مهمترین کلیدواژههاى ایشان در این ایام تأکید بر «تبیین جنگ نرم»، «تمسک توامان به بصیرت و صبر»، «تلاش براى فهم حقایق»، «اعلام مواضع صریح و شفاف»، «عدم اتخاذ مواضع دوپهلو»، «مرزبندى با ضد انقلاب و نظام سلطه» و نهایتا اعلام استراتژى نظام در «جذب حداکثرى و دفع حداقلى» بوده است. در مقایسه با این شاقول و میزان، خواص جامعه در مواجهه با فتنه به 5 دسته قابل تقسیماند:
1- افراد در خط ولایت (اهل البصر و الصبر): این گروه از خواص بصیر و صبور
جامعه، پشت سر رهبرى حرکت کردند تا گمراه نشوند و نلغزند. این افراد از
مؤثرین کشور، خط مشى رهبرى نظام را فهم کرده، در آن مسیر حرکت نمودند و
هرجا که صحنه را غبارآلود دیدند و دچار ابهام شدند تنها به یک دهان چشم
دوختند. نه دچار افراط شدند و نه به ورطه تفریط گرفتار.
2- تندروها و جلوروندهها (ضعف صبر): این گروه با اینکه بصیرت لازم براى
درک صحیح فتنه را داشتند، چه بسا از سر دلسوزى با تندروى قبل از تکمیل
فرآیند روشنگرى و از همان ابتدا با سردادن شعار دستگیرى و حتى اعدام سران
فتنه بهدنبال فیصله دادن قائله بودند. ایشان که فقط نیمى از دوگانه صبر و
بصیرت را گرفته بودند، بعد از 9 دى و خصوصا بعد از غائله 25 بهمن 89 وقتى
دیدند که کسى براى سران داخلى فتنه تره هم خرد نمىکند به اشتباه خود
پىبردند.
3- عقبماندهها و متاخرین (ضعف بصیرت): این گروه که در تحلیل صحنه دچار
اشتباه شدند، یا از ابتدا بر خطر جنگ نرم واقف نبودند یا فتنه را کوچک
شمردند. آنها بجاى دیدن تقابل انقلاب و ضد انقلاب، بهدلیل اختلافات سیاسى
احتمالى با رئیس جمهور، گناه اصلى فتنه گران یعنى ظلم در حق راى مردم را
ندیدند یا معادل و هم سنگ خطاهاى ساختارى نظیر کهریزک قلمداد کردند. در
نتیجه برخى از ایشان با درک نکردن نیاز لحظه با تاخیرى چند هفتهاى، عدهاى
دیگر با چند ماه فاصله و حتى گروهى دیگر بعد از 9 دى به اعلام موضع علیه
فتنه گران پرداختند.
4- ساکتین در فتنه تاکنون (بىبصیرتها و مردودین): این عده که یک نام
بزرگ در میان آنها بیش از بقیه خودنمایى مىکند و همچنان ساکتند در امتحان
فتنه مردود شدند، سقوط کردند و از چشم مردم انقلابى و نظام افتادند. شاید
همراهى قبلى آنها با فتنه گران، خصوصا نامه بىادبانه و بىسلام به نایب
امام زمان(عج)، چنین سرنوشت شومى را برایشان رقم زده است. البته صبر
علىگونه رهبر معظم انقلاب فرصت داد تا برخى از این خواص در معرض سقوط، بعد
از گذشت یک و نیم سال از فتنه اعلام برائت کنند و جزء ساکتین نمانند؛
هرچند که حسنات الابرار سیئات المقربین.
5- سران فتنه (بازیچههاى داخلى نظام سلطه): این جماعت دوم خردادى که از
مدعیان همیشگى و دروغین جمهوریت نظام بودند در ماجراى فتنه علاوه بر ظهور
تام مخالفت همیشگى با اسلامیت نظام، راى اکثریت مردم را نیز برنتافتند و به
مقابله با قانونى برخاستند که قبل از انتخابات 88 با شیطنت همه چیز را
تنها در چهارچوب آن قابل دفاع عنوان مىکردند. اینان به هر کارى براى رسیدن
به اهداف پلیدشان دست یازیدند و از ذبح کردن شعارهاى اصلى نظام در حمایت
از فلسطین و حتى جسارت به عکس امام(ره) نیز دریغ نکردند. این گروه شقى کار
را به جایى رساندند که در روز عاشورا به خیام عزاى حسینى حملهور شدند و
نهایتا در 9 دى و 22 بهمن 88 توسط همان جمهوریت که مردم مومن و حسینى بودند
حذف شدند.
پدیدههاى اجتماعى را نمىتوان در خلا و فارغ از تاریخ و تبار آن بررسى
نمود. جامعه، چوب و سنگ نیست که در خلا و شرایط آزمایشگاهى به زیر
میکروسکوپ برده شود. واقعهاى چون 9 دى را باید ذیل تاریخى فهمید که سرچشمه
آن است. از این حیث نهدى واقعهاى اصیل است که از انقلاب اسلامى و خواست
عمومى مردمى مسلمان در جهت نیل به جامعهاى مقاوم و مستقل سیراب شده است.