۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۶
محمد حسين کاظمي

اضطراب غرب از خاورميانه جديد

کد خبر : ۱۷۳۴۳

رسانه هاي وابسته به کاخ سفيد و اتحاديه اروپا اين روزها با وسواس و نگراني خاصي از خاورميانه سخن مي گويند.استراتژي تازه غرب حضور بيشتر در خاورميانه و همسان سازي خود با تحولات موجود در منطقه است.غرب دريافته است که با سقوط نظامهاي سياسي غربگرا در شمال آفريقا و خطراتي که در اين زمينه براي ديگر متحدان واشنگتن مانند اردن و بحرين به وجود آمده است ديگر نمي توان خاورميانه را به زمين بازي غرب تشبيه کرد.
اختيار بازي غرب در خاورميانه ،با سرعتي مافوق انتظار دارد از دست ايالات متحده و اتحاديه اروپا خارج مي شود.کميته کوارتت به رهبري توني بلر به کميته اي بي خاصيت و تشريفاتي تبديل شده است . برخي رسانه ها طي روزهاي اخير تاکيد کرده اند  با توجه به آنکه سفر "کاترين اشتون" به شماري از کشورهاي خاورميانه در هفته گذشته پايان يافت، هم اکنون استراتژي ديپلماتيک اتحاديه اروپا در قبال کشورهاي منطقه بيش از گذشته آشکار شده است.اين استراتژي حضور بيشتر در خاورميانه است.
ايالات متحده نيز به صورت موازي در حال پيگيري همين استراتژي است .باراک اوباما که سعي داشت نبض تحولات مصر و تونس را به دست گيرد هم اکنون چاره اي جز انطباق خود با تحولات جاري در اين کشورها ندارد.سقوط بن علي و مبارک نقشه هاي غرب در خاورميانه را نقش بر آب کرده است. سفرهاي اشتون  حاوي پيامي آشکار است و آن اين است که اتحاديه اروپا تلاشهاي خود را براي تقويت روابط با کشورهاي منطقه و گسترش نفوذ در جهان عرب افزايش داده است. اما آيا اين تلاشها مي تواند با توجه به سوء پيشينه غرب در خاورميانه به نتيجه برسد؟
نومحافظه کاران افراطي در دوران رياست جمهوري بوش پسر ،
مختصات خاورميانه جديد را ترسيم کردند.اما اين مختصات با آنچه امروز در شمال آفريقا و کشورهاي عربي مي گذرد به طور کامل مغايرت دارد.در خاورميانه جديد مدنظر اتاقهاي فکر آمريکا مبارک و بن علي جايگاهي محترمانه و تثبيت شده داشته اند اما در خاورميانه امروز شاهد احتضار سياسي و جسمي اين دو به صورت همزمان هستيم.ديکتاتورهاي تونس و مصر به دنبال قيامهاي مردمي از عرش قدرت فرو افتاده و قدرت در دست مردمي افتاده است که نمي توانند خيانتهاي غرب در دوران ديکتاتوري حاکمان سقط شده خود را از ياد ببرند.
ايالات متحده آمريکا در صدد نفوذ به خاورميانه اي هستند که کوچکترين علاقه اي نسبت به آن ندارند.به راستي ايالات متحده آمريکا چگونه مي توانست تصور کند که حزب الله با يک بازي پيشدستانه ديگر قبل از اعلام حکم دادگاه تشريفاتي حريري دولت حامي غرب را از بين برده و دولتي مردمي و برخاسته از اراده ملي را جايگزين آن کند؟
مشابه اين موضوع در عربستان سعودي،بحرين،اردن و يمن رخ داده است .امروز آل سعود به جاي نقشه کشي جهت تاثيرگذاري اقتصادي و سياسي بر خاورميانه به بقاي حداقلي خود مي انديشد و حکام بحرين و اردن نيز از ترس ابتلا به سرنوشت مبارک و بن علي چشم به حمايتهاي  بي رمق اوباما و هيلاري کلينتون دوخته اند.
همان گونه که منابع مختلف خبري و تحليلي عنوان کرده اند،غرب در صدد نفوذ در خاورميانه و حضور بيشتر در منطقه است .اما اين حضور از روي اجبار بوده و اکراه ايالات متحده و اتحاديه اروپا مبني بر قرار گرفتن در معادلات خاورميانه جديد غير قابل کتمان است .از سوي ديگر،اين خواسته ماهيتي دو سويه دارد.ملتهاي منطقه نيز بايد با حضور دوباره واشنگتن و غرب در منطقه موافقت کنند و حدود اين حضور را مشخص کنند.از اين حيث اساسا کنترل بازي سياسي و استراتژيک غرب در خاورميانه از دست آن خارج شده و ايالات متحده و شرکايش ناچارند تابع محض شرايطي باشند که در منطقه به وجود آمده است.شرايطي که مرور آنها خوب راحت را از چشمان اوباما و نتانياهو ربوده و لحظه اي سران کشورهاي غربي را راحت نمي گذارد.