صراط: پنجشنبه به بعد از ظهر رسیده و تعطیلات آخر هفته شروع شده است، هر چند
برای پسر جوان تعطیلات مفهوم زیادی ندارد او هر روز تعطیل است، مشکلی به
نام پول ندارد و هیچ مسئولیتی هم به عهده ندارد که دلش برای آن شور بزند؛
انگار خدا او را به دنیا آورده است تا خوش بگذراند و از مائدهای زمینی
استفاده کند.ماشین آخرین مدلاش در پارکینگ پارک شده و منتظر است تا مانند
اسبی راهور و تیزپا، رقیبان را پشت سربگذارد و باعث سربلندی راننده اش شود.
پنجشنبه بعد از ظهر دارد به شب نزدیک
میشود و خیابانها از ازدحام آدمهایی که از محل کار به خانه
برمیگردند،خالی میشود، حالا فقط چند تلفن به دوستان لازم است تا آنها هم
به جمع ماشینسواران خیابان بپیوندند و خیابانهای شهر را تبدیل به پیست
ماشینسواری کنند. اکنون خیابانهای بالا شهرآمادهاند تا چند جوان دختر و
پسر پا روی پدال گاز فشار دهند و به اصطلاح روی رقیبان را کم کنند.
پدیده
«دور دور زدن» تقریبا در اوایل دهه هفتاد در تهران آغاز شد.در دورهای که
جامعه بعد از جنگ و تنگهای مالی، فضای جدیدی را تجربه میکرد.مقر دور دور
زدن، بلوار زیبا و پر از فراز و نشیب جردن (آفریقا) بود. جوانهای پولدار
غروب پنجشنبه تا پایان شب این بلوار را قُرق میکردند.
همین
اتفاق روز جمعه هم میافتاد.دختر و پسرهای پولدار با ماشینهای آخرین مدل
کورس سرعت میگذاشتند و ابایی نداشتند که حتی به یکدیگر آسیب بزنند، ماشین
یکدیگر را داغون کنند و حتی گاهی سرنشینان را روانه بیمارستان
کنند.خوشگذارنی این دور دور زدن به همه اینها میارزید.پلیس گاهی وارد این
معرکه میشد و سعی میکرد این جوانان سرکش را کنترل کند اما سختگیری زیاد
نبود.
بعد از مدتی پاتوق دور دور زدن
به خیابان ایرانزمین، شهرک غرب کشیده شد.ماشینها مدلشان پیشرفتهتر شده
بود و جوانان پر شورتر و حتی گستاختر شده بودند.دخترها و پسرها در این
دوردور زدنها با یکدیگر دوست میشدند، با هم رقابت میکردند، لذت میبردند
و به خانههای خود میرفتند تا هفته دیگر و شبهای دیگر.ایران زمین حتی
کشته هم گرفت.جوانانی که سرشان داغ بود برای کمکردن روی رقیبان حتی از جان
خود مایه میگذاشتند. البته شبهای تابستان دیگر تعطیل و غیر تعطیل
نمیشناخت.هر شب، شب کورس گذاشتن بود.
پلیس
اینبار جدیتر وارد ماجرا شد و حتی در بعضی مواقع خیابان ایرانزمین را
میبست تا جلوی این کار را بگیرد اما شهر تهران گسترش پیدا کرده بود و
خیابانهای عریض و طویلتر دیگری بود تا بتوان در آن کورس گذاشت.حالا
بچههای پایین شهر هم به جمع بچههای بالا شهر پیوسته بودند با آن
پرایدهای مدل پایین که برای سرعت ساخته نشده بودند.
اما
بچههای پایین شهر شاید ماشین مدل بالا نداشته باشند اما غرور زیادی
دارند.آنها میتوانند با همه وجود در کنار ماشین مدل بالای دختران بالا شهر
روی پدال گاز پراید فشار دهند و حتی ماشین خود را به ماشین آنها بمالند و
نترسند که ماشین آنها منحرف شود، چپ کند و آنها را مجروح کند.آنها هم جوان
هستند و باید از زندگی لذت ببرند.
برخی
اوقات بین جوانان بالا شهر و پایین شهر در این دور دور زدنهای شبانه،
دعوای سختی در میگرفت و کار به چاقو و چاقو کشی میکشید و پلیس خیلی جدی
وارد معرکه میشد.اما جوانهای بالا شهر این کار را مختص خود میدانند و
اجازه نمیدهند غریبهای بساط آنها را بهم بزند و یا با شوخیها و متلکهای
سطحی و بیمزه، عیش آنها را با دختران بالا شهر بر هم بریزد.
دوردور زدن ، سه چهار سالی است که خیلی جدی شده است.
پاتوقها
زیاد شدهاند،اتومبیلهای آخرین مدل روز به روز تعداشان بیشتر
میشود.دختری که پورشه سوار است ابایی ندارد که در خیابان پاسداران و در
ترافیک سنگین روزانه و شبانه آن روی پسری را کم کند که لکسوس آخرین مدل
سوار است و دوست دارد که تصادف جانانهای با پورشه داشته باشد.پدران آنها
آنقدر پول و نفوذ دارند که نمیگذارند، بچههایشان حتی شبی را در
بازداشتگاه سر کنند.
حالا دیگر شهرهای
بزرگ کشور هم دور دور زدن جوانها را تجربه میکند. شهرهایی مانند
مشهد،اصفهان، تبریز، شیراز و... هنوز هم درگیرهای خونین بین بچههای جنوب
شهرها با شمالشهرها شکل میگیرد اما هیچکس نمیتواند جلوی این پدیده را
بگیرد.
پدیده دور دور زدن در کشورهایی
شیوع پیدا میکند که جوانان تفریحگاههای مناسب ندارند و جایی نست که آنها
بتوانند شور و انرژی زیاد خود را خالی کنند.هر چه دایره محدودیتهای بیشتر
میشودة جوانان بیشتر روی پدال گاز ماشینهای آخرین مدل فشار وارد
میکنند.
پلیس تاکنون چندین بار به شکل جدی تهدید کرده که با دوردور زدنها برخورد جدی میکند و حتی ماشین آنها را توقیف میکند اما تاکنون که هیچ کدام از اینها نتوانسته این با این پدیده مبارزه کند.
دور دور زدن، ریشه در بحرانهای روحی ، روانی و اجتماعی دارد.برای حل آن باید زیرساختهای تربیتی و اجتماعی درست شود و مسئولان تعریف درستی از تفریحهای جمعی و چگونگی آن ارائه کنند.