۲۳ تير ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۳

اگر دردفتر مطهری شنود کار نمی گذاشتند

آقای علی مطهری در بیانیه ای که به بهانه ماجرای کار گذاشتن شنود در دفتر کارشان نوشته اند آورده اند: وقتی با یک نماینده سرشناس چنین رفتاری می شود در حق مردم عادی چه می کنند.
کد خبر : ۱۲۳۰۳۶
 صراط:  سیدعبدالجواد موسوی، این که آقای مطهری در این مسئله تنها به فکر اعاده حیثیت از خودشان نبوده اند و از مردم بی دفاع و بی پناه نیز یادی کرده اند جای سپاس فراوان دارد منتهی پرسشی که ذهن مرا آزار می دهد این است که اگر چنین واقعه ای برای آقای مطهری رخ نمی داد آیا ایشان به فکر دفاع از حقوق شهروندی و حریم خصوصی هم وطنان خود می افتاد؟ نمی خواهم ارزش دفاع ایشان ازحق و حقوق مردم را تخفیف دهم، اصلا منظورم در این جا شخص آقای مطهری نیست بلکه می خواهم بگویم یک نماینده مردم چگونه می تواند از مشکلات مربوط به آن ها آگاه شود؟ آیا حتما باید خود با آن مشکل مواجه شود یا راه های دیگری هم برای آگاهی از مشکلات مردم وجود دارد. فی المثل یک نماینده مجلس به احتمال قریب به یقین طعم تلخ بیکاری را نچشیده است، بدون شک لااقل در زمان نمایندگی اش چیزی از قماش مشکلات معیشتی را هم حس نکرده است، پس چگونه می توان از او توقع داشت به مشکلاتی از این دست توجه جدی نشان دهد؟ از قدیم گفته اند سیر از گرسنه خبر ندارد پیاده از سواره . درست هم گفته اند اما آیا برای رفع این مشکل باید سواران را از خر مراد پیاده کرد و به آن ها که شکم سیرند به زور گرسنگی  داد تا درد دیگران را لمس کنند؟ درد مندی امری اکتسابی نیست. چه بسا کسانی که هیچ گاه محرومیت نچشیده اند اما زبان حال دردمندان را خوب می فهمند و چه بسا کسانی که در دامن فقر و مصیبت پرورش یافته اند اما هیچ گاه با همگنان خود احساس همدردی ندارند. گمان نمی کنم کسی با این حرف ها مخالف باشد منتهی توجه کنیم که درهیچ جای دنیا مکانیزمی برای این که تشخیص دهند کدام نماینده مجلس دردمند است وکدام بی درد وجود ندارد. البته در همه جای دنیا نمایندگان مردم با دعوی دردمندی و رسیدگی به مشکلات مردم وارد کارزار انتخاباتی می شوند و اگر قاطبه مردم حس کنند که کسی از معضلات آن ها خبر ندارد و مقاصد دیگری جز حل مشکلاتشان را در سر می پروراند روی خوش به او نشان نخواهند داد. اما بدون شک راه مواجه شدن با مشکلات مردم صرفا رودررویی مستقیم با آن مشکل نیست. این روزها زورگیری یکی از مشکلات جدی شهروندان است. بنده در همین دوروبر خودم کمتر کسی را می شناسم که یک بار توسط اراذل و اوباش محترم نواخته نشده باشد اما تا به حال ندیده ام که یکی از مسئولان عالی رتبه در این باره سخنی جدی گفته باشد. خب، به احتمال زیاد این مسئله برای آن ها امری غریب است و اصلا نمی توانند ذره ای از ترس و وحشت یک شهروند عادی و معمولی را در مواجه با برادران خفت گیر تصور کنند. کسی هم از مسئولان توقع ندارد به گونه ای زندگی کنند که با چنین مشکلاتی دست به گریبان شوند اما آیا اگر تنها راه درک عمیق مشکلات مردم همین مواجه بی پرده و بی واسطه باشد چه؟ قطعا این تنها راه نیست منتهی وقتی راه اطلاع رسانی  آزاد و رسانه های منتقد بسته باشد این راه تنها راه باقی مانده می شود. یادم هست در روزنامه "روزگار" یکی از فجایع اجتماعی را تبدیل به تیتر یک کردیم. بزرگان احضارمان کردند که چرا چنین کردید؟ گفتیم خبر است و از نظر ما خبر مهمی هم است. گفتند مهم باشد ولی تا به امروز هیچ روزنامه ای یک خبر اجتماعی و حادثه ای را تبدیل به تیتر یک نکرده است شما با این کارتان القای نا امنی می کنید. خب،وقتی قرار باشد با همه چیز برخورد امنیتی داشته باشیم طبیعی است که خیلی از مشکلات در پس پرده همین ملاحظات باقی می ماند. ایرادی هم ندارد. اما مشکل این جاست که برای درک مشکلات مردم توسط مسئولان  چاره ای باقی نمی ماند جز آن که دست به دعا یا نفرین برداریم که الهی در اتاق فلان مسئول شنود کار بگذارند تا بفهمد حریم خصوصی یعنی چه. الهی فرزند بهمان مسئول را روز روشن در خیابان مورد تعرض قراردهند و کیف و موبایلش را به سرقت ببرند تا بفهمد ناامنی یعنی چه. الهی ...