۱۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۰

گفت‌وگوی جالب با یک مهاجر افغان

می‌گویند کشورشان را دوست دارند، اما جنگ امانشان را بریده و به مهاجرت مجبورشان کرده است.
کد خبر : ۲۸۸۹۸۰
صراط: باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: می‌گویند کشورشان را دوست دارند، اما جنگ امانشان را بریده و به مهاجرت مجبورشان کرده است.

پای صحبتشان که می‌نشینی عدم تعادل اجتماعی، نبود زمینه کار، فقر اقتصادی، معیشت سخت و نبود امنیت را دلیل مهاجرتشان عنوان می‌کنند. می‌گویند کشورشان را دوست دارند، اما جنگ امانشان را بریده و به مهاجرت مجبورشان کرده است.

با یکی از آنها هم‌کلام شدم؛ نامش شیرعلی رحیمی است مانند همه پناهجویان افغان در پی امنیت به ایران آمده. سیاه چرده است همیشه در کنار گاری پر از لوازم کفاشی بر روی زیلویی رنگ و رو رفته نشسته، خودش می‌گوید این گاری تمام سرمایه کارش است. جوان به نظر می‌رسد، سنش را می‌پرسم با خوشرویی و لهجه شیرین افغانستانی‌اش پاسخ می‌دهد 30 سال، ادامه می‌دهد 10 سال است در ایران زندگی می‌کنم؛ با همان لحن عامیانه و شیرینش می‌گوید جنگ و  بدبختی مجبورم کرد کشور و خانواده‌ام را بگذارم و به ایران پناه بیاورم. 20 سالم بود که از افغانستان خارج شدم در پی یک لقمه نان حلال.

سرش شلوغ بود و در حال راه انداختن مشتری جسته و گریخته پاسخم را می‌داد.

از او پرسیدیم مجردی؟ با لبخند گفت: وقتی به ایران آمدم تنها بودم، اما کمی که خودم را جمع و جور کردم به افغانستان برگشتم و با دختری که دوستش داشتم ازدواج کردم. نام همسرم «سونیتاست» او هم از اینکه به ایران آمده‌ایم خوشحال است و خوب توانسته با مردم ارتباط برقرار کند و ایران را دوست دارد.

فرزند هم داری؟ با این سوالم چهره‌اش باز می‌شود و می‌گوید: 3 فرزند دارم؛ حنّا که شش سالش است و امسال داریم برنامه مدرسه رفتنش را تدارک می‌بینیم؛ سمیر و محمدعثمان که چهارساله و پنج ماهه هستند.

بچه‌هایت شناسنامه ایرانی دارند؟ نه! برایشان از کشور خودم شناسنامه گرفتم. آنها افغانستانی هستند.

فکر می‌کنی برای مدرسه رفتن حنّا در ایران چه مشکلاتی بر سر راهت باشد؟ گمان نمی‌کنم مشکلی باشد، بچه‌های من پاسپورت دارند و اقامت ما در ایران کاملا قانونی است. البته برای فرزند کوچکم باید به سفارت ایران بروم وبرای او نیز پاسپورت بگیرم!

تحصیل کرده‌ای؟ دست از کار کشید و انگار داغ دلش تازه شده بود، گفت: نه اصلا خواندن و نوشتن بلد نیستم. نه خودم و نه همسرم مدرسه نرفته‌ایم، اما در مکتب‌خانه خواندن قرآن را آموخته‌ایم.

از زندگی در ایران راضی هستی؟ خداروشکر مردم ایران خوب و خونگرم هستند. یک خانه استیجاری دارم و خودم هم کفاشی می‌کنم و همین که همسر و فرزندانم در امنیت هستند راضیم.

برای عید نوروز و دیدار اقوام به افغانستان سفر می‌کنی؟ نه متاسفانه هزینه سفر زیاد است و من از پس آن بر نمی‌آیم.

داخل ایران هم به مسافرت نوروزی نمی‌روید؟ من کسی را در ایران ندارم که برای دیدنش بروم، لذا ترجیح می‌دهم در خانه خودم بمانم.

اگر شرایط مهیا شود به افغانستان باز می‌گردی؟ اگر صلح و ثبات در افغانستان برقرار شود، برمی‌گردم. البته اگر به اختیار خودم بگذارند می‌گویم من و همسرم و فرزندانم ایران را بسیار دوست داریم و در ایران راحتیم اینجا خیلی خوب است؛ اینکه برخی می‌گویند در ایران سختی می‌کشند را اصلا قبول ندارم و مطمئنم که این بستگی به خودشان دارد که چقدر تابع قوانین باشند.