۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۳
سخنان سعید حدادیان پیرامون قیصر شعر انقلاب

حدادیان: قیصر برای سکه شعر نگفت

سعید حدادیان مداح و شاعر اهل‌ بیت در چهارمین دوره شعر آفتابگردان‌ها سخنان متفاوتی پیرامون قیصر امین‌پور مطرح کرد.
کد خبر : ۲۸۵۴۹۶
صراط: فارس نوشت: سعید حدادیان، در دوره چهارم آفتابگردان‌ها که به همت موسسه شهرستان ادب برگزار شده بود، به ویژگی‌های اخلاقی قیصر امین‌پور پرداخت و گفت: قیصر امین‌پور انس ویژه‌ای با قرآن داشت، و این یکی از امتیارات مهم او بود. هر کس به قرآن پناه ببرد کلام او نیز آراسته خواهد شد. نمونه‌اش حافظ شیرازی است که می‌گوید «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم». و از همین راه به قله ادب رسیده است.

*قیصر برای نسل آینده چراغی افروخت

او افزود: قیصر گاه به صراحت از این انس خود با قرآن یاد می‌کند، مثل شعری نیمایی که ترجمه آیاتی از قرآن است و در ادامه آن به بحث انتظار می‌رسد. گاه نیز شعر او تفسیری است از یک آیه قرآنی. نخستین دفتر شعر او «تنفس صبح» برآمده از یک آیه قرآنی است که در جوانی منتشر کرده است. این انس او به قرآن به اطرافیانش هم سرایت می‌کرد. قیصر علاوه بر این‌که به خلاف عده‌ای از سرودن شعر در ستایش ائمه اطهار سر باز نزد بلکه برخی از فاخرترین اشعار در این زمینه را سروده است و بدین ترتیب چراغی برای نسل‌های آینده افروخت.

این ذاکر اهل‌بیت، در ادامه سخنرانی خود با عنوان «تأملی در شعر قیصر امین‌پور» به دلبستگی این شاعر معاصر به خاندان عصمت و طهارت اشاره کرد و توضیح داد: عشق به اهل بیت هم دست‌مایه دیگر شعر قیصر است. البته این دو عنصر یعنی قرآن و عترت از هم تفکیک‌ناپذیرند. شعرهای قیصر وقتی به ساحت مولا امیرالمومنین می‌رسد از شکوه و سطوت خاصی برخوردار است. مرحوم سید حسن حسینی می‌گفت قیصر نماد جمال شعر انقلاب و من آینه جلال شعر انقلاب هستم، ولی وقتی می‌بینیم نوبت به امیرالمونین می‌رسد شعر او جلال دیگری دارد.

*قیصر برای سکه شعر نگفت

حدادیان که نخستین مجموعه شعر خود را با عنوان «همیشه باران» در سال 1392 منتشر کرده است از سابقه دوستی و مراوده خود با قیصر امین‌پور نیز یاد کرد. او با اشاره به برخی خاطرات گذشته خود گفت: گاهی در منزل و گاهی در دفترشان در دانشگاه خدمت ایشان می‌رسیدیم. یک بار خاطرم هست به من گفت «ما که برای سکه شعر نگفتیم حال‌مان این است. بگذارید ببینیم این‌ها که برای سکه شعر می‌گویند چه سرنوشتی دارند!»، او به ماجرای جدایی قیصر از حوزه هنری نیز پرداخت و افزود: در دلخوری که در ماجرای جدایی او از حوزه پیش آمد هر کاری کردند نتوانستند حرفی از دهان قیصر در نقد بزرگترها بیرون بکشند. قیصر این‌قدر زلال، باصفا و پاک بود که از ابتدا پناه برده بود به پاکی و اخلاص کودکان.

این شاعر «فروتنی» را از دیگر ویژگی‌های بارز شخصیتی امین‌پور دانست و تصریح کرد: کسی را شما نمی‌یابید که در قله باشد اما این‌قدر در دسترس باشد. از مهم‌ترین خصوصیاتش این بود که اگر کسی شعر می‌خواند به او نمی‌گفت من بالاترم و حقم را بده. چنین اخلاقی نداشت. بعضی‌ها می‌گویند مرا اول قرار بده تا تو را دوم قرار بدهم. در آن روزهای آخر مریضی‌هایش به یکی از دوستان گفته بود که نمی‌دانید چقدر دلم تنگ شده است برای حمله‌های ناگهانی ده پانزده نفره‌تان به خانه‌ام! این از روی گشاده‌اش بود.

حدادیان با ستایش از خدمات قیصر به ادبیات فارسی توضیح داد: یکی از مهم‌ترین کارهایش این بود که زبانی فراهم آورد که نسل بعد از خودش را به سوی شعر سرودن جذب کند. برخی از ما شعر می‌گوییم تا بقیه را جذب کنیم برای شنیدن شعر خودمان. اما قیصر زبانش را آن‌قدر شیوا و سلیس انتخاب کرد که نسل بعد از او با خود می‌گفتند چقدر شعر گفتن راحت است، و ما هم می‌توانیم شعر بگوییم. اما آن‌ها درکی از معیارهای شعر سهل و ممتنع نداشتند. قیصر نیامد با استفاده از زبانی غامض عرصه را بر دیگران تنگ کند، او از همان زبانی بهره می‌گیرد که عامه مردم استفاده می‌کنند. او گاهی از واژه‌هایی استفاده می‌کند که کسی گمان نمی‌کند بتوان با آن‌ها شعر گفت، مثل «خرت و پرت».

*وزن شعر و دندان شاعر

این شاعر سپس به زبان ظریف امین‌پور اشاره کرد و افزود: قیصر طوری از صنایع ادبی استفاده می‌کرد که به چشم نمی‌آمد، درباره وزن یادم هست می‌گفت که وزن نیمایی نباید زیر دندان بیاید. و در همان لحظه انگشت اشاره و شصتش را به هم می‌مالید. این را شاعری گفته است که در همه قالب‌ها غوغا کرده است. برخی در رتبه‌گذاری معتقدند که اخوان، نیما، فروغ، سهراب و شاملو بزرگان شعر نیمایی هستند، من معتقدم که در حوزه نیمایی اشعار قیصر بسیار ارزشمند است، جایگاه بلندی دارد و پایین‌تر از این عده نیست. این نظر شخصی من است و برخی نمی‌پذیرند، دلیلش این است که در گذشته ابهام یکی از ویژگی‌های شعر نیمایی بود، چون ابهام موضوعیت داشت. عده‌ای معتقدند که بعد از کودتای 28 مرداد یأس حاکم شد و بنابراین ابهام برای انتقاد از آن فضا لازم بود. اما پس از انقلاب چه نیازی به ابهام هست؟ شاعرانی مثل قیصر آمدند و روشن صحبت کردند. برخی اشعار درخشان او مثل «اکبر لیلازاد» خالی از ابهامند، ایهام دارند اما ابهامی ندارند.

*آرزوهایی که خاک شد

حدادیان در ادامه صحبت‌های خود به عمر کوتاه و جوان‌مرگی امین‌پور اشاره کرد و گفت: قیصر عمر زیادی نداشت اما اشعارش را ببینید که رو به تعالی است. به خلاف بسیاری شاعران که دفتر اول‌شان خوب است اما کم کم قلم‌شان تحلیل می‌رود.

این ذاکر اهل‌بیت سپس با بازخوانی پیام تسلیت مقام معظم رهبری به هنگام درگذشت قیصر توضیح داد: این‌که مقام معظم رهبری پس از فوت قیصر غصه می‌خورد و با اندوه می‌گوید که مرگ او آرزوهایی را خاک کرد، به خاطر آن است که ایشان منتظر شکوفایی هر چه بیشتر شعر او بودند.

وی افزود: قیصر جذابیت و کاریزمایی دارد که به معلم خوبه همه شاگردانش تبدیل می‌شود. خودم شاهد بودم که کلاس صد نفره‌ای داشت اما بیش از دویست نفر در کلاس او مشتاقانه منتظرش بودند. به گفته حدادیان، قیصر و برخی هم‌عصران او برخی قالب‌های کلاسیک شعر فارسی نظیر غزل و رباعی را از نابودی نجات دادند، غزل را نمی‌دانید چه دشمنانی داشت. و برخی می‌گفتند که رباعی با خیام تمام شده است.

*قرار دادن قیصر مقابل انقلاب جفا در حق اوست

این شاعر در پایان سخنرانی خود به برخی ادعاهای افرادی که می‌کوشند تصویر شاعری مخالف نظام از قیصر بسازند پاسخ داد و تصریح کرد: عده‌ای می‌خواهند قیصر را به جفا مقابل انقلاب قرار دهند. شعرهای قیصر هیچوقت ضد جنگ نبوده است، چون در این صورت ضد خودش خواهد بود. اشعار او در دوران بعد از جنگ برای صلح هیچ فرقی با اشعار دوران جنگش ندارد. بله، گلایه داشتن چیزی است و ضدیت داشتن چیز دیگری. همه گلایه‌هایی دارند. چون دغدغه‌های شاعر پایان ندارد. گاهی شاعری مثل قیصر بابت اتفاقی که افتاده است جلو می‌آید و معترضانه می‌گوید که این اتفاق نباید می‌افتاد. اما این باعث نمی‌شود تا او را مقابل انقلاب بدانیم. آقای سنگری، که کسی نیست که آخرت خود را به دنیای کسی بفروشد، روزهای آخر قیصر را دیده بود، و می‌گفت که من همان قیصر روزهای اولم. و بدین طریق او همراهی خود را با انقلاب اعلام کرد. حضرت آقا نیز همیشه محبتی در دل نسبت به قیصر داشتند، این مفهوم را در پیام تسلیت ایشان هم می‌توان دید.

*شعر ستون خیمه فرهنگ است و باقی هنرها از آن ارتزاق می‌کنند

علی‌محمد مودب، شاعر و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب در این دوره آموزشی به شاعران جوان توصیه کرد، حماسه‌های دوران امروز نظیر دلاوری‌های حزب‌الله لبنان و لشکر فاطمیون را ببینند و حماسی زندگی کنند تا حماسی بسرایند.

سراینده مجموعه «عاشقانه‌های پسر نوح» که در اردوی نهایی دوره چهارم شعر جوان انقلاب، آفتابگردان‌ها، برای جوانان شاعر سخن می‌گفت، پس از خوشامدگویی به مهمانان مؤسسه شهرستان ادب تصریح کرد: این دوره پایان یافت اما این آغاز مسیری است که اگر انشاءالله زنده باشیم عمری این مسیر را خواهیم رفت و خواهیم نوشت.

مودب که موضوع سخنرانی خود را «صدق و نوآوری در شعر» انتخاب کرده بود با اشاره به اهمیت ادبیات در کشور ایران گفت: ادبیات و مخصوصاً شعر ستون خیمه فرهنگ و هنر ماست. این حرف را به دلیل این‌که خودم شاعرم نمی‌گویم اما واقعیت این است که شعر در فرهنگ ایران اسلامی ما جایگاه ویژه‌ای دارد و باقی هنرها از آن ارتزاق می‌کنند. پرسش‌هایی که در ادبیات طرح می‌شوند ثروتی است برای همه هنرها.

*ادبیات هنر خوب دروغ گفتن نیست

این شاعر سپس تأکید کرد: ما اگر شعر و ادبیات را که هسته فرهنگ ماست از دست بدهیم دیگر نخواهیم توانست خطوط دیگر را به این راحتی احیا کنیم. دیروز جایی خواندم که در روسیه آقای بوریس یلتسین عاشق غرب بود اما در نهایت همین روحیه روسیه را تضعیف کرد. همان زمان یکی از استادان گفته بود که شما به این شرایط نگاه نکنید، روسیه ادبیاتی غنی دارد و همین باعث خواهد شد تا روزی روسیه با قدرت به صحنه برگردد، و می‌بینیم که همین هم شد.

خالق مجموعه شعر «مرده‌های حرفه‌ای» سپس با اشاره به دوره «آفتابگردان‌ها» که سالانه در موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود توضیح داد: این دوره‌ها فرصتی است برای ما که خودمان را از نو مشق کنیم و متوجه اهمیت ادبیات و نسبت خودمان با ادبیات شویم.

او به تبیین معنای ادبیات از نگاه خویش پرداخت و افزود: ادبیات را برخی می‌گویند هنر خوب دروغ گفتن است، برعکس، به گمان من ادبیات و شعر، هنر و توان و جرأت راست گفتن است، هنر رستن از دوبینی و شرک است. جرأت را به این دلیل می‌گویم که باید با خودمان رو به رو و درگیر شویم، دیگران که ترسناک نیستند، من اگر حرفی را به خودم بزنم می‌توانم به عالم هم آن حرف را بزنم.

مودب افزود: «هر چیزی همه چیز است»، این جمله‌ای است که من بسیار دوست دارم. دین ما دینی نیست که سیاستش، نظامی‌گری و اقتصادش با هم متفاوت باشد. اگر ادبیات فتوت‌نامه‌های ما را ببینید به خوبی عالم ذهنی یک صنف را از جهان بیان می‌کند. فتوت‌نامه حمالان را ببینید که چطور ذهنیت آن‌ها را بیان می‌کند، طوری که تصور می‌کنید آن‌ها عارف و شاعر و عالم و مبارزند. همان روحی را که در فتوت‌نامه وعاظ می‌بینید در فتوت‌نامه حمالان هم می‌بینید. قریب به این مضمون در ابتدای این فتوت‌نامه آمده است که بدان که حمالی در حقیقت حمالی بار مسئولیت الهی است که کوه نتوانست کشید و ما برداشتیم. و می‌گوید که در مسیر هر باری که ببرید از سنخ همان بار است. این شیوه تربیتی‌شان بوده است.

هر سوالی داشته باشید علامه گوگل پاسخ می‌دهد

این شاعر به شرایط کنونی دوران امروز و فرصت‌ها و تهدیدهای آن نیز اشاره کرد و اظهار داشت: یکی از فرصت‌های جهان جدید وفور متن‌های در دسترس است، الان علامه زیاد شده است، هر سوالی داشته باشید علامه گوگل! به شما پاسخ می‌دهد. اما ادب غایب است. بزرگان ما به استاد و پیر تأکید کرده‌اند. دانش فقط خواندن نیست، دانشی که در محضر استاد می‌آموزید متفاوت است، چون استاد نمادی است از امام، از ولی. هر کس در این صنف نوعی ولایت دارد.

مودب افزود: چرا ما منتظر ولایت هستیم؟ چون باید به حدی از ولایت برسیم که بتوانیم با او نسبتی داشته باشیم و بتوانیم ببینیمش. اعدادی هم که به طور نمادین ذکر می‌شود قصه‌ای چنین دارد. همین قصه ظهور در متون ما هست، در گذشته ما شبیهش را داریم، مثلاً در قصه جالوت و طالوت. وقتی به آب می‌رسند می‌گویند از آن نخورید، و فقط 313 نفر این حرف را گوش می‌دهند. این حکایت همان درگیری است که عرض کردم، چطور می‌شود که این تعداد موفق می شوند با خود درگیر شوند و بر خویشتن فائق آیند.

سراینده «الف‌های غلط» در ادامه به مفهوم پرسش و اهمیت آن پرداخت و تصریح کرد: «ه هر حال یاد گرفتنِ چگونه گفتن مهم است و بخشی از همین دوره‌های ادبی هم متمرکز بر همین پرسش است، لیکن دعوای ما بر سر چه گفتن است. و خودِ گفتن، یا قول. چرا من با شما حرف می زنم؟ با چه حجتی؟ قصد من البته در این بحث بیشتر طرح پرسش است و درگیر کردن ذهن شما با این سوالات، نه این‌که بخواهم خودم پاسخی به این مسائل بدهم. سوالاتی از قبیل این‌که شعر از کجا می‌آید؟ شعر چیست؟ من چرا به مرحله گفتن رسیدم؟

مودب همچنین گفت: ما هم نیاز داریم که به قرآن رجوع کنیم، و بیش از هر چیزی قرآن بخوانیم. همه خسته از درگیری و وسواس‌های درون و جهان پیرامون خویش هستیم. و بر سر این خسته به قول حافظ باید فاتحه‌ای بخوانیم. ما زخمی از درگیری‌های خویش هستیم.» او افزود: «این گفتن آیا فرایندی آگاهانه است؟ زبان آیا وصل کردن چیزی به چیزی است؟ مثل برداشتن شیء است؟ کلمات از کجا می‌آیند؟ گاهی در پاسخ یک شوخی ما متلکی شیرین به سرعت می‌گوییم. این تجلی چه چیزی است؟ در روایات هست که گفتار شما رفتار شما می‌شود. و باز نسبتی است میان عمل ما و گفته ما.»

*رویاها از کجا می‌آیند؟

علی‌محمد مودب به اهمیت گفتار و رفتار و نیز اهمیت رویاها پرداخت و توضیح داد: یکی از رفقای رزمنده‌ام زمانی می‌گفت که شب‌های عملیات پچ پچه‌های بچه‌ها انواعی داشت: برخی می‌گفتند دشوار است. برخی می‌گفتند می‌توانیم و برخی می‌گفتند نمی‌توانیم. و همان شد، کسانی که می‌گفتند می‌توانیم توانستند و بقیه نتوانستند.

این شاعر ادامه داد: در روایات آمده است که در آخرزمان بهره‌ای از وحی می‌ماند و آن رویاست. اهل رویا، بهره‌ای از حقیقت دارند. کسانی که زندگی خود را با برخی موازین پیش می‌برند در رویا حرف‌هایی به آن‌ها می زنند، منظورم رویاهای صادقه است که در قرآن هم اهمیت بسیاری دارد. ما باید دقت بیشتری در این حوزه بکنیم، این‌که رویاها از کجا می‌آیند. ساز و کاری که شاعر باید شاعر طی کند تا به این معنا برسد چیست؟ شیوه زیستش باید چگونه باشد؟ اگر ما قرار است شاعران تمدن اسلامی باشیم باید چگونه زندگی کنیم تا رویاهای‌مان بویی از وحی داشته باشد؟

موضوع دیگری که مودب در ادامه سخنرانی خود به آن پرداخت مسأله «درگیر شدن با خود» بود. به گفته او، این امر مستلزم شناخت خود است، این خودشناسی را در روایات هم می‌بینیم که بر آن تأکید شده است. این خودشناسی صدق می‌خواهد. اما این‌که صدق چیست، من چگونه صادقانه خودم را بشناسم؟ قرآن، روایات، زندگی ائمه و مومنان و رجال از جمله معیارهایی است که به ما داده شده است. این‌ها آینه‌هایی است برای این‌که خود را در آن‌ها ببینیم و بشناسیم. باید نگاهی به این مجموعه که در دست داریم بیاندازیم تا خودمان را بشناسیم. توانایی دیدن مستلزم فاصله گرفتن از خود و عادت‌های خودمان است. گفت تصوف راه رفتن کوران است. ما هم لازم است گاهی با احتیاط پیش برویم. گاه باید در مسلمات خودمان شک کنیم، البته باید مراقب باشیم که به بی‌عملی نرسیم. معیار این است که اگر صدق نظری داشته باشیم به صدق عملی می‌رسیم که همان مجاهده است.

*شعر هنر راست گفتن است

سراینده مجموعه «همین‌قدر می‌فهمیدم از جنگ» در بخش پایانی سخنان خود به جوانان شاعر توصیه کرد: ما برای شاعری وقت گذاشته‌ایم، بنابراین دقت کنیم که برای چه چیزی وقت می‌گذاریم. به قول مرحوم آغاسی «من از روی شهیدان شرم دارم/که خلقی را به خود مشغول دارم». باید ببینیم هدف‌مان چیست. آیا هدف طرح شخص خودمان است، و شعر "من"؟ دیگر وقت کودکی ما گذاشته است و فرصتی برای اشتباه نداریم. این همان فاصله گرفتن از شعر است، نه این‌که شعر را رها کنیم.

به گفته مودب، همین معنی علاوه بر تحول محتوای شعر ما، باعث تحول‌های فرمی در شعر ما نیز خواهد شد. در فن شعر ارسطو می‌بینید که از گونه‌های مختلف ادبی صحبت کرده است، از کمدی گرفته تا تراژدی. اما امروز عمده شاعران ما فقط در یک گونه خاص که اغلب عاشقانه غمگین است شعر می‌گویند و تنوعی ندارند.

این شاعر از جوانان خواست تا گونه‌های مختلف ادبی را بیازمایند: هزاران غزل یأس‌آلود می‌سرایند اما آیا واقعا غالب آن‌ها که اشعار ناامیدانه می‌سرایند همیشه غمگینند؟ لحظات شاد ندارند؟ و آیا حماسه در دوران ما نبود؟ یا ما نگاه نکردیم؟ امروز مگر ما به دلیل وجود حماسه‌ها زنده نیستیم؟

او برای مثال از رزمندگان حزب‌الله و فاطمیون به عنوان نمونه‌های زنده حماسی زیستن یاد کرد و گفت: در همین دوره می‌بینیم که بچه‌های حزب‌الله لبنان یا کارگران افغانستانی لشکر فاطمیون، حماسی زندگی می‌کنند. می‌جنگند و با مرگ گلاویز می‌شوند. این‌که حماسی زندگی نمی‌کنیم به دلیل فقدان خلاقیت و تقلیدهای فرمی است.

*هرکتابی را نباید خواند

مودب در پایان تصریح کرد: بکوشیم به همه جا سرک بکشیم، شاعر باید از حس و حال خود و رخوت خویش بیرون بیاید. شعر هنر راست گفتن است. ما می‌توانیم راه جدیدی بیافرینیم، اگر جرأت راست گفتن و صدق داشته باشیم. بسیار نانوشته‌ها و ناگفته‌ها هست که اگر به مقام صدق برسیم نوشته خواهند شد و گفته خواهند شد. حرف آخر این‌که هر کتابی را نباید خواند، برخی کتاب‌ها را باید نوشت.