ملموسی دست یابد ریشه در عواملی دارد که صرف نظر از دخالت نظامی دیگر کشورها مهمترین آنها نبود اتحاد و دیدگاه واحد بین گروهها و احزاب سیاسی این کشور است. با نگاهی به انقلابهای مصر و تونس به خوبی میتوان دریافت که اتحاد ملی و خواستهی مشترک میان تمامی احزاب و گروههای سیاسی، رمز پیروزی این کشورها بود و تمامی گروهها خواهان سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری بودند. این در حالی است که در بحرین اهداف احزاب و جریانهای اپوزیسیون از قیام متفاوت است. به عنوان مثال «جمعیت الوفاق» که از زمان تأسیس آن کمتر از ده سال میگذرد گرچه بزرگترین گروه مخالف شیعه در بحرین محسوب میشود اما اغلب اعضای آن میانه رو بوده و صرفاً خواستار استعفای دولت و اصلاحات هستند. (خمار باقی، ۱۳۹۰) دیدگاه حاکم بر جمعیت این است که برای ساخت کشوری پیشرفته باید به حاکمیت مردم در تمام مؤسسههای حکومتی روی آورد و از این حیث شعار «آزادی، عدالت و برابری را بر اساس اصول و مبادی اسلامی» سر میدهند. این گروه در پارلمان بحرین ۱۸ نماینده دارد که البته در اعتراض به اقدامهای سرکوبگرانهی رژیم حاکم به طور رسمی از پارلمان استعفا دادند. (جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، ۱۳۸۹)
این جمعیت صرفاً به دنبال تغییر نخست وزیر که بیش از ۴۰ سال است بر مسند قدرت تکیه زده است، هستند. خواستهی دیگر این گروه تبدیل رژیم حاکم از «پادشاهی مطلق» به «پادشاهی مشروطه» است و به هیچ وجه سقوط رژیم حاکم را در دستور کار ندارند. (نگاهی به جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، ۱۳۸۹) این در حالی است که دیگر احزاب و جریانهای مخالف شیعه خواهان سقوط رژیم آل خلیفه و تشکیل یک نظام دموکراتیک از راه نافرمانیهای مدنی و تظاهرات خیابانی هستند. در چنین شرایطی اتحاد نداشتن مخالفان به چالشی جدی بر سر قیام مردمی بحرین بدل شده است و ادامهی این رویکرد سرخوردگی معترضین و بهرهبرداری رژیم آل خلیفه از اوضاع فعلی را در پی خواهد داشت.
موج خروشان بیداری اسلامی و حرکت عظیم ملتها برای رهایی از سلطهی حکومتهای وابسته به استکبار، رویداد فرخندهای است که بسیاری از معادلههای منطقه و جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است. در حقیقت این رویداد میتواند تمامی معادلههای غرب در منطقه و به ویژه در ارتباط با اسراییل و ایران را دگرگون کرده و فردای نیکی را به امت اسلامی نوید دهد. این رویداد سترگ که بیشک انقلاب اسلامی ملت ایران تأثیر به سزایی در شکل گیری و پیشبرد آن داشته است، جهان را در آستانهی شکل گیری خاورمیانهی جدیدی قرار داده است که البته بر خلاف خواست دولتهای غربی بر پایهی اسلام و ارزشهای اسلامی پایهگذاری خواهد شد.
تحت تأثیر چنین فضایی که هر یک از بازیگران منطقهای و فرا منطقهای به فراخور منافع خود، راهبرد خاصی را در این خصوص دنبال میکنند شاید این سؤال مطرح شود که چشم انداز این انقلابها چیست؟ و پیروزی هر یک چه تأثیری بر دیگر معادلههای منطقه و جهان خواهد داشت.
با توجه به مواردی که در این گزارش بدان اشاره شد و همچنین اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک بحرین به نظر میرسد ابعاد انقلاب بحرین بسیار بزرگتر از این کشور است و به نوعی میتواند پیروزی یا شکست آن کل منطقه را دگرگون سازد. در حقیقت برآیند موقعیت ویژهی بحرین، این کشور کوچک را به صحنهی جنگ تمام عیار میان آمریکا، عربستان و دیگر کشورهای حوزهی خلیج فارس از یکسو و شیعیان ایرانی تبار از سوی دیگر بدل کرده است. بر همین اساس کشورهای خلیج فارس و آمریکا هرگونه تغییر در حکومت پادشاهی بحرین را تهدیدی برای تمامی حکومتهای منطقهی خلیج فارس که بر اساس سیستم سلطنتی و امیرنشین اداره میشوند، تلقی کرده و حتی راهکار میانهی مطرح شده در اردن و بحرین مبنی بر تبدیل سلطنت مطلقه به مشروطه را نیز نمیپذیرند.
این نگرانیها از آن سو است که رژیم مصر که عضو و ستون اصلی کشورهای به اصطلاح اعتدال منطقه بود دیگر وجود خارجی ندارد و از سوی دیگر بحرین نیز به عنوان مهمترین جبههی دفاعی کشورهای حوزهی خلیج فارس با بحران داخلی روبهرو شده است. بر همین اساس تحولات بحرین میتواند خاورمیانه را زیر و رو کند و هیأت حاکمهی این کشور نیز دقیقاً با آگاهی از این موضوع با حمایت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس سرکوب وحشیانهی معترضان را در دستور کار خود قرار داده است. وجود پایگاه فرماندهی دریایی ناوگان پنجم آمریکا و همچنین وجود مرکز استراق سمع فرانسه در این کشور نیز بهانهی خوبی است تا این کشورها و دیگر کشورهای غربی نیز در مقابل فجایع انجام شده موضعی نرم و غیر مؤثری داشته باشند.
موارد ذکر شده به وضوح نشان میدهد که تعامل با انتفاضهی بحرین بسیار حساس است و نمیتوان آن را با تحرکات مردمی مشابه در لیبی و یمن یکسان دانست چرا که هرگونه تغییر در ترکیب سیاسی بحرین میتواند بازتابهای عمیقی بر تمامی اقلیتهای شیعهی حاضر در کشورهای حوزهی خلیج فارس داشته باشد و رژیمهای نفت خیز و غربگرای حاکم در این کشورها را مورد تهدید قرار دهد. این در حالی است که در شرایط کنونی، ثبات سیاسی مهمترین عامل حفظ منافع استراتژیک ابرقدرتها در منطقهی خلیج فارس به شمار میآید و نتایج تحولات بحرین میتواند تمامی معادلههای منطقه را دگرگون سازد. این تحولات همچنین آزمونی بزرگ برای حضور آمریکا و درگیری پنهان و آشکار این کشور برضد قدرت فزآیندهی ایران محسوب میشود و میتواند میزان توانمندی آمریکا در حمایت و تأثیرگذاری بر روی متحدانش و نیز میزان همراهی این کشور با خواستههای مردم منطقه در جهت برپایی اصلاحات سیاسی، عدالت اجتماعی و حکومتهای مبتنی بر قانون را مشخص کند. بحرین کلید منطقهی خلیج فارس و نقطهی ضعف آن است و البته بر اساس خواست برخی حکام، پایگاه پنهان خوشگذرانی نیز محسوب میشود. با این حال پل «ملک فهد» که برای دستیابی به این هدف، افتتاح شده است میتواند بر خلاف جریان یک طرفهی موجود، انتفاضهی شیعیان بحرین را به خارج از این کشور منتقل نماید.
در این میان نکتهای که حایز اهمیت است اینکه مردم کشورهای عربی، کل این کشورها را به نام «الوطن العربیه» میشناسند و برای آنان، مرزهای جغرافیایی بین کشورهای عربی اهمیت چندانی ندارد. از این رو، انقلابهایی که در کشورهای عربی صورت میگیرد نه به عنوان انقلاب در یک کشور، بلکه به عنوان انقلابی در بخشی از سرزمین بزرگ عربی قلمداد میشود و تا تکمیل این فرآیند که همان برپایی انقلابهای ضد آمریکایی در کل سرزمینهای عربی است، ادامه خواهد داشت. بر همین اساس سقوط دولت بحرین به دست شیعیان این کشور قطعاً به تحریک شیعیان عربستان که بیشتر در بخشهای نفت خیز ساکن هستند منجر خواهد شد و این امر میتواند موجب ضعف آمریکا در منطقه و در مقابل نشانهی قدرت ایران باشد. بنابراین طبیعی است که جلوگیری از سقوط دولت بحرین به هدف مشترک عربستان و آمریکا بدل شود. البته با توجه به وعدهی الهی در زمینهی نصرت مستضعفان و سقوط پیاپی دیکتاتورهای فاسد، به طور قطع غرب بازندهی اصلی بیداری اسلامی خواهد بود و موازنهی قوا بدون انگارههای آمریکایی، در قالب و ساختار جدید تبیین خواهد شد. در این زمینه تلاشهای غرب و ولد نامشروع آن یعنی اسراییل نیز نمیتواند مانع از ایجاد خاورمیانهی اسلامی شده و در نهایت بر خلاف سناریوهای اتاقهای فکر واشنگتن، حکومتهای جدیدی بر پایهی ارزشهای اسلامی در حال ظهور است. بنابراین آل خلیفه و آل سعود باید بدانند که شرایط کنونی بیداری ملتها یادآور قیامهای دههی ۵۰ است که بساط استثمارگران انگلیس و فرانسه را برچید و اقدامهایی نظیر اخراج معلمان، کارگران، تخریب مساجد و سوزاندن قرآن، حمله به عزاداران در دههی فاطمیه، قتل پزشکان و پرستاران، شکنجهی بازداشت شدگان تا سر حد مرگ، محرومیت ورزشکاران و.... هیچ کدام نمیتواند مردم معترض را به خانههایشان بازگرداند. با افشای روابط گسترده با صهیونیستها، به طور قطع عزم مردم مصممتر شده و تا سقوط این دین ستیزان، از پای نخواهند نشست. (*)
منابع:
۱. انقلاب بحرین، استثنای انقلابهای جهان عرب، سایت صدای شیعه، ۱۸/۲/۱۳۹۰، www.sedayeshia.com
۲. جنایت بدون مکافات، روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰
۳. خمار باقی، سمیه، «واکاوی انقلاب بحرین، اهداف و چالشهای داخلی و خارجی»، خبرگزاری مهر، ۱۶/۱/۹۰
۴.جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، سایت راهبرد نیوز، ۲۵/۱۲/۸۹، http://rahbordnews.ir
۵. نگاهی به جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، سایت جهان نیوز، ۱۷/۱۲/۸۹، jahannews.com.www
۶. میر سنجری، میر مهرداد، «انقلاب بحرین و الزام تاریخی حمایت استراتژیک»، سایت تابناک، ۱۵/۱۲/۸۹، www.tabnak.ir
۷.انقلاب بحرین معادلههای منطقه را دگرگون میکند، هفته نامهی بصیرت، ۱۹/۱۲/۸۹
۸.ایرانهراسی؛ راهی برای منحرف کردن نگاهها از بحرین، خبرگزاری ایرنا، ۳۱/۱/۹۰
۹. امیری نصرآبادی، نساء، «تلاش سعودیها برای اشغال بحرین»، روزنامهی رسالت، ۱۲/۲/۹۰
۱۰. قلندریان، غلام رضا، «جنایتهای صهیونیستی سران بحرین»، روزنامهی قدس، ۶/۲/۹۰
۱۱. مسؤولیت ما در قبال مردم بحرین چیست؟ روزنامهی کیهان، ۱۴/۲/۹۰
۱۲.سیاست آمریکا در بحرین و فاکتور ایران، سایت ایران دیپلماسی، ۱۸/۳/۹۰
۱۳. ساجدی، سید محی الدین، «کار خطرناک بحرین»، روزنامهی اطلاعات، ۵/۷/۸۹
۱۴.محمدی فومنی، حسین، «بیداری اسلامی در هزارهی سوم»، روزنامهی رسالت، ۷/۲/۹۰
۱۵.ساجدی، سید محیالدین، «انقلاب بحرین، استثنای انقلابهای جهان عرب»، سایت خبری زمان، ۶/۲/۹۰
۱۶.بحرین کلید انقلابهای عربی، سایت دست نوشت، ۲۴/۱۲/۸۹، www.dastnevesht۲۱.blogfa.com
۱۷. باشگاه اندیشه، «بحرین در امتداد دومینوی تحول»، ۸/۱/۹۰، www.bashgah.net
در گام دوم، دامنهی قیامهای مردمی به دیگر کشورهای منطقه نیز کشیده شد و در یمن، اردن، عربستان، مغرب و دیگر کشورهای منطقه نیز مطالبات مشابهی از سوی مردم مطرح گردید. همزمان با این رویدادها در بحرین نیز مردم این جزیرهی کوچک به پیروی از مردم دیگر کشورها به صورت کاملاً مسالمت آمیز به طرح مطالبات خود و احقاق حقوق از دست رفتهی خویش پرداختند. در همین راستا مردم با تحصن در میدان «لؤلؤ» منامه اعتراضهای خود برضد رژیم «آل خلیفه» را کلید زدند. با این حال به رغم شباهتهای بسیار انقلاب بحرین با دیگر انقلابهای عربی، در عمل به دلیل پارهای مسایل این انقلاب از دیگر انقلابهای منطقه متمایز گشت.
رسانههای غربی دلیل وقوع قیامهای مردمی در تونس و مصر را عوامل اقتصادی معرفی میکردند اما آیا در بحرین به عنوان یکی از مرفهترین کشورهای جهان (سایت صدای شیعه، ۱۳۹۰) نیز مسایل اقتصادی مردم را به خیابانها کشاند یا حقیقت متفاوت از چیزی است که تبلیغ میشود. گرچه در دیگر کشورها نیز بر خلاف تبلیغ رسانههای غربی عامل اصلی انقلابها فراتر از مسایل اقتصادی است اما به نظر میرسد در بحرین این قیام در واکنش به ظلم، تبعیض و بیعدالتی، تاریخی بود که در طول سالها حکام آل خلیفه بر مردم این کشور به ویژه شیعیان روا داشته بودند.
نکتهی جالب در مورد انقلاب ملت بحرین سکوت و انفعال شرم آور جامعهی بینالملل نسبت به نسل کشی و جنایات آشکار رژیم آل خلیفه است که شاید به دلیل اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این جزیرهی کوچک برای بازیگران منطقهای و فرا منطقهای صورت میگیرد. اما به راستی بحرین کجاست و چرا برای بازیگران خارجی مهم است؟ ماهیت انقلاب بحرین چیست و چه اهدافی را دنبال میکند؟ چرا نتیجهی انقلاب برای قدرتهای خارجی مهم است؟ موضع احزاب و گروههای سیاسی داخلی نسبت به این انقلاب چگونه است؟ چه چشم اندازی را میتوان برای آن ترسیم کرد؟ و ....
موقعیت جغرافیایی و تاریخی بحرین
بحرین کنونی نام مجموعه جزایری است به وسعت ۷۰۶ کیلومتر مربع که در جنوب خلیج فارس و در همسایگی قطر و عربستان سعودی قرار دارد. این جزیره که از کوچکترین استان ایران نیز کوچکتر است، غیر از مدت کمی که در دوران صفویه به اشغال پرتقالیها درآمد (میر سنجری، ۱۳۸۹) در طول تاریخ همواره بخشی از قلمرو ایران بوده و پیوندهای عمیقی با سرزمین مادری خود داشته است. برای مثال بسیاری از مناطق بحرین نامهای ایرانی دارند، از جمله: توبلی، دراز، دمستان، شاخوره، فارسیه، کرانه، کرزکان، مرخ، مروزان، نویدرات که همگی مشتق شده از زبان فارسی هستند. (روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰)
البته طی قرنهای اخیر به دلیل ضعف دولت مرکزی ایران، انگلیسیها به تدریج نفوذ و سلطهی خود بر این جزیره را افزایش داده و در نهایت نیز پس از مدتی حکومت آن جزایر را به خاندان عربستانی و سنی مذهب آل خلیفه سپردند.
حکومت آل خلیفه نیز علیرغم خواست قلبی مردم، با دسیسههایی مانند تبعید علمای شیعهی بحرینی و تحقیر و یا اخراج شیعیان و همچنین انتقال اعراب اهل سنت از سرزمینهای مختلف به بحرین، تصمیم به تغییر ساختار جمعیتی و فرهنگی این کشور گرفت تا اینکه بالاخره و پس از چندین دهه در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ شمسی، انگلیسیها و آمریکاییها با توجه به ضعف حکومت پهلوی، مجمع الجزایر بحرین را از ایران جدا کرده و اعلام استقلال نمودند. (میرسنجری)
به لحاظ سیاسی نیز این کشور به صورت پادشاهی اداره میشود و «شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه» از سال ۱۹۹۹ میلادی تاکنون حاکم این کشور بوده است و اکثر مناصب کلیدی کشور در اختیار خاندان آل خلیفه میباشد. آن گونه که برخی منابع خبری اعلام داشتهاند، در بحرین از ۵۷۲ مقام دولتی حایز اهمیت، تنها ۱۰۱ مقام به شیعیان تعلق دارد که ۱۸ درصد میشود. از ۴۷ وزیر تنها ۱۰ وزیر از اهل تشیع هستند که ۲۱ درصد میشود. از ۶۸ معاون وزیر، تنها ۷ نفر از شیعیان هستند که تنها ۱۱درصد را شامل میگردد و از ۴۷ دستیار وزیر تنها ۱۰ نفر شیعه مذهب هستند که ۲۱ درصد میشود. سهم شیعیان در وزارت کشور و ارتش نیز تنها ۳ درصد است. ترکیب دیوان پادشاهی، گارد ملی، سرویس امنیت ملی و سرویس اطلاعات (CIO) نیز بر اساس اصل «فقط سنی مذهب» تشکیل شده است. (روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰)
البته ادعا میشود که شیعیان بحرین از شیعیان عربستان آزادتر هستند ولی در عمل هر زمان که آنها با استفاده از مکانیسمهای صلح آمیز دموکراتیک در جهت احقاق حقوق خود تلاش کردهاند به شدت مورد هجمه و سرکوب قرار گرفتهاند. در هر حال مردم بحرین و به ویژه شیعیان این سرزمین در طول چند قرن گذشته هیچ گاه زیر چتر عدالت زندگی نکردهاند. طی چند سال گذشته نیز صدها نفر از شیعیان بحرینی از سوی حکومت پادشاهی آل خلیفه دستگیر و زندانی شده و حقوق آنها نادیده گرفته شده است. آمریکاییها، انگلیسیها و خاندان سعودی نیز در تمام این سالها از این حکومت مستبد و فاسد و وابسته به غرب حمایت کرده و از آن بهرهمند میشدهاند. در عین حال، با وجود اقدامهای مستمر خاندان آل خلیفه برای تغییر هویت بحرینیها و استخدام و تابعیت دادن به گروههای سنی مذهب مهاجر و حتی مسیحیان خارجی و سپردن پستهای کلیدی به اقلیت اهل سنت و اعمال فشار و ایجاد محدودیتهای فراوان برای شیعیان، هم اکنون نیز حدود ۷۰ درصد از جمعیت حدوداً یک میلیونی این سرزمین را شیعیان اثنیعشری تشکیل میدهند. لازم به ذکر است که بحرین پس از ایران، عراق و جمهوری آذربایجان، چهارمین مرکز شیعی در جهان اسلام است و علمای بزرگی از آن برخاستهاند. (روزنامهی کیهان، ۱۴/۲/۱۳۹۰)
اهمیت بحرین در معادلههای منطقهای و فرا منطقهای
تحولات کشورهای عربی آن قدر در عین اشتراکات فراوان، متنوعاند که الگوی هیچ یک را نمیتوان برای دیگر کشورها و برای پیشبینی تحولات آنها به کار بست. دیکتاتور تونس با چند روز راهپیمایی و تقریباً بدون مقاومت میگریزد. نامبارک مصر ۱۸ روز در مقابل متحصنین میدان «التحریر» با مصاحبهها و وعدهها مقاومت میکند و در نهایت فرار مینماید. حاکم سی و چند سالهی یمن پس از عدم کارآیی وعده و وعیدهایش، دست به اقدام نظامی میزند و پس از شعله ور کردن آتش جنگ داخلی در کشور، به عربستان میگریزد. سرهنگ دیوانه همه چیز را انکار میکند و با هواپیما و ناوهای نظامی خود به جنگ مردم کشورش میرود. آل خلیفه بحرین نخست وعدهی هزار دیناری به مردم میدهد، سپس به صورت مسالمت آمیز مردم را به میدان لؤلؤ هدایت میکند و در ادامه برای سرکوب مردم دست به دامن کشورهای خارجی میشود و با همراهی نظامیان عربستانی و اماراتی در صدد سرکوب وحشیانهی انقلابیون بر میآید. (امیری نصر آبادی، ۱۳۹۰)
هر کدام از این انقلابها و تحولات از جنبهای دارای اهمیت است. با این حال به دلیل برخی مسایل شاید بتوان انقلاب کشور بحرین را علیرغم جمعیت اندک و وسعت کم، مهم تر از دیگر انقلابهای عربی – اسلامی دانست. به راستی چرا سعودیها و یا حتی حکام امارات، در هیچ یک از کشورهای دیگر و به حمایت از حاکمان مستبد آنها نیروی نظامی وارد نمیکنند؟ چرا تا این حد این کشور کم جمعیت برای کشورهای حوزهی حاشیهی خلیج فارس اهمیت دارد؟ آیا به صرف همسایگی؟
دلیل انفعال کشورهای غربی و سازمانهای حقوق بشری در برابر شنیعترین جنایات آل خلیفه و آل سعود چیست؟ چرا رسانههای غربی و عربی خبرهای فجایع بحرین را بایکوت میکنند؟ و ....
صاحب نظران در اهمیت کشور کوچک بحرین دلایل مختلفی را برشمردهاند که از جملهی آنها استراتژیک بودن محل این کشور به جهت همسایگی با مناطق نفت خیز شرق عربستان و قرار گرفتن در مسیر انتقال نفت از خلیج فارس است. بحرین در جنوب و شرق فاصلهی ناچیزی با دو کشور عربستان و قطر دارد و یک پل ۲۵ کیلومتری بحرین را به شرق عربستان متصل میکند. (سایت دست نوشت، ۱۳۸۹) این منطقهی عربستان به دلیل معادن عظیم نفت و همچنین حضور پرشمار شیعیان مناطق قطیف و قنوار برای ریاض و همچنین متحد سیاسی نظامی آن یعنی واشنگتن حایز اهمیت است. عربستان ۲۲ میلیون جمعیت دارد و با مشکلات فراوانی از جمله شکاف طبقاتی و تبعیض نسبت به شیعیان که بیش از دو میلیون نفر و نزدیک به ده درصد جامعهی عربستان را در بر میگیرند، (ایرنا) روبهروست. بنابراین دور از ذهن نیست که هر گونه تحول در بحرین به نگرانیهای عربستان دامن بزند. همچنین در این منطقه، قطر با عربستان هم مرز است و به دلیل اختلافهایی که اغلب این دو کشور با یکدیگر دارند، حفظ مناسبات با بحرین از اهمیت بالایی برای عربستان و قطر برخوردار است. البته در این معادلهی سه جانبه باید عامل دیگری را نیز اضافه کرد و آن ایالات متحدهی آمریکاست. بعد از بروز مشکلات در عربستان، واشنگتن تصمیم گرفت سربازان خود را به کشور دیگری در منطقهی خلیج فارس منتقل کند و در این بین برای ایجاد و برقراری پایگاههای نظامی کشور بحرین برگزیده شد؛ چرا که فاصلهی کمی با شبه جزیرهی عربستان دارد و در مقایسه با امارات متحدهی عربی، کویت و حتی قطر از ثبات بیشتری برخوردار بوده است. (باشگاه اندیشه، ۱۳۹۰) فضای بستهی سیاسی در بحرین در دو دههی پیش نیز سبب شد تا استقرار ناوگان پنجم آمریکا در بحرین بدون سر و صدا انجام گیرد.
این پایگاه که از حیث نیرو و امکانات بزرگترین و مهمترین پایگاه دریایی آمریکا حد فاصل قارهی آفریقا تا شرق آسیا به شمار میرود به شدت اهمیت این کشور کوچک را برای آمریکاییها بالا برد. در شرایط فعلی آمریکا سه پایگاه دریایی و هوایی در بحرین دارد که پر واضح است در منطقهی استراتژیک و مهم خلیج فارس از اهمیت به سزایی برخوردار است. در زمینهی پایگاههای هوایی نیز باید این نکته را مد نظر قرار داد که نیروی هوایی آمریکا از راه پایگاههای نظامی خود در بحرین، جنگندههای خود را به کشورهای افغانستان و عراق اعزام میکند و به عبارت دیگر عملیاتهای هوایی خود را از این پایگاهها مدیریت مینماید. (باشگاه اندیشه) به همین دلیل است که اهرم حیاتی پنتاگون در پایگاه نظامی بحرین قرار گرفته و این کشور از اهمیت به سزایی نسبت به دیگر کشورهایی که ایالات متحده در آنان پایگاه نظامی دارد، برخوردار است.
در حقیقت وجود این پایگاه اهمیت بحرین را برای آمریکا دو چندان کرده است و به نوعی بین آمریکا و بحرین در این موضوع وابستگی متقابلی ایجاد شده است. آمریکا برای حفظ ناوگان خود در منطقه باید رژیم آل خلیفه را حفظ کند و بحرین نیز برای ادامهی حیات به ائتلافی گسترده با قدرتی بزرگ نیاز دارد که در این زمینه آمریکا بهترین گزینهی پیش رو است. در کنار این دلایل، ساختار جمعیتی و مذهبی این کشور نیز اهمیت خاصی دارد. ترکیب جمعیتی ۷۰ درصدی شیعیان در مقابل اقلیت سنی مذهب که حکومت را نیز از همان ابتدا به دست داشتهاند، همواره درگیریهای خاصی را به همراه داشته است. (ساجدی، ۱۳۸۹) شیعیان همواره به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و تبعیت از کشور ما محکوم بودهاند. (خبرگزاری ایرنا، ۱۳۹۰) و حاکمان نیز به خاطر استبداد و تبعیض نسبت به شیعیان و حتی اعطای تابعیتهای دروغین برای عوض کردن بافت جمعیتی مذهبی مورد اعتراض بودهاند.
اما شاید آنچه اوضاع بحرین را اینگونه و حساس برای شیخ نشینان کرده است نوع حکومت این کشور باشد. غالب کشورهای عربی به یکی از این دو شکل اداره میشوند. این کشورها یا دارای نظام پادشاهی هستند نظیر کشورهای عربستان، امارات، قطر، کویت، بحرین و ... و یا دارای نظامهای سکولار غیر پادشاهی هستند نظیر مصر، تونس، اردن، الجزایر و ... . در هر دو نوع این حکومتها تقریباً در عمل نظام استبدادی با شیوهی انتقال قدرت وراثتی اجرایی میشود. اگر دقت کرده باشید تمامی انقلابهای عربی که به مراحل جدی وارد شدهاند ـ نظیر تونس، مصر، لیبی و یمن ـ در کشورهای دارای نظام غیر پادشاهی صورت گرفته است و به دلایل مختلفی که از نظر جامعهشناختی قابل بررسی است، کشورهای پادشاهی به صورت سنگین با این قضیه درگیر نشدهاند و اندک رخدادهای کشورهایی نظیر عمان یا کویت نیز هیچ گاه در حد و اندازههای یک انقلاب نشان نداده است و تحرکات عربستان سعودی هم هنوز در مرحلهی شکلگیری است و نتوانسته است به نتایج جدی دست یابد (هفته نامهی بصیرت، ۱۳۸۹) در این میان اما بحرین یک استثناست که در یک شیخ نشین پادشاهی قیامها به مرحلهی کشتار و راهپیماییهای جدی رسیده است. جدا از این که چه عواملی موجبات این استثنا را به وجود آورده است ـ از قبیل همان ساختار مذهبی و یا وجود سابقهی قیام در این کشور ـ توجه به این نکته ضروری است که امروز پیروزی انقلاب بحرین هم چون مثلاً یمن یا لیبی فقط اخراج یک دیکتاتور دیگر نیست، بلکه در حال حاضر بحرین به عنوان کلید انقلابهای مردمی و اسلامی در عربستان سعودی، کویت، امارات عربی متحده و عمان همهی آنها را به واکنش وا داشته است تا به هر کاری دست زنند تا از باز شدن این قفل توسط شیعیان بحرینی و باز شدن پای دومینوی انقلابها به کشورشان جلوگیری کنند. به نظر میرسد جلوگیری از بروز چنین اتفاقی شیوخ حاشیهی خلیج فارس را به فکر سرکوب نظامی انقلابیون بحرینی انداخته است. اگر چه همین واکنشهای منفعلانه نیز ممکن است نقش کاتالیزور را در این قیامها بازی کند و نتیجهای دقیقاً عکس خواسته آنان را به بار آورد. از آن جایی که بدیع بودن این انقلابها پیشبینی آنها را نیز بسیار دشوار کرده است باید منتظر نشست تا نتایج اعمال انقلابیون و پاسخهای حاکمانشان را نظاره کرد. (قلندریان،۱۳۹۰)
اتحاد شاه بیت تحقق اهداف انقلاب
شاید به جرأت بتوان گفت بعد از انقلاب عظیم اسلامی ایران، مهمترین مسألهی قرن جاری در خاورمیانه، بحث بیداری اسلامی و قیامهای مردمی است که یکی پس از دیگری در کشورهای اسلامی در حال وقوع است. گرچه این بیداری فقط در بعضی از کشورهای عربی رخ داده است اما به طور قطع محدود به این کشورها یا منطقهی جغرافیایی خاص نخواهد شد و به زودی دامنههای آن تا کل خاورمیانه و یا حتی به قول رهبر معظم انقلاب تا قلب اروپا پیش خواهد رفت. (سایت ایران دیپلماسی، ۱۳۹۰).
البته نوع اعتراضها در هر کشوری مختصات ویژهای دارد که بسته به فرهنگ و شرایط جغرافیایی و حکومتی متفاوت است. برای مثال انقلابهای مصر و تونس بر تجمع و تحصن خیابانی و فلج کردن دولت متمرکز بود و انقلاب لیبی نیز با توجه به ساختار قبیلهای این کشور به صورت درگیریهای طایفهای بین طوایف طرفدار قذافی با طوایف معترض در جریان است. نکتهی جالب در مورد پیشینهی کشورهای خاورمیانه اینکه تقریباً تمامی این کشورها به استثنای ایران اکثراً مستعمره و تحت قیمومیت کشورهای غربی مانند ایتالیا، انگلیس، آلمان، فرانسه و دولت عثمانی بودهاند و حاکمان آنها از سوی دولتهای غربی انتخاب، انتصاب و یا با کودتا بر سر کار آمدهاند. در نتیجهی چنین شیوهای، این حکام هیچ گاه نمایندهی مشروع مردم کشور خود نبودهاند و قیام مردمی کشورهای عربی و آفریقایی نیز دلیلی بر همین ادعا است که پس از سالها به مانند آتشفشان زیر خاکستر شروع به فوران کرده است. در شرایط فعلی و بر اساس شواهد موجود، مطالبات مشترک انقلابیون تونس، لیبی، بحرین، مصر و .... را میتوان در دو سطح ملی و فراملی به صورت زیر دسته بندی کرد:
در سطح ملی و داخلی:
۱.تغییر نظام حاکم و وابسته به غرب و بیگانگان؛
۲.برگزاری انتخابات برای تغییر قانون اساسی؛
۳.برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری و پارلمانی؛
۴.مجازات دیکتاتورها و هم دستان آنان؛
۵.آزادی مذهبی در انجام فرایض دینی؛
۶. توزیع عادلانهی ثروت و فرصتهای سیاسی و توسعهی اقتصادی؛
۷. باز گرداندن ثروتهای غارت شدهی ملی به کشور و...
در سطح منطقهای و جهانی:
۱. مبارزه با استکبار و استبداد؛
۲. همبستگی اسلامی با کشورهای مسلمان منطقه و جهان؛
۳. استقلال و جلوگیری از دخالت بیگانگان در امور سیاسی منطقهای و جهانی؛
۴. احترام به دین، فرهنگ و مردم این سرزمینها در جهان؛
۵. جلوگیری از غارت منابع انرژی نفت و گاز توسط دولتهای غربی و نظام سلطه؛
۶. آزادسازی سرمایههای ملی مصادره شده در بانکهای کشورهای غربی و بیگانه و ... (محمدی فومنی، ۱۳۹۰)
با نگاهی به فهرست مطالبات مشترک این کشورها میتوان دریافت خواستههای کشورهای اسلامی و قیامهای مردمی به یکباره و در یک شب ایجاد نشده و طی سالیان متمادی انباشت و به شکل انقلاب و بیداری اسلامی ظهور و بروز یافته است. با این حال به رغم وجود این تشابهها، انقلاب بحرین دارای ویژگیهایی است که آن را از دیگر انقلابهای عربی متمایز میسازد. برای مثال بر خلاف آنچه در دیگر کشورها مردم به سرعت از اصلاحات ناامید و به سراغ رأس نظام رفتند، در بحرین خواست مردم هیچگاه از سطح اصلاحات فراتر نرفت.
عمده مطالبات بحرینی را میتوان در پادشاهی مشروطه و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل پارلمان واقعی و نخست وزیری بر اساس اکثریت پارلمانی خلاصه کرد. با این حال با افزایش سرکوبها، سقف مطالبات مردم نیز بالاتر رفته و خواستههایی چون تبدیل نظام شاهی به جمهوری و یا تشکیل شورای انتقالی ـ مشابه لیبی ـ به گوش میرسد. بازگشت افراد تبعید شده، آزادی زندانیان سیاسی، لغو ممنوعیت تشکیل احزاب و فعالیتهای سیاسی مذهبی، آزادی بیان و مطبوعات و لغو سانسور نیز از دیگر خواستههایی است که از سوی انقلابیون بحرین مطرح میشود. (ساجدی، سایت خبری زمان، ۱۳۹۰)
با این حال اینکه چرا بر خلاف انقلاب دیگر کشورها، قیام مردم بحرین نتوانسته است تاکنون به نتایج ملموسی دست یابد ریشه در عواملی دارد که صرف نظر از دخالت نظامی دیگر کشورها مهمترین آنها نبود اتحاد و دیدگاه واحد بین گروهها و احزاب سیاسی این کشور است. با نگاهی به انقلابهای مصر و تونس به خوبی میتوان دریافت که اتحاد ملی و خواستهی مشترک میان تمامی احزاب و گروههای سیاسی، رمز پیروزی این کشورها بود و تمامی گروهها خواهان سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری بودند. این در حالی است که در بحرین اهداف احزاب و جریانهای اپوزیسیون از قیام متفاوت است. به عنوان مثال «جمعیت الوفاق» که از زمان تأسیس آن کمتر از ده سال میگذرد گرچه بزرگترین گروه مخالف شیعه در بحرین محسوب میشود اما اغلب اعضای آن میانه رو بوده و صرفاً خواستار استعفای دولت و اصلاحات هستند. (خمار باقی، ۱۳۹۰) دیدگاه حاکم بر جمعیت این است که برای ساخت کشوری پیشرفته باید به حاکمیت مردم در تمام مؤسسههای حکومتی روی آورد و از این حیث شعار «آزادی، عدالت و برابری را بر اساس اصول و مبادی اسلامی» سر میدهند. این گروه در پارلمان بحرین ۱۸ نماینده دارد که البته در اعتراض به اقدامهای سرکوبگرانهی رژیم حاکم به طور رسمی از پارلمان استعفا دادند. (جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، ۱۳۸۹)
این جمعیت صرفاً به دنبال تغییر نخست وزیر که بیش از ۴۰ سال است بر مسند قدرت تکیه زده است، هستند. خواستهی دیگر این گروه تبدیل رژیم حاکم از «پادشاهی مطلق» به «پادشاهی مشروطه» است و به هیچ وجه سقوط رژیم حاکم را در دستور کار ندارند. (نگاهی به جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، ۱۳۸۹) این در حالی است که دیگر احزاب و جریانهای مخالف شیعه خواهان سقوط رژیم آل خلیفه و تشکیل یک نظام دموکراتیک از راه نافرمانیهای مدنی و تظاهرات خیابانی هستند. در چنین شرایطی اتحاد نداشتن مخالفان به چالشی جدی بر سر قیام مردمی بحرین بدل شده است و ادامهی این رویکرد سرخوردگی معترضین و بهرهبرداری رژیم آل خلیفه از اوضاع فعلی را در پی خواهد داشت.
موج خروشان بیداری اسلامی و حرکت عظیم ملتها برای رهایی از سلطهی حکومتهای وابسته به استکبار، رویداد فرخندهای است که بسیاری از معادلههای منطقه و جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است. در حقیقت این رویداد میتواند تمامی معادلههای غرب در منطقه و به ویژه در ارتباط با اسراییل و ایران را دگرگون کرده و فردای نیکی را به امت اسلامی نوید دهد. این رویداد سترگ که بیشک انقلاب اسلامی ملت ایران تأثیر به سزایی در شکل گیری و پیشبرد آن داشته است، جهان را در آستانهی شکل گیری خاورمیانهی جدیدی قرار داده است که البته بر خلاف خواست دولتهای غربی بر پایهی اسلام و ارزشهای اسلامی پایهگذاری خواهد شد.
تحت تأثیر چنین فضایی که هر یک از بازیگران منطقهای و فرا منطقهای به فراخور منافع خود، راهبرد خاصی را در این خصوص دنبال میکنند شاید این سؤال مطرح شود که چشم انداز این انقلابها چیست؟ و پیروزی هر یک چه تأثیری بر دیگر معادلههای منطقه و جهان خواهد داشت.
با توجه به مواردی که در این گزارش بدان اشاره شد و همچنین اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک بحرین به نظر میرسد ابعاد انقلاب بحرین بسیار بزرگتر از این کشور است و به نوعی میتواند پیروزی یا شکست آن کل منطقه را دگرگون سازد. در حقیقت برآیند موقعیت ویژهی بحرین، این کشور کوچک را به صحنهی جنگ تمام عیار میان آمریکا، عربستان و دیگر کشورهای حوزهی خلیج فارس از یکسو و شیعیان ایرانی تبار از سوی دیگر بدل کرده است. بر همین اساس کشورهای خلیج فارس و آمریکا هرگونه تغییر در حکومت پادشاهی بحرین را تهدیدی برای تمامی حکومتهای منطقهی خلیج فارس که بر اساس سیستم سلطنتی و امیرنشین اداره میشوند، تلقی کرده و حتی راهکار میانهی مطرح شده در اردن و بحرین مبنی بر تبدیل سلطنت مطلقه به مشروطه را نیز نمیپذیرند.
این نگرانیها از آن سو است که رژیم مصر که عضو و ستون اصلی کشورهای به اصطلاح اعتدال منطقه بود دیگر وجود خارجی ندارد و از سوی دیگر بحرین نیز به عنوان مهمترین جبههی دفاعی کشورهای حوزهی خلیج فارس با بحران داخلی روبهرو شده است. بر همین اساس تحولات بحرین میتواند خاورمیانه را زیر و رو کند و هیأت حاکمهی این کشور نیز دقیقاً با آگاهی از این موضوع با حمایت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس سرکوب وحشیانهی معترضان را در دستور کار خود قرار داده است. وجود پایگاه فرماندهی دریایی ناوگان پنجم آمریکا و همچنین وجود مرکز استراق سمع فرانسه در این کشور نیز بهانهی خوبی است تا این کشورها و دیگر کشورهای غربی نیز در مقابل فجایع انجام شده موضعی نرم و غیر مؤثری داشته باشند.
موارد ذکر شده به وضوح نشان میدهد که تعامل با انتفاضهی بحرین بسیار حساس است و نمیتوان آن را با تحرکات مردمی مشابه در لیبی و یمن یکسان دانست چرا که هرگونه تغییر در ترکیب سیاسی بحرین میتواند بازتابهای عمیقی بر تمامی اقلیتهای شیعهی حاضر در کشورهای حوزهی خلیج فارس داشته باشد و رژیمهای نفت خیز و غربگرای حاکم در این کشورها را مورد تهدید قرار دهد. این در حالی است که در شرایط کنونی، ثبات سیاسی مهمترین عامل حفظ منافع استراتژیک ابرقدرتها در منطقهی خلیج فارس به شمار میآید و نتایج تحولات بحرین میتواند تمامی معادلههای منطقه را دگرگون سازد. این تحولات همچنین آزمونی بزرگ برای حضور آمریکا و درگیری پنهان و آشکار این کشور برضد قدرت فزآیندهی ایران محسوب میشود و میتواند میزان توانمندی آمریکا در حمایت و تأثیرگذاری بر روی متحدانش و نیز میزان همراهی این کشور با خواستههای مردم منطقه در جهت برپایی اصلاحات سیاسی، عدالت اجتماعی و حکومتهای مبتنی بر قانون را مشخص کند. بحرین کلید منطقهی خلیج فارس و نقطهی ضعف آن است و البته بر اساس خواست برخی حکام، پایگاه پنهان خوشگذرانی نیز محسوب میشود. با این حال پل «ملک فهد» که برای دستیابی به این هدف، افتتاح شده است میتواند بر خلاف جریان یک طرفهی موجود، انتفاضهی شیعیان بحرین را به خارج از این کشور منتقل نماید.
در این میان نکتهای که حایز اهمیت است اینکه مردم کشورهای عربی، کل این کشورها را به نام «الوطن العربیه» میشناسند و برای آنان، مرزهای جغرافیایی بین کشورهای عربی اهمیت چندانی ندارد. از این رو، انقلابهایی که در کشورهای عربی صورت میگیرد نه به عنوان انقلاب در یک کشور، بلکه به عنوان انقلابی در بخشی از سرزمین بزرگ عربی قلمداد میشود و تا تکمیل این فرآیند که همان برپایی انقلابهای ضد آمریکایی در کل سرزمینهای عربی است، ادامه خواهد داشت. بر همین اساس سقوط دولت بحرین به دست شیعیان این کشور قطعاً به تحریک شیعیان عربستان که بیشتر در بخشهای نفت خیز ساکن هستند منجر خواهد شد و این امر میتواند موجب ضعف آمریکا در منطقه و در مقابل نشانهی قدرت ایران باشد. بنابراین طبیعی است که جلوگیری از سقوط دولت بحرین به هدف مشترک عربستان و آمریکا بدل شود. البته با توجه به وعدهی الهی در زمینهی نصرت مستضعفان و سقوط پیاپی دیکتاتورهای فاسد، به طور قطع غرب بازندهی اصلی بیداری اسلامی خواهد بود و موازنهی قوا بدون انگارههای آمریکایی، در قالب و ساختار جدید تبیین خواهد شد. در این زمینه تلاشهای غرب و ولد نامشروع آن یعنی اسراییل نیز نمیتواند مانع از ایجاد خاورمیانهی اسلامی شده و در نهایت بر خلاف سناریوهای اتاقهای فکر واشنگتن، حکومتهای جدیدی بر پایهی ارزشهای اسلامی در حال ظهور است. بنابراین آل خلیفه و آل سعود باید بدانند که شرایط کنونی بیداری ملتها یادآور قیامهای دههی ۵۰ است که بساط استثمارگران انگلیس و فرانسه را برچید و اقدامهایی نظیر اخراج معلمان، کارگران، تخریب مساجد و سوزاندن قرآن، حمله به عزاداران در دههی فاطمیه، قتل پزشکان و پرستاران، شکنجهی بازداشت شدگان تا سر حد مرگ، محرومیت ورزشکاران و.... هیچ کدام نمیتواند مردم معترض را به خانههایشان بازگرداند. با افشای روابط گسترده با صهیونیستها، به طور قطع عزم مردم مصممتر شده و تا سقوط این دین ستیزان، از پای نخواهند نشست. (*)
منابع:
۱. انقلاب بحرین، استثنای انقلابهای جهان عرب، سایت صدای شیعه، ۱۸/۲/۱۳۹۰، www.sedayeshia.com
۲. جنایت بدون مکافات، روزنامهی کیهان، ۱۱/۲/۱۳۹۰
۳. خمار باقی، سمیه، «واکاوی انقلاب بحرین، اهداف و چالشهای داخلی و خارجی»، خبرگزاری مهر، ۱۶/۱/۹۰
۴.جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، سایت راهبرد نیوز، ۲۵/۱۲/۸۹، http://rahbordnews.ir
۵. نگاهی به جریانهای سیاسی انقلاب بحرین، سایت جهان نیوز، ۱۷/۱۲/۸۹، jahannews.com.www
۶. میر سنجری، میر مهرداد، «انقلاب بحرین و الزام تاریخی حمایت استراتژیک»، سایت تابناک، ۱۵/۱۲/۸۹، www.tabnak.ir
۷.انقلاب بحرین معادلههای منطقه را دگرگون میکند، هفته نامهی بصیرت، ۱۹/۱۲/۸۹
۸.ایرانهراسی؛ راهی برای منحرف کردن نگاهها از بحرین، خبرگزاری ایرنا، ۳۱/۱/۹۰
۹. امیری نصرآبادی، نساء، «تلاش سعودیها برای اشغال بحرین»، روزنامهی رسالت، ۱۲/۲/۹۰
۱۰. قلندریان، غلام رضا، «جنایتهای صهیونیستی سران بحرین»، روزنامهی قدس، ۶/۲/۹۰
۱۱. مسؤولیت ما در قبال مردم بحرین چیست؟ روزنامهی کیهان، ۱۴/۲/۹۰
۱۲.سیاست آمریکا در بحرین و فاکتور ایران، سایت ایران دیپلماسی، ۱۸/۳/۹۰
۱۳. ساجدی، سید محی الدین، «کار خطرناک بحرین»، روزنامهی اطلاعات، ۵/۷/۸۹
۱۴.محمدی فومنی، حسین، «بیداری اسلامی در هزارهی سوم»، روزنامهی رسالت، ۷/۲/۹۰
۱۵.ساجدی، سید محیالدین، «انقلاب بحرین، استثنای انقلابهای جهان عرب»، سایت خبری زمان، ۶/۲/۹۰
۱۶.بحرین کلید انقلابهای عربی، سایت دست نوشت، ۲۴/۱۲/۸۹، www.dastnevesht۲۱.blogfa.com
۱۷. باشگاه اندیشه، «بحرین در امتداد دومینوی تحول»، ۸/۱/۹۰، www.bashgah.net