صراط: شاملو در 55 سالگی رسما از میلیشیای نظامی منافقین حمایت کرد! او سالهای
1356 و 1357 را در آمریکا و انگلیس گذراند و با حمایت «فرح پهلوی» از 10
مرکز در رژیم شاه حقوق میگرفت، 16 اما 9 ماه پس از پیروزی انقلاب، شاملو
ناگهان «چریک» شد!
آبان 1358 او به همراه «محمدعلی سپانلو»، «هوشنگ گلشیری» و... برای حمایت رسمی از کاندیداهای 2 سازمان تروریستی «چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق» (منافقین) در اولین دوره انتخابات مجلس در بیانیهای نوشت: «تحقق آرمانهای قیام به منظور استقرار مناسبات عادلانه اجتماعی در گرو مبارزه برای تثبیت حقوق کار و دموکراسی است و آن را در پیوندی ناگسستنی با مبارزات ضد امپریالیستی خلقمان ارزیابی میکنیم.» 17 خرداد 1360، همان زمان که منافقین جوانان انقلابی را سلاخی میکردند، شاملو در نامهای به حمایت مجدد از «مسعود رجوی» پرداخت و رجوی نیز روز 14 خرداد در نشریه «مجاهد» به او پاسخ داد: «برای مجاهدین خلق و میلیشیای مردمی و برای همه انقلابیون ایران به طور اعم، جای سرفرازی است که اکنون بیش از پیش از حمایت شما و سایر دوستانتان برخوردار شدهاند.» 18 اینچنین، زندگی سیاسی شاملو به کلکسیونی از «تجربههای فاشیستی» تبدیل شد که از نازیسم آلمانی و فاشیسم روسی تا میلیشیای نظامی منافقین و چپ آمریکایی را در خود جای داد.
6- شاملو در 66 سالگی مجددا در فاشیسم روسی فسیل شد و گفت «فردوسی حق ضحاک ماردوش را خورد.» سال 1368 شاملو برای 18 ماه با دعوت «بنیاد سیرا» به آمریکا و اروپا رفت، اما نتیجه سفر هولناک بود. سخنرانیهایش درباره تاریخ ادبیات ایران، رسالت روشنفکران و موسیقی سنتی صدای بسیاری از چهرههای سرشناس فرهنگی را درآورد. مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر عصر ما، پس از شنیدن سخنرانی شاملو در «دانشگاه برکلی» کالیفرنیا درباره اینکه «کاوه آهنگر لمپن بود»19 به او پاسخ داد: «میگوید کاوه لمپن بوده. حالا بوده، مگر چه اشکالی دارد؟ تو که طرفدار لمپنها بودی! کجای کاری بچه! مطرح بودن به هر قیمتی! آخر یعنی چه!» 20 در دهه 1350 نیز شاملو بر اساس همین روش ماتریالیستی تصحیح و تفسیری از «حافظ» را ارائه داد که استاد «مرتضی مطهری» در مقاله مفصلی به نقد رویکرد الحادی آن پرداخت 21 و بعدها حافظشناسانی مانند «بهاءالدین خرمشاهی» بر آن ردیه نوشتند. 22
ممکن است کسی شعری از شاملو را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. این یک احساس شخصی است و موضوع بحث ما نیست؛ مهم این است که ارزش نظریههای ادبی شاملو حتی در زمان خود بسیار مورد مناقشه بوده است، چون قصد تحمیل روش تحلیل مارکسیستی «دیاگنوف» (مورخ روس) را بر فضای فرهنگی ایران داشت و مانند او معتقد بود «ضحاک ماردوش یک مصلح اجتماعی و یک ایرانی نیکوکار بود!» (فصلنامه رهآورد، بهار 1369، شماره 25) با تصویری که شاملو از آراء و دیدگاههایش در آمریکا و اروپا از خود به جای گذاشت، نزد اکثر محافل فرهنگی داخلی و خارجی منفور شد و تا زمان مرگش جز نزد عدهای قلیل از نویسندگان و نشریات طیف اکثریت «سازمان چریکهای فدایی» و مجلاتی مانند «آرش» و «کار» (چاپ خارج کشور) و ماهنامه «آدینه» (به سردبیری فرج سرکوهی و مسعود بهنود، چاپ تهران)، مورد اقبال دیگر محافل فرهنگی و فکری نبود. 23
7- شاملو پس از مرگ «شاعر آزادی» و «وجدان روشنفکری ایرانی» شد! روز 6 مرداد 1379، همزمان با تشییع جنازه شاملو، «صادق صبا» رئیس فعلی بخش فارسی BBC با انتشار مقالهای در روزنامه انگلیسی «گاردین» نوشت: «با مرگ احمد شاملو ایران قویترین نماد وجدان روشنفکری خود را از دست داد.» 24 یک روز بعد روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» یادوارهای را برای او به چاپ رساند و نوشت: «شاملو شاعر نوگرای ایران و یک چپگرای سیاسی بود که برای براندازی حکومت شاه تلاش کرد!» 25 روزنامه «ایران» (ارگان رسمی دولت خاتمی) این مقالات و گزارشها را در روزهای 8 و 9 مرداد 1379 بازنشر کرد. در عرض یک هفته، انگلیسیها شاملو را به «شاعر آزادی و ملی» تبدیل کردند و از قضا نخستین مجلس بزرگداشتش نیز در لندن با سخنرانی «اسماعیل خویی» (شاعر لائیک و ضد دین) برگزار گشت؛ گرچه خویی و شاملو در دهه 1360 دشمنان درجه یک همدیگر به شمار میرفتند و هر یک، دیگری را «تروریست فکری» مینامید و صفحات نشریات «کیهان لندن»، «پویشگران» و ... صحنه دعوای آنان بود. 26
* * *
بالاخره روزی غوغای روشنفکری فرو مینشیند و تاریخ داوری میکند که چگونه «شاعر فاشیست» تبدیل به «شاعر آزادی» شد و چرا کسی را که در دانشگاه برکلی گفت «حرکت انقلابی مردم در سال 1357 مانند حرکت گاوها بود» 27 در مطبوعات انگلیسی و آمریکایی یک «چپگرای انقلابی» نامیدند. آنچه تاسف هر ناظر منصفی را برمیانگیزد، تقلید بیکم و کاست روزنامههای نزدیک به «مجمع روحانیون مبارز» و مدعیان «خط امام» مانند «حیات نو» (به مدیریت سیدهادی خامنهای) و «خرداد» (به مدیریت عبدالله نوری) به همراه روزنامههای دولتی «ایران» و «همشهری» از تاریخسازی انگلیسیها درباره شاملو است. این روزنامهها پس از مرگ شاملو همان تیترهایی را چاپ میکردند که روزنامههای زنجیرهای «بهار» و «فتح» میزدند 28 و رویکردی همسو با هفتهنامه «کیهان لندن» و فصلنامه «رهآورد» (ارگان کلوپ روتاری) داشتند. 29
نسلی میتواند قربانی «جعل تاریخ» شود. این خطر کمی نیست و اثری که اشاره «حسین شریعتمداری» در سخنرانیاش بر سابقه «همکاری شاملو با نازیها» در فضای رسانهای گذاشت، توجه مجدد مخاطبان به نیمه پنهان و هویت واقعی جریان روشنفکری معاصر بود.
* منابع و اصل اسناد این نوشتار در «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» جهت مطالعه محققان موجود است و در آینده در کتاب «تاریخ سری ادبیات معاصر» به چاپ خواهد رسید. برای مطالعه بیشتر، نک: جلد 8 مجموعه «نیمه پنهان»، تهران: دفتر پژوهشهای کیهان، 1380، صص 83-128.
پیام فضلینژاد
آبان 1358 او به همراه «محمدعلی سپانلو»، «هوشنگ گلشیری» و... برای حمایت رسمی از کاندیداهای 2 سازمان تروریستی «چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق» (منافقین) در اولین دوره انتخابات مجلس در بیانیهای نوشت: «تحقق آرمانهای قیام به منظور استقرار مناسبات عادلانه اجتماعی در گرو مبارزه برای تثبیت حقوق کار و دموکراسی است و آن را در پیوندی ناگسستنی با مبارزات ضد امپریالیستی خلقمان ارزیابی میکنیم.» 17 خرداد 1360، همان زمان که منافقین جوانان انقلابی را سلاخی میکردند، شاملو در نامهای به حمایت مجدد از «مسعود رجوی» پرداخت و رجوی نیز روز 14 خرداد در نشریه «مجاهد» به او پاسخ داد: «برای مجاهدین خلق و میلیشیای مردمی و برای همه انقلابیون ایران به طور اعم، جای سرفرازی است که اکنون بیش از پیش از حمایت شما و سایر دوستانتان برخوردار شدهاند.» 18 اینچنین، زندگی سیاسی شاملو به کلکسیونی از «تجربههای فاشیستی» تبدیل شد که از نازیسم آلمانی و فاشیسم روسی تا میلیشیای نظامی منافقین و چپ آمریکایی را در خود جای داد.
6- شاملو در 66 سالگی مجددا در فاشیسم روسی فسیل شد و گفت «فردوسی حق ضحاک ماردوش را خورد.» سال 1368 شاملو برای 18 ماه با دعوت «بنیاد سیرا» به آمریکا و اروپا رفت، اما نتیجه سفر هولناک بود. سخنرانیهایش درباره تاریخ ادبیات ایران، رسالت روشنفکران و موسیقی سنتی صدای بسیاری از چهرههای سرشناس فرهنگی را درآورد. مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر عصر ما، پس از شنیدن سخنرانی شاملو در «دانشگاه برکلی» کالیفرنیا درباره اینکه «کاوه آهنگر لمپن بود»19 به او پاسخ داد: «میگوید کاوه لمپن بوده. حالا بوده، مگر چه اشکالی دارد؟ تو که طرفدار لمپنها بودی! کجای کاری بچه! مطرح بودن به هر قیمتی! آخر یعنی چه!» 20 در دهه 1350 نیز شاملو بر اساس همین روش ماتریالیستی تصحیح و تفسیری از «حافظ» را ارائه داد که استاد «مرتضی مطهری» در مقاله مفصلی به نقد رویکرد الحادی آن پرداخت 21 و بعدها حافظشناسانی مانند «بهاءالدین خرمشاهی» بر آن ردیه نوشتند. 22
ممکن است کسی شعری از شاملو را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. این یک احساس شخصی است و موضوع بحث ما نیست؛ مهم این است که ارزش نظریههای ادبی شاملو حتی در زمان خود بسیار مورد مناقشه بوده است، چون قصد تحمیل روش تحلیل مارکسیستی «دیاگنوف» (مورخ روس) را بر فضای فرهنگی ایران داشت و مانند او معتقد بود «ضحاک ماردوش یک مصلح اجتماعی و یک ایرانی نیکوکار بود!» (فصلنامه رهآورد، بهار 1369، شماره 25) با تصویری که شاملو از آراء و دیدگاههایش در آمریکا و اروپا از خود به جای گذاشت، نزد اکثر محافل فرهنگی داخلی و خارجی منفور شد و تا زمان مرگش جز نزد عدهای قلیل از نویسندگان و نشریات طیف اکثریت «سازمان چریکهای فدایی» و مجلاتی مانند «آرش» و «کار» (چاپ خارج کشور) و ماهنامه «آدینه» (به سردبیری فرج سرکوهی و مسعود بهنود، چاپ تهران)، مورد اقبال دیگر محافل فرهنگی و فکری نبود. 23
7- شاملو پس از مرگ «شاعر آزادی» و «وجدان روشنفکری ایرانی» شد! روز 6 مرداد 1379، همزمان با تشییع جنازه شاملو، «صادق صبا» رئیس فعلی بخش فارسی BBC با انتشار مقالهای در روزنامه انگلیسی «گاردین» نوشت: «با مرگ احمد شاملو ایران قویترین نماد وجدان روشنفکری خود را از دست داد.» 24 یک روز بعد روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» یادوارهای را برای او به چاپ رساند و نوشت: «شاملو شاعر نوگرای ایران و یک چپگرای سیاسی بود که برای براندازی حکومت شاه تلاش کرد!» 25 روزنامه «ایران» (ارگان رسمی دولت خاتمی) این مقالات و گزارشها را در روزهای 8 و 9 مرداد 1379 بازنشر کرد. در عرض یک هفته، انگلیسیها شاملو را به «شاعر آزادی و ملی» تبدیل کردند و از قضا نخستین مجلس بزرگداشتش نیز در لندن با سخنرانی «اسماعیل خویی» (شاعر لائیک و ضد دین) برگزار گشت؛ گرچه خویی و شاملو در دهه 1360 دشمنان درجه یک همدیگر به شمار میرفتند و هر یک، دیگری را «تروریست فکری» مینامید و صفحات نشریات «کیهان لندن»، «پویشگران» و ... صحنه دعوای آنان بود. 26
* * *
بالاخره روزی غوغای روشنفکری فرو مینشیند و تاریخ داوری میکند که چگونه «شاعر فاشیست» تبدیل به «شاعر آزادی» شد و چرا کسی را که در دانشگاه برکلی گفت «حرکت انقلابی مردم در سال 1357 مانند حرکت گاوها بود» 27 در مطبوعات انگلیسی و آمریکایی یک «چپگرای انقلابی» نامیدند. آنچه تاسف هر ناظر منصفی را برمیانگیزد، تقلید بیکم و کاست روزنامههای نزدیک به «مجمع روحانیون مبارز» و مدعیان «خط امام» مانند «حیات نو» (به مدیریت سیدهادی خامنهای) و «خرداد» (به مدیریت عبدالله نوری) به همراه روزنامههای دولتی «ایران» و «همشهری» از تاریخسازی انگلیسیها درباره شاملو است. این روزنامهها پس از مرگ شاملو همان تیترهایی را چاپ میکردند که روزنامههای زنجیرهای «بهار» و «فتح» میزدند 28 و رویکردی همسو با هفتهنامه «کیهان لندن» و فصلنامه «رهآورد» (ارگان کلوپ روتاری) داشتند. 29
نسلی میتواند قربانی «جعل تاریخ» شود. این خطر کمی نیست و اثری که اشاره «حسین شریعتمداری» در سخنرانیاش بر سابقه «همکاری شاملو با نازیها» در فضای رسانهای گذاشت، توجه مجدد مخاطبان به نیمه پنهان و هویت واقعی جریان روشنفکری معاصر بود.
* منابع و اصل اسناد این نوشتار در «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» جهت مطالعه محققان موجود است و در آینده در کتاب «تاریخ سری ادبیات معاصر» به چاپ خواهد رسید. برای مطالعه بیشتر، نک: جلد 8 مجموعه «نیمه پنهان»، تهران: دفتر پژوهشهای کیهان، 1380، صص 83-128.
پیام فضلینژاد